گفتار ششم: فلسطینیها
فلسطینیها مردمی جنگاور و کوچگرد بودند که تباری قفقازی داشتهاند و احتمالا از بومیان اصلی منطقهی بالکان و یونان بودهاند. در جریان فروپاشی عصر برنز (حدود سال ۱۲۰۰ پ.م) قبایل یونانی و ایلوری و فریگی به آناتولی و بالکان هجوم بودند و جمعیتهای بومی این مناطق را از آنجا راندند. بخشی از این پناهندگان در قالب اتحادیهای قبیلهای به ساحل شرقی و جنوبی مدیترانه نقل مکان کردند و دولتشهرهایی در سرزمین فلسطین امروزین پدید آوردند. اما حملهشان به شمال مصر پس زده شد و پایگاهی در آن منطقه پیدا نکردند.
در سال ۱۱۵۰پ.م اولین اشاره به ایشان را در منابع مصری مربوط به دودمان دوازدهم فرعونها میبینیم. در اسناد مصری این دوران از مردمی سخن به میان رفته که «پرست» نامیده میشوند. بنا به گزارش اسناد مصری رامسس سوم ایشان را در نبرد بزرگی شکست داد و جلوی پیشرویشان را گرفت.[1] در پاپیروس هریس که در همین حدود نوشته شده، پرستها همراه با اقوام دیگری مثل دِنیِنها و تِکِلها جمع بسته شدهاند که روی هم رفته «مردم دریایی» نامیده میشدند و همان مهاجرانی بودند که از بالکان ریشهکن شده بودند.[2] در ۱۰۰۰ پ.م در سند دیگری[3] که به آمنحوتپ منسوب است، نام ایشان در کنار اقوام دیگری مثل شِردِن، جِکِر و خورما آمده که آنها هم به همین گروه مردم دریایی تعلق داشتهاند.
تا دو قرن بعد فلسطینیها در کرانهی شرقی مدیترانه جایگیر شده و در آنجا شهرهایی برای خود ساخته بودند. طوری که در حدود سال ۸۰۰ پ.م عداد نیراری سوم شاه آشور در نبشتهی سبأ مینویسد که در سال پنجم سلطنتش به قلمرو «پَلَشتو» لشکرکشی کرده و امیران این قوم را به پرداخت باج وادار کرده، و بعد از آنجا به سمت دمشق (شَهایمِریشو) پیشروی کرده است.[4] بنابراین روشن است که سرزمین فلسطین در این دوران در قلمرو امروزیناش تثبیت شده بوده. در سال ۷۵۳ پ.م هم تیگلت پیلسر سوم شاه آشور به یکی از کارگزارانش فرمان میدهد که از واگذار کردن کالاهایی به مصریها (موسورا) و فلسطینیها (پَلاستا) خودداری کند.[5]
در دوران هخامنشی قوم فلسطینی در همین منطقه مستقر بودند و فرهنگی شکوفا و مرفه هم داشتهاند. هرودوت از ایشان بارها نام برده و به درستی فلسطین را بخشی از استان هخامنشی آشور میداند. اما ادعا کرده که خودش هم زمانی در میانشان زیسته است.[6] هرچند احتمالا در این مورد گزافهگویی میکند. چون گمان میکرده فلسطین سرزمینی ساحلی در جنوب فنیقیه است،[7] و کل ساحل بین مصر و فنیقیه را فلسطین نامیده[8] که چنین نبوده است. هرودوت در شرح حملهی خشایارشا به یونان نام فلسطینیها را در کنار فنیقیها در سیاههی اقوام ایرانی میآورد و میگوید سیصد کشتی سه پارویی برای ناوگان شاهنشاه فراهم کرده بودند.[9] یک نکتهی جالب دربارهی گزارش هرودوت آن است که میگوید مردم فنیقیه و فلسطین پسران را ختنه میکردهاند و این رسم را از مصریان آموخته بودهاند.[10] یک قرن بعد از هرودوت، وقتی ارسطو هم در آثارش بحرالمیت را توصیف میکند، آنجا را «دریاچهای در فلسطین» مینامد.[11]
- Killebrew, 2005: 202. ↑
- Killebrew, 2005: 204. ↑
- Onomasticon of Amenope ↑
- Ehrlich, 1996: 171. ↑
- Ehrlich, 1996: 190. ↑
- هرودوت، کتاب دوم، بند ۱۰۶. ↑
- هرودوت، کتاب سوم، بندهای ۵ و ۹۱. ↑
- هرودوت، کتاب اول، بندهای ۱۰۴ و ۱۰۵. ↑
- هرودوت، کتاب هفتم، بند ۸۹. ↑
- هرودوت، کتاب چهارم، بند ۳۸. ↑
- Aristotle, Meteorology, 1.8. ↑
ادامه مطلب: گفتار هفتم: ایلامیها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب