پنجشنبه , آذر 22 1403

نشست پنجاه و نهم/ شصتم – شنبه ۲۰ مهر ‌‌ماه ۱۳۹۸ (۱)

نشست پنجاه و نهم/ شصتم – شنبه ۲۰ مهر ‌‌ماه ۱۳۹۸ (۱)

شروین وکیلی: پیشنهادهایم برای محور بحث: ۱) پیوند میان اساطیر میانرودانی و روایتهای عهد عتیق چگونه بوده است؟ ۲) چه سهمی از روایتهای ایرانی بعدی در قرون میانه خاستگاهی توراتی دارد؟ چرخش از جهان‌‌بینی کهن عبرانی-کنعانی به یکتاپرستانه‌‌ی زرتشتی چگونه در عهد عتیق نمود یافته است؟

رها مژده: در خود تورات گزارش شده که در دوره‌‌ی هخامنشی دو کارگزار دربار، عزرا و نحمیا، به اورشلیم فرستاده می‌‌شوند تا متون عبرانی را گردآوری ‌‌کنند. آنها با خط نوشتاری آرامی هخامنشی تورات را می‌‌نویسند.

۱) کدام متن‌‌ها را گردآوری می‌‌کنند؟ آیا اصلا متون پراکنده‌‌ای در اورشلیم وجود داشته؟ اگر متنهای پراکنده‌‌ای از پیش وجود داشته؛ آیا شامل متون اساطیری سومر باستان هم می‌‌شده؟ چگونه در تورات خط سیر خدایان اساطیری به سمت و سوی خدای واحد شکل گرفته؟ آیا درست هست که نتیجه بگیریم متون اساطیری سومر باستان با مفهوم جفتهای متضاد در اندیشه‌‌های زرتشتی تلفیق شده و خدای واحد و شیطان را تعریف کرده؟

۲) یهوه مقیم بر کوه است و از موسی و قومش می‌‌خواهد تا خانه‌‌ای در پایین کوه برایش بنا کنند و او را پرستش و ستایش کنند. در جایی از موسی می‌‌خواهد که با قومش برای عهد بستن حاضر شوند. با دیگر تعاریفی که از تجلیات یهوه آمده، این معنا به ذهن متبادر می‌‌شود که او یک شاه-کاهن مقتدر است که با موسی معاشرت می‌‌کند. در یک روایت هم گفته شده که موسی تنها کسی است که اجازه‌‌ی سخن گفتن مستقیم با یهوه را دارد. آیا ممکن است همان قدر که باغ عدن یک باغ زمینی بوده و در جغرافیای زمین تعریف شده؛ یهوه نیز یک شاه-کاهن مقتدر باشد که بر قلمروی در سرزمینهای باستانی فرمانروایی می‌‌کرده؟

۳) چرا کوروش در زمان پادشاهیش دستور بازسازی هیکل سلیمان را می‌‌دهد؟ هیکل سلیمان برای کوروش -که یهودی هم نبوده- چرا ارزشمند تلقی می‌‌شده؟ اصلا چرا دو تن از کارگزاران دربارش را به اورشلیم می‌‌فرستد تا تورات را گردآوری و تدوین کنند؟

۴) می‌‌گویند هنگامی که اسکندر به ایران حمله کرد و کتابخانه‌‌ها را به آتش ‌‌کشید، تمامی نسخ اوستا نابود شدند. چگونه تورات از این کتاب‌‌سوزان جان سالم به در برده است؟

شروين وكيلى: رها جان، طبق معمول با پرسشهایی پرمغز آغاز کرده‌‌ای. مانند همیشه ناگزیرام فشرده پاسخ بدهم: ۱) لایه‌‌بندی عهد عتیق به شکلی که برایتان گفتم نشان می‌‌دهد که با چندین متن سر و کار داریم که در زمانهایی گوناگون در قلمروهایی متفاوت تدوین شده‌‌اند. توجه داشته باشید که الگوی پیشنهادی‌‌ام کمی پیچیده‌‌تر از دیدگاه چهار تورات است و یک رگه‌‌ی مشخص زرتشتی ایران شرقی هم دارد. اصولا گردآوری و ویرایش متون مقدس باستانی با جمع کردن این متون، در شکلی که میان مردم رایج بوده، همراه بوده است و درباره‌‌ی تورات هم قاعدتا چنین رخ داده است. یعنی مجموعه‌‌ای از اشعار و عناصر شفاهی بسیار کهن، مانند سرود دبوراه، در کنار سنتها و مناسک (متون پریستاری) یا روایتهای تاریخی و داستانهای پهلوانی (متون تثنیه) را کسی گردآوری کرده و به صورت یک کتاب در آورده است. بی‌‌شک بسیاری از این عناصر از اساطیر میانرودانی-کنعانی متاثر بوده‌‌اند.

۲) بعید است یهوه شاه-کاهن بوده باشد. همگی خدایان در عصر پیشازرتشتی ریختی ملموس و زمینی داشته‌‌اند و در قالب بت و تندیس تجلی پیدا می‌‌کرده‌‌اند. یهوه از این نظر به دیگر خدایان کنعانی شباهت دارد.

۳) درباره‌‌ی کوروش و احیای اورشلیم مفصل در درس‌‌گفتار پس‌‌فردا سخن خواهم گفت. فعلا این را داشته باشید که کوروش قصد حمله به مصر را داشته و مهم‌‌ترین مردمی که در مسیر حمله‌‌‌‌اش گفتمان ضد مصری داشته‌‌اند،‌‌ یهودیان بوده‌‌اند.

۴) بی‌‌شک در جریان حمله‌‌ی اسکندر ویرانیهای بسیاری به بار آمده است. گرچه همیشه مردمی که به باوری پایبند هستند متون مقدس خود را به شکلی نگه می‌‌دارند. اوستا و تورات هم به همین ترتیب باقی مانده‌‌اند. هرچند به احتمال زیاد بخشهایی از هر دو متن در این میان ناپدید شده است.

علیرضا کسمائی مقدم: تدوین تورات با تدوین گاهان شباهتی ندارد. آثار شفاهی ثبت شده است.

شروين وكيلى: گاهان بی‌‌شک یکسره شفاهی بوده است. هم جامعه‌‌ی پیرامون زرتشت نانویسا بوده و هم در متن هیچ نشانی از عناصر نوشتاری نمی‌‌بینیم. خود متن هم شعر است که شکل باستانی و کهن متون است و به شفاهی بودن آنها دلالت می‌‌کند. تورات احتمالا چنین نبوده؛ یعنی لایه‌‌هایی شفاهی، مانند داستانهای پهلوانان یا پادشاهان و نسب‌‌نامه‌‌ها، در کنار بخشهایی مثل فرمان کوروش جا می‌‌گیرد که بی‌‌گمان برای ساخت هیکل دوم نوشته شده بوده‌‌اند. از این نظر، تورات متنی بسیار جدیدتر و دیرآیندتر است.

علیرضا کسمائی مقدم: تلاش نوابغ و روشنفکران قوم یهود، مثل عزرا و نحمیا، در ساخت فرهنگی و اندیشه‌‌های دینی قوم یهود بر مبنای تاریخ مقدسی است که از آدم شروع شده و با گروهی خاص از برگزیدگان ادامه می‌‌یابد. این پیامبران -که مستقیما با خدای بزرگ در ارتباط‌‌اند- همان آبای قوم یهود هستند. آیا اثری از فلسفه‌‌ی دیوانسالاری در دین یهود وجود دارد؛ آنچنانکه مسیحیت داشت؟ ورود مفاهیم انتزاعی از تاثیرات ایران شرقی بوده است؛ مانند جایگزینی مار با اهریمن، پیدایش بهشت و دوزخ، همسان‌‌سازی داود و سلیمان با شکوه شاهان هخامنشی، جایگزینی زرتشت با ابراهیم خلیل، مطرح شدن اخلاق در رفتار وگسترش نویسایی. به طور خلاصه درباره‌‌ی شکل‌‌گیری دین یهود به‌‌مانند یک دستگاه فکری منسجم توضیح می‌‌دهید؟

شروين وكيلى: علیرضا جان، همان‌‌طور که اشاره‌‌ کردی، نکته‌‌ی مهم آن است که در تدوین و ویراست تورات -که عزرا در عصر کوروش انجام داده- ذهنیت و سرمشقی یا به اصطلاح پارادایمی حاکم است که در چهار لایه‌‌ی j/e/p/d نمونه‌‌اش را نمی‌‌بینیم. چشم‌‌اندازی از تاریخ هستی، تاکید بر معنادار بودن زنجیره‌‌ی رخدادها و ظهور مفهوم مشیت الهی، تاکید بر دو قطبی بودن خیر و شر، تمایل به فرض یهوه همچون خدایی نیک و کوشش برای منظم کردن تاریخ قبایل کوچگرد در قالب یک تاریخ منظم مستقر بر جغرافیا نمودهایی هستند که در تورات همچون گرایشهایی نظری دیده می‌‌شوند؛ ولی در خود بدنه‌‌ی متون نشانی از آنها دیده نمی‌‌شود. این عناصر در چسبی که بخشهای کهن متن را به هم دوخته نمود دارد و نه در اصل متنها. برای همین، به نظرم ویراستار -که می‌‌گویند عذرا بوده- ذهنیتی انتزاعی و تاریخ‌‌مدار و پیچیده‌‌تر از آفرینندگان اصلی متون داشته است که با جریانهای فکری متصل با ظهور عصر هخامنشی سازگار است.

هوتن ستایشفر: اگر تورات در دوران هخامنشی تدوین شده باشد چگونه می‌‌شود به صحت داده‌‌هایی که درباره‌‌ی کوروش در آن وجود دارد استناد کرد؟ شاید تدوین تورات در آن دوران مگر با اشاره‌‌هایی مداوم و نیک به کوروش ممکن نبوده باشد؟!

شروين وكيلى: بله، همیشه چنین چیزی ممکن است و اصولا همواره باید گزارشهای همه‌‌ی متون را انتقادی نگریست و با منابع بیرونی محکشان زد. در تاریخ -که به نظر من علمی مستدل و سامان‌‌مند است- با این شاخصها می‌‌توان به گزارشها اعتماد کرد: ۱) منابع متفاوت و بی‌‌ربط به هم یک چیز بگویند؛ ۲) راوی گزارشی بدهد که با منافع سیاسی و موضع جامعه‌‌شناختی‌‌اش در تضاد است. مثلا درباره‌‌ی دشمنش چیزی مثبت بگوید؛ ۳) آثاری فرامتنی، مانند داده‌‌های باستان‌‌شناسانه- گزارشهایی متنی را تایید کنند؛ ۴) تحلیل دقیق متنها و کنار هم نهادن‌‌شان رگه‌‌هایی از عناصر مشترک و همسازگار را هنگام کار نشان دهد. درباره‌‌ی سیمای کوروش بازسازی‌‌ای که مثلا در کتاب کوروش رهایی‌‌بخش انجام داده‌‌ام بر اساس این معیارها بوده است.

علیرضا کسمائی مقدم: آیا همانطور که آثاری مانند انوماالیش، رویای دوموزی و گیلگمش در ایران غربی پیدا شده نوشتارهایی مربوط به اسفار خمسه، در هزاره‌‌ی دوم پیش از میلاد یا پیش از کوروش بزرگ، وجود داشته است یا این فقط در حد یک نظریه است؟

شروين وكيلى: نه، چنان که در درس‌‌گفتار هفته‌‌ی پیش اشاره کردم، نویسایی در فلسطین بسیار ابتدایی بوده و تنها اشاره‌‌ها به متونی که رد پایش در تورات هم هست، حدود یک سده پیش از کوروش به شکلی بسیار پراکنده و کم در اسناد تاریخی پدیدار می‌‌شود. با این حال، بر اساس ساختار متن می‌‌توان حدس زد که بخشهایی پیش از دوران عزرا نوشته شده بوده است و اینها گویا در زمان تبعید به بابل، یا شاید هم، در دوران حزقیال در یهودیه نویسانده شده باشند.

رها مژده: در جایی شنیده بودم که آرامگاه کوروش به مقبره‌‌ی مادر سلیمان نیز شهرت دارد. آیا می‌‌توان خط و ربطی به این موضوع و ارتباط کوروش با بازسازی هیکل سلیمان پیدا کرد؟

شروين وكيلى: گمان نمی‌‌کنم. در کل، سلیمان با شاهان باشکوه باستانی ایرانی همتا پنداشته می‌‌شده و تا حدودی رونوشت سامی آنهاست. برخی از عناصر سیمای سلیمان با جمشید همسان است، مانند فرمان راندنش بر دیوها و جانوران، و برخی دیگر با کوروش؛ مانند ساخت معبد اورشلیم و متحد کردن قلمروی بزرگ.

علیرضا کسمائی مقدم: آن طوری که شما فرمودید گسترش سیستمی من و هویت فردی به‌‌مانند یک سیستم پیچیده ابتدا در تمدن ایرانی فراگیر شد؛ چراکه در تمدن‌‌های مصری، اروپایی، آمریکایی و چینی بدنه‌‌ی اصلی جامعه برده بوده‌‌اند و تبادلات نهادی و فرهنگی نداشته‌‌اند؟

شروين وكيلى: هرچند باور دارم که من‌‌ها در همه‌‌ی فرهنگها و تمدنها وجود دارند؛ اما نخستین تمدنی که من‌‌ها را در سطح فرهنگی (به صورت فلسفه، دین یکتاپرستانه و اخلاق) رمزگذاری کرد و در سطح اجتماعی در قالب نهادی (نظامهای حقوقی، مالکیت فردی،‌‌ ظهور پول و …) محترم‌‌اش شمرد، ایران بود.

علیرضا کسمائی مقدم: نظرم درباره‌‌ی گستردگی یا پیچیدگی من‌‌‌‌ها بود!

محمدصادق افشاریان: پرسش من شاید خارج از موضوع باشد؛ اما چیزی را که چندین بار شنیده‌‌ام مطرح می‌‌کنم. در برخی محافل ملی‌‌گرا به وجود آمدن ایدئولوژی پان‌‌ترکیسم را به یهودیان قلمرو عثمانی نسبت می‌‌دهند. اگر اشتباه نکنم لئون کاهون و چندین نفر دیگر -که نامشان را به یاد ندارم- از شواهد تداوم این ادعا را ارتباط وسیع دولت کنونی اسرائیل با جمهوری باکو می‌‌دانند. شما این موضوع را رد می‌‌کنید یا تایید؟

شروين وكيلى: محمد جان، راستش به نظرم قضیه به یهودیان ربطی ندارد؛ اما به عمله‌‌ی استعمار مربوط می‌‌شود که برخی‌‌شان یهودی بوده‌‌اند. داستان به این شکل بوده که قدرتهای اروپایی، به طور خاص انگلستان و تا حدودی روسیه، برای این که دولتهای بزرگ پارسی‌‌زبانِ روم عثمانی و ایران قاجاری و هند گورکانی را تجزیه کنند؛ با پشتوانه‌‌ی دیدگاه‌‌هایی مدرن درباره‌‌ی هویت شروع کردند به عَلَم کردن هویتهای محلی و قومی در برابر قدرتهای مرکزی. در عثمانی بسیاری از کارگزاران این کار یهودیان بودند؛ اما بیشتر اینها هم به معنای دقیق کلمه پایبند به شریعت موسی انگاشته نمی‌‌شدند. آنها یهودی‌‌زادگانی مسیحی‌‌شده یا سکولار بوده‌‌اند که منافعی اقتصادی در اروپا داشته‌‌اند. در قلمرو ایران بیشتر بلشویک‌‌ها و روسوفیل‌‌ها این جریان را تبلیغ می‌‌کرده‌‌اند که بعدتر حزب توده و امروز هم بسیاری از جریانهای سیاسی چپ‌‌گرا از دلشان زاده شدند. انگلیسی‌‌ها در هندوستان جریانهای افراطی هندو را در این راستا تقویت کرده بودند.

علیرضا کسمائی مقدم: خط اکدی نمونه‌‌ای از خطی هجانگار می‌‌باشد. مسیر خط از اندیشه‌‌نگار به هجانگار، سپس آوانگار و در پایان الفبایی است؟

شروين وكيلى: بله، این مسیر اصلی تحول خط است.

علیرضا کسمائی مقدم: خطای آناکرونیسم درباره‌‌ی متون کهن این است که ما دریافت‌‌های امروز خود را به متون قدیم نسبت دهیم؛ مثلا درباره‌‌ی هبوط قلم‌‌فرسایی کنیم. کاری که در تمدن ما انجام گرفته این است که عناصری از فرهنگ یا تاریخ را می‌‌گیریم و پس از تغییر و تحولات به‌‌گونه‌‌ای هماهنگ با درون‌‌مایه‌‌های خویش ارائه می‌‌دهیم و این یک تقابل و ایستادگی فرهنگی است. مثلا داستان نبرد امام علی با عمر ابن عبدود با بازپردازش مولانا کلا به گونه‌‌ای دیگر می‌‌شود و نتیجه‌‌ی مورد نظر گرفته می‌‌شود. بسیاری از عناصر در داستان موسی نیز چنین سرنوشتی دارند: «کوه طور از نور موسی شد به رقص/ صوفی کامل شد و رست او ز نقص// چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز/ جسم موسی از کلوخی بود نیز».

شروين وكيلى: بله، چنین قالبی را داریم؛ اما توجه داشته باشیم که این یک قاعده‌‌ی عمومی است. یعنی متن هر بار که خوانده می‌‌شود، از نو در بافت اجتماعی و تاریخی جدیدی بازآفریده می‌‌شود و معناهایی تازه را در خود می‌‌گنجاند. به همین دلیل مثلا این‌‌که موسی پیش از بالا رفتن از کوه طور خون گاو قربانی را بر دوازده ستون سنگی می‌‌پاشد؛ برای مردم کنعانی در قرن هفتم و هشتم پ.م معنایی کاملا روشن و آیینی داشته. بعدتر که دین چندخدایی کهن منسوخ شده، معنایی مبهم و متفاوت پیدا کرده و چه بسا در نهایت، به شکلی به کلی متمایز به تعبیرهایی اساطیری یا عرفانی میدان داده است.

علیرضا کسمائی مقدم: در مورد خطای آناکرونیسم نظرتان چیست؟

شروين وكيلى: اگر این تفسیرها و خوانشهای متاخر را جدی بگیریم و به گذشته فرابیندازیم؛ خطای ناهمزمانی را مرتکب شده‌‌ایم.

علیرضا کسمائی مقدم: داستان نبرد ابراهیم از نمونه‌‌هایی اساطیری است که در بیشتر فرهنگ‌‌ها دیده می‌‌شود و امروزه فقط به علت فراگیر شدن ادیان ابراهیمی به عنوان یک حقیقت تاریخی قلمداد می‌‌شود.

شروين وكيلى: بله، چنین است. مشابه آن را در شاهنامه یا روایتهای پهلوانی آنگلوساکسون هم داریم.

علیرضا کسمائی مقدم: ده فرمان اگر در کوه طور نازل نشده در کجا و به چه منظوری برای موسی آورده ‌‌شده است؟

شروين وكيلى: در واقع، ده فرمان یک جمع‌‌بندی متاخر است که از پاره‌‌هایی از تورات برآمده و دستورهای اخلاقی‌‌ای بیشتر منفی را صورتبندی می‌‌کند؛ مانند فلان کار را باید یا نباید بکنی.

علیرضا کسمائی مقدم: با توجه به اینکه رومیان زمانی طولانی در آسورستان نماندند و ایرانیان بارها آنها را به عقب راندند؛ سرکوب و تبعیدی هم در سده‌‌ی اول پیش از میلاد نباید به وجود آمده باشد تا به عنوان گسست جمعیتی‌‌ای در میان یهودیان باشد. این هم این نظریه را تقویت می‌‌کند که مردم فلسطین همان یهودیانی بوده‌‌اند که در فلسطین باقی مانده بودند.

شروين وكيلى: بله، در واقع تاریخ جمعیتهای مستقر در فلسطین کاملا روشن است و منابع بسیاری داریم که نشان می‌‌دهد: ۱) جمعیت این ناحیه هرگز یکپارچه یهودی نبوده‌‌اند، حتا در دوران توراتی؛ ۲) این جمعیت همواره با جمعیتهای مهاجر در هم می‌‌آمیخته؛ ۳) در پایان، یک سیستم پایدار جمعیتی پدید آورده که تا به امروز ادامه یافته است و یهودیان،کنعانیان و فلسطینیان باستانی را به فلسطینی-اعراب امروزین و بومیان فلسطین متصل می‌‌کند.

لیلا امینی: درباره‌‌ی ابراهیم آیا می‌‌توان فرض کرد که واقعا شخصیتی تاریخی با این نام وجود داشته؟

شروين وكيلى: حقیقت آن است که ما داده‌‌هایی تاریخی برای تایید حضور شخصیتی به اسم ابراهیم نداریم؛ یعنی در علم تاریخ گواه مستندی نداریم که فلان رئیس قبیله با این مشخصات در زمان و مکان مشخصی زیسته باشد. دلیلش آن است که گزارش درباره‌‌ی ابراهیم تنها در تورات یافت شده و هیچ منبع بیرونی یا سند باستان‌‌شناسانه‌‌ای برای تاییدش نداریم. با این حال به احتمال بسیار زمانی رئیس قبیله‌‌ای وجود داشته که کوچ قومی از اور به فلسطین را هدایت کرده و بعدها در قالب ابراهیم صورتبندی شده است. به همان ترتیب که احتمالا جمشید با این مشخصات اساطیری هرگز بر زمین نزیسته است. هرچند در پایان، قبایل آریایی‌‌ کهنی که از شمال به جنوب کوچ کردند، رئیسی داشته‌‌اند که بعدها به صورت جمشید تبلوری اساطیری یافته است. بنابراین، در چشم‌‌اندازی دینی وجود یا نبود چنین شخصیتهایی به دایره‌‌ی ایمان بازمی‌‌گردد. کسانی که به حقانیت عهد عتیق یا اوستا ایمان دارند نص متن را می‌‌پذیرند و قبول می‌‌کنند که شخصیتی با زندگینامه‌‌ای دقیقا مطابق با آنچه در متن آمده زمانی وجود داشته است. هرچند در دایره‌‌ی علم تنها بر اساس اسنادی که داریم داوری می‌‌شوند و کمینه‌‌ی گزاره‌‌هایی که ضرورتا درست به نظر می‌‌رسند پذیرفته می‌‌شوند.

علیرضا کسمائی مقدم: اگر فرصت هست در مورد تشکیلات کنیسه‌‌ها و نظام فلسفی قوم یهود هم توضیح دهید؟

شروين وكيلى: این را باید به یاد داشت که سیستم آموزشی-عبادی مستقر بر کنیسه‌‌ها بسیار دیرتر و در دوران اشکانی تکامل می‌‌یابد. شکلی که امروز می‌‌بینیم از آن هم جدیدتر است و در دوران ساسانی و قرون آغازین اسلامی در مهاجرنشین‌‌های تاجران یهودی‌‌ای تحول یافته که راه ابریشم را در اروپا گسترش می‌‌داده‌‌اند. نظام فلسفی یهود از این هم جدیدتر است و در واقع نخستین کسانی که در این دایره‌‌ی دینی به فلسفه پرداختند مرتد از این دین بوده‌‌اند؛ مانند ابن میمون که یک یهودی ارتدوکس محسوب نمی‌‌شد یا اسپینوزا. به هر صورت، فلسفه‌‌ی یهودی به شکلی که امروز می‌‌شناسیم دیرآیند است و اروپایی و بیشتر به عصر خرد مربوط می‌‌شود. تا پیش از آن کانون اندیشه‌‌های فلسفی یهودیان در ایران‌‌زمین بوده و تفاوتی با ادیان دیگر نداشته. ما در واقع طی قرون میانه فلسفه‌‌ی اسلامی و فلسفه‌‌ی یهودی و فلسفه‌‌ی مسیحی نداریم. اینها همه همسان بوده و چارچوبی مشترک داشته و فلسفه‌‌ی ایرانی را شکل می‌‌داده است. اندیشه‌‌های فلسفی اروپایی در قرون میانه شعبه‌‌ای نحیف و باریک از همین درخت در قلمرو فرنگستان بوده است.

آیدا خضری: آیا تا به حال کسی مستند و بدون قضاوت ادیان سامی‌‌ای نظیر یهودیت و مسیحیت را به لحاظ تاریخی و جامعه‌‌شناسی بررسی کرده؟ این که مشخص کند چه بخش‌‌هایی از کتابهای آنها مثل تورات افسانه و حرفهای بی‌‌سند بوده یا در تاثیر گرفتن از چه نگرشی بوده؟ در واقع، اگر کسی یک مسیحی پژوهنده باشد باید به اصل وجود عیسی به لحاظ تاریخی شک کند.

شروين وكيلى: آیدا جان، نکته‌‌ی جالب آن که شدیدترین و انقادی‌‌ترین بحثها در این زمینه امروز در کانونهای اقتدار همین ادیان تمرکز یافته است. اسرائیل فینکلشتین که رهبر تجدید نظر طلبان درباره‌‌ی تاریخ تورات است و آن را به کلی به دوران هخامنشی و هلنی منسوب می‌‌کند و منکر هر نوع گزارش تاریخی در آن است، استاد دانشگاه اورشلیم است و بخش مهمی از بحثها درباره‌‌ی تاریخی بودن یا نبودن عیسی مسیح را خود کشیشان دارند پیش می‌‌برند. نگاه پژوهشگران در این زمینه خوشبختانه از غلاف نهاد دین خارج شده و صداهایی شخصی در گوشه وکنار شنیده می‌‌شود. فقط این نکته را هم در ذهن داشته باشید که انکار همه‌‌ی گزارشهای کتابهای دینی از بیخ و بن امروز حالت نوعی مد روز و ژست روشنفکرانه را پیدا کرده و در بسیاری از موارد قانع کننده و روش‌‌مند نیست. پس، باید منصفانه و دقیق و جامع به گزارشها و متون نگریست و بی‌‌رحمانه نقدشان کرد. گرچه نباید زیر تاثیر از مدِ روز سوگیری‌‌ای به سمت طرد متون کهن پیدا کرد. اینها به هر صورت متونی بسیار کهن و ارزشمند هستند که داده‌‌هایی ارجمند را طی قرنها حفظ کرده‌‌اند.

علیرضا کسمائی مقدم: بی‌‌صبرانه منتظر بحث در مورد عهد جدید هستیم. تا چه زمانی فرصت پیش آید؟

شروين وكيلى: راستش فکر کردم این هفته هم باز عهد عتیق را پیش ببرم تا بحثمان درباره‌‌اش کامل شود. عهد جدید را بگذاریم برای ماهی دیگر که مفصل درباره‌‌اش بحث کنیم.

 

 

ادامه مطلب: نشست پنجاه و نهم/ شصتم – شنبه ۲۰ مهر ‌‌ماه ۱۳۹۸   (۲)

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب