دیباچه
نوروز سال 1388 بود که همراه با دو تن از دوستان –مهندس پویان مقدم و دکتر علیرضا (پدرام) فرحی- به گوشهی شمال شرقی ایران زمین سفر کردیم، همان جایی که زمانی سغد و خوارزم نامیده میشد، و تا قرنی پیش هم بخشی از خراسان بزرگِ ایران بود. حالا البته، به لطف تزارهای روس و بلشویکهای سرخ، از این پیشینهی درخشان تنها چند کشورِ کوچک و فقیر باقی مانده، و مردمی شریف که بسیاریشان هنوز گذشتهی پرآوازهشان را در یاد دارند.
سفری که رفتیم از برخی جنبهها استثنایی بود. این کشورها به تازگی استقلال یافتهاند و مرزهایشان بعد از سالها جنگ داخلی و تنش قومی، تازه بر شهروندان خارجی باز شده است. مسیری هم که پیمودیم طولانی و حساب شده بود. از این رو سودمند دیدیم که سفرنامهمان را بنویسیم، شاید که به در مسافران بعدی بخورد، یا ایرانیان با خواندنش از خویشاوندانشان در آنسوی مرزهای قراردادی یادی کنند.
از ابتدای کار، هر سهمان به ثبت رخدادها علاقه داشتیم. من و پویان یادداشتهایی بر میداشتیم و پدرام مسئولیت دشوار عکاسی را بر دوش گرفته بود. وقتی بازگشتیم و دست به نوشتن بردیم، دریغمان آمد که این ترکیب را به هم بزنیم. پس سفرنامهای که میبینید محصول فعالیت هر سه نفرمان است. برای آن که لحن روایت من و پویان تفاوت میکرد، تصمیم گرفتیم متن را در هم نیامیزیم و هردو روایت را کنار هم بیاوریم. سفرنامهی نوشتاری دوستمان پدرام به مراحل انتشار این کتاب نرسید، و از این رو روایت او را در عکسها غنیمت شمردیم. برای آن که نویسندهها معلوم باشند، گزارش هر روز سفر را به دو بخش تقسیم کردهایم و نام نویسندهی هریک را در ابتدایش نوشتهایم. همهی عکسها هم که به پدرام تعلق دارد.
آذرماه 1389
شروین وکیلی
ادامه مطلب: سایت های اینترنتی به درد بخور (به قلم پویان)
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب