گفتار چهاردهم: هوریها
هوریها (یا در برخی گویشها، خوریها) مردمی پرجمعیت بودند که در بخش عمدهی هزارهی سوم و دوم پ.م سراسر شمال میانرودان و جنوب آناتولی را در اختیار داشتند. هرچند به لحاظ سیاسی به نسبت ابتدایی بودند و تنها دولتشهرهایی از آن خویش پدید آوردند که قدیمیترینش اورکِش (تل موزان امروزین در شمال شرق سوریه) بود. تنها دولت بزرگ و مقتدرشان را طبقهای از جنگاوران آریایی (مَریانو) در قالب دولت میتانی خلق کردند. هوریها شمار کمی از شهرها را پدید آوردند و قلب قلمروشان که درهی نهر خابور است تپههای باستانی اندکی دارد و بقایای شهرهای آن انگشتشمارند. از این رو به احتمال زیاد این مردم کوچگرد و رمهدار بودهاند.
در منابع اولیهی میانرودان و ایلام هیچ اشارهای به زبان و قومیت هوری دیده نمیشود و تازه در اواخر هزارهی سوم پ.م است که برای نخستین بار اشارههایی به مردم هوری و نامهایی شخصی یا واژگانی از این زبان در اسناد پدیدار میشود. این نکته اهمیت دارد که در شهرهای مهمی مثل ماری و اِبلا که بعدها کانون هویت هوری محسوب میشوند، تا حدود سال ۲۰۰۰ پ.م هیچ نشانی از این قومیت را در خود نمایان نمیسازد و تازه پس از آن است که به حضور هوریها در غرب دجله و شمال میانرودان و آسورستان بر میخوریم.[1]
برخی از پژوهشگران مانند گِلب معتقدند هوریها بومی مناطق شمالیتر بوده و در شمال میانرودان قومی نوآمده محسوب میشدهاند و با بومیان اصلی منطقه که به زبان سامی شرقی سخن میگفتند و بعدتر به آشوریها تبدیل شدند، در آمیختند.[2] به هر روی کتیبهی نرام سین (۲۲۵۴-۲۲۱۸ پ.م) که از اتحادش با هوریها سخن میگوید، نشان میدهد که در میانهی قرن بیست و سوم پ.م این مردم در شمال میانرودان قدرتی مستقر محسوب میشدهاند. اهمیت فرهنگی ایشان را نیز میتوان از اینجا دریافت که شهر باستانی نگار (تل براک امروز) و تل حموکار که معبدهای چشم مشهور در آن کشف شده و در همین سالها فعال بوده، در قلمرو ایشان قرار دارد.
در همین حدود زمانی (حدود ۲۰۰۰ پ.م) است که هوریها خط میخی اکدی را از آشوریها وام میگیرند و زبان خود را به آن مینویسند. قدیمیترین متون از این دست در شهرهایی مثل اوگاریت و هاتوسا قرار دارند، اما مفصلترین روایتها به این زبان نامهی توشراتا شاه میتانی به آمِنحوتپ سوم فرعون مصر است که در بایگانی العمرنه باقی مانده، و به تازگی (در سال ۱۳۶۲/ ۱۹۸۳.م) یک کتیبهی طولانی دوزبانهی هوری/ هیتی هم در آناتولی کشف شد. بر مبنای این متون زبان هوری به نسبت خوب شناسایی شده است.
چنین مینماید که زبان هوری هم مثل سومری و ایلامی و گوتی و لولوبی بخشی از موزائیک باستانی زبانهای بومی ایران غربی بوده باشد و با زبانهای سامی و آریایی بعدی پیوندی نداشته باشد. دیاکونوف معتقد است زبان هوری و اورارتی شاخههایی از شعبهی شمال شرقی خانوادهی زبانی نَخ-داغستانی محسوب میشوند و به خانوادهی زبانی قفقازی شرقی تعلق دارند.[3] بیشتر زبانشناسان شوروی سابق مانند ایوانوف و استاروستین هم این نظر را پذیرفته بودند و این دیدگاه هنوز هم هواداران نیرومندی دارد. هرچند به تازگی مورد نقد و حمله نیز قرار گرفته است.[4]
مرکز سیاسی قلمرو هوریها دولتشهر ماری بود که در مرز میانرودان و آسورستان قرار دارد و مردمش از ابتدای کار سامی بودند و یکی از پایگاههای قدیمی آموریها محسوب میشود. نخست شاهان ماری و بعدتر امیران آموری برای چند قرن در قلمرو هوریها نفوذ و استیلا داشتند و این مردم تابع سامیهای مقیم سرزمینهای جنوبیشان محسوب میشدند. در اواخر قرن نوزدهم پ.م آشوریها از دل این زمینهی سامی سر برآوردند و با رهبری شمشی عداد اول دولتی تاسیس کردند که پایتختش در شهری به نام شوبات انلیل (تل لیلان امروز) قرار داشت و بر بخش مهمی از قلمرو هوریها مسلط بود.
با این همه این مردم همچنان دولتشهرهای مستقل خود را داشتند و به گسترش جمعیتی خود ادامه میدادند. در سال ۱۷۲۵ پ.م دولتشهر آلالاخ (در جنوب شرقی ترکیهی امروز) جمعیت بزرگی از هوریها را در خود جای میداد و وقتی بیش از یک قرن بعدتر هاتوسیلیس اول شاه آشور در سال ۱۶۰۰ پ.م کوشید جنوب آناتولی را فتح کند، با مقاومت دولتشهر نیرومند یَمحاد روبرو شد که مردمش از هوریها و آموریها تشکیل یافته بودند و پایتختش حلب گرانیگاه تجارت با ایران شرقی محسوب میشد. در قرن شانزدهم و پانزدهم پ.م وقتی بابل زیر فشار هیتیها خرد و فرسوده شد، همزمان با کاسیهای جنوبی میتانیهای آریایی از راه رسیدند و هوریها را متحد کردند و دولتی مستقل را در این قلمرو تشکیل دادند. با این همه دولتشهرهای هوری مستقل همچنان به بقای خود ادامه دادند و اقتدار برخیشان با میتانی همسنگ بود. یکی از مهمترین این دولتشهرها عَرفه (کرکوک امروزین) بود که بقایای شکوهش در نوزی و یورگان تپه باقی مانده است. میتانیها البته در نهایت برندهی بازی شدند و عرفه در قرن پانزدهم پ.م تابع ایشان شد و به یکی از مراکز مهم قدرت میتانی بدل گشت. همچنین شهر بسیار مهم حران که تا هزاران سال بعد گرانیگاه دینی مهمی در ایران غربی بود نیز در این دوران فرهنگی هوری داشت.
فرهنگ و دین هوریها بر همسایگانشان تاثیر زیادی داشت و استخوانبندی دین هیتیها را میتوان هوری دانست و این همان است که بخشی از اساطیر باستانی یونانی را نیز تعیین کرده است. در سمت شرق هم ردپای نفوذ این قوم را در شهری مهم مثل سیموروم میبینیم که اغلب در پیوند با لولوبیها نامش را میشنویم. کتیبهای سومری از دوران حاکمیت گوتیها بر میانرودان میگوید که این شهر در برابر انریدو پیزیر شاه گوتی سرکشی کرد و در این کار با لولوبیها همدست شده بود. نام چند تن از شاهان سیموروم برای ما به جا مانده و این نشانگر آمیختگی قومیشان است. چنان که یکیشان نام سامی ایدین سین را دارد و پسرش با نام هوری زابازونا شناخته میشود.[5]
قوم هوری در اواخر دوران برنز دستخوش انحطاط شد و در جریان آشفتگیهای پردامنهی پایان عصر برنز عملا منقرض شد. قلمرو هوریها پس از حدود سال ۱۲۰۰ پ.م زیر فرمان آشوریها قرار گرفت و این مردم به تدریج زبان و هویتی آشوری پیدا کردند. هرچند شواهدی هست که بخشی از تمایز قومیشان همچنان تا دو سه قرن بعدتر باقی مانده باشد و استان نائیری در شمال آشور گرانیگاهی هویتی برای بازماندهی ایشان بوده باشد.
ادامه مطلب: گفتار پانزدهم: حاتیها
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب