ز
زابِل (r Zabel ارمنی) همان ایزابل است.
زاراماما (r Zaramama سرخپوستى) مادرِ بذر، از ریشهى كوئِنچلان [ایزدبانوى بذرِ اینكاها].
زاكى (b عربى) پاكیزه، از ریشهى زكى (تزكیه).
زال (b پارسی) پیر، از ریشهى اوستایىِ زَر (پیر شدن) كه با یار و یر سانسكریت به همین معنا خویشاوند است [پدر رستم].
زان (r Zan چینى) پشتیبانى، ستایش.
زاهد (b عربى) عبادت كننده، اسم فاعل از ریشهى زهد.
زبولون (b Zabulun عبرى) محترم یا ساكن [از قبایل دوازدهگانهى یهودى].
زبیده (r عربى) كوچكترین چیزِ نیكو، شكلِ مصغرِ زُبده [زن هارون الرشید و دختر جعفر برمكى].
زُبیده (r عربى) نخبه، برجسته، اسم تصغیر از ریشهى زبده.
زِخاریاه (b Zekhariah عبرى) یهوه به یاد مىآورد.
زِدْكاكیب (b اكدى) عقرب، از ریشهى اكدى [از شاهان باستانى سومر].
زرتشت/ زردشت (b پارسی) دارندهى شتر زرین، از ریشهى اوستایى زَرَ (زرین) و اوشْتْرَه (شتر) [پیامبر ایرانى].
زِروبابل (b Zerobabel عبرى) زر بابلی، یا زاده شده در بابل [از احیاگران دین یهود در عصر هخامنشی]
زَریر (b پارسی) داراى زره طلایى، از ریشهى اوستایى زَیرى (زرین) و بَیریك (سینه، جوشن) [برادر گشتاسپ و اولین شهید دین زرتشتى].
زعیم (b عربى) سرور، از ریشهى زعم (چیرگى، برترى).
زُغلول (r b عربی) جوجه كبوتر، كنایه از آدم چالاك است.
زُغلول (b عربى) سبك و چابك.
زفانیاه (b Zaphaniah عبرى) خدا پنهان مىشود، از ریشهى عبرى زفانى (پنهان) و یاه (یهوه).
زكى (b عربى) پاكیزه، از ریشهى زكى (تزكیه) [زكى یمانى: سیاستمدار عرب].
زِلوس (b Zelos یونانی) كوشا.
زلیخا (r عربى) پیشرو، پیشگام (؟) [زن یوسفِ پیامبر].
زو/ زاب (b پارسی) یاریگر، از ریشهى اوستایى اوزَوَه (یارى كننده) [از پهلوانان شاهنامهاى].
زَواره (b پارسی) زنده، جاندار، از ریشهى پهلوى اوزْوارَگ (جاندار) [برادر رستم].
زِوور (b Zevur عبرى) شاهزاده، مگس، از ریشهى آرامىِ زِبول (شاهزاده) كه در عبرى به دلیل دشمنى با آرامیان به زِوور (مگس) تبدیل شده [بعلِ زبوب (خداى مگسها) از اسامى شیطان در تورات است].
زهرا (b عربى) گلها، از ریشهى زهر (گل).
زَهران (b عربى) صاف، درخشان، صفت از ریشهى زهر (گل) [از اجداد عصر جاهلى ].
زَهراء (r عربى) درخشان [لقب دختر حضرت محمد].
زُهَیر (b عربى) گل كوچك، اسم تصغیر از ریشهى زهر (گل) [زهیر بن ابى سُلمى: نام چند شاعر].
زیاد (b عربى) رشد، فزونى، از ریشهى زَیدَ (زیاد شدن) [طارق ابن زیاد: جهانگشاى مسلمان].
زیپّوراه (r Zipporah عبرى) پرنده، از ریشهى عبرى تسیپُرَه به معنى پرنده [نام زن موسى].
زید (b عربى) رشد، فزونى، از ریشهى زَیدَ (زیاد شدن) [زید بن ثابت: از صحابهى مشهور].
زیدون (b عربى) رشد، فزونى، از ریشهى زَیدَ (زیاد شدن).
زیمرى (b Zimri عبرى) نیایش من، از ریشهى عبرى زیمر (نیایش).
زینالعابدین (b عربى) زینتِ پرستشگران، از ریشهى زین (زینت) [لقب امام چهارم].
زینب (r عربى) تنآسا، راحتطلب.
زینت (r عربى) آراستگى، همریشه با تزیین.
ادامه مطلب: حرف ( ژ )
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب