پنجشنبه , آذر 22 1403

پيوست نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى

پيوست: نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى

پيش درآمد

نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى، متونى كوتاه هستند كه خواننده‌‌شان را به تكثير كردن خودشان وادار مى‌‌كنند. شكل سنتىِ اين نامه‌‌ها -چنان كه از نامش هم بر مى‌‌آيد- به صورت متنهايى كوتاه بوده كه به صورت دست نويس تهيه مى‌‌شده و دست به دست مى‌‌گشته است. با اين وجود، امروزه مهمترين فضاى تبادل نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى را در شبكه‌‌هاى رايانه‌‌اى و به ويژه اينترنت مى‌‌توان بازجست.

نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى در فرهنگهاى نويساى گوناگونى وجود دارند. اين نامه‌‌ها از ديد نظريه‌‌ى منشها، انگلهايى اطلاعاتى هستند كه به دليل دارا بودن قلابى نيرومند، خود را تكثير مى‌‌كنند. اين نامه‌‌ها هم مانند جوكها، نمونه‌‌هايى از منشهاى كوچكِ خودبسنده هستند، كه بدون نياز به ابرمنشى بزرگتر و زمينه‌‌اى پيچيده از معناها، خود را در سپهر اطلاعاتى فرهنگ بازتوليد مى‌‌كنند. با توجه به شباهت اين همانندسازهاى اطلاعاتى با جوكها، و اصلِ فراگير بودن جوك در تمام فرهنگهاى انسانى، حدس مى‌‌زنيم كه اين متون در تمام فرهنگهاى نويسا وجود داشته باشند. چرا كه اين منشها از سويى ساده‌‌تر از جوك هستند، و از سويى ديگر قلابهايى نيرومندتر و انگيزشهايى شديدتر را براى تكثير خودشان توليد مى‌‌كنند. با اين وجود، شواهد موجود در مورد نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى اندك است.

در جامعه‌‌شناسى فرهنگ متنى جدى در مورد اين نامه‌‌ها وجود ندارد. البته در مدتها پيش اشاره به اين متنها در قالب مقالاتى غيرتخصصى و روزنامه‌‌اى رواج داشته است، اما تنها متنهاى كنكاش‌‌گرانه‌‌اى كه در اين مورد در دست داريم، به بررسيهاى جسته و گريخته‌‌ى پژوهشگرانى مربوط مى‌‌شود كه از رويكردى ميان‌‌رشته -و معمولا از زمينه‌‌ى مم‌‌شناسى- به نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى نگريسته‌‌اند.[1] يكى از اولين كارها در اين زمينه را داوكينز و گوديناف در سالهاى اخير انجام دادند. اما آن هم بيش از ارائه‌‌ى بينشى درخشان در مورد اهميت اين نامه‌‌ها به عنوان عنصرى فرهنگى نبود.

آنچه كه در اين نوشتار ارائه خواهد شد، پژوهشى آمارى در مورد ساخت نامه‌‌هاى زنجيره‌‌ايست. از ديد نظريه‌‌ى منشها، نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى هم مانند جوك‌‌ها از ساختارى كمينه برخوردارند. آنها هم عناصرى فرهنگى هستند كه به صورت يك همانندساز كامل و مستقل از شرايط محيطى عمل مى‌‌كنند، و اندازه و ابعادشان اندك است. بر مبناى چارچوب سيستمىِ نظريه‌‌ى منشها، وجود عناصرى مشابه در ساخت جوكها و نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى پيش‌‌بينى مى‌‌شود.

در اين بررسى، به ويژه به دنبال اين عناصر ساختارى پايه مى‌‌گرديم. به عبارت ديگر، در اينجا مى‌‌خواهيم يكى از پيش‌‌بينى‌‌هاى نظريه‌‌ى منشها را داده‌‌هاى تجربى محك بزنيم.

گفتار نخست: مقدمه‌‌اى تاريخى

نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى، متنهاى كوتاه و ويژه هستند كه از راه تحريك حس جاه‌‌طلبى و طمع، ترحم يا ترسِ خواننده، وى را به تكثير كردنش وادار مى‌‌كنند. آن انگيزشى كه هر نامه‌‌ى زنجيره‌‌اى آماج كرده است، معمولا به طور صريح در متن نامه قيد شده است، و معمولا از تركيب چند محرك روانى گوناگونى -مثلا طمع به علاوه‌‌ى-ترس در طراحى‌‌شان استفاده مى‌‌شود. نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى معمولا سود مادى خاصى براى نويسنده‌‌ى اوليه‌‌شان در بر ندارند، و معمولا در حالتِ ابتدا به ساكن به عنوان يك شوخى نگاشته مى‌‌شوند. با اين وجود تكثير شدنشان پيوندى مستقيم با اميد به دريافت سود يا پيشگيرى از خطر دارد. از ديرباز نامه هايى از اين دست براى تبليغ آراى مذهبى و مفاهيم قدسى وجود داشته‌‌اند، و به تازگى نمونه‌‌هايى كه كاركرد سياسى دارند يا محصول خاصى را تبليغ يا ضدتبليغ مى‌‌كنند هم به وجود آمده‌‌اند.

ساختار برخى از نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى با منشهاى ساده‌‌ى ديگرى مانند جوك‌‌ها و شايعه‌‌ها گره خورده است. اين بدان معناست كه بسيارى از اين نامه‌‌ها حاوى يك جوك كامل يا شايعه‌‌اى مشخص هستند. اين دورگه‌‌گيرىِ بين منشهاى كوچك، در سپهر فرهنگى امرى رايج است و چنان كه ديديم، جوك‌‌هاى وابسته به زمينه نيز به نوعى در پيوند با شايعه‌‌هاى پديد آمده در اطراف يك گرانيگاه معنايىِ مهم طرحريزى مى‌‌شدند.

نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى را مى‌‌توان از ديد نظريه‌‌ى منشها، به عنوان عناصر فرهنگى كوچكى در نظر گرفت كه:

الف) قلابشان، به يكى از سه شكلِ زير باشد:

نخست، تحريك جاه‌‌طلبى و طمع، از راه وعده دادن چيزى خوشايند و دلخواه در آينده‌‌اى نزديك.

دوم، برانگيختن ترس از راه هشدار در مورد رخدادى وحشتناك و دردناك در آينده‌‌اى نزديك.

سوم، استفاده از احساس همدردى و ترحم نسبت به ديگران، كه معمولا به اقليتى قومى، نژادى، يا دينى تعلق دارند كه مورد علاقه‌‌ى مخاطب هستند. اين حس همدردى مى‌‌تواند به حالات روانى ديگرى مانند خشم از بى‌‌عدالتى، تصميم براى جبران ظلم و ستم، يا تمايل به كمك منتهى شود.

به اين ترتيب، آشكار است كه قلاب نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى خصلتى به شدت من-محور دارد و عناصر معنايىِ ديگرى-محور (اخلاقى) يا جهان-محور (دانايى)ِ درون خود را هم در ارتباط با من تعريف مى‌‌كند. قلاب نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى معمولا به صورت ضرب‌‌الاجلى تعريف مى‌‌شود. يعنى از خواننده خواسته مى‌‌شود تا زمان مشخصى بعد از برخورد با نامه، آن را تكثير كند و به او وعده مى‌‌دهد كه بعد از زمان معلومى با پيامد خوشايندِ اين تكثير كردن يا خطرات ناشى از ناديده گرفتن دستور روبرو خواهد شد.

ب) دستورِ آن، عناصرى مشخص و صريح را شامل شود. يعنى شيوه و مهلتى مشخص را براى تكثير نامه معلوم مى‌‌كند و گاه دستوراتى اضافى را هم به خواننده مى‌‌دهد. دستور عامِ تمام نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى -كه اغلب صريحا بيان مى‌‌شود،- تكثير نامه است. اما دستورهاى ديگرى مانند دعا كردن، پرهيز از انجام كارى خاص يا خريد محصولى مشخص، يا دستيازى به كنشى سياسى هم در آن ميان ديده مى‌‌شود.

پ) ساخت معنايى آن عناصرى به نسبت ثابت را در بر مى‌‌گيرد. اين عناصر معمولا عبارتند از:

نخست، بخش وعده دهنده يا ترساننده‌‌ى مربوط به قلاب، كه گاه براى اعتباربخشى به ادعاهايش از مثالها و داستانهاى تاريخىِ جعلى هم استفاده مى‌‌كند.

دوم، بخش توجيه كننده كه اگر وجود داشته باشد، دليل نوشته شدن نامه و دلايل ضرورت تكثيرش را ذكر مى‌‌كند. اين بخش مى‌‌تواند روايتى داستان گونه در مورد بيمارى باشد كه به دعا يا كمك ديگران محتاج است، يا ارائه‌‌ى اطلاعاتى -اغلب نادرست- باشد كه به محتواى نامه مشروعيت مى‌‌بخشد.

سوم، بخش دستور دهنده كه درخواستِ انجام رفتارهايى خاص -به ويژه تكثير نامه- را شامل مى‌‌شود.

نويسندگان مختلف شيوه‌‌هاى گوناگونى را براى رده‌‌بندى نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى به كار گرفته‌‌اند. داوكينز و همكارانش بيشتر بر اندازه‌‌ى اين نامه‌‌ها و دستوراتشان تمركز كرده‌‌اند، و نامه‌‌هاى داراى دستور صريح و غيرصريح براى تكثير را از هم متمايز دانسته‌‌اند.[2] وان آرسدال كه يكى از مفصل‌‌ترين پژوهشها را در اين مورد دارد، اين منشها را بر مبناى تركيب نوع قلاب و دستورشان به شش دسته‌‌ى بختِ خوب، ثواب، آرمان سياسى، پول، هزل و تبادل تقسيم كرده است.[3] ما در اينجا همين تقسيم‌‌بندى را براى شرح انواع نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى به كار مى‌‌گيريم، اما تحليل خود را از دامنه‌‌ى مورد نظر وان‌‌آرسدال فراتر مى‌‌بريم، و به ويژه بر نمونه‌‌هاى بومىِ رايج در كشور خودمان تمركز خواهيم كرد.

نامه‌‌هاى بخت خوب

نامه‌‌هاى داراى وعده‌‌ى بخت خوب، خصلتى خرافى دارند. ريشه‌‌ى بخش عمده‌‌ى نامه‌‌هاى كنونى، متونى است كه در قرون وسطا در قلمروهاى اسلامى، مسيحى و بودايى/كنفوسيوسى رواج داشته‌‌اند. اين متون تبليغى دينى يا اشاره به معجزه‌‌ى قديسى را با وعده‌‌ى خوشبختى تكثير كننده‌‌اش همراه مى‌‌كرده‌‌اند، و در واقع نوعى شايعه‌‌ى تخصص يافته محسوب مى‌‌شده‌‌اند. بسيارى از اين نامه‌‌ها، دعايى را در خود دارند و تكثير كردن اين دعا را به عنوان كارى مثبت و ثوابى مذهبى تلقى مى‌‌كنند. ثوابى كه بلافاصله توسط نيروهاى قدسى جبران مى‌‌شود و با رخدادى خوشايند دنبال مى‌‌گردد. بسيارى از اين نامه‌‌ها در دوران پيشامدرن علاوه بر قلاب مثبت، قلابى منفى را هم حمل مى‌‌كردند، يعنى بى‌‌ايمانان و ناديده‌‌انگارانِ اين نامه‌‌ها را از آتش جهنم و عذاب الهى مى‌‌ترساندند. شكل ديگرى از اين نامه‌‌ها در قرون وسطا، به عنوان عوامل دفع كننده‌‌ى خطر و به ويژه طلسمهاى باطل كننده‌‌ى زخم سلاحهاى جنگى رواج داشتند. يكى از مشهورترين اين نامه‌‌ها، كه براى قرنها در قرون وسطا تكثير مى‌‌شد، نامه‌‌هاى بهشتىِ كنت فيليپ[4] است كه فهرستى بلند از سلاحهاى بى اثر شده توسط اين نامه را شامل مى‌‌شد.[5] در اين نامه مى‌‌توان به اين اسمها برخورد: قمه، زوبين، گرز، شمشير، چاقو، و…

در جريان شورش مشت‌‌زنان در چين (1905م)، نسخه‌‌هايى از متون تائوئيستى در صدها هزار نسخه تكثير شد و بر لباس شورشيانى دوخته شد كه فكر مى‌‌كردند با داشتن اين متون از زخم تير سفيدپوستان در امان خواهند ماند. شواهدى در مورد استفاده از اين متون در جريان جنگ جهانى اول و دوم در دست است، و بنابر مشاهدات شخصىِ نگارنده، نسخه‌‌هاى مشابهى در جريان جنگ تحميلى در ايران نيز به صورت دست نويس يا حك شده بر دستبندهاى آهنين، تكثير مى‌‌شدند.

نكته‌‌ى جالب توجه، آن است كه همزمان با پيدايش موج مدرنيته، محتواى معنايى قلابهاى اين نامه‌‌ها هم دگرگون شد و از حالت استعلايى و مذهبى‌‌اش خارج شد. از اوايل قرن بيستم، نامه‌‌هاى بخت خوب اشاره به پاداشهاى الهى و يزدان‌‌شناسانه را رها كردند و به مفهومى زمينى‌‌تر و مادى‌‌ترِ شانس و بخت روى آوردند. اين امر به زودى با تكنيك چاپ و بعدها با روشهاى الكترونيكىِ تكثير متن -مثل زيراكس، فتوكپى، و به تازگى اينترنت- پيوند خورد و شيوه‌‌اى جديد را براى تكثير اين رده از نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى پديد آورد. اين امر به تحولاتى در ساختار و معناى نامه‌‌هاى بخت خوب انجاميد. مهمترينِ اين تحولات عبارتند از:

نخست، كوتاه شدن اندازه‌‌ى نامه‌‌ها كه به ويژه در فاصله‌‌ى 1905-1917م به روشنى آشكار است.[6] نامه‌‌ها لحن پرطمطراق و فاخر خود را به تدريج از دست دادند و با رسوخ كردن مدرنيته به حوزه‌‌ى تكثير اطلاعات و پيوند خوردن پول با نشانگان زبانىِ تكثير شونده، به نقطه‌‌ى تعادلى جديدى با فشردگى معنايى بيشتر و حجم كمتر ميل كردند. در 1917م بخش عمده‌‌ى نامه‌‌هاى بخت خوب كمتر از صد واژه را در بر مى‌‌گرفت. اين در حالى است كه نامه‌‌هاى قديمى‌‌تر تا پانصد واژه را شامل مى‌‌شدند.

دوم، لحن و معناى آن چنان كه گفتيم زمينى‌‌تر شد، و اشاره‌‌هاى متافيزيكى و استعلايى را تا سطح كنايه‌‌هايى مبهم -كه با هر نوع خرافه‌‌اى همخوانى داشت- فروكاست. به همين شكل، قلابهايى منفى مانند نفرين و لعن ناباوران و وعده‌‌ى عذاب ابدى جاى خود را به تهديدهايى مشخص‌‌تر و خاكى‌‌تر -مثل ورشكستگى اقتصادى يا از دست دادن بختى خوب- داد. همچنين با ظهور فردگرايى مدرن، اشاره به سرنوشت خوب يا بد كسانى كه قبلا اين نامه را تكثير كرده يا ناديده گرفته بودند، رواج يافت. اين امر بدان معنا بود كه شيوه‌‌ى جديدى از اعتباريابى -اشاره به نام افرادى عادى و ناشناخته- توسط اين نامه‌‌ها كشف شده بود. پيدايش فهرستى از نامها و سرنوشتهاى خوب يا بد كه ادعاى نامه را تأييد مى‌‌كردند و به افرادى گمنام و عادى تعلق داشتند، نمودى از پيدايش فردگرايى مدرن و خصلت نوظهورِ اعتبار بخشىِ هر فرد انسانى در جوامع مدرن است. خصلتى كه پيدايش نظامهاى دموكراتيكِ مبتنى بر رأى‌‌گيرى و شكل‌‌گيرى رمان نمودهايى ديگر از آن محسوب مى‌‌شوند.[7]

بخشى از نامه كه اين بخش توجيه‌‌كننده‌‌ى جديد را در بر مى‌‌گيرد، مى‌‌تواند به دو شكلِ ايستا يا پويا طراحى شده باشد. نوع ايستا، فهرستى از نام و نشان كسانى را شامل مى‌‌شود كه نامه‌‌ى مزبور را دريافت كرده بودند و به عمل كردن يا نكردن به دستورات آن شادكام يا شوربخت شده‌‌اند. نوع پويا به فهرستهايى مربوط مى‌‌شود كه تنها به نام دريافت كنندگان قبلىِ نامه منحصر مى‌‌شود. با توجه به اين كه نامه‌‌هاى داراى اين ساختار توجيه كننده به تدريج با افزوده شدن نامهاى جديد طولانى‌‌تر مى‌‌شوند، معمولا دستورى را در خود دارند كه از گيرنده مى‌‌خواهد تا اولين اسم سياهه‌‌ى نامها را حذف كند و نام خود را در انتهاى آن اضافه نمايد.

عنصر توجيه كننده و مشروعيت بخش ديگرى كه در اين نامه‌‌ها يافت مى‌‌شود، اين ادعاست كه نامه چند بار دور جهان را گشته است و بايد تا ابد به اين گردش خود ادامه دهد. تقريبا نامه‌‌هايى كه تا قبل از .1910م رواج داشتند اين عنصر را دارا بودند، اما در متنهاى كم‌‌ادعاتر كنونى، در بسيارى از موارد جاى اين بخش را خالى مى‌‌يابيم. اين كم ادعا شدن نامه‌‌ها هم يكى ديگر از نشانگانى است كه متون جديد و مدرن را از نامه‌‌هاى قرون وسطايى متمايز مى‌‌سازد.

نامه‌‌هاى ثواب

نامه‌‌هاى داراى قلاب ثواب، از نظر ساخت و محتوا با نمونه‌‌هاى مربوط به بخت خوب پيوند نزديكى دارند. تفاوت اين دو در آن است كه نامه‌‌هاى ثواب تنها به سود و زيان اخروى بسنده مى‌‌كنند و به پاداشى مادى اشاره نمى‌‌كنند. چنان كه گفتيم، نامه‌‌هاى بخت خوب از دل اين نوع نامه‌‌ها بيرون آمده‌‌اند. يعنى قدمت بيشتر و ساخت ساده‌‌ترِ نامه‌‌هاى ثواب مى‌‌تواند از رابطه‌‌ى نسبىِ اين نامه‌‌ها با نمونه‌‌هاى بخت خوب ناشى شده باشد.

قديمى‌‌ترين نمونه‌‌ى به جا مانده از نامه‌‌هاى داراى قلابِ ثواب، به قرن ششم ميلادى مربوط مى‌‌شود. اين متن كه به زبان آلمانى كهن نوشته شده است، Himmelsbrief خوانده مى‌‌شود و قديمى‌‌ترين نسخه‌‌اش به عنوان فرعىِ “نامه‌‌اى از بهشت درباره‌‌ى مشاهده‌‌ى روز خدا” آراسته شده است. همه‌‌ى اين نامه‌‌ها به عنوان بخشى از ساخت معنايىِ توجيه كننده و مشروعيت دهنده شان مدعى بودند كه نسخه‌‌ى اصلى‌‌شان به دست خداوند و با خون عيسى مسيح بر طلا نگاشته شده است.[8]

همزمان با اين متن آلمانى، نسخه‌‌هايى از دعاهاى بودايى هم وجود داشته‌‌اند كه به همين شكل تكثير مى‌‌شده‌‌اند. دارونى (764-770م)، كه از پيشوايان بودايىِ ژاپن و سازنده‌‌ى پاگوداهاى فراوان در اين كشور است، دستور داده بود تا نسخه‌‌هايى از سوتراها را بر صفحه‌‌هاى مسى بنگارند و در اين معابد بگذارند. بخشى از اين سوتراها خواننده را به تكثير كردنشان تشويق مى‌‌كرد. مثلا سوتراى الماس كه از قديمى‌‌ترين كتابهاى چوبىِ به جا مانده است، خوانندگانش را تشويق مى‌‌كرد تا آن را دست به دست بگردانند و محتوايش را حفظ كنند و با صداى بلند براى ديگران بخوانند. اين يكى از بهترين نمونه‌‌هاى در دسترس از منشهايى است كه به شكلى صريح مى‌‌كوشند تا خود را تكثير كنند. سوتراى سورانگاما كه از نظر زمانى جديدتراز سوتراى الماس است، نمونه‌‌ى مشهور ديگرى است. بنابر افسانه‌‌ها، اين متن دارنده‌‌اش را از زهر مار مصون مى‌‌داشت. در اين سوترا بندى وجود دارد كه هر موجود هوشمندى را موظف مى‌‌دارد تا آن را بر هر وسيله‌‌ى ممكنى -چوب، پاپيروس يا برگ- رونويسى كند.[9]

نمونه‌‌هاى فراوانى از اين متون در قرون وسطا در جهان مسيحى رواج داشتند. در سال .1251م، ياكوب كه از سازمان دهندگان جنگجويان صليبىِ منطقه‌‌ى شفرد بود، ادعا كرد كه مريم مقدس برايش نامه‌‌اى آورده است و ثواب تكثير كردن آن را معادل شركت در جنگهاى صليبى دانست. در .1261م گروهى از تازيانه‌‌زنان[10] آلمانى نامه‌‌اى را تكثير مى‌‌كردند كه به گمانشان در صحن كليساى تابوت مقدس[11] در اورشليم از سوى خدا نازل شده بود. در اين نامه آمده بود كه خداوند از گناهان آدميان خشمگين شده و تصميم گرفته تا تمام جانداران را نابود كند. اما مريم مقدس شفاعت آدميان را كرده، و به اين شكل اين نامه به عنوان آزمونى براى مؤمنان فرستاده شده بود. تكثير اين نامه به معناى استحكام ايمان مسيحيان دانسته مى‌‌شد و دليلى بود تا خداوند از تصميمش در مورد نابودى آدميان منصرف گردد. در اين نامه تمام كشيشانى كه اين نامه را تكثير نكنند، لعن شده بودند. نسخه‌‌اى از اين نامه بعدها در .1349م رواج يافت كه در آن بروز طاعون پيامد بى‌‌توجهى مؤمنان نسبت به اين آزمون فرض شده بود.[12]

نكته‌‌ى ديگرى كه در نامه‌‌هاى ثواب قديمى وجود داشته، تأكيدشان بر جهانى بودن‌‌شان است. معمولا جملاتى در اين نامه‌‌ها به مأموريت جهانى و گستردگى توزيع اين نامه‌‌ها دلالت مى‌‌كنند و ادعا مى‌‌كنند كه اين نامه‌‌ها قرنهاست كه در گردشند و تا به حال بارها دور كل زمين گشته‌‌اند. چنين اشاراتى تا قبل از .1910م در بيشتر نامه‌‌هاى ثواب و بخت خوب ديده مى‌‌شد، اما بعد از اين تاريخ -شايد به دليل غلبه‌‌ى عقلانيت جغرافيايى بر ذهن مردم- بسامد ذكر چنين ادعايى كم شد. در سالهاى اخير با رواج استفاده از شبكه‌‌هاى رايانه‌‌اى، نسخه‌‌هاى نرم‌‌افزارى موجود در اينترنت بار ديگر چنين ادعايى را باب روز كردند. چنين مى‌‌نمايد كه چنين ادعايى يكى از بخشهاى معنايىِ ساخت مشروعيت بخش و توجيه كننده باشد.

در گذار از جوامع پيشامدرن به مدرن، اين نوع از نامه‌‌ها هم دچار تحول شده‌‌اند و امروزه به ندرت به مراجع دينىِ صرف اشاره مى‌‌كنند. مشهورترين نامه‌‌هاى ثوابى كه امروز رواج دارند، اخلاقيات دينى -معمولا مسيحى- را با اخلاق انسانگرايانه و عرفىِ مدرن در هم مى‌‌آميزند و با شرح بلاهاى يك فرد يا گروه، دعا كردن يا كار كم هزينه و دوستانه‌‌ى مشابهى را درخواست مى‌‌كنند.

نامه‌‌هاى آرمان سياسى

اين نامه‌‌ها هم در جوامع پيشامدرن ريشه دارند. بخش عمده‌‌ى آنها، با تكيه بر اصلى اخلاقى، دينى، يا عرفى، دستيازى به كنشى اجتماعى را در كنار تكثير نامه از خواننده‌‌اش طلب مى‌‌كند. چنان كه قابل انتظار است، نسخه‌‌هاى قديمى‌‌ترِ اين نوع نامه‌‌ها بيشتر خصلت دينى و مذهبى دارند و در اطراف حفظ محرمات و طرد گناه‌‌هايى كه صبغه‌‌ى اجتماعى دارند دور مى‌‌زنند. هم اكنون در مراكز دينى مردمى‌‌اى مانند امامزاده داوودِ تهران خودمان، متنهايى كوتاه در پشت قرآنها نوشته شده است كه خواننده‌‌اش را تشويق مى‌‌كند تا بيست بار رونويسى‌‌اش كند. اين متنها معمولا از سه بخش تشكيل يافته‌‌اند: دعايى كه مى‌‌تواند آيه‌‌اى از قرآن، حديثى از معصومين، يا جمله‌‌اى از نهج‌‌البلاغه باشد، دستورى كه تكثير كردن متن را در خود دارد، و گزاره‌‌اى كه حفظ محرماتى مانند حجاب را گوشزد مى‌‌كند. در دوران جديد، با مسئله‌‌زا شدن موضوعِ حجاب در نسل جوان كشورمان، تعداد متنهاى مربوط به اين موضوعِ خاص افزايش يافته است.

نامه‌‌هايى از اين دست در تمام كشورها پيشينه‌‌اى طولانى دارند. در .1864م متنى در شاه آباد هند تكثير مى‌‌شده است كه پرورش دهندگان خوك و نوشندگان شراب را لعنت مى‌‌كرده و مسلمانان را از پيروى از ايشان باز مى‌‌داشته. نسخه‌‌هاى هندوى اين نامه‌‌ها هم در .1872م در شمال استان تيرهوت رواج داشته است. در اين نامه‌‌ها جملاتى از متون مقدس هندو آمده بوده كه حفاظت از گاوها و دست نبردن به گناه ريختن خونشان را توصيه مى‌‌كرده است. در اين نامه كسانى كه متن را تكثير نكنند از نفرين خدايى به نام جاگونات ترسانده شده‌‌اند. متن اصلير اين نامه پنج بار رونويسى از آن را از خواننده مى‌‌خواسته است. اما يك نسخه‌‌ى جهش يافته از آن در سال .1893م يافته شد كه دستورش به “پنج بار از روى اين نامه بنويس و آن را در محلهاى عمومىِ پنج دهكده‌‌ى متفاوت بگذار” تغيير يافته بود.[13]

يك نمونه‌‌ى يهودى از اين نامه‌‌ها، به زنجيره‌‌ى دعاخوان شهرت يافته است. اين متن در .1902م در آمريكا فراگير شد و با شكستن حريم سبت )روزه‌‌ى هفتگى يهوديان( و فروش آبجو مخالفت مى‌‌كرد. اين نامه براى تكثير كننده‌‌اش هفت روز مهلت تعيين كرده بود و نخستين نامه‌‌اى بود كه چنين بخشى را در خود داشت. وان‌‌آرسدال با تحليل دقيقى، اين نامه را جد بزرگ رشته‌‌اى بزرگ از نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى مربوط به ثواب و بخت خوب مى‌‌داند كه از .1902م تا به حال در چهار هزار نسلِ پياپى تكثير شده‌‌اند و با جهشهاى پياپى، بخش مهمى از متنهاى موجود را به دست داده‌‌اند. او 203نوع اصلى از نامه‌‌ى بخت خوب را در آمريكاى كنونى رديابى كرده است كه 185تايشان از تغيير شكل زنجيره‌‌ى دعاخوان ناشى شده‌‌اند و به زعم او 18تاى باقى‌‌مانده هم از ساير كشورها وارد شده‌‌اند. به عبارت ديگر، چنين مى‌‌نمايد كه شاخه‌‌هاى انبوه نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اىِ كنونى، مانند گونه‌‌هاى زنده- از اجداد مشترك و دوردستى مشتق شده باشند كه در جريان انتخاب طبيعىِ ميان منشها بخت بيشترى براى بقا و تكثير اطلاعات خويش داشته‌‌اند.

چنان كه گذشت، جد نامه‌‌هاى داراى آرمان سياسى، متونى بوده‌‌اند كه به كنشهاى اجتماعى و به ويژه كنشهاى مذهبى مربوط مى‌‌شده‌‌اند. نخستين كاربرد اين نامه‌‌ها در حوزه‌‌ى سياست، به سال .1912م مربوط مى‌‌شود. در اين سال يكى از احزاب كوچك آمريكايى در سطحى محدود براى تبليغ نامزدش در انتخابات محلى شهر از نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى استفاده كرد. در .1927م حزب جمهوريخواه از اين ايده بهره گرفت و براى تبليغ براى نامزدش -كاوين كوليج[14]– از اين نامه‌‌ها استفاده كرد. از آن زمان به بعد، موارد بسيارى از كاربرد اين نامه‌‌ها در حوزه‌‌ى سياست مشاهده شده است. يك نمونه‌‌ى آشناى اين كاربرد، تبليغات مجلس ششم و دوره‌‌ى اخير رياست جمهورى در كشورمان بود كه در آن نامزدها تبليغات خود را در پشت كارتى كه يك رويش تقويم بود چاپ مى‌‌كردند. اين تقويمهاى تبليغاتىِ كوچك با وجود فقدان دستور براى تكثير، به دليل تبديل شدن به يك كالاى اطلاعاتى، با رغبت بيشترى دست به دست مى‌‌گشتند و به اين ترتيب اطلاعات مربوط به نامزد مربوطه را هم همراه خود حمل مى‌‌كردند.

نامه‌‌هاى پولى

اين نامه‌‌ها علاوه بر دستورِ تكثير، گزاره‌‌ى ديگرى را هم در بر مى‌‌گيرند كه فرستادن مقدار كمى پول را به نشانى خاصى تشويق مى‌‌كند. معمولا اين نامه‌‌ها از سيستم انگيزشى همدردى و ترحم استفاده مى‌‌كنند و كمك به بيمار يا خانواده‌‌ى تنگدستى را به عنوان معناى توجيه كننده‌‌شان ارائه مى‌‌كنند. شرط موفقيت اين نامه‌‌ها، دسترسى به نظام توزيع پستى و نظام بانكىِ گردش پول است، كه تنها در جوامع مدرن به شكلى فراگير وجود دارند. به همين دليل هم اين نامه‌‌ها را بايد منشهايى جديد دانست كه در جريان نهادينه شدن سازمانهاى اجتماعى مدرن پديد آمده‌‌اند و بر كاركردهايى مانند عمليات بانكى و تبادلات پستى سوار شده‌‌اند.

اين نامه‌‌ها براى نخستين بار در 19آوريل 1935در آمريكا منتشر شدند. عنوان اين نامه‌‌ها را مى‌‌توان “يه دو زارى بفرست”[15] ترجمه كرد. در اين نامه داستانى سوزناك روايت شده بود و بعد از خواننده درخواست شده بود تا علاوه بر تكثير نامه، مبلغى بسيار ناچيز را براى فرد مصيبت ديده پست كند. ناگفته پيداست كه چرخش اين نامه به انباشت ثروت قابل توجهى در نشانى ياد شده منتهى شد، اما از آنجا كه دستورات اين نامه به شكلى پيچيده قوانين ايالتى دولت فدرال آمريكا را نقض مى‌‌كرد، جلوى پيشرفت اين كار گرفته شد. امروز نسخه‌‌هاى فراوانى از اين نامه‌‌ها در گردش هستند كه معمولا تنها براى بار نخست نتيجه مى‌‌دهند. به عبارت ديگر، اينها نمونه‌‌هايى از منشهاى توليد كننده‌‌ى مصونيت هستند. يعنى مانند جوك، هركس تنها يكبار به آنها واكنش نشان مى‌‌دهد. همانطور كه هركس تنها يكبار و در دفعه‌‌ى اول با شنيدن يك جوك مى‌‌خندد، فرستدگان پول هم معمولا تنها در بار نخستِ برخوردشان با اين نامه‌‌ها به دستوراتش عمل مى‌‌كنند و نامه‌‌هاى مشابه بعدى را ناديده مى‌‌گيرند.

نامه‌‌هاى هجو

اين نامه‌‌ها براى مسخره كردن كسى يا چيزى تخصص يافته‌‌اند. برخى از آنها مطالبى معمولا نادرست را به شخصيتى مشهور نسبت مى‌‌دهند و به اين ترتيب مى‌‌كوشند تا او را تخريب كنند. يك نمونه‌‌ى برجسته از اين نامه‌‌ها، نسخه‌‌اى در اينترنت است كه در آمارگيرى پژوهش ما نيز مورد استفاده قرار گرفته است. اين نامه به ظاهر از سوى يك جنگجوى سابق ارتش آمريكا كه دوپايش را از دست داده نوشته شده و داستانى را روايت مى‌‌كند كه در جريان آن هنرپيشه و خواننده‌‌ى مشهور -جين فوندا- در جريان بازديد از زندان ويتنامى‌‌ها در سايگون، نسبت به درد و رنج سربازان زندانى آمريكايى بى‌‌اعتنايى كرده و گزارشى معكوس را از برخورد خوب زندانبانان ويت‌‌كنگ با اسيرانشان به مجامع بين‌‌المللى ارائه كرده است. با توجه به زمان شهرت يافتن جين فوندا، و جو سياسى حاكم بر ويتنام در زمان جنگ، اين داستان نمى‌‌تواند درست باشد. با اين وجود لحنى تأثيرگذار دارد و به طور مشخص براى تخريب شهرت يك نفر طراحى شده است. نامه‌‌هاى مشابهى بعد از جريان بيل كلينتون و مونيكا لوينسكى بر اينترنت پديدار شدند كه شايعه‌‌هايى عاميانه را در بر مى‌‌گرفتند و به شكلى مشابه با جوك ساختن در مورد اين دو نفر يا لحن هوادارانه‌‌شان، گناهشان را سبك يا سنگين جلوه مى‌‌دادند.

بسيارى از نامه‌‌هاى هزل به عنوان واكسنى براى نامه‌‌هاى پولى عمل مى‌‌كنند و با افشاگرىِ سرچشمه‌‌ى دروغينِ اين نامه‌‌ها، از دريافت كنندگانِ بالقوه‌‌ى آنها مى‌‌خواهند تا پولى را به نشانىِ ياد شده نفرستند. قديمى‌‌ترين نمونه‌‌هاى در دسترس از اين نامه‌‌ها به سال .1935م و آمريكا باز مى‌‌گردند، اما فراگير شدنشان به دهه‌‌ى پنجاه قرن گذشته باز مى‌‌گردد.

نامه‌‌هاى تبادل

اين نامه‌‌ها را بايد بيشتر به عنوان شيوه‌‌اى از تبادل اقتصادى در نظر گرفت تا نامه‌‌اى زنجيره‌‌اى، چرا كه عمل تبادل كالا در آن مهمتر از تبادل معناست. اين متنها در واقع نوعى تبليغ براى بازاريابى محصولاتى ارزان هستند. هر نامه‌‌ى ياد شده، خريد محصولى را به مخاطب توصيه مى‌‌كند. مخاطب مى‌‌تواند با تكثير متن نامه، مخاطبان ديگرى را نيز به زنجيره‌‌ى تبادلات اقتصادى وارد كند و در اين جريان درصدى از سود حاصل از فروش كالا به خودِ مخاطب تعلق خواهد گرفت. به اين ترتيب كالا در شبكه‌‌اى گسترش يابنده و برخالى از مخاطبان فروخته مى‌‌شود و هر گره بر اين اين شبكه از درصدى از فروش كالا برخوردار مى‌‌شود.

نامه‌‌هاى تبادل، در واقع شكلى پيچيده از منشهاى تكثير شونده هستند كه از راه رساندن پاداشىِ عينى و تعميم يافته (پول) به مخاطبشان، او را براى تكثيرِ خود تشويق مى‌‌كنند. در هم تنيده شدن سيستم تبادل كالا/پول با تبادل معناى اين نامه‌‌ها، خاصيتى دورگه به آنها بخشيده است. به شكلى كه معمولا مكالمه‌‌ى رويارو هم براى متقاعد كردن مخاطب نامه لازم مى‌‌افتد و بنابراين اين نامه‌‌ها تنها به شكل متن خاموش حضور ندارند و از مجارى ارتباطى غيركاغذى هم براى تكثير خود بهره مى‌‌برند.

قديمى‌‌ترين شكل اين نامه‌‌ها، در ابتداى قرن بيستم در اروپا پديدار شد. در اين نامه‌‌ها از خواننده درخواست مى‌‌شد تا چيزى ارزان را به كسى كه نامه را به ايشان داده ببخشند. اين نامه وعده مى‌‌داد كه اگر زنجيره‌‌ى تبادلات ادامه يابد، مخاطب چند برابر آنچه را كه بخشيده بار ديگر به دست خواهد آورد. با وجود قانع كننده بودن استدلال به كار گرفته شده در اين نمونه‌‌هاى قديمى، به دليل گسستگى سيستم تبادل ياد شده با نظام بانكى و پولى، معمولا مخاطب فريب مى‌‌خورد و چيزى را مى‌‌بخشيد كه بار ديگر به دست نيامدنى بود. وان‌‌آرسدال تنها همين نامه‌‌ها را به عنوان نامه‌‌هاى تبادلى در نظر گرفته است.

به نظر نگارنده، سيستمى از بازاريابى كه با نام MLM[16] شهرت يافته است، به طور مستقيم از اين منشها مشتق شده است. رواج اين سيستم، به سالهاى پايانى دهه‌‌ى چهل و اوايل دهه‌‌ى پنجاه در آمريكا باز مى‌‌گردد. در آن سالها، شركتهايى كوچك كه محصولاتى مصرفى و ارزان قيمت )مانند صابون و تيغ ريش تراشى( توليد مى‌‌كردند، از شيوه‌‌ى فروش شبكه‌‌اىِ ذكر شده استفاده كردند. استفاده از اين شيوه در واقع عبارت بود از پيوند زدن منشهاى متقاعد كننده‌‌ى خريدار با منافع اقتصادى خودش. يعنى خريدار در اين سيستم در بخشى از سود فروشنده سهيم مى‌‌شد و به اين ترتيب در خرج كردن پول خود سختگيرى كمترى به خرج مى‌‌داد. با توجه به گسترش‌‌پذيرى شبكه‌‌ى خريدار/ فروشندگان، منشهاى متقاعد كننده‌‌ى اين فرآيند هم مى‌‌بايست بتوانند به شكلى خودمختار تكثير شوند، و در اينجا بود كه پيوند ميان اين سيستم و نامه‌‌هاى تبادل -و نسخه‌‌هاى گفتارى متصل بدان – برقرار شد. اين روش به زودى فراگير شد و حتى در كشور ما هم نمود يافت. در سال 1373 موسسه نصرت به طور آزمايشى از اين شيوه براى فروش بسته‌‌هاى آموزش زبان خود استفاده كرد. پس از آن اين روش به اشكال گوناگون تكرار شد، و هم اكنون به شكل زنجيره‌‌هاى خريد سكه‌‌هاى طلا در تهران رواج دارد. اين شكل اخير، به ظاهر از مركزى در آسياى جنوب غربى آغاز شده است.

گفتار دوم: ماده و روش

براى گردآورى نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى، به بانكى اطلاعاتى (http:/WWW/chainletters.net) بر شبكه‌‌ى اينترنت دسترسى يافتيم كه مجموعه‌‌اى بزرگ از نامه‌‌هاى توليد شده در طى ده سال اخير را در بر مى‌‌گرفت. در اين بانك اطلاعاتى بيش از هزار نامه‌‌ى زنجيره‌‌اى وجود داشت. رده‌‌بندى نامه‌‌ها در بانك ياد شده بر مبناى محتواى معنايى‌‌شان استوار بود. از آنجا كه اين رده‌‌بندى اصول مشخصى نداشت و با شاخصهاى نظريه‌‌ى منشها همخوانى نداشت، آن را ناديده گرفتيم. تمام نامه‌‌ها از بانك مزبور گرفته شدند و بر مبناى مجموعه‌‌اى از شاخصها رده‌‌بندى شدند. براى همزور شدن داده‌‌ها، تمام نامه‌‌ها را در مجموعه‌‌ى بزرگى جاى داديم و به طور تصادفى 110تايشان را انتخاب كرديم. يك رده از نامه‌‌هاى موجود در بانك ياد شده فاقد عناصر زبانى بود و در آنها به كمك علايم الفباى رايانه‌‌اى تصاويرى كشيده شده بود. سازندگان بانك اطلاعاتى اين رده از نامه‌‌ها را زير عنوان ASCII art گنجانده بودند. با توجه به اين كه بحث ما -براى مقايسه با جوكها- بر نامه‌‌هاى داراى عناصر زبانى متمركز بود، از بررسى اين نامه‌‌هاى تصويرى چشم‌‌پوشى كرديم. شايد بعدها بتوان آنها را با جوكهاى تصويرى -كارتونها و كاريكاتورها- مقايسه كرد.

همچنين برخى از نامه‌‌هاى شعرگونه بودند كه ساخت معنايى‌‌شان در قالب ابياتى با وزن و قافيه مرتب شده بود. اين نامه‌‌ها معمولا فاقد دستور تكثير و داراى ارجاعات زبانى پيچيده بودند. رده‌‌ى ديگرى از نامه‌‌ها هم بودند كه ساختى مشابه را داشتند و يك يا چند جوك را در بر مى‌‌گرفتند. ما براى سادگى بيشتر تنها نامه‌‌هاى داراى جوك را شمرديم و نامه‌‌هاى شعرى را ناديده گرفتيم. چرا كه پرداختن به محتواى اطلاعاتى آنها مقايسه‌‌اى بين ساختهاى نثرى و شعرىِ زبان انگليسى را به عنوان مقدمه طلب مى‌‌كرد و از موضوع بحث ما خارج بود. نامه‌‌ها بر مبناى سه شاخص اصلى موجود در نظريه‌‌ى منشها رده‌‌بندى شدند:

ساخت معنايى

ساخت معنايى نامه‌‌ها پنج شاخص را در بر مى‌‌گرفت:

الف) محتواى معنايى: كه مى‌‌توانست يكى از حالات زير را در بر بگيرد:

نخست: نامه‌‌هاى خبرى، كه اطلاعاتى را به خواننده منتقل مى‌‌كردند و مدعى درستىِ آن بودند. بخش عمده‌‌ى اين اطلاعات در قالب روايتى داستان گونه گنجانده شده بود و معمولا بسيار مختصر بود.

دوم: نامه‌‌هايى كه هشدار دهنده بودند و از خطرى كه در كمين خواننده بود خبر مى‌‌دادند. اين نامه‌‌ها را مى‌‌شد به عنوان نوعى تخصص يافته از نامه‌‌هاى خبرى در نظر گرفت.

سوم: نامه‌‌هايى كه به بخت، آرزو، رويدادهاى دلخواه يا اتفاقات غيرمترقبه، فجايع تصادفى و وقايع نحس مربوط مى‌‌شد.

چهارم: نامه‌‌هايى كه به سود يا زيان مادى و پولى ارتباط داشتند.

پنچم: نامه‌‌هاى داراى جوك، كه يك جوك را با تمام عناصرش شامل مى‌‌شد.

ششم) نامه‌‌هايى كه داستانى را روايت مى‌‌كردند و به نوعى درخواست كمك مى‌‌كردند.

هفتم) نامه‌‌هايى كه عشق و عاشقى و روابط دوستانه محور معنايشان بود.

هشتم) نامه‌‌هايى كه پرسشى را طرح مى‌‌كردند و يا دستيابى به اطلاعاتى دلخواه را وعده مى‌‌دادند.

ب) شكل ارجاع: برخى از نامه‌‌ها، خصلتى خودارجاع داشتند، يعنى اعلام مى‌‌كردند كه نامه‌‌ى زنجيره‌‌اى هستند، يا برعكس منكر اين امر بودند. برخى ديگر با معرفى كردن نويسنده نقطه‌‌ى ارجاعى فراهم مى‌‌كردند، و برخى نيز فاقد هر نوع ارجاعى به خود بودند.

ساخت ارجاعى نامه، در واقع بخشِ توجيه كننده و مشروعيت‌‌بخش آن را تشكيل مى‌‌داد و همواره در جهتى تنظيم مى‌‌شد كه باور خواننده به راست بودن محتويات نامه و جدى بودنش را تقويت كند. نامه‌‌هاى خودارجاع همواره خود را جدى، درست و مفيد مى‌‌دانستند و بسته به برداشت نويسنده از مفهوم نامه‌‌ى زنجيره‌‌اى، اين عبارت را به نامه منسوب يا بى‌‌ربط مى‌‌دانستند. ارجاعاتى كه به واژه‌‌ى نامه‌‌ى زنجيره‌‌اى اشاره نمى‌‌كرد، همواره شخصيتى قابل قبول مانند دانشمندى با مدارج علمى بالا، مادرى خانه‌‌دار و نيكخواه، يا بخشى از يك شركت مهم و مشهور را به عنوان تنظيم كننده‌‌ى متن نامه معرفى مى‌‌كرد. به اين شكل نامه‌‌ها بر مبناى شكل معرفى كردن خودشان به سه نوعِ خودارجاع، داراى ارجاع عادى و فاقد ارجاع تقسيم شدند.

پ) لحن: كه مى‌‌توانست خودمانى (محاوره‌‌اى)، رسمى (آكادميك يا شبيه بيانيه‌‌هاى دولتى(، يا عادى )مثل نامه‌‌هاى معمولى) باشد.

ت( مفهوم تنش‌‌زا: كه مى‌‌توانست يكى از اين موارد باشد: مرگ، بيمارى، خشونت، خسارت مالى، بخت و شانس، كنش متقابل مخدوش شده -معمولا فريبگرانه و خيانتكارانه، مسايل مربوط به پول، و عشق. چنان كه مى‌‌بينيد، بخش مهمى از اين مفاهيم با آنچه كه در جوكها هم وجود داشت، مشترك است.

ث) حجم: حجم، اندازه‌‌ى منش (نامه) بر حسب بيت را در بر مى‌‌گرفت. با توجه به شكل نرم‌‌افزارىِ متون، سنجش اين مقدار توسط ابزارهاى رايانه به سادگى ممكن بود. به اين ترتيب حجم هر نامه با دقت بر حسب بيت مشخص شد.

قلاب

قلابها چنان كه گفتيم، مى‌‌تواند مثبت با منفى باشد. اين دو نوع به طور جداگانه مورد بررسى قرار گرفتند.

قلابهاى مثبت، شش نوع پاداش را در برابر تكثير نامه به خواننده وعده مى‌‌دادند: پول، خوش شانسى، موفقيت در كنش متقابل (به ويژه روابط عاشقانه)، دستيابى به اطلاعاتى دلخواه، نجات دادن فردى كه وضعيتى ترحم‌‌آميز دارد، و تغيير آرمانگرايانه‌‌ى جهان (به ويژه تحولات سياسى كم دامنه).

قلابهاى منفى، درباره‌‌ى چهار نوع رنج هشدار مى‌‌دادند كه ناديده‌‌گيرندگان نامه را تهديد مى‌‌كرد. اين موارد عبارت بودند از: خسارت مالى، بدبختى و بدشانسى، ناكامى در كنش متقابل )به ويژه روابط عاشقانه(، و بيمارى يا مرگ.

همچنين برخى از نامه‌‌ها زمانى را به عنوان دوره‌‌اى كه پاداش يا رنجِ ناشى از نامه در طى آن بروز خواهد كرد در نظر مى‌‌گرفتند. برخى از نامه‌‌ها فاقد چنين عنصرى بودند.

دستور

دستور سه نوع داشت:

الف) برخى از نامه‌‌ها هيچ نوع دستورى نداشتند. يعنى حتى درخواست تكثير كردن نامه را هم قيد نمى‌‌كردند.

ب) برخى از نامه‌‌ها فقط به تكثير نامه بسنده مى‌‌كردند.

پ) برخى از نامه‌‌ها هم فرمان تكثير را داشتند و هم رفتار ديگرى را در مخاطب تشويق مى‌‌كردند. اين رفتار يا مثبت بود، و يا منفى. يعنى يا انجام كارى را از مخاطب مى‌‌خواست، و يا او را از انجام كارى بر حذر مى‌‌داشت.

عنصر ديگرى كه در دستور اهميت داشت، زمان بود. برخى از نامه‌‌ها مهلتى را براى تكثير نامه قيد مى‌‌كردند، و برخى چنين مهلتى را نداشتند.

جمع‌‌بندى

از پژوهش حاضر بر نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى نتيجه مى‌‌شود كه:

الف) ساختار نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى -مانند جوك‌‌ها از سه بخشِ قلاب، دستور و ساخت معنايى تشكيل يافته است.

ب) نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى مانند جوك‌‌ها به مفاهيم تنش‌‌زا و تابوهاى اجتماعى اشاره مى‌‌كنند.

پ) به دليل ارتباط غيرمستقيمِ اين منشها با سيستم لذت، دستورها و قلابهاى موجود در آن حالتى بسيار آشكار و صريح دارند و به كمك بخشى تخصص يافته از ساخت معنايى -بخش توجيه كننده و مشروعيت‌‌بخش- اين ادعاها را براى مخاطب پذيرفتنى مى‌‌نمايند.

ت) چنان كه در نظريه‌‌ى منشها پيش‌‌بينى مى‌‌شود )با توجه به رابطه‌‌ى معكوس اندازه و قدرت تكثير(، گرايش آمارىِ نامه‌‌ها، به سمت محور اندازه‌‌ى كوچكتر است.

ث) هرچه پيوند محتواى اطلاعاتى نامه با سيستم لذت سرراست‌‌تر باشد، برجستگى و حضور دستور و قلاب كمرنگ‌‌تر مى‌‌شود.

به اين ترتيب، مى‌‌بينيم كه نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى و جوكها، از نظر ساختار و رفتارى كه به عنوان يك عنصر فرهنگى از خود نشان مى‌‌دهند، شباهتهاى آشكارى با هم دارند. وجود اين شباهتها، بدان معناست كه جوك‌‌ها و نامه‌‌هاى زنجيره‌‌اى را مى‌‌توان به عنوان منشهايى همريخت در نظر گرفت كه توسط مجارى ارتباطى گوناگون -گفتارى و نوشتارى- منتقل مى‌‌شوند و پيوندهايى متفاوت را -از راه توليد خنده و وعده دادن پاداشى در آينده- با سيستم لذت بر قرار مى‌‌كنند.

 

 

  1. Goodenough & Dawkins,1994: 23-24.
  2. Goodenough & Dawkins,1994.
  3. VanArsdale,1998.
  4. Count Philip Himmelsbrief
  5. Fogel,1908.
  6. VanArsdale,1998.
  7. لوكاچ، 1373.
  8. Fogel,1908.
  9. Mizuno,1982.
  10. :Flagellants فرقه‏اى از مسيحيان كه به رياضت بدنى معتقد بودند و با شلاق زدن خويش به نوعى مناسك خودآزارى مى‌‏پرداختند.
  11. Holy Sepulcher
  12. VanArsdale,1998.
  13. VanArsdale,1998.
  14. Calvin Coolidge
  15. send a dime
  16. Multi-Level Marketing

 

 

ادامه مطلب: کتابنامه

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب