گفتار نوزدهم: مادها و اومان‌‌ماندا

گفتار نوزدهم: مادها و اومان‌‌ماندا

مادها در قرن نهم پ.م در ایران غربی پدیدار شدند و مرکز جمعیتی‌‌شان در «مثلث مادی» قرار داشت که میان سه شهر ری (راگا)، اصفهان (اسپادانا) و همدان (هگمتانه) قرار داشت و هرسه‌‌ی این شهرها از مراکز اصلی قدرتشان محسوب می‌‌شد. به ویژه مغان که مرکزشان در ری بود اهمیتی چشمگیر در صورتبندی و انتشار دین زرتشتی داشتند، و طبقه‌‌ی جنگاور مادها که در همدان مستقر بودند در ساماندهی به پادشاهی نیرومندی که پیشگام دولت هخامنشی بود نقشی مهم ایفا کردند. تپه‌‌های باستانی نوشی‌‌جان، باباجان و گودین از بازمانده‌‌های این مردم هستند.[1]

نام ماد که در زبان پارسی باستان به صورت «مادَه» ثبت شده، احتمالا به معنای «میان و مرکز» بوده و با «مَیْدیَه» در ایرانی کهن، «مَدْهیَه» در هندی کهن،[2] «مِسو» () در یونانی باستان و «مِدیوم» (medium) در لاتین هم‌‌ریشه بوده است، که همگی «میانی، وسط» معنی می‌‌دهند. اگر ریشه‌‌ی این نام چنین بوده باشد، با «پارسی» یک جفت متضاد معنایی می‌‌سازد. چون پارسی به معنای «پهلو و کناره» است.

هرودوت نوشته[3] که در دوران آشوری‌‌ها شش قبیله‌‌‌‌ی ماد در این منطقه می‌‌زیسته‌‌اند: مغان در ری، پارتاکن‌‌ها در اصفهان، آریزانت‌‌ها در کاشان، و بوسای‌‌ها در همدان[4] استقرار داشته‌‌اند و دو قبیله‌‌ی ظاهرا کوچگردِ استروخات و بودی در جاهای دیگر مثلث مادی پراکنده بوده‌‌اند.[5] مادها آریایی بوده‌‌اند و هرودوت تصریح کرده که خود را در قدیم آریایی می‌‌نامیده‌‌اند.[6] در نگاره‌‌های تخت جمشید مادها ظاهری همانند پارسها دارند و با کلاه نمدی گنبد مانندشان شناخته می‌‌شوند. اولین اشاره‌‌ی متون یونانی به ایرانی‌‌ها هم به مادها مربوط می‌‌شود و به اسطوره‌‌ی یاسون و آرگونات‌‌ها مربوط می‌‌شود که در آن مادها در قالب زنی فریبنده و خردمند و در ضمن جادوگر و خطرناک به نام مِدِئا تجلی یافته است.

مادها همان مردمی‌‌اند که زیر پرچمی یکتا گرد آمدند و نخست زیر فرمان دیااوکو با آشوریان جنگیدند و بعدتر در همین سه‌‌گوش جغرافیایی دولت مقتدر ماد را پدید آوردند که از ۶۷۸ تا ۵۴۹ پ.م دوام آورد و پادشاهی مقتدر و جنگاور آشور را نابود ساخت.

از زبان مادها جز چند واژه و نام باقی نمانده است. با این هم روشن است که از زبانهای ایرانی غربی به حساب می‌‌آمده است و با زبانهای ایرانی دیگری که آثارشان دیرتر پدیدار گشت، خویشاوند بوده است. گرنوت ویندفوهر[7] معتقد است که همه‌‌ی زبانهای هند و ایرانی در سیر تکاملی خود دوره‌‌ای ویژگی‌‌های اِرگاتیو[8] را به دست آورده‌‌اند و دست کم در مقطعی از تاریخ تحول خود کاملا این صورت صرفی را دارا بوده‌‌اند. از دید او خاستگاه این ویژگی در زبانهای هند و ایرانی گره‌‌گاه باستان‌‌شناختی بلخ و مرو (BMAC) بوده است و این ویژگی از آنجا در سایر زبانهای این خانواده گسترش یافته است.[9]

یکی از شاخص‌‌های مورد نظر او آن است که در برخی از فعل‌‌های ماضی اشتقاق‌‌های ارگاتیو[10] نمایان می‌‌شود. یعنی ویژگی ارگاتیو در فعل حال قدیمی‌‌تر از فعل ماضی است و شکلی باستانی از آن را نشان می‌‌دهد. این ویژگی در زبانهای ایرانی زودگذر است و امروز تنها در گورانی و یغنابی بقایایش را می‌‌بینیم که اولی به خانواده‌‌ی زبانهای کردی تعلق دارد و دومی بازمانده‌‌ی زبان سغدی قدیم است. این حدس با شواهد ژنتیکی نیز پشتیبانی می‌‌شود. چون هردو قوم گورانی و یغنابی هاپلوگروه R1a1 را با بسامدی بالا دارند.[11]

این را می‌‌دانیم که مادها نخستین جمعیت زرتشتی در ایران غربی محسوب می‌‌شدند و نفوذ فرهنگی و جمعیتی چشمگیری در قرن نهم تا ششم پ.م داشته‌‌اند، و پس از آن هم یکی از ارکان اقتدار دولت هخامنشی محسوب می‌‌شدند. ساختار جمعیتی این مردم گویا با جمعیتهای قدیمی‌‌تر مقیم ایران غربی آمیختگی‌‌هایی داشته باشد و در اسناد میانرودانی اغلب نامشان در پیوند با اقوام دیگر نمایان می‌‌شود. چنین آمیختگی‌‌ای وضعیت طبیعی و دیرینه‌‌ی اقوام ایرانی بوده و در هزاره‌‌ی دوم و سوم پ.م نامهایی که در میانرودان برای اشاره به بیگانگان کوه‌‌نشین یعنی مردم مستقر در زاگرس به کار گرفته می‌‌شده عبارت بوده است: کارتا، کرد، کورتی، گوتی، کالام، ماد، اومان‌‌ماندا، شادی، شوبارتو.

در میان این نامها چنین می‌‌نماید که مادها با اومان‌‌ماندا همسانی‌‌ای داشته باشند. نام اومان‌‌ماندا در اسناد تاریخی ۵۱ بار ذکر شده است و این دامنه‌‌ی زمانی گسترده‌‌ای را در بر می‌‌گیرد که هزار و دویست سال تداوم دارد. نخستین اشاره به این اسم را در کتیبه‌‌ی ایشبی‌‌ایرا (۲۰۱۷-۱۹۸۵ پ.م) بنیانگذار دودمان پادشاهی ایسین و کتیبه‌‌ی بابلی کهنی می‌‌بینیم که از سربازان ماندا از شهر دیر در نزدیکی کرمانشاه امروز یاد می‌‌کند. جدیدترین‌‌اش را هم در کتیبه‌‌ی کوروش بزرگ داریم که از اومان‌‌ماندا همچون رسته‌‌ای جنگاور یاد می‌‌کند که انگار خاستگاهشان در میانه‌‌ی انشان و قلمرو گوتی قرار داشته است.

در اسناد سومری اشاره‌‌ای به نام اومان‌‌ماندا دیده نمی‌‌شود و تنها ارجاع در متنی به نام «افسانه‌‌ی کوثا» دیده می‌‌شود که زندگینامه‌‌ی تخیلی شاهی اکدی به اسم نَرام‌‌سین (۲۲۳۷-۲۲۱۹ پ.م) است. در این متن از شاهی سومری به نام انمرکار که بنیانگذار اوروک بوده یاد می‌‌شود و گفته می‌‌شود که به خاطر نجنگیدن با اومان‌‌ماندا مورد خشم خدایان قرار گرفت. اومان‌‌ماندا در این متن قومی مهیب هستند که برای تسخیر شهرها پیش می‌‌تازند و در شمال میانرودان و بالای نهر خابور مستقر شده‌‌اند. اما جالب آن که این قوم بدون جنگیدن پیشروی می‌‌کنند و نه تنها انمرکار، که نرام‌‌سین جنگاور هم با آنان ستیزه نمی‌‌کند.

داده‌‌های «افسانه‌‌ی کوثا» را چنین تفسیر کرده‌‌اند که این قوم از شمال غربی (جنوب آناتولی) برخاسته‌‌اند و نه از شرق (گوتیوم و ایلام). یعنی فرض کرده‌‌اند که این قوم در عصر سومری‌‌ها از جنوب آناتولی به حوالی دریاچه‌‌ی وان و دریاچه‌‌ی اورمیه کوچیده و از آنجا به کردستان و لرستان (گوتیوم) نقل مکان کرده و بعدتر از آنجا به اکدی‌‌ها و آشوری‌‌ها تاخته باشند.[12] داده‌‌های بعدی هم نشان می‌‌دهد که اومان‌‌ماندا در هلالی پهناور از شمال ایلام تا جنوب آناتولی پراکنده شده‌‌اند. هرچند جدی فرض کردن «افسانه‌‌ی کوثا» در حدی که خاستگاه این قوم را آناتولی بدانیم،‌‌ قدری شتابزده می‌‌نماید و داده‌‌ها بیشتر شمال ایلام و ماد بعدی را مرکز استقرار ایشان می‌‌دانند.

یکی از کهنترین اشاره‌‌ها به این نام را در کتیبه‌‌ای می‌‌بینیم که از زیمری‌‌لیم (۱۷۸۲-۱۷۵۹ پ.م) شاه دولتشهر ماری باقی مانده است. در این متن از چند تن از وابستگان به اومان ماندا یاد شده و اینها اسمهایی سامی دارند و انگار به قوم آموری یا سوتی تعلق داشته باشند.

در قرن هفدهم پ.م هیتی‌‌ها در اسنادشان از اومان‌‌ماندا همچون طبقه‌‌ای نظامی یاد کردند که در ارتش جایگاهی را در کنار گردونه‌‌رانان اشغال می‌‌کردند. در «لوح زوکراتیش» که از هات‌‌توسیلیس (۱۶۵۰-۱۶۲۰ پ.م) به جای مانده، از فردی به نام زالودتیش یاد شده که رهبر اومان‌‌ماندا بوده و چنین می‌‌نماید که این نام خاستگاهی آریایی داشته باشد. بر تندیس ایدریمی شاه آلالاخ (حدود ۱۴۷۵ پ.م) متنی داریم که از جنگاوران اومان‌‌ماندا یاد کرده و می‌‌گوید در سرزمین هوری‌‌ها یعنی میتانی مستقر بوده‌‌اند. در نامه‌‌ی شاوشگامووا امیر آموروها (سامی‌‌های غربی) به عمی‌‌تَمروی دوم امیر اوگاریت در فنیقیه هم اشاره‌‌ای به این نام شده که گویا ارباب یا نخبه‌‌ی نظامی معنی می‌‌دهد.

هرچند این قوم بنا بر این شواهد آمیختگی‌‌هایی با سامی‌‌ها داشته است، اما چنین می‌‌نماید که خاستگاهی آریایی داشته باشد، و گویا در پایان کار نیز همچنان این عنصر آریایی غلبه داشته است. چون در اسناد آشوری قرن هفتم پ.م بارها به این نام اشاره شده است و جالب آن که کیمری‌‌ها که قومی ایرانی و خویشاوند پارسی‌‌ها بوده‌‌اند با این برچسب شناسایی‌‌ شده‌‌اند. در اسناد بابلی قرن هفتم و ششم پ.م هم این نام صریحا به مادها اشاره می‌‌کند. چنان که در کتیبه‌‌های نبونید بابلی (۵۵۶-۵۳۹ پ.م) هووخشتره و ارشته‌‌ویگه شاهان اومان‌‌ماندا خوانده شده‌‌اند. بر مبنای این داده‌‌ها و با تطبیق با الگوی توزیع هاپلوگروه‌‌ها، کلیوسوف نتیجه گرفته که اومان‌‌ماندا یا همان مادها یک طبقه‌‌ی نخبه‌‌ی نظامی و حامل هاپلوگروه R1a1 بوده‌‌اند که از شمال به جنوب پیشروی کرده و بعدتر دولت ماد را تاسیس کرده‌‌اند.

همسانی جالب توجه دیگری که درباره‌‌ی مادها پیشنهاد شده، به ارتباط ایشان با کردها مربوط می‌‌شود. کلمه‌‌ی سومری «کور» که بعدتر به خط میخی به صورت «ک.ر.د» نوشته می‌‌شده، شاید با نام قوم کرد ارتباطی داشته باشد.[13] البته این کلمه به قومیت خاصی اشاره نمی‌‌کرده و برچسبی بوده برای کل جمعیتهای بیگانه‌‌ی کوه‌‌نشین که در منطقه‌‌ی زاگرس و شمال سومر می‌‌زیسته‌‌اند. در زبان اکدی هم «قوآرتو» (به معنای جنگاوران کوه‌‌نشین) همین معنی را می‌‌رسانده است و به جمعیتهای رمه‌‌دار و کوچگرد کوه‌‌نشین زاگرس اشاره می‌‌کرده، بی آن که قومیت و نژاد خاصی را در آن میان متمایز سازد. جالب آن که کلمه‌‌ی گوتی هم در همین زمان کاربرد مشابهی داشته اما به جمعیتی جنوبی‌‌تر که دقیق در شمال ایلام (لرستان امروز) قرار داشته‌‌اند اشاره می‌‌کرده است. درباره‌‌ی پیوند این عبارتها با نام دیرآیندتر قوم کرد جای بحث و چون و چرا هست، اما دست کم از نظر جمعیتی تردیدی نیست که مادها با گوتی‌‌های پیش از خود و کردهای پس از خود درهم آمیخته و خویشاوند بوده‌‌اند.

 

 

  1. Stronach,1982: 288.
  2. Tavernier, 2007: 27.
  3. هرودوت، کتاب اول، بند ۱۰۱.
  4. Gershevitch, 1985: 75.
  5. Thomson, 1948: 292.
  6. هرودوت، کتاب هفتم، بندهای ۶۱-۶۲..
  7. Gernot Windfuhr
  8. ergative
  9. Hennerbichler, 2010: 199-208.
  10. tense-split ergative constructions
  11. Hennerbichler, 2011: 371.
  12. Michalowski, 1999: 305-315.
  13. Hennerbichler, 2012: 77.

 

 

ادامه مطلب: گفتار بیستم: سندی‌‌ها

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب