ب
بِئووُلف (b Beowolf آلمانى) خرس، از ریشهى ساكسونىِ beo (زنبور) و wolf (گرگ).
بائِنْرِع مِرى نِجِرو (b Baenre-Merynetjeru مصری باستان) روح رع، محبوب خدایان، از ریشهى مصری باستان با (روح)، رِع، مِرى (محبوب) و نِجِرو (خدایان) [لقب مرنپتاح، از فراعنهى دودمان نوزدهم].
بائو (r b Bao چینى) گنجینه، گرانبها.
بائى (b Bai چینى) سفید.
باتو (b تركى) قوى و سخت [نوهى چنگیز].
بادى (b عربى) آشكار، آغازگر، اسم فاعل از ریشهى بدو (آغاز).
بارتولومیو (b Bartholomew عبرى) پسرِ كسى كه شخم مىزند، شكل یونانی شدهى نامى از ریشهى آرامى بن/ بار (پسر، فرزند) تولْماى (شخم زدن).
بارع (b عربى) صاحب برترى در علم، اسم فاعل از ریشهى برع (برترى).
بارلاس (b تركى) قهرمان دلیر، از ریشهى تركى بَرلاس [یكى از چهار قبیلهى مهم جغتایى].
بارْمان (b پارسی) محترم، داراى روح بزرگ، از ریشهى پهلوى بار (بزرگ، باشكوه) و مَنَه (اندیشه، فكر) [از پهلوانان شاهنامه].
بارى (b Barry آنگلوساكسون) نیزه.
باسایوان (b Basajuan باسك) سرور جنگل، از ریشهى juan (ارباب) و Basa (جنگل).
باسِل (b عربى) دلیر، استوار، از ریشى بیسل (تندخو).
باسِم (b عربى) لبخندزننده، از ریشهى بسّم (لبخندزدن).
باشْقرد (b تركى) اولین قبیله، یا گرگِ خاكسترى، شاید شكل تحریف شدهى بوزقورد (گرگ خاكسترى) باشد [نام قبیلهاى ترك در روسیه].
باقى (b عربى) جاوید، اسم فاعل از ریشهى عربى بقى (بقا یافتن) [از القاب خداوند].
باك (b Buck آنگلوساكسون) گوزن نر.
باكارِع (b Bakare مصری باستان) روح رع افتخار آفرین است، برساخته از با (افتخار)، كا (روح)، و رع [لقب تانوتامون، آخرین فرعون دودمان بیست و سوم].
باكوس (b Baccus یونانی) فریاد، نعرهزن، از ریشهى یونانی باستان (فریاد زدن) [خداى شراب].
بالْتازار (b Baltazarفنیقى) بعل حفظش كند، از ریشهى سامىِ بعل (نام خدایى) و تَزَر (حفظ كردن) [شاه یهودیه]
بالْدِر (b Balder آلمانى) شاهزاده، از ریشهى نوردیک باستان [پسرِ اودین -خداى خدایان- و فریگ].
بالْدِوْ (b Baldev هندى) خداى قوى، از ریشهى سانسكریتِ bal (قوى) و dev (خدا) [برادر بزرگِ كریشنا].
بالْدومِرو (b Baldomero آلمانى) شجاعِ مشهور، از ریشهى آلمانى باستانِ bald (جسور) و meros (مشهور).
بالِروفون (b Balerophon یونانی) سازندهى نیزه و زوبین، از ریشهى یونانی باستان (نیزه) و پسوند (آورنده) [پهلوانِ كشندهى كیمرا].
باهِر (b عربى) روشن و درخشان، اسم فاعل از ریشهى بهر (روشنایى).
بایرام (b تركى) عید، جشن، از ریشهى تركى بیرم.
بایرون (b Byron آنگلوساكسون) اصطبل گاو.
بایسُنقُر (b تركى) شاهین بزرگ، از ریشهى تركى باى (بزرگ) و سنقر (شاهین) [پسر شاهرخ تیمورى].
بایقرا (b تركى) امیر سیاه، از ریشهى تركى باى (امیر، بزرگ) و قَرا (سیاه) [حاكم همدان در عصر تیمورى].
بایندُر (b تركى) پرنعمت [پسر كوك خان و نوهى اوغوز خانِ مغول].
بَت بعل (b Batbaalفنیقى) دختر بعل، از ریشهى فنیقى بَت (دختر).
بَتْشِبا (r Bathsheba عبرى) دخترِ سوگند، از ریشهى عبرى بَت (دختر) و صابات (سوگند خوردن).
بِتِل (r Bethel عبرى) خانهى خدا، از ریشهى عبرى بیت (خانه) و ایل (خدا).
بتوئِل (b Bethuel عبرى) مرد خدا، از ریشهى عبرى بِتو (مرد) و ایل (خدا).
بتول (r عربى) تارك دنیا، زنى كه ازدواج نمىكند، اسم از ریشهى بتل.
بِدروس (b Bedros ارمنی) همان پتروس است.
بِدِه (b Bede آنگلوساكسون) دعاخوان، از ریشهى انگلیسى باستانِ baede (دعا خواندن) [مورخ و قدیسِ انگلیسىِ قرن هشتم میلادى].
بدیع (b عربى) نو، شگفت، صفت از ریشهى بدع (نوآورى) [بدیعالزمان فروزانفر].
براق (b تركى) پشمالو، سگِ تازى، از ریشهى تركى پاراق (پشمالو) یا باراق (سگِ تندرو) [حاجبِ قراختاییان، از سرداران خوارزمشاهى].
بْران (b Bran سلت) كلاغ، در زبان وِلش.
برانْخوس (b Branchus یونانی) وِرد، دعا.
برانیمیر (b Branimirبلغارى) نگهبان صلح، از ریشهى بلغارى bron (حفاظت كردن) و mir (صلح، آرامش).
بِرتا (r Bertha آنگلوساكسون) مشهور، درخشان.
بِرترام (b Bertram آلمانى) كلاغ درخشان، از ریشهى آلمانى bert (درخشان) و ram (كلاغ).
بُرزو (b پارسی) تنومند، از ریشهى پهلوىِ بُرز (بلند و نیرومند) [فرزند سهراب، لقب بهرام گور در هندوستان].
بُرزین (b پارسی) بالنده و رشید، از ریشهى پهلوىِ بُرز (بلند و نیرومند) و ین (پسوند نسبت) [از سرداران كىقباد].
بردیا (b پارسی) بلندقامت و زورمند و تناور، شکل بابلی شدهی برزَیَه در پارسی باستان [پسر کهتر کوروش بزرگ]
بُرعُم (b عربى) شكوفه، غنچه.
بَرَك (b Barak عبرى) رعد و برق.
بَرکَه/ بارکا (b Barkaفنیقی) رعد و برق، آذرخش [سردار مشهور فنیقی که با رومیان میجنگید]
بركیارق (b تركى) كلاه شكسته، یا شكست ناپذیر، از ریشهى تركى بوركى (كلاه، یا دشوارى) و یاروق (زخمى شدن) [پسر سلطان ملكشاه سلجوقى].
برمک (b پارسی) کاهن، راهب بودایی، تغییر یافتهی پَرَموکْهَه [بنیانگذار خاندان برمکی]
بَرنابا (b Barnabas عبرى) پسر پیغمبر، از ریشهى آرامىِ بَر (فرزند، پسر) و نَبى/نَبا (پیامبر) [از نویسندگان انجیل].
برنارد (b Bernard آلمانى) خرس شجاع، از ریشهى آلمانى ber (خرس) و nald (نجیب).
برِندان (b Bredan آنگلوساكسون) شاهزاده.
بْرِنّوس (b Brennus سلت) شاهزاده، كلاغ [از شاه/پهلوانان سلت].
بِرنیكِه (r Bernike یونانی) آورندهى پیروزى، از ریشهى مقدونى (آورنده) و (پیروزى) [نام ملكهى مشهور مقدونی].
بِروئِه (b Beroe یونانی) آورندهى تخممرغ، از ریشهى یونانی باستان (آورنده) و (تخم مرغ).
بروخ (b Bruch عبرى) رستگار.
بروس (b Bruce گُل- فرانسهى كهن) پنیر، از ریشهى گلِ breueuse (پنیر خالدار).
بروسوس/ بروز (b بابلی) کسی که خداوند چوپان اوست، احتمالاً شکل یونانیشدهی نامِ «بعلرِئوشو» است که از دو کلمهی بعل (خدا) و رِئو (چوپان) ساخته شده [مورخ بزرگ بابلی و کاهن اعظم معبد مردوک بین سالهای ۲۵۸ تا ٢٥٣ پ.م]
برونْتِس (b Brontes یونانی) رعد، از ریشهى یونانی باستان (رعد).
برونو (b Bruno آلمانى) قهوهاى، از ریشهى آلمانى باستان.
برونْهیلد (r Brunhild آلمانى) سلاح جنگى، جنگافزار، از ریشهى آلمانى باستانِ)brunسلاح) و hild(جنگ) [ملكهاى در اسطورهى حلقهى نیبلونگها].
برهان (b عربى) دلیل، از ریشهى برهة.
برَهما (b Brahma هندى) دعاخوان، از ریشهى سانسكریت [خداى بزرگ هندوان].
برَهمَهداتَّه (b Brahmadatta هندی) بخشش برهما، خداداد، برساخته از نام برهما و داتَه (بخشش) [شاهِ اردوگاه آنگا در هند باستان]
بریان/ برایان (b Brian آنگلوساكسون) اشرافى.
بریجیت/ بریژیت (r Btidget سلت) برترین، متعالى، از ریشهى ولشىِ brig (ایزدبانو) و hid (عالى) [نام ایزدبانوى بزرگ ولشها].
بریسِه (r Brice گُل- فرانسهى كهن) خال، لكه.
بریموس (r Brimus یونانی) نیرومند، خشمآور [ایزبانویى كه معشوق هرمس بود].
بِریونى (r Berjouni ارمنی) بانوى زیبا.
بسّام (b عربى) لبخندزننده، از ریشهى بسّم (لبخندزدن).
بسطام (b پارسی) همان گستهم است [دایى خسروپرویز].
بسمان (b عربى) لبخندزننده، از ریشهى بسّم (لبخندزدن).
بشار (b عربى) مژده دهنده، از ریشهى بشر (بشارت دادن) [بشار بن برد: شاعرى مشهور].
بشیر (b عربى) مژده دهنده، از ریشهى بشر (بشارت دادن).
بصیر (b عربى) بینا، صفت از ریشه بصر (دیدن) [از القاب خداوند].
بصیر (b عربى) بیننده، صفت از ریشهى عربى بصر (دیدن) [از القاب خداوند].
بطلمیوس (b Ptolemy یونانی) جنگجو، مهاجم، از ریشهى یونانی باستان (جنگ، تهاجم) [شاه مقدونىِ مصر].
بعل شمر (b Baalshamarفنیقى) بعل حمایت كرد.
بَعلم (b Baelam عبرى) خداى مردم، از ریشهى فنیقى بعل (خدا) و آمو (مردم).
بغداد/ بَیداد(b پارسی) بخشش خداوند، برساخته از بغ (خدا) و داد (بخشش، هدیه) [حاکم شهر استخر در دوران سلوکی]
بغرا (b تركى) خوك نر [از شاهان خوارزمشاهى].
بغراخان (b تركى) شتر نر قوى، از ریشهى تركى بوغرا (شتر نر) [رئیس ایل قراخان و فاتح بخارا (383 ه.ق)].
بقراط/ هیپوكرات (b Hippocrates یونانی) قدرت اسبها، از ریشهى یونانی اسب) و قدرت) [پزشك مشهور یونانی].
بَكتاش (b تركى) بزرگِ ایل، مهترِ قوم، از ریشهى تركى بیك (سرور، ارباب) و تاش (ایل، قبیله).
بَكر (r b عربی) بچه شتر [ابوبكر: نخستین خلیفهى اسلام].
بلاتْنات (r Blathnat سلت) گل كوچك، از ریشهى سلتى blath (گل) و nat (كوچك) [د راساطیر ایرلندى بانویى كه توسط كوروى دزدیده شد].
بَلاش (b پارسی) از ریشهى پهلوىِ وَلَخْش، در زبانهاى گوناگون وارد شده است، برابر است با Vologeses لاتین، والارْش ارمنی، وَلْگاش پارتى و یونانی [از شاهان ساسانى].
بِلال (b عربى) آب، از ریشهى بلل (خیس كردن گلو) [اولین مؤذن اسلام].
بلانْش (r Blanche گُل- فرانسهى كهن) سفید.
بلروفون (b Bellerophon یونانی) نیزهانداز، از ریشهی بِلونِه ( ) به معنای نیزه و پرتابه و زوبین، در یونانی بلروفون (Βελλεροφῶν) گاه به صورت بلروفونتِس (Βελλεροφόντης) آمده که همین معنی را میدهد [یکی از کهنترین پهلوانان یونانی است که در متنهای باستانی معمولاً در کنار پرسئوس و هراکلس از نامش یاد میشود]
بَلَك (b Balak عبرى) هرز دهنده [شاه موآب].
بِلِنوس (b Belenus سلت) درخشان، از ریشهى سلتى [خداى خورشید].
بلِیر (b Blair آنگلوساكسون) دشت، جلگه.
بلیغ (b عربى) خوشسخن، شیوا، سفت از ریشهى بلغ (بلاغت).
بنآمى (b Binami عبرى) فرزند مردمِ من، از ریشهى عبرى بن (فرزند) و آمى (مردم من).
بنان (b عربى) انگشت [موسیقیدان ایرانى].
بِنایاه (b Benaiah عبرى) یهوه ساخته است، از ریشهى عبرى بنى (بنا كردن) و یاه (یهوه).
بِنِدیكت (b Benedict لاتین) رستگار، از ریشهى لاتین bene (خوب، نیك) و dict (حكم، فرمان) [از مقدسان مسیحى، نام چند پاپ].
بنیامین (b Benjamin عبرى) پسر غمهایم، یا پسر جنوب، از ریشهى عبرى بن (فرزند) و یامین (جنوب/ غم) [از قبایل دوازدهگانهى یهودى].
بِنیگْنو (b Benigno اسپانیایی) بىزیان، بى آزار، از ریشهى لاتین benignus (مهربان، بىزیان).
بو (b Bo چینى) موج.
بودا (b هندی) بیدار شده، از ریشهی سانسکریت بودْهی (بیدار شدن) [پیامبر مشهور هندی]
بودیكا/ بودیچِه (r Boudicca/ Boudiccea سلت) پیروزى، از ریشهى سلتىِ boud به همین معنا [نام ملكهاى درانگلستانِ سلت كه با رومیان جنگید].
بودیكا (r Boudicca سلت) پیروزى، از ریشهى سلتىِ boud (پیروزى).
بِورلى (b Beverly آنگلوساكسون) رودِ سگ آبى، از ریشهى انگلیسى باستانِ bever (سگ آبى) و lay (رودخانه).
بوریس (b Boris اسلاو) نبرد.
بوسِفالوس (b Bucephalus یونانی) داراى سرى همچون گاو، از ریشهى یونانی باستان (گاو) و (سر) [اسم اسب اسكندر].
بوشاسپ (b پارسی) آنچه پیش آمدنى است، در اوستا به صورت بوشْینْستا یا بوشیسْتا آمده است [نام دیو تنبلى و خوابِ نابه هنگام در دین زرتشتى].
بوغوس (b Boghos ارمنی) همان پائول است.
بوگومیرْز (b Bogomierz اسلاو) خداى صلحجو، از ریشهى اسلاوى باستان [از خدایان لهستان].
بولیوار (b Bolivar اسپانیایی) آسیابِ كنار رودخانه، از ریشهى باسك bo (آسیاب) و libar (كنار رودخانه).
بهادر (b تركى) دلیر، پهلوان [در نام پایتخت مغولستان (اولان باتور) باقى مانده است].
بْهارات (b Bharat هندى) نگهداشته شده، امن، از ریشهى سانسكریتِ bhara (نگهداشتن، حفظ كردن) [لقب آگنى، نام دیگِ كشور هند].
بهرام (b پارسی) اژدهاكُش، نابود كنندهى دیو، از ریشهى اوستایىِ وِرَثْرَه (اژدهاى خشكى، در اصل ابرى كه باران را در خود محبوس مىكند و نمىبارد) و اَغْنَه (كشتن، زدن)، این واژه با وْریتْرَه هَنَه در سانسكریت همریشه است كه از القاب ایندرا (ایزدى جنگجو) است، ریشهی معناییاش در اصل پیشاهندواروپایی *wltro-gwhen بوده به معنای کُشنده و در هم شکنندهی سد و حصار [خداى جنگِ ایرانیان].
بَهران (b عربى) نزدیكترین خویشاوند.
بهمن (b پارسی) نیك اندیش، از ریشهى پهلوىِ وُهو (خوب) و مَنَه (اندیشه) [از فرشتگان بزرگ دین زرتشتى].
بَهیج (b عربى) شادمان، از ریشهى بهج (شادمانى).
بیادیكِه (r Biadike یونانی) عدالتِ ناشى از قدرت، از ریشهى یونانی باستان (عدالت).
بیدْرَفش (b پارسی) پرچمِ داراى نقش بید، یا سرزمینى در جنوب باخترى، از ریشهى پهلوىِ وید (درخت بید) و درفش (پرچم)، شاید هم با ویدَدَفْش (اقلیم جنوب غربى از هفت سرزمینِ اساطیرىِ ایران باستان) مربوط باشد [جادوگرى تورانى].
بیژن (b پارسی) مربوط به سرزمین ایران، تشخیص دهنده، برگرفته از بخش دومِ عبارتِ اوستایىِ اَئِرَه وَجینگَه (ایرانویج، سرزمین آریایىها)، یا شاید از ریشهى پهلوىِ وَیچَنَه (خوب تشخیص دهنده) [پسر گیو، از پهلوانان شاهنامه].
بیگدل (b تركى) سرورِ زبان، از ریشهى تركى بیگ (ارباب) و دیل (زبان).
بیگلر (b تركى) امیران، اربابان، از ریشهى تركى بیگ (ارباب) و لر (پسوند جمع).
بیلسان (r عربى) درختى با گلهاى سپید.
بیلوبوگ (b Byelobog اسلاو) خورشید، از ریشهى اسلاوىِ byel (سفید) و bog (خدا) [خداى باستانى خورشید در میان اقوام اسلاو].
بیندو (r هندی) نذری، خالِ نذر، برگرفته از बिंदु در سانسکریت که در اصل به معنای نقطه است. شکلِ مادینهی این کلمه (بینْدی) همان است که برای نامیدن خالِ نذریِ نهاده بر میان پیشانی هندوان مورد استفاده قرار میگیرد.
بیوراسپ (b پارسی) دارندهی ده هزار اسب [لقب ضحاک]
بیلِه (b Bile سلت) درخشان، همان بلنوس است [پهلوانى اساطیرى].
بیوك (b تركى) بزرگ، مهتر، از ریشهى تركى بیك (ارباب، سرور).
ادامه مطلب: حرف ( پ )
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب