بخش سوم: اسطورهی معجزهی نظامی یونان
گفتار دوم: داستان جنگهای ایران و یونان
سخن هفتم: قصهی داریوش دوم
در سال 424 پ.م.، پس از پایان یافتن ناآرامیهاي ناشی از مرگ اردشیر هخامنشی، داریوش دوم بر تخت نشست. در زمان او درگیریهای کوچکی بین نیروهای ایرانی و سپاهیان مزدور یونانی که در خدمت سرورانی پارسی یا مصری بودند بروز کرد، که معمولاً در تاریخ جنگهای ایران و یونان از قلم میافتد. اما باید در این زمینه به آنها هم نگاه کرد.
همزمان با قدرت یافتن داریوش دوم، پیسوتنَه (پشوتن) شهربان سارد قیام کرد و گروهی از مزدوران یونانی را به خدمت گرفت. اما تیسافرن، که از سوی شاه برای سرکوب وی فرستاده شده بود، به سرعت او را شکست داد. لیکون آتنی که متحدش بود، به او خیانت کرد و هنگام جنگ تنهایش گذاشت. تیسافرن، پس از اعدام کردن او به عنوان شهربان سارد برگزیده شد و با یاری رقیب سیاسیاش فرناباز – که شهربان داسکولیون بود – به دولتشهرهای یونانی سفیر فرستاد و از ایشان خراج خواست و گرفت.
وقتی مدت کوتاهی پس از این ماجرا اَمورگَه پسر پیسوتنَه قیام کرد و از دولتشهرهای تراکی، یونانی و مقدونی – از جمله آتن – خواست تا برایش نیرو بفرستند، آتنیها به کاریه رفتند در خدمت اَمورگَه درآمدند. به این ترتیب، آتنیان قراردادشان با ایران (صلح نیکیاس) را نقض کردند، و این در زمانی بود که ناخردمندانه قوای خود را در جزیرهی دوردست سیسیل زمینگیر کرده بودند.
سیاستمداران ایرانی در استان سارد و داسکولیون به سرعت وارد عمل شدند. سپاه ایرانی اَمورگه و متحدانش را شکست دادند و همهی سرداران شورشی و آتنیان متحدشان را اعدام کرد. پس از آن، کمکهای مالی دربار شوش به اسپارت آغاز شد. کمکهایی که، در نهایت، به نابودی آتن در بیست سال بعد منتهی شد. بنابراین در عصر داریوش دوم نیز تلاش یونان برای دستاندازی به مرزهای شاهنشاهی را میبینیم، و واکنش سریع و قاطع ارتش ایران را، که به انهدام و نابودی کامل مهاجمان و شورشیان میانجامد.
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب