پنجشنبه , آذر 22 1403

پیوست دوم: سالشمار زندگی بهار

پیوست دوم: سالشمار زندگی بهار

1263 ش 16 عقرب – ( آبان) / ربيع الاول 1304 ه . ق / 1886 م . در شهر مشهد در محلة سرشور ، تولد يافت.

1272 در ده سالگي سرودن شعر را آغاز كرد

1279 در مشهد تحصيلات خود را در محضر اديب نيشابوري ( ميرزا عبدالجواد) دنبال كرد

1282 پدرش ( ملك‌‌الشعراي صبوري) وفات يافت.

1282 در 19 سالگي به مقام ملك‌‌الشعرايي رسيد

1284 مستزاد معروف خود را به مطلع زير را سرود با شه ايران ز آزادي سخن گفتن خطاست كار ايران با خداست

1284 در بيست سالگي وارد امور سياسي شد و جزو مشروطه‌‌خواهان خراسان قرار گرفت.

1284 اشعار سياسي او در روزنامة نيمه مخفي خراسان، بدون امضا يا با امضاء م – ب به چاپ رسيد كه مورد توجه بسيار قرار گرفت.

1285 اشعار سياسي او در روزنامة طوس ( به مديريت ميرزا هاشم خان قزويني) منتشر شد و او  را به شهرت رسانيد.

1286 مثنوي « اندرز به شاه» را خطاب به محمد علي شاه سرود، بدين مطلع:

پادشاها چشم خرد باز كن        فكر سر انجام ز آغاز كن

1288 براي اولين بار در راه تشكيل حزب دموكرات در مشهد با حيدر عمو خان عمو اوغلوملاقات كرد.

1288 پنجشنبه بيست و يكم ميزان ( مهر ) نخستين شمارة روزنامة نوبهار را كه ارگان حزب دموكرات مشهد بود در شهر مشهد منتشر كرد.

1288 عضويت كميتة ايالتي حزب دموكرات خراسان را پذيرفت.

1288 با نطقي كه در اولين جلسة حزب دموكرات، در مسجد گوهرشاد ايراد كرد، شهر مشهد را تكان داد و كينياز دابيژا ( جنرال كنسول دولت تزاري) را به وحشت انداخت.

1288 با روزنامة مخفي خراسان ( به مديريت سيد حسن اردبيلي) همكاري كرد، و مقالات اوبدون امضاء در آن روزنامه به چاپ رسيد. گاهي هم مقالات و اشعار او با امضاء م- ب به  چاپ مي‌‌رسيد.

1289 قصيدة معروف « سوي لندن گذر اي پيك نسيم سحري» را خطاب به وزير خارجة انگلستان (سر ادوارد گري) سرود.

1290 به دستور وثوق‌‌الدوله وزير خارجة وقت روزنامة نوبهار پس از يكسال نشر در مشهد توقيف شد.

1290 « قصيدة بوي خون اي باد از طوس سوي يثرب بر » را در واقعة بمباران مسجد گوهر شاد و گنبد مطهر حضرت امام رضا (ع) – كه از طرف روس‌‌هاي تزاري به توپ بسته شد- سرود.

1290 دوشنبه 4 قوس – ( آذر ماه ) روزنامة تازه بهار را در مشهد منتشر كرد كه بيش از 9   شماره انتشار نيافت، و به دستور كينياز دابيژا به دنبال نوبهار توقيف شد.

1290 به همراه نه نفر از دوستانش كه اعضاي كميتة حزب دموكرات ايران بودند، بنا به دستوركينياز دابيژا از مشهد به تهران تبعيد شد و در ميان راه دزدان اموال او را به غارت بردند.

1290 ماجراي سفر خود را به نظم درآورد و استاد خود صيد‌‌علي خان درگزي را ستود.

1290 هنگام تبعيد، بين راه سبزوار – شاهرود، با حيدر خان عمواوغلو و رفيقش ابوالفتح زاده ملاقات كرد و چون نتوانست به مشهد بازگردد، نامه‌‌اي به شيخ جواد تهراني نوشت كه به هر وسيله باشد، تذكرة عبور براي حيدر خان و دوستش تهيه كرده آنان را از مرز بگذراند. در اين سفر حيدر خان پس از يك ماه توقف در مشهد عازم لندن شد.

1292 14 جدي ( دي ماه) دورة دوم نو بهار را در شهر مشهد منتشر كرد.

1292 از طرف مردم كلات، سرخس و درگز به نمايندگي دورة سوم مجلس شوراي ملي انتخاب شد

1293 14 قوس، ( آذر) دورة سوم نوبهار را در تهران منتشر كرد.

1294 اسد- (مرداد ماه) بخشي از تاريخ سياسي افغانستان را نوشت، و در روزنامة نوبهار، سال  چهارم از شمارة 61 به بعد منتشر كرد.

1294 در كابينة محمد ولي خان سپهدار اعظم، به بجنورد تبعيد شد و شش ماه در حالت تبعيد به سر برد.

1294 عقرب – ( آبان) روزنامة نوبهار او توقيف شد.

1294 مسأله مهاجرت پيش آمد و به قم مهاجرت كرد.

1294 به علت واژگون شدن درشكه، دست او در راه قم شكست ، و اديب الممالك فراهاني،  قصيده اي خطاب به بهار سرود به مطلع:

شكست دستي كز خامه بس نگار آورد           نگار ها ز سر كلك زرنگار آورد

1294 انجمن دانشكدة تهران را بنيان گذاشت.

1296 سال ششم نوبهار را در تهران منتشر كرد

1296 11 اسد – (مرداد) سال ششم نوبهار او توقيف شد

1296 14 اسد – (مرداد) روزنامة زبان آزاد را سه روز پس از توقيف نوبهار منتشر كردكه 35  شمارة آن منتشر شد

1296 پنجشنبه 9 عقرب روزنامة نوبهار كه روز 8 عقرب به دستور احمد شاه از توقيف خارج شده بود ، مجدداً منتشر شد.

1296 مطابق 1336 ه . ق . 1917 م . مادر بهار ( 14 سال پس از در گذشت پدرش ملك الشعراي صبوري) در گذشت.

1296 تاريخچة سه سال و نيم جنگ ( 1914 تا 1918 م ) با بخشي از تاريخ قاجاريه را نوشت و در روزنامة نوبهار، سال ششم به چاپ رسانيد.

1297 1 ثور – ( ارديبهشت) نخستين شمارة مجلة دانشكده را در تهران منتشر كرد كه يك  سال دوام يافت.

1297 قصيدة معروف « بث الشكوي» را به مطلع : « تا بر زبر ري است جولانم» به مناسبت توقيف روزنامه نوبهار سرود.

1297 رمان نيرنگ سياه يا كنيزان سفيد را نوشت و در روزنامة ايران كه در آن زمان مديريت آن با برادرش (محمد ملكزاده) بود منتشر كرد.

1298 23 حوت – ( اسفند) نخستين شماره روزنامة يوميه نيمه رسمي ايران به مديريت اوانتشار يافت .كه مدت 2 سال « تا سوم اسفند 1299» دوام يافت .

1299 در كابية سيد ضياءالدين طباطبايي، در كودتا مدت سه ماه در شميران تحت نظر بود

1299 قصيده‌‌« هيجان روح » را به مطلع : « اي خامه دو تا شو و به خط مگذر » سرود.

1300 تا اوايل سال 1305 شمسي مدتي با جمعي ديگر از فضلاي ايران در محضر درس  هرتسفلد ، دانشمند آلماني، براي فرا گرفتن زبان پهلوي حاضر شد.

1300 در مجلس چهارم از طرف مردم بجنورد به نمايندگي انتخاب گرديد.

1301 قصيدة معروف دماوند و سكوت شب را سرود.

1301 2 ميزان – ( مهر ماه) روزنامه نوبهار هفتگي را در تهران منتشر كرد.

1301 تاريخچة اكثريت در مجلس چهارم را نوشت ، كه قسمتي از آن را در روزنامة نوبهارهفتگي چاپ و به علتي از چاپ بقيه خودداري كرد.

1302 از طرف مردم ترشيز ( كاشمر ) به نمايندگي مجلس پنجم انتخاب گرديد.

1302 قسمتي از سرگذشت خود را به نظم در آورد، كه مطلع آن اين است : ( ياد باد آن عهد كم بندي به پاي اندر نبود).

1302 مثنوي جمهوري نامه را سرود. اين مثنوي، اولين بار در روزنامه قرن بيستم به نام ميرزادة عشقي به چاپ رسيد.

1303 هنگامي كه بهار در مجلس نطق تندي ايراد كرد و قصدداشت از مجلس خارج شود‌‌، واعظ قزويني مدير روزنامه رعد قزوين كه شباهت به بهار داشت در جلوي مجلس بجاي او مورد اصابت گلوله قرار گرفت، و از پاي درآمد، بهار دراين باره قصيده« يك شب شوم» را به مطلع : « شب چو ديوان به حصار فلكي راه زدند» سرود.

1305 در مجلس ششم به نمايندگي مردم تهران انتخاب شد .

1305 چهار خطابه خود را خطاب به رضا شاه پهلوي سرود.

1306 قصيده معروف فتح دهلي را سرود.

1307 در دارالمعلمين به تدريس اشتغال ورزيد.

1307 به عللي از كار سياست كناره گرفت .

1308 يك سال به زندان مجرد افتاد. در اين مدت چند قصيده و مسمط ساخت كه در جلداول ديوان او « چاپ اول» از صفحة 485 تا 500 مندرج است.  در بارة زنداني شدنش در غزلي گويد:

         من نيم مسعود بو احمد ولي زندان من       كمتر از زندان ناي و قلعة منديش نيست.

1309 مثنوي مستزاد خود را خطاب به صادق سرمد سرود ، كه در آن، شيوه و سبك شعراي گذشته و معاصر خود را معلوم كرد.

1311 ديوان اشعار خود را به طبع رسانيد، كه پس از چاپ 208 صفحه از ادامه چاپ آن جلوگيري شد.

1311 روز 29 اسفند بار ديگر به زندان افتاد، كه مدت 5 ماه بطول انجاميدو شعر زيباي  شباهنگ را به مطلع:

«بر شو اي رايت روز از در شرق»

و قصيدة هفت شين را سرود به مطلع:

شد وقت آن كه مرغ سحر نغمه سر كند         گل با نسيم صبح سر از خاك بركند

1312 از زندان آزاد و به اصفهان تبعيد شد .

1312 اندرزهاي « آذرباد ماراسپندان» را از پهلوي به پارسي بلرگردانيد و به نظم كشيد.

1312 قصيده معروف : « امشو در بهشت خدا وايه پندري» را به لهجه مشهدي سرود. متأسفانه تمام اين قصيده در ديوان او به چاپ نرسيده است.ولي همة قصيده در مجلة يغما به چاپ رسيده است.

1312 سرودن كارنامة زندان را شروع كرد.

1312 شاهنامة گشتاسب يا يادگار زريران را از پهلوي به پارسي برگرداند.

1312 شرح احوال فردوسي را بر مبني شاهنامه به رشته تحرير در آورد.

1312 قرارداد تصحيح تاريخ بلعمي را با وزارت فرهنگ امضاء كرد، كه اين كتاب در سال 1345 شمسي به همت روانشاد محمد پروين گنابادي از طبع خارج شد.

1313 كارنامة زندان را كه در سال 1312 در زندان شروع كرده بود در اصفهان به پايان رسانيد.

1313 براي برگزاري جشن هزاره فردوسي ، با وساطت مرحوم محمد علي فروغي « ذكاءالملك» و علي اصغر حكمت وزير فرهنگ وقت، از اصفهان به تهران فراخوانده شد.

1313 قصيدة « آمال شاعر» را پس از بازگشت از اصفهان سرود.

1313 شعر «درينك واتر» شاعر انگليسي را ، كه در جشن هزارة فردوسي سروده بود به شعرفارسي درآورد.

1313 قصيده‌‌هاي « آفرين فردوسی» و « كل الصيد في جوف الفرا» در هزاره فردوسي سرود.

1313 بار ديگر در دانشسراي عالي به تدريس ادبيات مشغول شد.

1313 رسالة زندگي ماني را تأليف كرد.

1315 فروردين ماه مطابق ذيحجه 1354 ه. ق – مارس 1936 م ، سفري كوتاه به عزم گردش به طرف مازندران و گيلان رفت، كه ره‌‌آورد سفرش قصيده زيباي « سپيد رود » بود به اين مطلع :

          هنگام فرودين كه رساند زما درود          بر مرغزار ديلم و طرف سپيد رود

1316 دورة دكتراي ادبيات فارسي در دانشگاه نهران افتتاح شد و بهار عهده دار تدريس بعضي ازدروس آن گرديد.

1318 كتاب مجمل التواريخ و القصص با تصحيح وي از طبع خارج شد.

1318 قصيدة « ديروز و امروز» را سرود.

1321 3 اسفند ماه روزنامة نوبهار را بار ديگر در تهران منتشر كرد، كه پس از انتشار 102 شماره تعطيل شد.

1321 مقاله معروف « از آن طرف راه نيست » را در چند شمارة نوبهار يوميه به چاپ رسانيد.

1321 جلد اول و دوم سبك‌‌شناسي « يا تاريخ تطور نثر فارسي» را منتشر كرد.

1322 شرح زندگاني سيد حسن مدرس را نوشت و در روزنامة نوبهار منتشر كرد.

1322 انجمن روابط فرهنگي ايران و اتحاد جماهير شوروي در تهران تشكيل شد .بهار از 1322تا 1326 مدتي رياست كميسيون ادبي آن انجمن را داشت .

1322 رساله‌‌اي زير عنوان «در آرزوي مساوات» را نوشت كه در چند شمارة نوبهار به طبع رسيد.

1323 جلد اول تاريخ احزاب سياسي يا انقراض قاجاريه را كه در سال 1321 تا 1322 تأليف كرده بود، چاپ و منتشر كرد.

1324 هنگام زمامداري احمد قوام « قوام‌‌السلطنه» عهده دار وزارت فرهنگ شد.

1324 5- 1364 ه. ق برابر 6-1945 با هياتي براي شركت در برگزاري جشن 25 سالگي تشكيل حكومت آذربايجان شوروي رهسپار باكو شد .

1324 قصيده معروف « هديه باكو» را سرود كه ره‌‌آورد سفر اوست به آذربايجان شوروي.

1324 سفر كوتاهي از تهران به مشهد رفت .

1324 بخشي از كتاب جوامع‌‌الحكايات و لوامع‌‌الروايات عوفي ، به تصحيح وي ، از طرف وزارت فرهنگ انتشار يافت.

1324 شرح زندگي لنين را نوشت، كه در مجله پيام نو ، سال دوم ، شمارة 3 بهمن ماه 1324 به طبع رسيده است.

1324 رياست نخستين كنگرة نويسندگان ايران را كه از طرف انجمن روابط فرهنگي ايران با اتحاد جماهير شوروي تشكيل شده بود به عهده گرفت.

1325 با احمد قوام‌‌السلطنه همكاري كرد و حزب دموكرات تيران را تأسيس كرد.

1325 از مقام وزارت فرهنگ احمد قوام كناره گرفت .

1326 جلد سوم سبك‌‌شناسي يا تاريخ تطور نثر فارسي را به چاپ رسانيد.

1326 در دورة پانزدهم قانونگذاري مجلس به نمايندگي مردم تهران انتخاب شد.

1326 براي معالجه سل ، از تهران رهسپار سويس شد.

1327 هنگامي كه در سويس مشغول معالجه بود، مكاتبه‌‌اي با اديب‌‌السلطنة دارد كه معروف است.

1328 ارديبهشت ماه، از سفر استعلاجي خود از سويس به ايران بازگشت.

1328 قصيدة « يك صفحه از تاريخ را سرود به اين مطلع :جرم خورشيد چو از حوت به برج بره شد.

1329 «جمعيت ايراني هواداران صلح» را در تهران تشكيل داد.

1329 دولت پاكستان رسماً از وي دعوت كرد تا سفري به پاكستان كند، بعلت بيماري نتوانست به اين سفر برود.

1329 1 ارديبهشت، سفارت كبراي پاكستان ، مجلس يادبودي براي محمد اقبال لاهوري تشكيل داد ، و بهار عهده‌‌دار رياست آن مجلس بود، و سخنراني گرمي در بارة اقبال ايرادكرد.

1329 يك اسفند ، پيامي به دانشجويان فرستاد.

1329 قراردادي بست كه سبك‌‌شناسي شعر فارسي را نيز بنويسد و وزارت فرهنگ اقدام به چاپ آن نمايد. بخشي از آن كتاب را نوشت و متأسفانه بيماري نگذاشت كه به ادامة كاربپردازد. نيز مرگ مجال نداد كه كار شروع كرده را به پايان برد. آن قسمت نوشته شده كه خود به وزارت فرهنگ تحويل داده بود ، در سال 1342 شمسي به كوشش آقاي عليقلي محمودي بختياري به نام سبك‌‌شناسي يا تطور شعر فارسي، بخش يكم ، دفترچهارم، در 112 صفحه از طرف مؤسسه مطبوعاتي علمي منتشر شد.

1329 در تابستان، آخرين اثر خود، قصيدة « جغدجنگ» را سرود و براي هميشه دفتر اشعارخود را در هم پيچيد. اين قصيده اولين بار در روزيكشنبه 13 اسفند ماه « 25 ج ا، 1370 ه.ق و سوم مارس 1952 م » در روزنامة مصلحت به چاپ رسيد.

1329 سه شنبه 29 اسفند، پيامي به جوانان ايران فرستاد.

1330 روز اول ارديبهشت ، مطابق 15 ماه رجب 1370 ه. ق. / 21 آوريل 1951 م ، ساعت 8  صبح ، در خانة خود در خيابان ملك‌‌الشعرا بهار، خيابان تخت جمشيد بدرود زندگي گفت.

1330 دوم ارديبهشت ماه ، مطابق 16 ماه رجب 1370 ه. ق. / 22 آوريل 1951 م بعد از ظهر جنازة او را از مسجد سپهسالار تا چهار راه مخبرالدوله، بر سر دست بردند. و ساعت 4 بعد از ظهر همانروز او را در شميران در باغ آرامگاه ظهير الدوله ، به خاك سپردند.

 

 

ادامه مطلب: کتابنامه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب