پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش ششم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی فرهنگی یونان – گفتار دوم: داستان فرهنگ یونانی – سخن دوم: قصه‌‌‌‌‌‌‌‌ی دین یونانی – نخست: ماجرای خدایان و اساطیر آفرینش

بخش ششم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی فرهنگی یونان

گفتار دوم: داستان فرهنگ یونانی

سخن دوم: قصه‌‌‌‌‌‌‌‌ی دین یونانی

نخست: ماجرای خدایان و اساطیر آفرینش

بر مبنای اساطیر یونانی، نخستین آفرینندگان گیتی، زوج زمین (گایا: ) و آسمان (اورانوس: ) بودند که دو فرزندشان کرونوس و رئا نام داشتند و نماد زمان و حرکت بودند. آن گاه از ایشان سه دختر و سه پسر زاده شدند: هِستیا، هِرا و دِمِتِر دختر، و هادس، پوزئیدون و زئوس پسر بودند. کرونوس، از ترس آن که روزی سلطنتش بر جهان را از دست دهد، همه ی فرزندانش را به محض تولدشان می بلعید. تنها زئوس بود که با حیله ی مادرش از این سرنوشت نجات یافت. رئا سنگی بزرگ را به جای وی به کرونوس داد و کرونوس آن را خورد. به این ترتیب زئوس در جزیره ی کرت، دور از چشم او، بالید و بزرگ شد. آن‌‌‌‌‌‌‌‌گاه یکی از غول ها (تیتان های) هوادارش که مِتیس ( یعنی تأمل) نام داشت، دارویی را به کرونوس خوراند که باعث شد پنج فرزند دیگرش را قی کند. سنگی که به جای زئوس بلعیده بود هم با این دارو بیرون آمد و چون در دریا فرود آمد، جزیره‌‌‌‌‌‌‌‌ی دلفی را ساخت که مرکز جهان است. زئوس چون رشد کرد ونیرومند شد با داس تیزی پدرش را پاره پاره کرد و با یاری برادران و خواهرانش بر تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌ها که همزادان ناتنی‌‌‌‌‌‌‌‌اش بودند، چیره شد و همه را به جهان زیرین (تارتاروس) تبعید کرد. به این ترتیب زئوس خدای خدایان شد و بر قله‌‌‌‌‌‌‌‌ی المپ سروری یافت.

استخوان‌‌‌‌‌‌‌‌بندی این بخش آغازین از اساطیر یونانی، که برای نخستین بار توسط هسیود صورت‌‌‌‌‌‌‌‌بندي شد، تقريباً کلمه به کلمه از اساطیر هیتی و فنیقی وام‌‌‌‌‌‌‌‌گیری شده است. در آن‌‌‌‌‌‌‌‌جا هم آسمان و زمین با هم درمي‌‌‌‌‌‌‌‌آمیزند و زمان و حرکت را پدید می‌‌‌‌‌‌‌‌آورند و فرزندان‌‌‌‌‌‌‌‌شان به تدریج جانشین ایشان می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، که در میان‌‌‌‌‌‌‌‌شان خدای آسمان از همه مهم‌‌‌‌‌‌‌‌تر است. با وجود اين، اساطیر یونانی از چند نظر با مرجع فنیقی‌‌‌‌‌‌‌‌شان تفاوت دارند. نخست، تأكيد اساطیر یونانی بر روابط درون خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌ای سهمگین و تهدیدکننده است. در این اساطیر پدر فرزندانش را می‌‌‌‌‌‌‌‌خورد، زن شوهرش را فریب می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد و فرزندان پدر را و برادران ناتنی خویش را نابود می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. این مضمون در اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی هیتی آفرینش هم دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌شود، در آن‌‌‌‌‌‌‌‌جا که سلسله‌‌‌‌‌‌‌‌ای از خدایان بر تخت می‌‌‌‌‌‌‌‌نشینند و تاج سلطنت جهان به ترتیب از آلالوس به آنوس (همان آنو، خدای اکدی آسمان)، و از وی به کواربیس می‌‌‌‌‌‌‌‌رسد.

هر یک از این پسران پدر خویش را از حکومت خلع می‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. داستان داس کرونوس هم احتمالاً از همین جا آغاز شده، چون در اساطیر هیتی می‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم که غولی به نام اولیکومیس بر شانه‌‌‌‌‌‌‌‌ی خدایی به نام اوبِلوریس، که همتای اطلس یونانی است و دنیا را بر دوش خود نگه داشته، رشد می‌‌‌‌‌‌‌‌کند و به آسمان‌‌‌‌‌‌‌‌ها دست‌‌‌‌‌‌‌‌اندازی می‌‌‌‌‌‌‌‌نماید. آن‌‌‌‌‌‌‌‌گاه خدایی وام‌‌‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌‌‌شده از ميان‌‌‌‌‌‌‌‌رودان به نام اِئا برای دفع حملاتش پاهایش را با چاقویی مسی قطع می‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

با وجود حضور این ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌ها، در اساطیر فنیقی و هیتی عنصر نبردهای درون‌‌‌‌‌‌‌‌خانوادگی هرگز به پایه‌‌‌‌‌‌‌‌ی اساطیر یونانی پررنگ نمی‌‌‌‌‌‌‌‌شود. بُن‌‌‌‌‌‌‌‌مایه‌‌‌‌‌‌‌‌ی نبرد اعضای خانواده همان شالوده‌‌‌‌‌‌‌‌اي است که بعدها درام و شعر یونانی بر مبنایش شکل می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند؛ مایه‌‌‌‌‌‌‌‌ای که از دید من بازتابی از وضعیت ویژه و شکننده‌‌‌‌‌‌‌‌ی خانواده در یونان باستان، و ناامن بودن محیط آن است. تفاوت دیگر آن است که یونانیان نام‌‌‌‌‌‌‌‌های باستانی خدایان خویش را که از ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌ای هند و اروپایی آمده – حفظ کرده‌‌‌‌‌‌‌‌اند و روایت‌‌‌‌‌‌‌‌ها را بر جغرافیای سرزمین خویش منطبق ساخته‌‌‌‌‌‌‌‌اند. بدیهی است که این سرزمین کل قلمرو یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌نشین از کرت تا آسیای صغیر – را در بر می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد.

نبرد خدایان یونانی با برادران ناتنی‌‌‌‌‌‌‌‌شان، یعنی گیگانت‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌ها، احتمالاً بازتابی است از ورود آریایی‌‌‌‌‌‌‌‌ها به منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌ی بالکان و جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که با بومیان متمدن‌‌‌‌‌‌‌‌تر از خویش داشته‌‌‌‌‌‌‌‌اند. داستان‌‌‌‌‌‌‌‌هایی مشابه را در ایران هم داشته‌‌‌‌‌‌‌‌ایم، چنان که به ظاهر دیوها در اساطیر شاهنامه‌‌‌‌‌‌‌‌ای نماینده‌‌‌‌‌‌‌‌ی بومیان قفقازی‌‌‌‌‌‌‌‌ای باشند که پیش از ورود آریاییان در فلات ایران ساکن بوده‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌ی کهن که ایرانیان خط نوشتن و دوخت پوشاک را از دیوها آموختند، نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌اي است که وام‌‌‌‌‌‌‌‌گیری‌‌‌‌‌‌‌‌های فرهنگی مهاجران آریایی از بومیان متمدن‌‌‌‌‌‌‌‌تر از خویش را نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. در یونان نیز به همین ترتیب تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتی هوشمندتر و فرهیخته‌‌‌‌‌‌‌‌تر تلقی می‌‌‌‌‌‌‌‌شدند. یک شاخه از ایشان «کوکلوپس»‌‌‌‌‌‌‌‌ها بودند که در ایران با بیانِ فرانسوی‌‌‌‌‌‌‌‌اش سیکلوپس نامیده می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. این غول‌‌‌‌‌‌‌‌های یک چشم متحدان زئوس و خویشاوندان او بودند و سلاح‌‌‌‌‌‌‌‌های اصلی ایشان را ساختند. چنان که آذرخش زئوس، نیزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی سه شاخه‌‌‌‌‌‌‌‌ی پوزئیدون و کلاه هادس که دارنده‌‌‌‌‌‌‌‌اش را نامرئی می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد، از کارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌های ایشان بیرون آمده بود. با توجه به متن ادیسه می‌‌‌‌‌‌‌‌توان فرض کرد که کوکلوپس‌‌‌‌‌‌‌‌ها همان بومیان سیسیل بوده‌‌‌‌‌‌‌‌اند. اين‌‌‌‌‌‌‌‌ها به احتمال زیاد نشانگر قوم‌‌‌‌‌‌‌‌هاي بومی‌‌‌‌‌‌‌‌ای بودند که با یونانی‌‌‌‌‌‌‌‌های نورسیده متحد شده و ایشان را در نابود ساختن سایر بومیان سیسیل یاری کردند. چون در نبرد میان زئوس و تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌ها از زئوس هواداری کردند و با خویشاوندان کهن‌‌‌‌‌‌‌‌سال‌‌‌‌‌‌‌‌تر خویش دشمنی ورزیدند.

این حدس را می‌‌‌‌‌‌‌‌توان به برخی از تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌ها هم تعمیم داد. اين‌‌‌‌‌‌‌‌ها تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌هایی هستند که با زئوس متحد شدند تا برادران‌‌‌‌‌‌‌‌شان را از میان بردارند. با پذیرفتن این حدس، می‌‌‌‌‌‌‌‌توانیم با مرور معنای نام‌‌‌‌‌‌‌‌های‌‌‌‌‌‌‌‌شان به جایگاه والای تمدن بومیان نزد یونانیان پی ببریم. علاوه بر متیس، خدایانی مهم مانند هِلیوس (خورشید)، سِلِنِه (ماه)، اوکئانوس (اقیانوس)، تِمیس (عدالت)، و منِه‌‌‌‌‌‌‌‌سومونِه (حافظه) و دخترانش، موزهای نُه گانه (نمایندگان هنر)، نیز از نسل تیتان‌‌‌‌‌‌‌‌ها بوده‌‌‌‌‌‌‌‌اند. هم‌‌‌‌‌‌‌‌چنين پرومتئوس که پیکر انسان را از خاک ساخت و آتش و تمدن را برای مردمان به ارمغان آورد، و برادرش اپیمتئوس که شوهر پاندورا بود و همه‌‌‌‌‌‌‌‌ی پلیدی‌‌‌‌‌‌‌‌ها و در کنار آن امید را بین مردمان رها ساخت نیز تیتان بودند. بر مبنای اساطیر یونانی، پرومتئوس انسان را از خاک رُسی ساخت که در پای کوهی در شمال شرقی کوه دلفی قرار داشت. هم‌‌‌‌‌‌‌‌چنين کوه پارناسوس هم در اين‌‌‌‌‌‌‌‌جا قرار داشت و این مکانی بود که بعدها آپولون به عنوان خداوند هنر و ادب در آن ساکن شد.

در عصر آفرینش، بسیاری از رخدادهای مهم در اساطیر یونان زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌ای شرقی و آسیایی داشت. در عمل، هر چه از این عصر کهن تا اساطیر جدیدترِ مربوط به پهلوانان و دين‌‌‌‌‌‌‌‌هاي کلاسیک پیش می‌‌‌‌‌‌‌‌رویم، می‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم که گرانیگاه رخدادهای اساطیری یونانی بیشتر و بیشتر به سمت غرب کشیده می‌‌‌‌‌‌‌‌شود. به عنوان مثال، در اساطیر عصر آفرینش می‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم که زئوس در جزیره‌‌‌‌‌‌‌‌ی کرت بالید و بزرگ شد. کرت در زمان شکل‌‌‌‌‌‌‌‌گیری این اساطیر، یعنی سده‌‌‌‌‌‌‌‌هاي نهم تا ششم پ.م.، بیشتر سرزمینی شرقی محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌شد و ارتباطش با فنیقیه و مصر بیش از شبه‌‌‌‌‌‌‌‌جزیره‌‌‌‌‌‌‌‌ی یونان بود. به همین ترتیب زئوس و هرا بر فراز کوه مقدس آیدا با هم ازدواج کردند، که در فریگیه و نزدیک تروا قرار دارد. به روایت سوفوکلس، ماه عسل زئوس و هرا – که سیصد سال طول کشید! – هم در منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌ای شرقی گذشت، یعنی در جزیره‌‌‌‌‌‌‌‌ی ساموس در حاشیه‌‌‌‌‌‌‌‌ی غربی آسیای صغیر.

 

 

ادامه مطلب: بخش ششم: اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌ی معجزه‌‌‌‌‌‌‌‌ی فرهنگی یونان – گفتار دوم: داستان فرهنگ یونانی – سخن دوم: قصه‌‌‌‌‌‌‌‌ی دین یونانی – دوم: ماجرای آدمیان و اساطیر عصر شکل‌‌‌‌‌‌‌‌گیری

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب