گفتار ششم: فرهنگ، منش، معنا
در میان چهار سطحِ فراز، آن چه از همه بیش تر به زبان مربوط می شود، سطح فرهنگی است. در سطح فرهنگی منش هایی وجود دارند که در قالب نظام های زبانی رمز گذاری می شوند. سطح فرهنگی، اصولاً نظامی از رمزگان را در بر می گیرد که منش ها سیستم های تکثیر شونده ی درون آن هستند.
سطح فرهنگی را نمی توان به مجموعه ای از قوانین، نمادها یا حوزه های ارجاعِ ویژه تحویل کرد. فرهنگ بومی از منش هاست؛ یعنی هم چون سایر سطوح، سپهری پیچیده از سیستم های خودزاینده و خودسازمانده را در بر می گیرد که به شکلی تکاملیِ با هم رقابت می کنند و منش نام دارند. با وجود این، منش ها نظام هایی نشانگانی ـ معنایی هستند؛ یعنی نوعی فرآورده ی زبانی محسوب می شوند، هر چند که نمی توان آن ها را به زبانِ طبیعیِ گفتاری انسانی فرو کاست.
سطوح گوناگونِ فراز، با وجود پیوندِ هستی شناسانه ی محکمی که با هم دیگر دارند، به لحاظ کارکردی و در سطح توصیفی از یک دیگر مستقل هستند؛ یعنی منش ها، نهادهای اجتماعی، نظام های شخصیتی و بدن ها، هر یک در سطوح خاص خود رفتارهای مستقل و منحصر به فردِ خود را پی گیری می کنند. اما چفت و بست هایی عمیق و ریشه دار در میان این چهار سطح وجود دارد؛ سطح فرهنگی از آن رو مهم است که نظامی از رمزگان را در بر می گیرد که این چفت و بست را ممکن می کند.
زبان تار و پودی است که چهار سطح فراز را به یک دیگر پیوند می زند و روندهای گوناگونِ جاری در این چهار سطح را رمزگذاری کرده، در یک نظام نمادینِ مشترک گرد هم می آورد و به این ترتیب، انضباط حاکم بر آن ها را ممکن می سازد. رابطه ی میان سطح فرهنگی و زبانی که از این سطح ترشح می شود، و ارتباط آن با سطوح دیگرِ فراز را می توان با نگریستن به پیشنهاد لومان در مورد سطوح گوناگون معنا، دریافت.
نیکلاس لومان در بخشی از کتاب عمیق و مهم خود ـ نظام های اجتماعی
[1] ـ به بحث در مورد ماهیت زبان و معنا می پردازد. از دید لومان، معنا، بر خلاف آن چه از دید کلاسیک پذیرفته شده، مسیری خطی نیست که سر و تهی مشخص داشته باشد. رابطه ی دو سویه ای میان دال و مدلول که امری نشانگانی را به معنایی بیرونی ارجاع دهد، شالوده ی زبان را نمی سازد. معنا از ارجاعِ نظام نشانگانی به امر بیرونی بر نمی خیزد، که آفریده ی چرخه ای همان گویانه و خود ارجاع در درون شبکه ی نماد هاست. چرخه ای که در قالب مجموعه ای از دلالت های پیاپی و اشاره های خودارجاع و اتصالهای بازگشتی، تبلور می یابد.
از نظر لومان، معنا دارای سه بُعدِ متمایز است که عبارتند از ابعاد اجتماعی، زمانی و حقیقی. این سه سطح از معنا، که لایه هایی از چرخه ها ی خودارجاع و بازگشتیِ یاد شده را در خود جای داده اند، کارِ ارجاعِ نمادین به حوزه های گوناگون اجتماعی را به انجام می رسانند و به این ترتیب، دو سطح آگاهی[2] و ارتباطی[3] را، که از دید لومان بر سازنده ی نظام اجتماعی است، به یک دیگر متصل می کنند. این دو سطحِ آگاهی و ارتباطی تقریباً با دو لایه ی روانی و اجتماعی در نگرش موردِ نظر ما مترادف دانسته می شود.
لومان معتقد است که زبان زیر بنایی نمادین را بر می سازد که پیوند و چفت و بست شدنِ این دو لایه را ممکن می سازد. در این تعبیر معنا که محتوای حمل شده در درون نظام های نمادینِ زبان است، به عنوان بستری زیر بنایی و بنیادین عمل می کند که آگاهی و ارتباط از دل آن می روید. به عبارت دیگر، از دید لومان، معنا و زبان خصلتی پیشینی نسبت به سطوح آگاهی و ارتباطی دارد و سوژه ی انسانی و من هایی که در سطح اجتماعی با یک دیگر ارتباط برقرار می کنند، اموری ثانویه و فرعی هستند که از دل این نظام خودارجاع نشانگانی استخراج می شوند.
تمایز دیدگاه لومان با چشم انداز پیشنهادی ما در این جاست که از دید ما زیر بنا و رو بنا معنای چندانی ندارد. چهار لایه ای که در قالب فراز پیشنهاد کردیم و آن را جای گزینِ دو سطح آگاهی و ارتباطیِ لومان می دانیم، سطوحی توصیفی هستند و هیچ یک دارای تقدم یا تأخرِ هستی شناسانه نسبت به دیگری نیست.
همگان در این مورد توافق دارند که تحلیل رخدادهای لایه ی اجتماعی تنها با پیش فرض گرفتنِ رابطه ی میان من و دیگری ممکن می شود. اما از دید لومان، این من و دیگری، یا این ارتباط میان سوژه های انسانی، امری ثانویه است که از دل خودِ ساختارهای زبانی مشتق می شود. به این ترتیب، نگرش لومان را می توان به دیدگاه پسا ساختارگرایان و حتی هواداران واسازی مانند دِریدا نزدیک دانست.
از دید لومان، «سطح حقیقی»[4] در معنا عبارت است از بُعدی که در آن نشانگان و نمادهای زبانی به امری بیرونی و عینی ارجاع می دهند. از نظر او این امرِ بیرونی و عینی حقیقت و عینیتی راستین ندارد، بلکه خود مشتق هایی از روابط چرخه ای و بازگشتیِ درون نظام معنایی هستند. به عبارت دیگر، آن چه عینیت پنداشته می شود از نظر لومان، امری سطحی و تراوش شده از دلِ نظام های زبانی است.
به هر صورت بُعد حقیقی، سطحی از معنا را بر می سازد که از آن تعبیر به واقعیت می شود. این همان سطحی است که مردم، نمادها و علایمی را که در آن به کار می گیرند، به حقیقتی بیرونی منسوب می کنند و این شبکه ی امور عینی پنداشته شده، زمینه ای است که تثبیت و مشروعیتِ معناهای نهفته در نشانگان را ممکن می سازد. اما بُعد زمانی ناشی از تعمیم و صورت بندی پویاییِ دایمی سیستم ها در تقابل با محیط اطراف شان است.
لومان دیدگاه ویژه ای در مورد مفهوم زمان دارد. وی زمان را هم چون عاملی در نظر می گیرد که توسط سیستم ها ابداع می شود تا هماهنگی روابط درونی سیستم با رخدادهای بیرونی و محیطِ پیرامون سیستم ممکن گردد. بُعد زمانیِ معنا نیز کارکردی مشابه را بر عهده دارد. سیستم ها بر مبنای رمز گذاری رخدادهایی که در گذشته تجربه کرده اند و آن را در قالب تاریخچه و حافظه ای در درون خود حفظ می کنند، شرایط زمان حال را وارسی و رمز گذاری کرده و به این ترتیب به زمانِ کنونی دست می یابند که مقدمه ی ورود به زمانِ آینده است.
مهم ترین ویژگی ای که زمان آینده دارد نا معلوم بودن و غیر قطعی بودن اش است. به این ترتیب، زمانِ حال نقطه ای است که فرد و سیستم، در آن دست به انتخاب می زنند و از میان گزینه های رفتاریِ پیشا روی خود، یکی را انتخاب می کنند. بر مبنای این انتخاب است که آینده شکل می گیرد و جهان های موازی و محتملی که پیشا روی سیستم چیده شده اند از بین می روند تا یکی از آن ها تحقق یابد. این فنا شدنِ تمام حالاتِ قابل تصور برای آینده و بر گزیده شدنِ یکی از آن ها، همان است که در نگرش موردِ نظر ما با عنوان «شکست تقارن» نامیده می شود.
این شکست تقارن، این تمایز یافتنِ میان حالات هم وزن و هم احتمالِ مربوط به آینده، با زایش اطلاعات مترادف است. به عبارت دیگر، سیستم با دست زدن به انتخاب، اطلاعاتی را در هستی تولید می کند و از میان اَشکالِ گوناگون و محتمل برای آینده، یکی را بر می گزیند و موقعیت آینده را در یک وضعیت خاص و انتخاب شده تثبیت می نماید.
این همان شکست تقارنی است که در کنش فعالِ درونیِ سیستم نهفته است. سیستمی که خود دست به انتخاب می زند و از میان گزینه های پیشاروی خود، یکی را، بسته به متغیرهای درونیِ خود، انتخاب می کند، در واقع، هم از سویی مشغول تولید اطلاعات است و هم از سوی دیگر با رمز گذاریِ این اطلاعات در قالب یک نظام زبانی، زیست جهان خود را توسعه داده و در شکلی خاص تثبیت می کند.
ادامه مطلب: گفتار هفتم: رمزگذاریِ زیستجهان
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب