گفتار پنجم: آرامیها
آرامیها قومی سامی بودند که نخستین نشانههایشان در قرن یازدهم پ.م و پس از فروپاشی عصر برنز نمایان شد. این مردم شاخهای از موج سوم کوچ سامیها به میانرودان بودند و با کلدانیها خویشاوندی نزدیکی داشتند. آرامیها در قلمروی بسیار پهناور پراکنده شدند و از ایلام در شرق گرفته تا ارمنستان در شمال و از آنسو تا مصر و لیبی در جنوب میتوان جمعیتهای مهاجر آرامی را ردیابی کرد.
قلمرو آرامیها البته قدمتی بیش از این حرفها دارد. در حدود ۲۳۰۰ پ.م در ابلا نخستین اشارهها به سرزمین آرام را میبینیم که در آن هنگام به عدلب و شهر حلب اشاره میکرده است. نرام سین در نبشتهاش در حدود سال ۲۲۵۰ پ.م میگوید بر دوبول امیر (انسی) آرامِه چیره شده است. جالب آن که این همان نبشتهایست که در آن از نبرد با دولتشهر سیموروم سخن میگوید و این دشمن اصلیاش اتحادی از هوریها و لولوبیها بودهاند و انگار که آرامیها هم در این هنگام همدست ایشان بوده باشند. همین نکته به این حدس دامن میزند که احتمالا سرزمین آرام در این دوران مردمی قفقازی داشته که با هوریها خویشاوند بودهاند. نخستین اشارهها به آرامیها در مقام مردمی سامی به بیش از هزار سال بعد مربوط میشود و از اینجا بر میآید که انگار آرامیهای تاریخی مشهور قومی سامی بودهاند که در جریان آشوب فروپاشی عصر برنز به قلمرو باستانی آرام کوچیده و نام آنجا را به خود گرفته باشند.
در حدود سال ۱۱۰۰ پ.م تیگلت پیلسر اول در کتیبهاش مینویسد که قومی سامی و مهاجم به نام آرامی در مرزهای دولت آشور حضور دارد و این اولین اشاره به قوم آرامی مشهور است.[1] اشارههای او در بافت مفهومی بزرگتری قرار میگیرد که از قرن سیزدهم پ.م در متون نمایان میشود و به کوچ گروهی از قبایل سامی به میانرودان اشاره میکند و همه را با برچسب «اَهلَمو» شناسایی میکند. شلمناصر اول (۱۲۷۴-۱۲۴۵ پ.م) در فتحنامهاش مینویسد که در سپاه شاتوآرا شاه میتانی که به جنگش آمده بود، رستهای از هیتیها و گروهی از مزدوران اهلمو حضور داشتهاند. توکولتی نینورتای اول شاه آشور (۱۲۴۴-۱۲۰۸ پ.م) هم میگوید که هنگام فتح قلمرو میتانی از «کوهستان اهلمو» گذر کرده است و جالب آن که این نام احتمالا به جبل بشری اشاره میکند که خاستگاه باستانی آموروها هم بوده است. آنچه کتیبهی تیگلت پیلسر اول را در این زمینه مهم میسازد آن است که او برای نخستین بار به تمایز میان آرامیها با دیگران تاکید میکند و میگوید «اَهلَمِه آرْمایا» (اهلمو و آرامیها) را تابع خود کرده است. بلافاصله پس از این اشاره نام اهلمو در اسناد آشوری منسوخ میشود و به جایش همه جا از آرامیها نشان میبینیم. هرچند این لزوما بدان معنا نیست که این دو قوم همسان بودهاند، و حدس نیرومندتر آن است که آرامیها قبیلهای در یک شبکهی جمعیتی بزرگتر بودهاند که بعدتر هویتشان را به کل این شبکه دادهاند.
از قرن یازدهم پیش از میلاد قلمرو ابرناری (ابرنهر) که با سوریهی امروزین یکی است، با نام عمومی «آرام» برچسب میخورد. در همین حدود و طی قرن بعد از آن آرامیها در این منطقه زنجیرهای از دولتشهرها را پدید میآورند که گذشته از حلب و دمشق و مناطقی که پیشتر ذکرشان گذشت، بیت آدین (تل بارسیپا)، آرام-زوداه، آرام بیت رینوب، بیت بَهیانی، بیت زَمانی، بیت هالوپِه و شهر مهم سَمعَل (زنجیرلی امروز) را هم در بر میگیرند. گذشته از اینها شاخههایی از آرامیها همچنان به صورت کوچگرد و متحرک زندگی میکردند که در میانشان قبایل گومبولو و پوقودو و لیتایو نیرومندتر و مهمتر از باقی بودند.
با آن که عنصر نژادی و زبانی آرامیها در ایران غربی بسیار نیرومند و اثرگذار بود، اما این مردم از نظر سیاسی پیشرفته نبودند و تنها در حد تاسیس دولتشهرها پیشروی کردند. بدنهی جمعیتی آرامیها در تاریخ دیرپایشان زیر فرمان شاهان آشوری و بابلی و بعدتر پارسی قرار داشتند و به همین خاطر به نسبت زود هویت قومی خود را از دست دادند و در جوامع میزبانشان حل شدند. با این همه زبان و خطشان باقی ماند و به رسانهی معیار و هنجارین در ایران زمین تبدیل شد. در دوران زمامداری تیگلت پیلسر سوم (۷۴۵-۷۲۷ پ.م) که به سال ۷۳۲ پ.م دمشق را فتح کرد، این مردم عملا تمایزشان با دیگران را از دست داده بودند و همچون قومی متمایز وجود نداشتند. با این حال همین شاه بود که زبان رسمی دربار آشور را از اکدی به آرامی برگرداند و این رسمی بود که بعدتر هم تداوم یافت. چنان که در دوران هخامنشی هم زبان دیوانی دولت ایران شکلی آمیخته از آرامی و پارسی باستان بود که آرامی سلطنتی نامیده میشد و خطش تا دوران ساسانی کارکرد دیوانی و سیاسی داشت و هنوز هم در قالب زبان عبری به بقای خود ادامه میدهد. همهی اقوام قلمرو جهانی هخامنشیان با وامگیری از خط رسمی دولت ایران زبان خود را نوشتند و به این ترتیب خط آرامی در دوران هخامنشی به صورت سرمشقی عام در آمد که بخش عمدهی خطهای باستانی مثل پارتی و پهلوی و اوستایی و سریانی و خروشتی و برهمی و سغدی از آن مشتق شدهاند. خط پارسی امروزین هم ادامهی مستقیم همین خط آرامی سلطنتی است که از درآمیختگی دو شاخهی سریانی و پهلوی از آن شکل گرفته است. زبان آرامی هم تا به امروز در ایران زمین زنده مانده است و کلیسای آسوری و مذهب مندایی (صابئی) متون دینی خود را به این زبان میخوانند و زبان دینیشان هنوز آرامی است. این زبان در تاریخ ادیان نقشی چشمگیر ایفا کرده و گذشته از کتاب مقدس یهودیان و منداییان و مسیحیان نستوری و آسوری، زبان مادری عیسی مسیح و یکی از زبانهای محبوب مانی پیامبر هم آرامی بوده است.
زبان آرامیها به خانوادهی زبانهای سامی شمال غربی تعلق دارد و از این نظر با زبان آموریها و کنعانی و عبرانی بعدی نزدیکی دارد. آرامیها اتحادیهای از قبایل پرجمعیت بودند که در نیمهی نخست هزارهی اول پ.م در آسورستان و میانرودان گسترش یافتند و بخش عمدهی شهرهای باستانی (از جمله حلب، حمات، و پالمیر) را اشغال کردند و پایگاه مرکزی خود را در دمشق قرار دادند که با نام آرام نیز شناخته میشد.
- Lipinski, 2000: 25–27. ↑
ادامه مطلب: گفتار ششم: فلسطینیها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب