بخش چهارم: اسطورهی معجزهی سیاسی یونان
گفتار نخست: داستان دولتشهرهای یونانی
سخن نخست: قصهی شهرهای ایونی
در ایونیه، ساختار سیاسی به نظام هرمیشکلِ مرسوم در ديگر کشورها نزدیکتر بود. در این مناطق یک نفر شاه بود و بخش عمدهی قدرت سیاسی را بر مبنای حقوق خویشاوندی یا توانایی غصب تاج و تخت از شاه پیشین دریافت میکرد. ایونیها شاه را به خاطر عصایی که در دست میگرفت باسیلِئوس[1] (: ) می نامیدند. در این شهرها طبقه ای بسته و گسترشیافته از اشراف قدیمی وجود داشت. حق داوری در دادگاه ها و برخی از تصمیمگیریهاي مهم در انحصار ایشان بود. سه نفر از ایشان، به عنوان قاضيانِ عالیرتبه یا آرخون[2] (: ) شناخته می شدند و اداره ی امور قضایی را در دست داشتند. این منصب به تدریج به روی داوطلبان دیگر هم باز شد و از سال 752 پ.م. در برخی از دولتشهرهای ایونی دوره هایی ده ساله برای تصدی مقام آرخونی در نظر گرفته شد. این دوره به تدریج کوتاهتر شد تا این که در یونانِ عصر کلاسیک، در 483 پ.م. به یک سال رسید. شرح وظایف آرخون ها هم به تدریج تمایز بیشتری یافت و بر فعالیت های اجرایی متمرکز شد. در زمان اوج دموکراسی آتنی، شرط برگزیده شدن شهروندان به مقام آرخونی آن بود که به یکی از خانواده های اشرافی تعلق داشته باشند، ثروت شان از صد مینا نقره بیشتر باشد، و دستکم یک پسر ده ساله از زنی رسمی (یعنی متعلق به قبيلههاي همان شهر) داشته باشند[3].
در یونانِ عصر کلاسیک، یک آرخون با سمت مدیریت اجرایی وجود داشت که با همکاری شش آرخون دیگر و یک ناظرِ قانون (تِسموتِتِس: ) انجام وظیفه می کرد[4]. در دولتشهرهای ایونی، آرخون های پیر و بازنشسته تا پایان عمرشان در شورایی به نام آرئوپاگوس () عضویت می یافتند. این شورا در ابتدا از ریشسپیدانی تشکیل یافته بود که سمت مشاوران شاه را داشتند[5]، اما به تدریج با تضعیف قدرت شاه و قدرت گرفتن اشراف، این شورا هم نقش نظارتی بر عهده گرفت و به ویژه در زمینهی حقوق و قضا نفوذ بسیاری پیدا کرد.