پیشدرآمد
گویند در آن زمان که سنایی در بستر مرگ افتاده بود و واپسین دقایق عمر خود را میگذراند، تکبیتی به نشانهی پشیمانی از پرداختنِ عمرانهاش به زبان، سرود:
بازگشتم از سخن زیرا که نیست در سخن معنی و در معنی سخن
حکیم جامی، که این داستان را در کتاب خود روایت کرده است، پس از آنکه داستان زندگی سنایی و چیرهدستیاش در زبان و ادبِ پـارسی را گوشزد میکند، میگوید:
«چه اعجوبهای بود سنایی، که در دمِ آخر نیز، هنگام پشیمانی از سخنسرایی، همچنان از سخن دست نکشید و آخر هم پشیمانیِ خود را در قالب شعری ابراز کرد».
گویا این مشکل که سنایی با آن روبهرو شده بود، مشکل همگان باشد.
زبان؛ مفهومی چنان آشنا، روزمره، بدیهی و رایج است که فاصله گرفتن از آن، اظهارنظر کردن دربارهاش، و بهویژه ابراز برائتکردن و خارج ایستادن از آن، کاری بسیار دشوار مینماید.
همهی ما چونان ماهیانی هستیم که در دریای زبان شناوریم و به دلیل نزدیکیِ بیشازحد به آن، بو و طعم و مزهی آن را حس نمیکنیم.
این نوشتار، متنی است دربارهی رابطهی «زبان» با «قدرت».
این رابطه چنانکه خواهیم دید، به مفاهیمی دیگر نیز متصل میشود. مهمترینِ این مفاهیم؛ «زمان» است. امری که به گمانم اتصالی ناگسستنی و بنیادین با «زبان» دارد و این هر دو؛ با مفهوم «من»، با «هویت» و از اینرو با «جنسیت» در پیوند هستند. از این رو، به پیوند درونی سه مفهوم میپردازم که در زبان نیز همچون زمان، همنشین و همسان مینمایند.
ادامه مطلب: گفتار نخست: چیستیِ زبان
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب