بخش سوم: اسطورهی معجزهی نظامی یونان
گفتار دوم: داستان جنگهای ایران و یونان
سخن دوم: قصهی کوروش
در 550 پ.م. کوروش بزرگ بر ماد چیره شد و هستهی مرکزی کشور ایران را بنیان نهاد. به این ترتیب، سرزمین او از غرب با لودیا هممرز شد؛ کشوری که جمعیت یونانی قابل توجهی داشت و مراکز تمدن و فرهنگ یونانی نیز در آن متمرکز بود. رقابتهای لودیا و ماد، مدتها پیش از به قدرت رسیدن کوروش سابقه داشت و به تازگی صلح مشهور به کسوف به آن پایان داده بود. نخستین جنگی که در آن ایرانیان هخامنشی رویاروی یونانیان قرار گرفتند در 547 پ.م. رخ داد. در این سال کرسوس، شاه لودیا، پس از مشورت با سروش آپولون و اطمینان از این که اگر به شرق حمله کند کشور بزرگی را ویران خواهد کرد، با سپاهش از رود هالیس (قزلایرماق کنونی) گذشت و به قلمرو مادها، که به کشور نوپای پارس پیوسته بود، هجوم برد. به این شکل بود که او کشور بزرگی به نام لودیا را از بین برد!
در سپاه او، بیتردید، سربازانی از اهالی ایونیه هم وجود داشتهاند، چرا که بخشی از جمعیت قلمرو لودیا را قبيلههاي ایونی و آیولی تشکیل میدادهاند. کوروش در محلی به نام پتریا (نزدیک بغازکوی) با او روبهرو شد و در نبردی که رخ داد نتیجهی قطعیای به دست نیامد. کرسوس که فصل زمستان را نزدیک میدید، به کشورش بازگشت. اما کوروش، بر خلاف انتظار، او را دنبال کرد و سپاهش را در حال عقبنشینی تار و مار کرد. کرسوس گریخت و به سارد پناه برد و سفیرانی به کشورهای همسایه – از جمله دولتشهرهای یونانی، که مهمترینشان اسپارت بود[1] – فرستاد تا از ایشان یاری بخواهد. اما پیش از آن که یونانیان بتوانند کاری کنند، سارد سقوط کرد[2] و کرسوس در اردیبهشت 547 پ.م. خودکشی کرد. سرزمينهاي کاپادوکیه، ارمنستان، و کیلیکیه بسیار سریع به شاهنشاهی هخامنشی پیوستند و حتی نشانههایی در دست است که اتحاد ایشان با کوروش پیش از سقوط سارد انجام گرفته باشد.
این نخستین رویارویی ایرانیان با مردمی بود که ایونی نامیده میشدند. رویارویی کوتاهی با نتیجهی قاطع، که کوروش را بر آناتولی و دولتهاي کوچکش چیره گرداند. شواهدی در دست است که برخی از دولتشهرهای مقیم آناتولی در این نبرد طرف پارسها را گرفتند، و جالب است که نام میلتوس (مرکز فرهنگ و تمدن یونانی) را در میان این دولتهاي هوادار ایران میبینیم. گرایش به ایرانیان در لودیا به قدری زیاد بود که کوروش نیازی به دستکاری در دیوانسالاری این سرزمین ندید و حتی مأمورانی محلی را برای گردآوری نیروهای نظامی بومی به کار گمارد. پیروزی برقآسای کوروش دولتشهرهای دیگر ایونیه را به فکر فرو برد. پس از سقوط سارد، همهی دولتشهرهای یونانی همسایهی لودیا سفیرانی نزد کوروش فرستادند و خواستند که مانند میلتوس با او پیمان دوستی ببندند. این پیمان، البته چندان استوار از آب درنیامد، چون یکی از مأموران لودیایی، مردی به نام پاکتواس که برای گردآوری سرباز از میان عشایر لیدی مأمور شده بود، به کوروش خیانت کرد و مردم محلی را به شورش فراخواند. شورشیان سارد را محاصره کردند، اما شهر که زیر نظر تَبارِ (تابالوس) پارسی اداره میشد، در برابرشان ايستادگي کرد، تا آن که قوای کمکی به رهبری مازَرِ (مازارس) مادی سررسید و شورشیان را قلع و قمع کرد. کوروش، بعداً، برای ریشهکن کردن شورشیان ایونیه هارپاگ مادی را به این منطقه گسیل کرد و او پس از چهار سال توانست منطقه را پاکسازی کند[3].
هارپاک پرینه و جلگهی مئاندر را فتح کرد و شهر ماگنسیا را که به سختی ايستادگي میکرد، با خشونت گشود. به دنبال پیشروی سریع او، مردم شهر فوکایا که هراسان شده بودند از سرزمینشان گریختند. اما هارپاگ به ایشان پیام داد که نترسند و به شهرشان بازگردند. به این ترتیب نیمی از مردم این شهر بار دیگر در زادگاهشان مقیم شدند و بقیهشان که به دعوت مردم سیسیل به آنجا رفته بودند، نخست میزبانانشان را غارت کردند و بعد به دزدان دریایی تبدیل شدند. به دنبال این نبردهای محلی، تئوس و همهی جزيرههاي دریای اژه بدون ايستادگي تسلیم پارسها شدند و شهرهای دوری نیز به رسم پارسها برایشان آب و خاک فرستادند و به شاهنشاهی هخامنشی پیوستند. مقاومتها، تنها، در شهر کنیدوس رخ داد. مردم این شهر کوشیدند با ویران کردن باریکهای از خشکی، که شهرشان را به خشکی متصل میکرد، راه را بر مهاجمان ایرانی ببندند، اما در این کار ناکام شدند. ایشان به همراه پداسیان، که مقاومتی کوتاهمدت از خود نشان دادند، شکست خوردند و مطیع گشتند.
تنها جنگ خشونتبار واقعی در شهر کسانتوس رخ داد که پایتخت سرزمین آرنا در لیکیه بود. مردم این سرزمین، نژادی قفقازی و رسومی مادرسالارانه داشتند و به نقش برجستهشان در نبردهای اساطیری تروا افتخار میکردند. بر پايهي اساطیر همری گلاوکس و سارپِدون، که سرداران این سرزمین بودند، در زمان حملهی آگاممنون در کنار مردم تروا با یونانیان جنگیده بودند. ایشان حتی یک بار به مرزهای مصر هم دستبرد زده بودند و مردمی جنگاور بودند که کرسوس هم نتوانسته بود مطیعشان کند. ایرانیان، پس از درهم شکستن مقاومت مردم محلی، شهر کسانتوس را محاصره کردند. روایت کردهاند که مدافعان، پس از آتش زدن همهی اموال خود و به قتل رساندن زنان و فرزندانشان، آنقدر به جنگ ادامه دادند تا جملگی کشته شدند[4]. این مهمترين مقاومتی بود که در منطقهی غربی شاهنشاهی در برابر سپاه ایران رخ نمود، و چنان که دیدیم، به مردمی قفقازی و آسیایی – و نه یونانی – ارتباط مییافت.
به این ترتیب، در زمان کوروش، ایونیه و سارد به عنوان بخشی از قلمرو ایران به شاهنشاهی پیوست. از نظر سیاسی، فتح لودیا از چند نظر اهمیت داشت. نخست آن که، گذشته از ماد و ایران شرقی، که مردمی ایرانینژاد و ایرانیزبان را در بر میگرفت، اولین بخش از جهان خارج از ایرانزمين بود که توسط کوروش فتح میشد. علاوه بر این، لودیا و ایونیه قلب تمدن و فرهنگ یونانی هم محسوب میشد. تمدنی که البته نمیتوانست ادعای رقابت با تمدنهای کهنی مانند ایلام و بابل و مصر را داشته باشد، ولی به هر صورت در آن زمان در حد رقیبی برای فنیقیان مطرح بود و دوران شکوفایی خود را طی میکرد.
پس در عصر کوروش، کارنامهی کشمکشهای نظامی میان ایران و یونانیان را میتوان به این شکل خلاصه کرد: دست کم سه نبرد منظم (نبرد پتریا، حمله به سپاه در حال عقبنشینی، و محاصرهی چهارده روزهی سارد)، و دست کم دو نبرد برای سرکوب شورشیان (به رهبری مازر و هارپاگ) انجام شد، که یکی از آنها (پتریا) نتیجهاي نامشخص داشت و در چهارتای دیگر ایرانیان پیروز شدند. نتیجه، دستیابی ایران به قلمرو ایونیه و سارد بود. به این ترتیب، خاستگاه فرهنگ و تمدن یونانی یکی از نخستین بخشهای شاهنشاهی ایران شد، و پایتخت یونانیان مقیم آن (میلتوس) نخستین همپیمان پارسها در غرب به شمار آمد.
- هرودوت، کتاب یکم، بند 81. ↑
- هرودوت، کتاب یکم، بندهای 77-88. ↑
- هرودوت، کتاب یکم، بندهای 151-160. ↑
- هرودوت، کتاب یکم، بند 176. ↑