گفتار دوم: گرفتنِ پستان
کهنترین نمونهها از رمزگذاری دست و انگشت را در نگارههای میانرودان و ایلام باستان میبینیم. در دورهای به نسبت طولانی که از ابتدای شهرنشینی و نویسایی در اواخر هزارهی چهارم پیش از میلاد آغاز میشود و تا یگانگی سیاسی کشور ایران در میانهی قرن ششم پیش از میلاد ادامه مییابد، برای دورانی به درازای بیست و شش قرن الگویی کمابیش ثابت و یکدست بر رمزگذاری دست و انگشتان حاکم است. الگویی که در سراسر ایران زمین یکدست و همریخت است و به فرهنگی مشترک و بافت تمدنی منسجم و یکپارچهای دلالت میکند و در ضمن پیوندش با عصر میانسنگی و پارینهسنگی را هم نشان میدهد. در این دوران با این الگوهای عمومی روبرو هستیم:
نخست: تداوم همان سبک نوسنگی قدیم که کهنترین نمونهاش در گوبکلی تپه (۹۵۰۰ پ.م) یافت شده و از این رو میتوان آن را بومی ایران زمین دانست. برجستهترین حالت دست در این سبک به پیکرهای زنانه مربوط میشود که در آن زن پستانها یا شکم خود را با دستانش گرفته است. گوبکلی تپه که کهنترین نمونه از این پیکرکها در آن یافت شده، در ضمن کهنترین سازهی کلانسنگی جهان و قدیمیترین نشانهی سازماندهی نیروی کار بزرگ هم هست. این تپهی باستانی در نزدیکی شهر حران در مرز ترکیه و سوریهی امروز قرار دارد و در قدیم بر سر راهی تجاری قرار داشته که شمال و جنوب ایران غربی را به هم متصل میکرده است.
پیکرک بانوی گوبکلی تپه زنی نشسته و فربه را با واقعگرایی چشمگیر نشان میدهد که دستانش را بر پستانهای خود گذاشته است و انگشتانش نیز نمایان است. پیکرکی شبیه به آن که به پنج هزار سال بعد مربوط میشود (۶۳۰۰-۶۰۰۰ پ.م) را در چاتالهویوک در همان نزدیکی یافتهاند. پیکرههای مشهور دیگر در تل حلف در میانرودان کشف شده و همین حالت را با درجهی بالاتری از انتزاع نشان میدهد. این پیکرکها که به اواخر هزارهی ششم و ابتدای هزارهی پنجم پیش از میلاد تعلق دارد، از سفال ساخته شدهاند.
دو پیکرک از حلف
پیکرک چاتال هویوک
پیکرک گوبکلیتپه
سه پیکرک زنانه از میانهی هزارهی سوم پیش از میلاد، یافته شده در آناتولی (بالایی) و هاراپا در درهی سند (پایینیها)
آثاری از حدود سال ۲۰۰۰ پ.م، از بالا به پایین: ایشتار بابلی، پیکرکهایی از موکنای، از آناتولی
همزمان با آغاز عصر کشاورزی در ایران زمین، نمونههای فراوانی از پیکرکهای زنانه را میبینیم که همین حالت را دارند و به این ترتیب هنر باستانی ایران زمین را باید دنبالهی مستقیم هنر عصر نوسنگی و پارینهسنگی قدیم در نظر گرفت. این الگو همچنان تا میانهی هزارهی دوم پیش از میلاد یعنی تا هزار سال بعد نیز دوام دارد و در سراسر قلمرو ایران زمین رواج خود را حفظ میکند. نمونههای مشابهی از این حالت دست را در پیکرکهای فرهنگ موکنای میبینیم که در یونان یافت شدهاند، و به بومیانی مربوط میشوند که پیش از ورود یونانیها در این قلمرو میزیستهاند. شباهت این پیکرهها با آنچه که قدری پیشتر (۱۵۰۰-۱۶۰۰ پ.م) در هنر هیتیهای آناتولی داریم چشمگیر است و احتمالا شبکهای از وامگیریها و تماسهای فرهنگی در این میان در کار بوده است.
چنین مینماید که این حالت گرفتن پستانها تاکیدی بر شیردهی زنانه و نمادی از باروری زنانه باشد. احتمالا مشتق دیگرش در عصر نوسنگی که نهادن دست بر شکم برجسته بوده نیز همین معنی را میداده و بارداری زنانه را نشان میداده است. به این معنی دست در این تندیسها اهمیت چندانی ندارد و تنها کارکردش اشاره و تاکید بر اندامی دیگر (پستان شیرده یا شکم باردار) است که اصلی قلمداد میشود. از این رو این حالت دست را به نظرم باید ادامهی نظام دال و مدلولهای عصر پیشانویسایی دانست و آن را از رمزپردازیهای پیچیدهتری که به خودِ دست مربوط میشوند متمایز دانست. پیوند میان این پیکرکها و جنسیت زنانه را برجسته بودن آلت تناسلی و تاکید بر موی زهار نیز تایید میکند. همچنین این نکته جای توجه دارد که هیچ تندیس مردانهای یافت نشده که دستانش چنین حالتی داشته باشد.
از بالا به پایین: موهنجودارو، میانهی هزاره۳ پ.م/ میانرودان ۲۴۰۰-۲۲۵۰ پ.م/ اشنونه در میانرودان، ۲۰۰۰-۱۸۰۰ پ.م/ مهرگَره، بلوچستان، ۲۸۰۰-۲۶۰۰ پ.م
دو پیکرک از شوش، ۱۵۰۰-۱۱۰۰ پ.م
میانرودان، ۱۹۰۰-۱۶۰۰ پ.م
کولتپه، ۱۸۰۰-۱۷۰۰ پ.م
پیکرکهای زنان از سوریه، ۲۰۰۰-۱۵۰۰ پ.م
پیکرکهای سوریه، هزارهی سوم پ.م
پیکرکهای املش – مارلیک، آخر هزارهی دوم و اوایل هزارهی اول پ.م
با مرور این پیکرکها دو نتیجهی صریح میتوان گرفت:
نخست: سنت هنریای که در آن پیکر انسان بازنمایی میشده، در ایران زمین ادامهی مستقیم روندی است که از ابتدای عصر پارینهسنگی تا پایان دوران نوسنگی و تا پس از آن تداوم داشته است. این روند با همان الگوی بازنمایی تن و دست در ایران تا هزارهی اول پیش از میلاد و حدود زمان تاسیس دولت هخامنشی ادامه مییابد. یکی از جدیدترین نمونههای آن سنجاق سری فلزی از لرستان است که همین حالت را در زنی نشان میدهد که مشغول زادن فرزند است و از این رو حدس ما را دربارهی این که این حالت به نمایش باروری مربوط میشده تایید میکند. تمدن ایرانی تنها نقطهایست که چنین تداوم خیرهکنندهای از سنت هنری را نشان میدهد و در تمدنهای دیگر (مصر، چین، اروپا، آمریکای مرکزی و جنوبی) با پیشینهی پارینهسنگی-نوسنگی چنین دیرینهای نداریم و یا آن که این سنت به عصر کشاورزی انتقال نیافته است.
بنابراین در ایران زمین کانون مرکزی رمزپردازی مفهوم باروری زنانه با پیکرکها و حالت دست بر پستان را میبینیم که هم از نظر قدمت و هم از زاویهی تداوم و استمرار در سطح جهانی بیرقیب است. باید به این نکته توجه داشت که قدیمیترین پیکرکهای ننه (که فرنگیها ونوس مینامند) در مناطق شمالی و غربی ایران زمین کشف شده است و در همین قلمرو بیشترین تنوع ریختی را هم دارد. یعنی با آن که نمونههای اروپایی شهرت بیشتری پیدا کرده و به همین خاطر برچسب ونوس بر آن چسبندگی پیدا کرده، اما خاستگاه تاریخی این سبک هنری ایران زمین بوده و سیر تحول اصلیاش را در همین قلمرو طی کرده است، و چنان که میبینیم به هنر عصر کشاورزی ایران زمین منتهی شده و تا دو هزاره بعد همچنان با همان قالبها ادامه یافته است.
تندیسهایی از شوش، عصر ایلامی میانه (۱۵۰۰-۱۱۰۰ پ.م)
دوم: شباهتهای سبکی و همسان بودن رمزپردازیها نشان میدهد که از همان ابتدای کار و از ابتدای هزارهی سوم پیش از میلاد مردم ایران زمین بافت فرهنگی همسان و سلیقهی هنری یکدستی داشتهاند. این نکته که با شواهد تاریخی و اسناد سیاسی و دادههای مربوط به تحول فناوری هم تایید میشود، به ویژه در پرداخت هنری تن انسان و بازنمایی «من/ دیگری»ها شباهت شگفتانگیزی را نشان میدهد. در واقع شباهت میان آنچه طی دو هزار سال در مهرگرهی بلوچستان، شمال سوریه، میانرودان، ایلام، آناتولی و درهی سند ساخته میشده است، بی پذیرش بافت فرهنگی و هویتی یکدست در سراسر پهنهی ایران زمین توجیه ناپذیر میگردد.
ایزدبانویی ایلامی، هزارهی سوم پ.م
سنجاق سر مفرغی، لرستان، ابتدای هزارهی اول پ.م
تندیس ایلامی ایزدبانوی ناروندی از شوش، ابتدای هزارهی سوم پ.م
ادامه مطلب: بخش دوم: دست و تن – گفتار نخست: دست به سینه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب