گفتار چهاردهم: چشمداشت
از دید لومان ارتباط به ظهور گزینههایی در میان گوینده و شنونده وابسته است. ارتباط تنها زمانی معنا پیدا میکند که گیرندهی پیام بتواند محتوای آن را بپذیرد یا نفی کند. به بیان دیگر تنها زمانی میتوانیم از ارتباط سخن بگوییم که پیام مخابره شده -در برخورد با صافیای درونی- به تغییر یا عدم تغییرِ رفتار مخاطب بینجامد. ارتباط امری خودبازتابی[1]است. یعنی فضایی اجتماعی تولید میکند که در آن انتظاراتی بر مبنای کنش متقابل شکل میگیرد. این انتظارات ممکن است برآورده بشوند یا نشوند. اما در هر دو حال گزینهها و امکانهای پیشاروی سیستم را رمزگذاری میکنند و این ترتیب به تثبیت نمادین جهان به کمک نظامهای زبانی یاری میرسانند.
بعضی از معانی در نظامهای ارتباطی صحت خود را به مخاطب تحمیل میکنند از دید لومان برخی از عناصر زبانی مانند فعلهای وجودی ( هست، است، میباشد…) به چیزی اشاره میکنند که باید پیشاپیش در زمینهي ارتباط وجود داشته باشد. به این ترتیب به نوعی ارتباط و شکلهای برخاسته از آن را به امور وجودی و هستندههای پیرامونِ گوینده و شنونده قلاب میکنند. پس هستیشناسی[2] محصول جانبی سیستمهای ارتباطی است. یعنی این باور که هستندههایی خارج از کنشگر خودآگاه وجود دارند از اصرار و تاکید نظامهای ارتباطی بر صحت گزارههایشان بر میخیزد.
با این همه خصلت خودآگاه بودنِ گوینده و شنونده در دو سویهی یک ارتباط، عاملی است که امکان رد یا قبول اعتبار پیام را فراهم میآورد و در این معنا آزادی بخش است. یعنی این پیشفرضهای هستیشناسانه ممکن است مدام توسط گیرندهی پیام نقض شود یا مشکوک بنماید. با این حال نظامهای زبانی اضافه باری از جنس پیشداشتهای هستیشناسانه را به ارتباطها تحمیل میکنند، به شکلی که تداوم ارتباط و زنجیرهی داد و ستدِ پیامها ممکن شود. اگر از زاویهی تکاملی به نگرش لومان بنگریم، به این برداشت میرسیم که در نهایت ارتباطهایی در گذر زمان باقی میمانند که -در پی انتخاب طبیعی فشردهای- با اشارههای هستیشناسانه پیوند خورده باشند. یعنی در رقابت میان پیامهای گوناگون و ارتباطهای ممکن، تنها آنهایی پایداری و ثبات به دست میآورند که از نظام هستیشناختی نیرومند و پایداری برخوردار باشند.
بر این مبنا ارتباط برای مدیریت دگرگونیها کاربرد پیدا میکند. اطلاعات و بیان از یکدیگر تفکیک میشوند و به این ترتیب قبول یا رد پیام را ممکن میسازند. از مجرای همان اضافه بارِ هستیشناسانهی نظامهای زبانی است که حروف ربطی مانند «و» و «یا» پدید میآید. ارتباط در این معنا نظامی خودبسنده و بسته است که باید آن را همچون سیستمی یکپارچه نگریست.
دلیل مخالفت لومان با مفهوم انسان و منِ منفرد همینجاست. او معتقد است که من و دیگری به شکلی جداگانه درکپذیر و پایدار نیستند. من و دیگری به تنهایی توانایی دگرگون ساختن محیط پیرامون خود را ندارند و تنها در ارتباط با هم و در جریان پیوند خوردن با یک نظام ارتباطی است که هم خودآگاهی و ادراک لازم برای شناسایی جهان را به دست میآورند و هم برای دگرگون ساختن آن توانایی مییابند. به این ترتیب از دید لومان هر کنشی نوعی برهمکنش[3] است، کنش متقابلی که به صورت واحد و یکپارچه همچون یک رفتار عمومی و گسترده صورتبندی میشود. نتایج برخاسته از این برهم کنشی ممکن است به تبادل و همکاری یا کشمکش و مخالفت بینجامد. اما تاکید جامعهشناسان مکتب کشمکش و توافق بر سر این دو عنصر نابخردانه است. چرا که همهی ارتباطها -به خاطر امکان رد یا قبول پیام- همواره امکانِ ظهور هر دو رکن را به دست میدهند. از این رو هر دستگاه ارتباطی همواره در دل خود به همکاری و مخالفت میدان میدهد. از دید لومان این دو باید در قالب یک نظریهی ارتباطی عام صورت بندی شوند و تفکیک کردنشان در قالب رکنِ دو مکتب جامعهشناختی، کاری ناروا است.
نتیجهي دیگری که از نگرش لومان درباره ارتباط برمیآید، آن است که دروغ امری در تنیده و پیشینی در نظامهای ارتباطی است. از دید لومان شکافی پر ناشدنی ارتباط و بیان را از هم جدا میکند. همواره به دلیل امکانهای دوگانهای که میان طرفهای درگیر در ارتباط وجود دارد، این احتمال هست که آنچه بیان میشود، با دادههای راستین تعارض داشته باشند. به عبارت دیگر ارتباط در ذات خود امکان بیان امرِ ناموجود را فراهم میآورد. به همین خاطر شک کردن در محتوای پیام احتیاطی معقول و ضرورتی همیشگی است. از دید لومان سخنگوی بیگناه و مخلص که همهي گزارههایش راست باشد، موهوم و ناممکن است.
شنونده همیشه به راهکارهایی نیاز دارد تا صحت گزارههای بیان شده توسط گوینده را تضمین کند، و همیشه این شیوهها به شکهایی بیشتری دامن میزنند. دلیل پیچیده شدن سریع نظامهای زبانی و مبنای تکاملی شاخهزایی پی در پی و شتابنده نظامهای اخلاقی همین است. چرا که نظامهای زبانی ناگزیرند پیامهای ارسالی را به کمک نشانگانی دقیقتر و دقیقتر رمزگذاری کنند. از سوی دیگر نظامهایی اخلاقی با قواعد بیشتر و پیشداشتهایی پیچیدهتر مورد نیاز است تا شک و تردید را از این پیامها بزداید و نوعی از راستگویی را به پیامها منسوب بداند.
از اینجا میتوان به ناسازهی اپیمِنیدِس[4] نگاهی تازه انداخت. بر مبنای این ناسازه مخاطبان این پیشفرض را دارند که گوینده در قالبی خودارجاع به مخابرهي پیام مشغول است. این بدان معناست که تمایز میان بیان و اطلاعات -در گوینده- به ابهام در بیان منتهی میشود. ناسازههایی از این دست به مواردی مربوط میشوند که پیام خود را نقض میکند، یا طوری به خود ارجاع میدهد که در محتوای آن شک و تردید ایجاد میکند، مثل این جمله که «آنچه الان میخوانید غلط است!».
بر این مبنا لومان معتقد است که «ارتباط» در معنای کاملِ کلمه ممکن نیست. چون همواره آغشته به ناسازههایی از این دست است و انتقال معنا همواره هنگام صورتبندی شدن در قالب بیان، شک و تردیدی تولید میکند. یعنی ارتباط کامل امری نظری و آرمانی است که هرگز تحقق نمییابد. چون ارتباطها همواره با شک و خطا و دروغ درآمیختهاند. از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که ارتباط همواره به زبان طبیعی نیاز ندارد، یعنی هر سیستمی که رمزگذاری و ارجاعی نظام یافته را به دست دهد میتواند برای ارتباط مورد استفاده قرار گیرد. مثلا شیوهی حرکت دادن عضلات چهره یا زبان بدن یا حتا رمزگذاریهایی که در جامه و پوشاک افراد میبینیم میتواند همچون نظامهایی برای ارتباط در نظر گرفته شود.
اما نکته در اینجاست که در تمام این موارد امکانِ برگزیدن از میان چند گزینه، در یک دوقطبی خلاصه شده است. یعنی مخابره کننده و گیرنده طیفی از پیامها و معناها را در اختیار دارند که میتوانند از میانشان دست به انتخاب بزنند و محتوای ارایه شده در پیام را قبول کرده یا رد کنند. به این ترتیب نمادین بودن (ارجاع دادن دال به مدلول) یا زبانی بودن (صورتبندی شدن در قالب نشانگان معنادار) تنها برای تعریف ارتباط کافی نیست. چون ممکن است هر دوی این عناصر وجود داشت باشند، اما فضای حالتِ گزینههای سیستم را محدود نکنند، یا رمزگذاریشان ننمایند.
ارتباط تنها در زمانی شکل میگیرد که چنین محدود شدنی و چنان شفاف شدنی همزمان رخ دهد و در ضمن گزینههای پیشاروی گیرندهي پیام را نیز مسدود نکند. یعنی تنها در شرایطی که نظامی از رمزگان و شبکهای از پیامها، گزینههای پیشاروی سیستم را تدقیق و حذف کنند ارتباط شکل میگیرد؛ آن هم به شرطی که محتوای معنایی پیام بتواند مشکوک پنداشته شود و مخاطب مجالی برای پذیرفتن یا رد کردناش را داشته باشد. در این معنی خودآگاهی کلید تعریف ارتباط در نگاه لومان است، اما او خودآگاهی را به صورت ادراک تمایز میان اطلاعات و بیان تعریف میکند و برای آن ماهیتی روانشناختی و مستقل قایل نیست.
باید به این نکته توجه کرد که نشانهگذاری و نمادپردازی بسیار پیش از شکلگیری نظامهای ارتباطی تکامل یافتهاند. در بسیاری از جانوران ارتباط میان دال و مدلول و حتا ساختهای نشانگانیِ شبیه زبان را میبینیم. اما معمولا این نظامها معناهایی نمادین را به نظمی طبیعی منصوب میکنند یعنی فضای حالت معنا را بسط میدهند، بدون آنکه شک و تردید و محک زدن نظامهای ارتباطی دربارهشان ممکن باشد. به این ترتیب ممکن است بیان با اطلاعات یکسو و در هم سرشته باشد و شکافی که گفتیم در میانشان دیده نشود.
در چنین حالتی مخابرهي پیام به معنای انتقال معنایی همواره راست است. اما به خاطر آنکه حق تردید از گیرنده دریغ شده و امکان رد و قبول پیام برایش وجود ندارد، عملا با نظام ارتباطی رو به رو نیستیم. میتوان به شکلی ناسازگون ادعا کرد که از دید لومان ارتباط با بیانِ امرِ نامقصود پیوند خورده است به همین خاطر کنترل اجتماعی زیادی برای غلبه بر این شک و تردیدها و دروغها و خطاها مورد نیاز است.
ادامه مطلب: گفتار پانزدهم: نفی و ناسازه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب