گفتار دهم: هیتی‌‌ها

گفتار دهم: هیتی‌‌ها

حوزه‌‌های فرهنگی‌‌ای که تا اینجای کار موضوع بحثمان بودند، گوشه‌‌ی جنوب غربی ایران زمین را پوشش می‌‌دادند و سه قلمرو ایلام، میانرودان و آسورستان را شامل می‌‌شدند. از اینجا به بعد وارد ربع شمال غربی ایران زمین می‌‌شویم که سه قلمرو فرهنگی متمایز آناتولی، قفقاز و ماد را در بر می‌‌گیرد که سازمان جغرافیایی‌‌شان به ترتیب بر محور کوههای توروس، کوههای قفقاز، و دریاچه‌‌ی اورمیه- شمال زاگرس استقرار یافته است. این ناحیه بخشهای کوهستانی گوشه‌‌ی شمال غربی ایران زمین را در بر می‌‌گیرد و استانهای کردستان و آذربایجان و منطقه‌‌ی قفقاز و نیمه‌‌ی شرقی آناتولی را شامل می‌‌شود. هسته‌‌ی ظهور پیچیدگی در این منطقه در مراکزی مثل گنج‌‌دره در کردستان قرار دارد که ده هزار سال قدمت دارد و نخستین نشانه‌‌های رام کردن جانوران و اهلی شدن بز در آن یافت شده است.[1] مراکز دیگری مثل تپه گورون و سراب و چُغامامی و علی‌‌کُش هم در این منطقه هستند که همزمان با مراکز میانرودانی در ۷۵۰۰ تا ۵۶۰۰ پ.م فعال بوده‌‌اند.

نخستین دولت پادشاهی بزرگ در این ناحیه را یکی از تیره‌‌های نژاد آریایی به نام هیتی‌‌ها تاسیس کردند. هیتی‌‌ها قومی نیرومند و جنگاور بودند که برای نخستین بار در حدود سال ۱۶۰۰ پ.م در شمال و مرکز منطقه‌‌ی آناتولی نام و نشان‌‌شان را می‌‌بینیم. این مردم در این حدود دولتی پدید آوردند که پایتختش در شهری به نام هات‌‌توساس قرار داشت. به همین خاطر هیتی‌‌ها دولت خودشان را هات‌‌توساس می‌‌نامیدند، که نام خود را از مردم حاتی گرفته که بومیان اولیه‌‌ی این منطقه بوده‌‌اند و زبان و نژادشان با هیتی‌‌های آریایی متفاوت بوده است. شاهان هیتی از همان ابتدای کار به فتح شهرهای همسایه همت گماشتند و یکی از بلندپروازانه‌‌ترین حملات‌‌شان همان بود که بابل را گشود و سلسله‌‌ی بابلی کهن را چندان ضعیف کرد که به زودی کاسی‌‌ها جایگزین‌‌شان شدند.

زبان هیتی‌‌ها کهنترین نسخه‌‌ی ثبت شده از زبانهای هند و اروپایی است و درباره‌‌ی رده‌‌بندی‌‌اش بحث وجود دارد.[2] برخی آن را به دوران پیش از جدایی زبانهای هند و ایرانی از اروپایی مربوط می‌‌دانند و برخی دیگر آن را در ساقه‌‌ی آغازین این درخت می‌‌نشانند و آن را نمونه‌‌ای کهنتر از زبان پیشاهند و اروپایی (PIE) قلمداد می‌‌کنند.[3] هیتی‌‌ها خط میخی اکدی را وام گرفتند و بر مبنای آن خط میخی ویژه‌‌ی خود را برای نوشتن زبان‌‌شان ابداع کردند. همچنین نوعی خط هیروگلیف جالب توجه در آناتولی شکل گرفت که با آن نیز زبان هیتی نویسا شده بود.

جالب آن که کهنترین ثبت از کلمه‌‌ی آریایی (به معنای نژاده و نجیب و برچسبی در خودانگاره‌‌ی قومی) نزد این مردم دیده می‌‌شود و عبارتی که برای تایید حرف دیگران به کار می‌‌گرفته‌‌اند «آری» یعنی درست بوده، که در زبان پارسی باقی مانده و آره/آری امروزین را برساخته است. هیتی‌‌ها خودشان زبانشان را نِشیلی می‌‌نامیدند که یعنی زبان منطقه‌‌ی نِشا (نسا) که همان کول‌‌تپه‌‌ی امروزین است.

هیتی‌‌ها در فناوری آهن پیشگام بودند و برای مدتها فرض می‌‌شد که قدرت نظامی‌‌شان به خاطر انحصاری بوده که در تولید و ساخت سلاحهای آهنین داشته‌‌اند. این دیدگاه البته امروز پذیرفتنی نیست و می‌‌دانیم که انحصاری از این نوع در کار نبوده و فناوری تولید آهن با روشهای پربازده و صنعتی چند قرن بعدتر تکمیل می‌‌شود[4] که با موج بعدی کوچ آریایی‌‌ها و فروپاشی جوامع عصر برنز مصادف می‌‌شود.

هیتی‌‌ها به ویژه در قرون سیزدهم و چهاردهم پ.م بسیار مقتدر بودند و در این دوران بر سر استیلا بر آسورستان و شمال میانرودان با دولتهای میتانی-آشور و مصر درگیری داشتند. در حدود سال ۱۱۸۰ پ.م آشوب فراگیر ناشی از آغاز عصر آهن و فروپاشی جوامع عصر برنز قلمرو هیتی را هم به کام خود کشید و فریگی‌‌های نوآمده دولت هیتی را از بین بردند. مردم هیتی‌‌ البته باقی ماندند و دولتشهرهای پراکنده‌‌ای را پدید آوردند که اغلب با برچسب نوهیتی شناخته می‌‌شود. دولت هیتی از همان ابتدای کار قلمروی چند قومی بود و بدنه‌‌ی جمعیتی‌‌اش از قفقازی‌‌هایی تشکیل می‌‌شد که هوری یا حاتی بودند. به همین خاطر در دولتشهرهای نوهیتی هم گاه عنصر قفقازی نیرومندتر از عنصر آریایی بود. چون هویت هیتی در اصل به طبقه‌‌ای از نخبگان جنگاور باز می‌‌گشت که تباری آریایی و متمایز از بدنه‌‌ی جمعیت داشته‌‌اند. هویت آریایی‌‌ هیتی‌‌ها طی قرنهای پس از فروپاشی حات‌‌توساس از یاد نرفت و در قالب دولتهای نوهیتی و تیره‌‌های قومی قرون بعد تداوم یافت. در متنی به نسبت دیرآیند مثل عهد عتیق نام هیتی‌‌ها بارها قید شده و به احتمال زیاد بدنه‌‌ی آریایی هیتی‌‌ها پس از فروپاشی این دولت همچنان هویت خود را حفظ کردند و در قوم لوویایی جذب شدند.

 

 

  1. Zeder and Hesse, 2000: 2254.
  2. Jasanoff, 2003: 20.
  3. Melchert, 2012: 7.
  4. Muhly, 2003: 174–183.

 

 

ادامه مطلب: گفتار یازدهم: لوویایی‌‌ها

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب