پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش سوم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظامی یونان – گفتار دوم: داستان جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان – سخن ششم: قصه‌‌‌‌‌‌‌‌ی اردشیر نخست

بخش سوم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظامی یونان

گفتار دوم: داستان جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان

سخن ششم: قصه‌‌‌‌‌‌‌‌ی اردشیر نخست

اردشیر نخستِ هخامنشی در 464 پ.م. بر تخت نشست. یک سال بعد، در 462-463 پ.م.، اینارو نامی، که ادعا می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد پسر پسامتیک است و در برخی از منابع به عنوان مردی لیبیایی مورد اشاره واقع شده، در مصر شورش کرد و با فرستادن پیک‌‌‌‌‌‌‌‌هایی به یونان امتیازهای وسوسه‌‌‌‌‌‌‌‌کننده‌‌‌‌‌‌‌‌ای را به يونانيان پیشنهاد کرد و در عوض خواست که برایش سرباز بفرستند. آتنیان در سال 460 پ.م. – در آغاز زمام‌‌‌‌‌‌‌‌داری پریکلس – در اوج قدرت و ثروت به سر می‌‌‌‌‌‌‌‌بردند، سپاهی به مصر فرستادند. در نتیجه اینارو و مزدوران یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌اش در نبرد پپرمیس بر سپاه محلی پارس چیره شدند و هخامنش – برادر خشایارشا و شهربان پیشین مصر – را در این نبرد به قتل رساندند.

اردشیر وقتی از شورش آگاه شد، بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش و آرتاباز (آرتابازوس) را برای دفع فتنه فرستاد. این دو با ناوگانی به مصر رفتند و شورشیان را به کمک مردم مصر در چند نبرد پیاپی شکست دادند. مصریان از آن‌‌‌‌‌‌‌‌رو از سپاه ایران استقبال کردند که اینارو به یونانیان وعده داده بود تا همراه با ایشان بر کشور حکومت کند، و از این رو مصریان از او متنفر شده بودند. احتمالاً سیر واقعی رخدادها چنین بوده که یک شورشی لیبیایی، با روش مرسوم برای کسب مشروعیت، ادعا کرده که پسر فرعون پیشین است و با گروهی از مزدوران یونانی، که به طمع غارت و غنیمت همراهش شده بودند، به مصر هجوم برده بوده. شکست سریع ایشان، و باقی ماندن ممفیس در دست پارسیان نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که شورشیان پایگاه مردمی زیادی نداشته‌‌‌‌‌‌‌‌اند و نتوانسته‌‌‌‌‌‌‌‌اند مراکز قدرت سیاسی مصر را تهدید کنند. ایرانیان ناوگان یونان را در دلتای نیل شکست دادند و اینارو را اسیر کردند و به صلیبش کشیدند. به این شکل فتنه فرو خوابید و مصر پس از شش سال بار دیگر آرام شد.

روایت کتسیاس در مورد سرکوب این شورش آن است که بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش به اینارو امان داد تا تسلیم شود، اما مادر هخامنش، آمستریس، که از زنده ماندن قاتل فرزندش ناراحت بود، اردشیر را برانگیخت تا او را بکشد. به این ترتیب بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش در برابر شورشی لیبیایی بدقول از آب درآمد و چنان از این موضوع خشمگین شد که به همراه پسرانش به سوریه رفت و شورش کرد، اما پس از دو بار شکست دادن ارتش شاهنشاهی، پشیمان شد و بار دیگر سر به اطاعت شاه گذاشت.

داستان کتسیاس عناصری دارد که آشکارا نادرست هستند. بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش، به عنوان رهبر ارتش نیرومندی که شورشیان را در همه جا شکست می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد، دلیلی نداشته، و احتمالاً اختیاراتی نداشته، تا اینارو را ببخشد و به او امان دهد. به همین ترتیب، قوانین موجود در شاهنشاهی به قدری مشخص و روشن بوده که برای مجازات کردن قاتل عموی شاه، که یک شورشی هم بوده، نیازی نبوده تا مادرش از شاه دادخواهی کند. از سوی دیگر، نام بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف پادشاهی اردشیر به عنوان سرداری لایق و وفادار بارها تکرار می‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به نظر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌رسد شورشی بر ضد شاهنشاه کرده باشد، و اگر هم چنین می‌‌‌‌‌‌‌‌کرده به این راحتی بخشوده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌شده است. بنابراین می‌‌‌‌‌‌‌‌توان داستان کتسیاس را در رده‌‌‌‌‌‌‌‌ی افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌های حرم‌‌‌‌‌‌‌‌سرایی یونانی جای داد که تمام رخدادهای مهم دربار ایران را زیر تأثير شخصیتی مؤنث و انتقامجو می‌‌‌‌‌‌‌‌پنداشتند.

به هر حال، آنچه از نظر روابط نظامی میان ایران و یونان مهم است، درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌هایی است که بین ایرانیان و ناوگان آتنی در گرفت. این درگیری‌‌‌‌‌‌‌‌ها از دو جنبه حائز اهمیت است. نخست آن که امکان مقایسه‌‌‌‌‌‌‌‌ی قدرت نظامی هخامنشیان و آتنیان را در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی اوج قدرت آتن فراهم می‌‌‌‌‌‌‌‌کند، و دوم آن که با وجود ارزش و اهمیتی که از این نظر دارد، معمولاً در میان تاریخ جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان گنجانده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌شود. گویی تاريخ‌‌‌‌‌‌‌‌نويسان از خراب شدن خاطره‌‌‌‌‌‌‌‌ی درخشان پیروزی‌‌‌‌‌‌‌‌های رهایی‌‌‌‌‌‌‌‌بخش یونانیان بر ایرانیان بهراسند.

اما باید به مستندات تاریخی نگاه کرد و دریافت که آتنیان در 460 پ.م. با گسیل کردن ناوگانی برای کمک به اینارو علناً به کشوری شورشی کمک کردند و بهای آن را هم با شکست‌‌‌‌‌‌‌‌های نظامی پیاپی پرداختند. در واقع، تاریخ آتن و وقایع مهمی را که پس از آن رخ داد بدون در نظر گرفتن پیامدهای این شکست‌‌‌‌‌‌‌‌ها نمي‌‌‌‌‌‌‌‌توان درک کرد. یونانیان در چندین نبرد از نیروهای پارسی به رهبری بغ‌‌‌‌‌‌‌‌بخش شکست خوردند و همگی کشته شدند، طوری که تنها تعدادی انگشت‌‌‌‌‌‌‌‌شمار از آنها توانستند به آتن بازگردند. در اين‌‌‌‌‌‌‌‌جا تاريخ‌‌‌‌‌‌‌‌نويسان یونانی به همان روش مرسوم خود عمل کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اند و تلفاتی نجومی را به آتنیان نسبت داده‌‌‌‌‌‌‌‌اند که بیشتر باید زیر عنوان تبلیغات ضدآتنی آن دوره رده‌‌‌‌‌‌‌‌بندی شود.

قابل اعتمادترین شاهدی که در مورد تلفات آتنی‌‌‌‌‌‌‌‌ها داریم، به کتسیاس تعلق دارد که حدود شصت سال بعد در ایران می‌‌‌‌‌‌‌‌زیسته است. او تلفات آتن را پنجاه کشتی و 9000 نفر هوپلیت ذکر می‌‌‌‌‌‌‌‌کند که تقريباً معادل است با کل نیروی فرستاده‌‌‌‌‌‌‌‌شده به مصر. آتنیان که از این شکست آگاهی یافتند، ناوگانی کمکی را تجهیز کردند و در سال 454 پ.م. برای یاری به سربازان‌‌‌‌‌‌‌‌شان به سوی مصر گسیل کردند. اما این ناوگان هم در دماغه‌‌‌‌‌‌‌‌ی مِندِس با ناوگان ایران برخورد کرد و كاملاً نابود شد. آتنیان که گویا در این زمان برای ایلغاری دیگر به اوریمدون حمله کرده بودند نیز قتل‌‌‌‌‌‌‌‌عام شدند و به این ترتیب آتنِ عصر پریکلس شکستی خردکننده را در تمام جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌ها از ایرانیان تحمل کرد. دامنه‌‌‌‌‌‌‌‌ی این شکست‌‌‌‌‌‌‌‌ها به قدری زیاد بود که آتنیان از بیم شورش شهرهای عضو اتحادیه خزانه‌‌‌‌‌‌‌‌شان را از دلوس به خودِ آتن منتقل کردند. زیان‌‌‌‌‌‌‌‌های واردشده به اعتبار آتن چنان بود که آتن در 453 پ.م. با اسپارت قرارداد صلحی منعقد کرد و امتیازهایی را به حریف داد[1].

به این ترتیب، درگیری نظامی در دوران اردشیر هم به پیروزی قطعی و تأثيرگذار ایران بر یونانیان منتهی شد.

 

 

  1. دیودور، فصل 11، بخش 86، بند 1.

 

 

ادامه مطلب: بخش سوم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نظامی یونان – گفتار دوم: داستان جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌های ایران و یونان – سخن هفتم: قصه‌‌‌‌‌‌‌‌ی داریوش دوم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب