گفتار سیزدهم: میتانیها
میتانیها از بسیاری جنبهها به سایهی کاسیها شباهت دارند. آنان مردمی بودند که با صراحت و قاطعیت بیشتری به خانوادهی جمعیتی و زبانی آریایی تعلق داشتند و شاهانشان نامهای هند و ایرانی داشتند. با این همه آشکار است که از یک طبقهی نخبهی جنگاور کم جمعیت تشکیل میشدند که بر تودهای بزرگ از مردم هوری فرمان میراندند و متون خود را به زبان ایشان مینوشتند. وضعیتی که دربارهی کاسیها هم دقیقا به همین ترتیب مصداق دارد. با این تفاوت که گویا کاسیها قومی کهنتر و بومی درونزاد ایران غربی بوده و بعدتر با عناصر آریایی درآمیخته باشند.
میتانیها درست مانند هیتیها و کاسیها با جنگافزارهای ویژهی آریاییها یعنی گردونهی جنگی و اسب و همزمان با ایشان به شمال میانرودان وارد شدند و با مصریهایی که میکوشیدند در آسورستان جای پایی پیدا کنند، درگیر شدند و ایشان را پس زدند. آنان نیز مانند کاسیها از اغتشاش برخاسته از حملهی هیتیها به میانرودان بهره جستند و پس از ناتوان شدن دولت بابل دولت خود را تاسیس کردند. در ۱۴۷۵ پ.م نخستین پادشاه میتانی در این منطقه به قدرت رسید و دولتی تاسیس کرد که پایتختش واشوکانی نام داشت و در سرچشمهی نهر خابور قرار میگرفت. میتانیها دولت خود را هانی گلبت مینامیدند و به مدت دویست سال تا ۱۲۷۵ پ.م مهمترین قدرت در نیمهی شمالی میانرودان و آسورستان به شمار میآمدند. آنان بعد از افزون شدن قدرت هیتیها به رقابت با ایشان پرداختند و با مصریها که دشمنان قدیمیشان بودند برای محدود ساختن اقتدار هیتیها متحد شدند.
میتانیها برای بخش عمدهی این دو قرن قلمرو بزرگی را زیر فرمان داشتند که از رشته کوههای توروس آغاز میشد و سرزمین کیزوواتنا در آناتولی را در بر میگرفت و از آنجا تا درهی نهر خابور و شهرهای آشوری مثل آشور و نوزی (کرکوک امروز) را هم پوشش میداد. فنیقیه و آسورستان هم در اختیار ایشان بود و شهرهای آلالاخ و حلب و اوگاریت و ابلا در قلمروشان قرار میگرفت. در این قلمرو وسیع هم طبقهای از نخبگان آریایی حضور داشتند و هم سامیهایی مثل آموروها و آشوریها و آرامیها و اکدیهای قدیمی و هم هوریها و اورارتوها که اکثریت جمعیت را تشکیل میدادند، در حدی که هیتیها سرزمینشان را به نام هوری میشناختند. آشوریها این قلمرو را به نام پایتختش هانی گلبت مینامیدند و این دو نام کمابیش مترادف محسوب میشد.[1] نام میتانی برای نخستین بار در سال ۱۴۸۰ پ.م در اسناد مصری پدیدار میشود و دانشمندی مصری به نام آمِنِممِحِت اشاره میکند که به تازگی از سرزمین «مِهتانی» بازآمده است.[2] جالب آن که توشراتا شاه این قلمرو که در یکی از نامههای العمرنه خطاب به مصریان به زبان اکدی خود را شاه میتانی مینامد، به قلمرو خود با اسم هانی گلبت اشاره میکند.[3] نام دیگری که برای این سرزمین به کار گرفته میشده، نهرین است که به معنای رودخانه است. این مردم با همسایههای شرقیشان که کاسیهای بابل باشند روابط دوستانهای داشتند و پیوندهای خانوادگی زیادی میان شاهانشان برقرار بود. میتانی در واقع هستهی مرکزی دولت مقتدر آشور محسوب میشود.
زبان میتانی بیشک یکی از شاخههای زبانهای هند و ایرانی بوده است. از یک نویسندهی باستانی میتانی به نام کیکولی در سال ۱۴۰۰ پ.م در قلمرو هیتی رسالهای دربارهی تربیت اسب به این زبان باقی مانده که انباشته از کلمات و اصطلاحات هند و ایرانی است[4] و چنین مینماید که در این تاریخ هنوز خانوادهی زبانهای هندی و ایرانی از هم جدا نشده باشند.[5] این رساله نفوذ فرهنگی میتانیها در قلمرو مقتدر همسایهشان را نشان میدهد و با این جمله شروع میشود: «اومَّه آسّوسانّی شِه کور میتانی» که یعنی «استاد اسبان (اَسپَهسانی) در سرزمین میتانی چنین میگوید…». این رسالهی بسیار مهمی است که شیوهي تربیت اسب را در دورهی طولانی آموزش میدهد که ۲۱۴ روز به درازا میکشد.[6]
در این متن کلماتی مثل اَیکَه (یک)، تِرَه (سه)، پَنچَه/ پَنزَه (پنج)، سَتَّه (هفت)، نَه (نُه)، و وَرتَنَه (گردنه، دور و گردش در مسابقهی سوارکاری) دیده میشود. به ویژه ایکه به معنای یک اهمیت دارد چون نشانگر ریشهی مشترک زبانهای هندی و ایرانی است و به پیش از جدا شدن ریشهی ایرانی باستانی اشاره میکند که یک در آن به صورت اَیوَه در میآید.[7] نام رنگها هم در متون میتانی به ریشهی مشترک زبان اوستایی و سانسکریت باز میگردد و «بَبرو» (قهوهای)، «پینکَرَه» (سرخ)، پَریتا (خاکستری) را شامل میشود.
هرچند کلمات به زبانی بسیار کهن و نیای هند و ایرانی دلالت میکند، اما بافت فرهنگی میتانیها آشکارا ایرانی بوده و با هندیها متفاوت است. این نکته جای توجه دارد که جشنهای بزرگ سالانهی میتانیها یعنی «ویشووا» دو تا بوده و با اعتدال بهاری و پاییزی مقارن میشده و این نشانگر پیوند این مردم با فرهنگ ایرانی است. چون نوروز و مهرگان به شاخهی ایرانی تعلق داشته و هندیها بسیار بعدتر آن را از ایران وامگیری میکنند. همچنین نام شاهان میتانی عناصری دینی دارد که تقریبا در همین زمان در ایران شرقی در متون اوستایی پدیدار میشوند و مشابهش را در منابع هندی نداریم. مثلا آرتاشومارا که نام شاهی بوده، یعنی اندیشنده (شَمارَه) به پارسایی (آرتا)،[8] یا پْریامَزدا از دو بخش پریا (ارجمند) و مزدا تشکیل شده[9] که آشکارا ایرانی است. نامهایی که به فنون جنگی و دلاوری پهلوانان مربوط میشود هم از عناصری تشکیل شدهاند که به همین شکل در زبانهای ایرانی دیرآیندتر یافت میشوند اما در متون ودایی کمیابتر هستند. مثلا توشراتا یعنی دارای گردونهی (رَتَه) شتابناک و شدید (توش) که همان توشتری در اوستاست و در وداها هم به صورت توَستر باقی مانده است،[10] یا چیترَهرَتا یعنی دارای گردونهی (رَتَه) درخشان (چیثرَه/ چهر).[11] برخی دیگر از نامها هم البته به میراث مشترک هند و ایرانی اشارت میکنند. مثلا اینداروتا یعنی یاری شده (روتا) توسط ایندرَه،[12] یا شوبَندو یعنی دارای خویشاوندان (بَند) نیکو (شو) که در آن پیشوند «شو» به معنای خوب شکلی کهنتر از «سو» در زبانهای هندی و «هو» در زبانهای ایرانی را به دست میدهد. از مرور این دادهها چنین بر میآید که میتانیها نمایندهی جمعیتی آمیخته از هند و ایرانیها بودهاند که هنوز از هم متمایز نشده بودند. اما به لحاظ دینی و مناسک و آیینی بیشتر به ایرانیهای بعدی شباهت داشتهاند تا هندیها. یعنی انگار بدنهی این عناصر فرهنگی در ایران زمین تکامل یافته و از این رو شاخهی هندی که در موقعیتی به نسبت حاشیهای نسبت بدان قرار داشته و در ایران شرقی از بدنهی هند و ایرانیها جدا شده، بخشهایی از آن را به ارث نمیبرد.
نام خدایان میتانی هم در متون کهن اوستایی و ودایی آمده است و اسمهای مشهوری مثل ایندره و میترا و وارونا را در بر میگیرد.[13] جالب آن که همین خدایان در ایزدکدهی کاسیها هم حضور داشتهاند و این نشانگر حضور یک لایهی نیرومند آریایی در میان کاسیها هم هست.[14] هرچند این زبان و خدایان به طبقهی اشرافی و جنگاور مشهور به مَریانو تعلق داشته و تودهی مردم قلمرو میتانی به زبان هوری سخن میگفتهاند.[15] در اسناد العمرنه بندهایی به زبان هوری آمده که نشان میدهد در قرن چهاردهم پیش از میلاد دست کم بخشی از طبقهی اشراف میتانی نیز که احتمالا تبار آریایی داشتهاند، به زبان هوری سخن میگفتهاند. با این همه باید توجه داشت که دایرهی گسترش زبان و قومیت هوری در خارج از قلمرو میتانی هم گسترش داشته است. یعنی با توجه به حضور آموریها و آرامیها و سایر شاخههای سامی همهی قلمرو میتانی هوری نبوده و همهی هوریها هم در قلمرو میتانی زندگی نمیکردهاند.
- Astour, 1972:103. ↑
- Borchardt, 1930; Astour, 1972:104. ↑
- Astour, 1972:103. ↑
- Drews, 2018: 61. ↑
- Kammenhuber, 1968: 238. ↑
- Nyland, 2009: 9. ↑
- Thieme, 1960: 301-317. ↑
- Mayrhofer, 1986–2000, Vol. II: 780. ↑
- Mayrhofer, 1986–2000, Vol. II: 189, 378. ↑
- Mayrhofer, 1986–2000, Vol. I: 676, 736. ↑
- Mayrhofer, 1986–2000, Vol. I: 553. ↑
- Mayrhofer, 1986–2000, Vol. I: 134. ↑
- Thieme, 1960: 301-317. ↑
- Roux, 1966: 229. ↑
- Roux, 1966: 234. ↑
ادامه مطلب: گفتار چهاردهم: هوریها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب