پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار چهارم: آزمون تكميلى

گفتار چهارم: آزمون تكميلى

چنان كه ديديم، نظريه‌‌ى منشها در تعيين ساختار كمينه و رده‌‌بندى منشها كاربرد دارد. جوك، با زيرواحدهايى كه ذكرشان گذشت، به عنوان يكى از كوچكترين منشهاى خودبسنده‌‌ى حاضر در سپهر فرهنگى، حدس ما را در مورد سه بخشى بودن زيرواحدهاى هر منش تأييد مى‌‌كند. نتايج آمارى ارائه شده نشان مى‌‌دهند كه رده‌‌بندى جوكها در سطح زيرواحدها و ويژگيهاى ساختارى‌‌شان هم معنادار است. يعنى ساختارهاى پنج‌‌گانه‌‌ى پيشنهاد شده به لحاظ اندازه، ارجاع به تابوها، نقش اجتماعى و قوميت قهرمانان، و ساير موارد ياد شده، با هم تفاوت معنادارى دارند.

با وجود كارآيى مدل مورد نظرمان در اين زمينه، هنوز به تأييد تجربى قويترى نياز داريم تا از سويى درستى رده‌‌بندىِ ياد شده و صحت ساختارشناسى مورد نظرمان را محك بزنيم، و از سوى ديگر حدسهاى نظريه‌‌ى منشها درباره‌‌ى پويايى و الگوى تكثير منشها را آزمايش نماييم.

براى دستيابى به اين هدف، مجموعه‌‌اى از حدسها كه از مفاهيم پذيرفته شده در نظريه‌‌ى منشها استنتاج مى‌‌شد، به عنوان گزاره‌‌هاى پايه براى طرحريزى پژوهشى ميدانى به كار گرفته شد.

حدسها

بر مبناى نظريه‌‌ى منشها، مى‌‌توان در مورد جوكها به اين حدسها رسيد:

الف) جوكهايى كه ساختار مشابه دارند -يعنى از راه‌‌هاى مشابهى گذار معناى پايه به هدف را موجب مى‌‌شوند- توسط مخاطبان هم به شكلى همريخت ارزيابى شوند.

ب) قدرت تكثير جوكهاى همنوع، مشابه باشد.

پ) جوكهايى كه پاداش بيشترى توليد مى‌‌كنند براى زمان بيشترى در حافظه‌‌ى فعال حاملانشان باقى بمانند.

ت) راهبردهاى فردى متمايزى در ارتباط با كنش جوك‌‌گويى وجود داشته باشد. (يعنى قالبهاى جا افتاده و مشخصى براى مشاركت افراد در رفتار تبادل اين نوع از منشها در جامعه تكامل يافته باشد.)

ماده و روش

موضوع: براى محك زدن حدسهاى ياد شده، بيست جوك انتخاب شدند. بر مبناى اين جوكها، پرسشنامه‌‌هايى طراحى شد كه شاخصهای زیر را (معمولا در طيف ريكرت) مى‌‌سنجيد:

الف) ارتباط آزمودنى با كنش اجتماعى جوك‌‌گويى، كه با اين پنج شاخص سنجيده شد: تعداد متوسط جوكهايى كه فرد در يك هفته مى‌‌شنود، توانايى آزمودنى براى خوب شنيدنِ جوكها، آمادگى فرد براى شروع رابطه‌‌ى جوك‌‌گويى، مشاركت فرد در كنش جوك‌‌گويى.

ب) پرسشى كه توانايى فرد براى نگهدارى يك منش خنثا -مانند خبرى علمى- را در حافظه‌‌اش نشان مى‌‌داد.

پ) لذتى كه فرد از شنيدن يك جوك خاص مى‌‌برد (بر مبناى درازاى زمان خنديدن به آن.

ت) تعداد كسانى كه به جوك مى‌‌خندند.

ث) توانايى فرد براى تشخيص ساختار درونى جوك و درك شباهت ساخت معنايى منش مورد نظر.

ج) توانايى فرد براى نگهدارى جوكى خاص در حافظه‌‌اش.

چ) ميانگين وقفه‌‌ى زمانى بين شنيدن يك جوك خاص و تعريف كردنش براى ديگران.

دو پرسش الف و ب براى همزور كردن پاسخ آزمودنى‌‌ها به باقىِ موارد در پرسشنامه گنجانده شده بودند و قصدمان اين بود كه افراد فعال در كنش جوك‌‌گويى را از افراد منفعل و كناره‌‌گير در اين حوزه تفكيك كنيم.

تمام اين موارد در پرسشنامه‌‌اى گنجانده شدند، كه نمونه‌‌اش را در صفحه‌‌ى بعد مى‌‌بينيد. در تمام موارد (به جز پرسش سوم) گزينه‌‌هايى طيف گونه در اختيار افراد قرار داده مى‌‌شد.

آزمودنى‌‌ها: 32 نفر از دانش‌‌آموزان پسرِ دبيرستانىِ تيزهوش بودند. جوكها از ميان نمونه‌‌هايى كه در ميانشان رواج داشت انتخاب شد، و قرار بر اين بود كه آزمودنى پيش از انجام آزمايش تمام جوكها را دست كم يكبار بشنود تا بنابراين همه‌‌ى موارد براى شنونده حالتى تكرارى داشته باشند. طرح آزمون به اين شكل بود كه دست كم يك روز قبل از اجراى آزمون دوستانِ آزمودنى‌‌ها – كه هنوز از ماجراى آزمايش خبر نداشتند- به شكلى ظاهرا تصادفى تمام اين جوكها را برايشان تعريف مى‌‌كردند. اين بخش از آزمون با دقت زيادى انجام نگرفت و به همين دليل هم حدود يك سوم نتايج به دست آمده (12 مورد) فاقد اعتبار دانسته شد. به اين شكل 20 آزمودنى در اين پژوهش شركت كردند.

آزمودنى‌‌هايى كه جوكها را شنيده بودند، در گروه‌‌هاى 2- 6 نفره در محل برگزارى آزمون گرد مى‌‌آمدند و دوستانشان جوكها را با لحنى يكنواخت برايشان مى‌‌خواندند. آزمايشگران از ميان دوستان و همسالانِ آزمودنى‌‌ها انتخاب شده بودند و براى بر هم نزدن فضاى آزمون، افراد غريبه در محيط آزمايش حضور نداشتند يا اگر هم حضور داشتند مكانشان آنقدر دور بود كه محيط خصوصىِ دانش‌‌آموزان را مختل نمى‌‌كرد.

آزمايشگران پيش از انجام آزمون براى انجام اين كار آموزش ديده بودند. آنها از آزمودنى‌‌ها مى‌‌خواستند تا در برابر گزينه‌‌ى مورد نظرشان در پرسشنامه علامت بگذارند. آزمايشگران در حين تعريف كردن جوكها نمى‌‌خنديدند و آزمودنى‌‌ها هم از خنديدن منع شده بودند. هدف اين بود كه به اين ترتيب اثر محيط در خنده‌‌دار يا بى‌‌مزه نمودن جوكها حذف شود، و تنها خاطره‌‌ى آزمودنى‌‌ها از جوكى كه قبلا شنيده بودند مورد سنجش قرار گيرد.

نتايج

الف) چنان كه انتظار مى‌‌رفت، تعداد جوكهايى كه فرد در يك هفته مى‌‌شنيد، با آمادگى‌‌اش براى آغاز كنش جوك‌‌گويى، و سهمى از جوكها كه در جريان رفتار جوك‌‌گويى در يك جمع دوستانه‌‌ى تعريف مى‌‌كرد، همبستگى كامل داشت. به عبارت ديگر، راهبردهاى فردى مشخص و متمايزى در ارتباط با كنش جوك‌‌گويى وجود دارد و استراتژى‌‌هاى فردى براى مشاركت در كنش جوك‌‌گويى را مى‌‌توان به دو نوعِ فعال و غيرفعال تقسيم كرد.

ب) نخست: همبستگى‌‌هاى موجود در ميان پاسخها نشانگرِ درستىِ تفكيك جوكها بر حسب نوع است. يعنى جوكهاى همنوع از نظر مقدار خنده‌‌اى كه توليد مى‌‌كنند، تمايلى كه براى بازگويى‌‌شان ايجاد مى‌‌نمايند، و معكوس مدتى كه براى تعريف شدن مى‌‌طلبند، با هم سازگارند.

دوم: لذتى كه فرد از شنيدن يك جوك مى‌‌برد، با تعداد جوكهايى كه از همان نوع شنيده همخوان است.

سوم: زمانى كه جوك در حافظه‌‌ى فرد باقى مى‌‌ماند، ربطى به نوع جوك ندارد و به مقدار لذتى كه فرد از شنيدنش برده بستگى دارد.

با توجه به اين كه قدرت تكثير يك منش (در اينجا يك جوك) با مدت زمانى كه در حافظه‌‌ى فعال باقى مى‌‌ماند، و مقدار لذتى كه توليد مى‌‌كند سنجيده مى‌‌شود، مى‌‌توان نتيجه گرفت كه رده‌‌بندى جوكها بر مبناى شيوه‌‌ى تبديل متن پايه به هدف، تقسيم‌‌بندى اين رده از منشها بر اساس قدرت تكثير را نيز برآورده مى‌‌كند.

به اين ترتيب هر پنج حدس پژوهش تأييد مى‌‌شود.

 

 

ادامه مطلب: گفتار پنجم: جمع‌‌بندى نتايج پژوهشها

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب