گفتار بیست و دوم: سکاهای خاوری

گفتار بیست و دوم: سکاهای خاوری

درباره‌‌ی خاستگاه سکاها که یکی از نیرومندترین و اثرگذارترین شاخه‌‌های اقوام ایرانی و از جنگاورترین قبایل آریایی کهن بوده‌‌اند، نظریه‌‌های گوناگونی تدوین شده است. چنین می‌‌نماید که کل جمعیت ایرانی‌‌تبار مستقر در مناطق شمالی ایران زمین به خاطر سبک زندگی کوچگردانه و نظام دینی آریایی کهن‌‌شان روی هم رفته سکا نامیده می‌‌شده‌‌اند و اینان مردمی بوده‌‌اند که در بخشهای شمالی سه دریای سیاه و خوارزم و خزر می‌‌زیسته‌‌اند. هرچند ورود سکاها به اروپای مرکزی و شرقی در قرون بعدی روندی نیرومند و تعیین کننده در تاریخ این منطقه بود، اما چنین می‌‌نماید که خاستگاه اصلی این مردم در شرقِ این منطقه بوده باشد و تا نیمه‌‌ی باختری قلمرو تمدنی چین نیز ادامه داشته باشند.

در واقع یکی از مراکز دیرینه و بسیار مهم سکاها که تا دیرزمانی مرکز جمعیتی و گرانیگاه سیاسی‌‌شان محسوب می‌‌شود، منطقه‌‌ی ترکستان و ختا و ختن است. هسته‌‌ی مرکزی این ناحیه در نواحی شمالی ترکستان و بالای دریاچه‌‌ی خوارزم (قزاقستان و شمال شرقی چین امروز) قرار داشته و همان جایی است که فرهنگ قراسوق و تاگار به نوبت در آن شکل می‌‌گیرند و از آنجا به سمت جنوب گسترش می‌‌یابند. عصر برنز در این منطقه در ۲۱۰۰ پ.م با فرهنگ سین‌‌تاشتا آغاز شد و تا ۱۸۰۰ پ.م تداوم یافت. در حدود سال ۲۰۰۰ پ.م فرهنگ آندرونوو جایگزین آن شد که تا ۹۰۰ پ.م ادامه یافت. برسازندگان همه‌‌ی این فرهنگها آریایی‌‌هایی بودند که به زبانهای هند و ایرانی سخن می‌‌گفتند.

برخی از پژوهندگان با توجه به این که هند و ایرانیان و هند و اروپایی‌‌ها خویشاوند هستند، این مردم را خویشاوند اروپاییانی دانسته‌‌اند که فرهنگ سفال طوق‌‌دار[1] (۲۹۰۰-۲۳۰۰ پ.م) را در اروپای شمالی تاسیس کردند.[2] این خویشاوندی از آنجا ناشی شده که تمدن و یکجانشینی از ایران زمین به سمت اروپا گسترش یافته و کل مردم شمال قلمرو میانی از نظر ژنتیکی به خوشه‌‌ی جمعیتی هند و اروپایی‌‌ها تعلق دارند. اما فرهنگ سفال طوق‌‌دار به جامعه‌‌ای نوسنگی و ابتدایی مربوط می‌‌شود که هنوز به دوران مفرغ وارد نشده است و از نظر فرهنگی ارتباطی با فرهنگ‌‌های شمال شرقی ایران زمین ندارد، هرچند خاستگاهش از شمال ایران غربی بوده و بعدتر زیر تاثیر موجهای بعدی کوچندگان از این قلمرو دگردیسی می‌‌یابد و وارد عصر برنز می‌‌شود.

فرهنگ‌‌های قراسوق و تاگار و سین‌‌تاشتا و آندرونوو آشکارا هند و ایرانی و به طور خاص ایرانی هستند و به طور مستقیم به سکاها منتهی می‌‌شوند و برای دو هزار سال پیوستگی فرهنگی و جمعیتی و زبانی چشمگیری دارند که کاملا پیوندشان با جمعیتهای امروز ایران روشن است. یعنی اتصال ژنتیکی، فرهنگی و زبانی این مردم با جمعیت‌‌هایی که بعدتر سکا نامیده شدند چشمگیر است و سرراست از اتصال میان چینی‌‌های امروز و چینی‌‌های باستانی یا اروپاییان امروز و یونانیان و رومیان باستانی است. همین جمعیت‌‌ها بودند که در دوران هخامنشی نیرویی مهم در شرق کشور ایران بودند و در آغاز عصر اشکانی همچون نیرویی نجات بخش مقدونیان را از ایران زمین راندند. بنابراین دقیقتر و درست‌‌تر است اگر هنجارهای ایران‌‌زدایانه‌‌ی نام‌‌گذاری‌‌های مرسوم را نادیده بگیریم و همصدا با پژوهشگرانی که آثار جدی در این مورد دارند،[3] آنان را ایرانی بشماریم.

شاخه‌‌هایی از همین مردم طی همین دوران دو موج سیاسی بزرگ را در ایران غربی پدید آوردند که یکی‌‌اش در میانه‌‌ی هزاره‌‌ی دوم پ.م با دولت هیتی و کاسی و میتانی مشخص می‌‌شود و دومی دولت ماد و هخامنشی است که به اتحاد سیاسی کل ایران زمین و تاسیس اولین دولت فراگیر قلمرو تمدنی‌‌مان منتهی می‌‌گردد. از سوی دیگر شاخه‌‌ای شرقی از این جمعیت هم وجود داشته که به جنوب ترکستان چین وارد شده و نخستین جوامع یکجانشین را در ختا و ختن پدید آورده است. آلاکول (۲۱۰۰-۱۴۰۰ پ.م)، آفاناسیووا (۳۳۰۰-۲۵۰۰ پ.م)، و بیشکند (۱۷۰۰-۱۵۰۰ پ.م) مراکز اصلی این فرهنگ هستند و گسترش‌‌اش به سمت غرب شاخه‌‌هایی از مردم سکا را در کرانه‌‌های رود ولگا و دنیپر پدید آورده که فرهنگهای آباشِوو[4] و آکسیِوْسکا[5] (۲۰۰۰-۹۰۰ پ.م) نمونه‌‌هایی از آن هستند. همین سکاها هستند که بعدتر به شاخه‌‌های گوناگونی تقسیم شدند و هوم‌‌خواران و تیزخودان و ماساگت‌‌ها و سارمات‌‌ها را پدید آوردند.

 

 

  1. Corded Ware culture
  2. Allentoft, 2015: 167–172.
  3. Mallory, 1997: 20-21.
  4.  Abashevo culture
  5. Alekseyevka culture

 

 

ادامه مطلب: جمع‌‌بندی: اقوام ایرانی در عصر پیشاهخامنشی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب