گفتار هفتم: ایلامیها
حوزهی جنوب ایران مرکزی را امروز اغلب با نام ایلامی میشناسند. این منطقه استانهای ایلام و لرستان و خوزستان و فارس و کرمان امروزین را در بر میگرفت و با آن که کاوشهای باستانشناختی در آنجا بسیار اندک و ناقص و همراه با غارتگری انجام شده، میدانیم که شهرهایی بزرگ و مهم در آن وجود داشته است که مهمترینهایش عبارتند از: جیرفت، انشان، شوش، سیماشکی، اَوان، و احتمالا هامازی (که بین سومر و ایلام دست به دست میشد). مردم ایلام از نظر نژادی با سومریها و بومیان درهی سند همسان بودند اما به زبان متمایزی سخن میگفتند و ساخت سیاسی متمایزی مبتنی بر اتحادیههای شهرها داشتهاند. در این منطقه گرانیگاههای آغازین تمدن در کوهپایههای زاگرس و کرانهی شاخههایی از رود کرخه و کارون قرار داشته است. ایلامیها از نظر ژنتیکی و تبارشناختی نیاکان لرهای امروزین محسوب میشوند.[1]
در زبان ایلامی این سرزمین «هَل- تَمتی» یعنی «سرزمین خدا» نامیده میشده، و این همان کلمهایست که در سومری به «اِلاما» و در اکدی به «اِلامتو» تحریف شده است. نویسندگانی مانند هینتس آن را از ریشهی سامی «علی/ یعلی» به معنای جای بلند دانستهاند که نادرست است.[2] سومریها معمولا این قلمرو را «نیمما» مینامیدند. در پارسی باستان نامش «هوجَه» یا «هووْجَه» است[3] که از کلمهی هوز/ خوز به معنای نیشکر گرفته شده است. اسم شهر اهواز جمع مکسر عربی همین واژه است و اسم مصغر هویزه نیز از همین ریشه گرفته شده است. از مشتقهای رایج دیگر این عبارت میتوان به اسم کنونی خوزستان اشاره کرد.
ایلام هر سه شاخص لازم برای تعریف مفهوم قومیت را برآورده میکند، یعنی هم به جغرافیایی متمایز و مستقل اشاره دارد و هم زبان و فرهنگی ویژه را پرورده و هم دولتی در آن تکامل یافته است.
ایلام به همراه سومر کهنترین کانون پیدایش خط و نویسایی در جهان است و از اواخر هزارهی چهارم و اوایل هزارهی سوم پ.م دارای شهرهای نویسا بوده است.[4] دولت ایلام در مقایسه با سایر دولتهای جهان باستان کانونی از پایداری به شمار میرفته است. سنت سیاسی ایلام برای سه هزاره تا ظهور دولت هخامنشی تداوم مییابد و پس از آن هم ستون فقرات سیاست پارسیان در نخستین دولت جهانیشان محسوب میشود. سلسلههای ایلامی از تنها قلمرو سیاسی رقیبش یعنی سومر پایدارتر است و پایداری سیاسی چشمگیرتری در آن به چشم میخورد. اقوامی مانند کاسیها و گوتیها و لولوبیها که بارها ساخت سیاسی میانرودان را به هم زدند و قلمرو سومر را برای قرنها در اختیار داشتند در واقع از قلمرو نفوذ سیاسی ایلام بر میخاستند اما در این بستر جایگیری مشخص و پایداری داشتند و نه اغتشاشی پدید میآوردند و نه سلسلههایی گوتی یا لولوبی یا کاسی در ایلام بر تخت نشستهاند. فهرست خدایان ایلامی هم به شکلی شگفتانگیز از ابتدا تا انتهای کار (از ۲۶۰۰ تا ۵۰۰ پ.م) ثابت و بیتغییر باقی میماند و این به کلی در جهان باستان استثنایی و غیرعادی است و تنها میتوان محافظهکاری دینی مصریان را تا حدودی با آن همسان انگاشت.
ایلام هستهی مرکزی راهی تجاری بوده که در جنوب کویر بزرگ ایران غربی و شرقی را به هم مربوط میساخته است. یعنی آن را باید نظامی سیاسی-اجتماعی دانست که بر دوش راههای ایران جنوبی سوار شده و بر محور آن شکل گرفته است. این راهها تنها به مسیرهای زمینی محدود نمیشده و راههای آبی را نیز شامل میشده است. شواهد زیادی دربارهی وجود یک مسیر کشتیرانی اولیه در دست داریم که درهی سند و سواحل غربی هند شمالی را به حاشیهی شمالی خلیج فارس و میانرودان مربوط میساخته و بدنهی این مسیر در قلمرو ایلام قرار داشته است.[5] در این زمینه یافت شدن صدفهای بومی ساحل هند (به ویژه گونههای Trubinella Pyrum و Fasciolaria Trapezium) در شوش و میانرودان گواهی قاطع به شمار میرود و نشان میدهد که در نیمهی دوم هزارهی سوم پ.م راهی تجاری در این مدار برقرار بوده که صدفهای هندی همچون نوعی پول یا واسطهی تبادلی در آن به کار گرفته میشده است.[6]
سیمای آشوری، قرن هشتم پ.م
سیمای ایلامیها، هزارهی سوم پ.م
سیمای اکدی-آموری، بابل
سیمای آموری، یمحاد، ۱۷۷۰ پ.م
سیمای یک کنعانی، اوگاریت، قرن ۱۳ پ.م
- Potts, 1999: 45. ↑
- . اطلس تاریخ ایران، ۱۳۷۸: ۱۶. ↑
- . کنت، ۱۳۸۴: ۵۷۰. ↑
- Gnanadesikan, 2008: 25. ↑
- Reade, 2008: 14–17. ↑
- Gensheimer, 1984: 71–72. ↑
ادامه مطلب: گفتار هشتم: گوتیها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب