پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش پنجم: اشاره با دست و انگشت – گفتار نخست: اشاره با دست

بخش پنجم: اشاره با دست و انگشت

گفتار نخست: اشاره با دست

الف) دستها بالا!

بالا بردن دست و مشتقهای آن بیشتر بر پیوند میان دست و سر تاکید می‌‌‌کنند. یعنی به همان ترتیبی که دو بخش پیشین به شیوه‌‌‌ی چفت و بست شدن دست با سینه و کمر تمرکز می‌‌‌کردند، در این بخش باید به الگوهایی بنگریم که در آنها بالا افراشتن دست علامتی ارسال می‌‌‌کند. در دوران باستان این الگو را در شخصیتهای مقدس و ایزدان بیشتر می‌‌‌بینیم. کهنترین اشاره‌‌‌ی دینی‌‌‌ای در زبانهای ایرانی به آن داریم، بند آغازین سروده‌‌‌های گاهان زرتشت است: «اينک در آغاز با دستان برافراشته نماز مي‌‌‌‌‌‌گزارم و خواستار شادماني‌‌‌‌‌‌ام…».[1] در هات شکایت گاو هم جمله‌‌‌ای شبیه به این می‌‌‌خوانیم: « پس همانا من و روان گيتي بارور، هر دو با دستان برافراشته، سرور را مي‌‌‌‌‌‌ستاييم. از اهورامزدا چنين آرزويي را خواستاريم که از سوي دُروندان هرگز گزندي به پارسايان و راهبرشان نرسد.»[2] و باز در هات ۵۰ هم جمله‌‌‌ی مشابهی را می‌‌‌خوانیم: « اي داناي بزرگ (اهورامزدا)! با دستان برافراشته و آهنگِ بلندِ برخاسته از شور دل به شما نزديک مي‌‌‌‌‌‌شوم…».[3]

از متن گاهان چنین بر می‌‌‌آید که دستان برافراشته به ویژه به موقعیتی مربوط می‌‌‌شده که پیامبر یا شخصیت مقدسی در حال نزدیک شدن به موجودی مقدس بوده است. همچنین از متن چنین بر می‌‌‌آید که در وضعیت برافراشتن دستها خواسته‌‌‌های خود را نیز از ایزدان تقاضا می‌‌‌کرده‌‌‌اند. در کنار این شواهد متنی از ایران شرقی، این داده‌‌‌ی شگفت از ایران غربی را داریم که اغلب ایزدان و موجودات غیرانسانی‌‌‌اند که با وضعیت دست برافراشته نموده شده‌‌‌اند، و نه آدمیان و کاهنان.

از این رده شواهد یک نقش زمخت و ساده از ایشتار را در چنین وضعیتی داریم، و همچنین برخی از دیوهای نموده شده در مفرغ لرستان هم چنین شکلی دارند. جالب آن است که بیشتر این نمونه‌‌‌های یافت شده در ایران غربی بر خلاف آنچه در متون ایران شرقی می‌‌‌بینیم، به زنانی غیرانسانی (خدا یا دیو) مربوط می‌‌‌شوند و نه مردانی کاهن و پیامبر. در میان این آثار، به ویژه نقش ایشتار بابلی و لیلیت کنعانی که همتا و هم‌‌‌ریخت او بوده چند بار در اسناد تاریخی تکرار می‌‌‌شود که جای توجه دارد. احتمالا قدیمی‌‌‌ترین نمونه از این حالت دست را در هنر جیرفت می‌‌‌توان دید که در آنجا هم اغلب به زنان هیولاوار و غیرانسانی مربوط می‌‌‌شود و نقش انسان-عقرب مادینه‌‌‌ نمونه‌‌‌ی خوبی از آن است. ناگفته نماند که این حالت گاهی در پیکرک‌‌‌های نرینه هم بازنموده شده است که نمونه‌‌‌ای به نسبت دیرآیند که در فنیقیه یافت شده و بتی برنزی است در آن میان شاخص محسوب می‌‌‌شود.

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\art\4e217a4f9bb617e20f4aaac0e364b827.jpg

دو نمود ایزدبانوی باروری بابلی- کنعانی: ایشتار- لیلیت، قرن ۱۹-۱۸ پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\art\Bronze statue of a female, probably Luristan, ca 700-600.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\art\Female Figure. Western Iran, Iron Age II-III, abt. 1000-650 B.C..jpgدو پیکرک از مفرغ لرستان، قرن دهم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\art\64736162b7dad7307a0922d69d2a79e7.jpg انسان عقرب، هنر جیرفت، ابتدای هزاره‌‌‌ی سوم پ.م

Category:Art of ancient Luristan — Wikimedia Commons مفرغ لرستان، ابتدای هزاره‌‌‌ی اول پ.م؛

Elamite Bronze Statuette Of A Female Deity 2500-1900 BC, Barakat gallery. Iran تندیس برنزی زن نیایشگر عیلامی،۲۵۰۰-Û±Û¹Û°Û° پیش از میلاد، گالری برکات / موزه مجازى هنر ايران در فيسبوکپیکرک مفرغی زن ایلامی، ۲۵۰۰-۱۹۰۰ پ.م

لول ایلامی دو پریستار در برابر ایزد خورشید 

در میان آثار نادری که این حالت دستهای برافراشته را در بافتی آیینی نشان می‌‌‌دهد، یک لول ایلامی ویژه و مهم است. بر آن ایزد شاخداری را می‌‌‌بینیم که بر اورنگی نشسته است. در برابر این ایزد کوهستانی مقدس و یک جفت درخت مقدس قرار دارند که در میانه‌‌‌شان خورشید طلوع کرده و ایزدی کمانگیر نشسته است که قاعدتا باید مهر باشد. دو مرد تنومند با کلاههای شاخداری که نشانگر ماهیت الاهی‌‌‌شان است در برابر این خورشید بر شیری بالدار زانو زده و دستان‌‌‌شان را به سوی آن برافراشته‌‌‌اند.

در دانشنامه‌‌‌ی ایرانیکا قدمت این نقش را همزمان با دوران اکدی‌‌‌ها دانسته‌‌‌اند، که با میانه‌‌‌ی هزاره‌‌‌ی سوم پیش از میلاد برابر می‌‌‌شود. با این همه تنها ایزد خورشیدی کمانگیری که می‌‌‌شناسیم مهر است و حضور او در ایران زمین با ورود موج دوم آریایی‌‌‌ها در قرن هفدهم پیش از میلاد آغاز می‌‌‌شود. از این رو به نظرم قدمت این لول باید به میانه‌‌‌ی هزاره‌‌‌ی دوم پیش از میلاد باز ‌‌‌گردد و نه زودتر. آنچه در این لول می‌‌‌بینیم کمابیش همان تصویری است که در گاهان داریم و آن را «با دستان برافراشته به ایزدی نزدیک شدن» مربوط می‌‌‌سازد.

A BRONZE FIGURE OF A MAN, SYRO-PHOENICIAN(?), CIRCA MID 1ST MILLENNIUM B.C. standing in a lively pose with his big raised hands splayed wide, the face with short projecting beard, large beaked nose, and bulging eyes with prominent brows. Height 2 5/16 in. 5.8 cm. Bronze votive statuette of a naked man,  Caucasus, 8th-6th century BCدو تندیس برنزی از نیمه‌‌‌ی اول هزاره‌‌‌ی اول پ.م؛ قفقازی (پایین) و آسورستانی- فنیقی(؟) (بالا)

G:\pix\projects\iranzamin\1280px-IndoGreeksTrojanHorse.jpgداستان ایلیاد و اسب تروا در نگاره‌‌‌ای از گنداره با هلن هشدارگر، عصر اشکانی

با آن که بی‌‌‌شک این حالت در ایران شرقی معنای احترام گذاشتن به موجودات مقدس را می‌‌‌داده، و با آن که در ایران غربی هم در برخی از بافت‌‌‌های آیینی (مثل آنچه در لول ایلامی دیدیم) همین الگو تکرار می‌‌‌شود، چنین می‌‌‌نماید که این حرکت تا حدودی معنای تهدید کننده یا نمایش اقتدار داشته باشد. پیوند آن با موجودات اساطیری دیوآسا و به ظاهر غیرمقدس را می‌‌‌توان دلیلی بر این رمزنگاری دوگانه دانست. اگر به واقع چنین بوده باشد، احتمالا معنای جادویی و مقتدر و تا حدودی تهدیدگر دستان برافراشته در ایران غربی و محدوده‌‌‌ی لرستان تا فلسطین ریشه داشته است.

کارکرد دوم این حرکت را گاه در ایران شرقی هم می‌‌‌بینیم. چنان که مثلا در هنر استان گنداره‌‌‌ی عصر اشکانی آن را در بازنمایی داستانی یونانی مثل ماجرای اسب تروا هم می‌‌‌بینیم. با این همه جالب است که پیوند میان این حرکت و سویه‌‌‌های جادویی و کمابیش تاریک نیروهای مینویی همواره برقرار بوده است. در دوران ساسانی دو نمونه‌‌‌ای که پیرنگ یاد شده را نشان می‌‌‌دهد، یک کاسه‌‌‌ی طلسم است که گرداگردش به خط آرامی دعایی نوشته شده و فرض بر آن بوده که نوشیدن آب در آن باعث برآورده شدن ورد می‌‌‌شود. در میانه‌‌‌ی این کاسه دو دیو می‌‌‌بینیم که یکی دستانش را به هوا برافراشته و دیگری سرنگون افتاده است.

G:\pix\projects\iranzamin\sasani\کاسه‌ی ضد طلسم دوره‌ی ساسانی.pngکاسه‌‌‌ی طلسم با دعای آرامی، عصر ساسانی

Plate with youths and winged horses Period: Sasanian Date: ca. 5th–6th century A.D. Geography: Iran Culture: Sasanian Medium: Silver, mercury gilding Dimensions: H. 5.2 x Diam. 21 cm, 572g (2 1/16 x 8 1/4 in.)بشقاب نقره‌‌‌ی ساسانی، قرن پنجم و ششم میلادی 

این کاسه نمونه‌‌‌ای از کاربرد این نماد در فرهنگ عامیانه است. اما چنین رمزنگاری‌‌‌ای در هنر درباری و رسمی هم وجود داشته است. چنان که در کف یک بشقاب نقره‌‌‌ای طلاکاری شده‌‌‌ی ساسانی که دو پهلوان را در کنار اسبهایی بالدار و خنیاگری در میان نشان می‌‌‌دهد، کوزه‌‌‌ای که در میان‌‌‌شان قرار دارد با نقش زنی با دستان برافراشته آراسته شده است، با شیوه‌‌‌ای که یادآور اشعار بعدی خیام و انعکاس آن در هنر نگارگری قرون میانه است.

نقش دستان برافراشته در ایران زمین تا دیرزمانی باقی ‌‌‌ماند و دلالت نمادین آن در هردو شاخه تا به امروز دوام یافته است. هم بزرگترها هنگام بازی با کودکان برای ترساندن‌‌‌شان دستان‌‌‌شان را بالا می‌‌‌برند و هم هنگام مشاجره بالا بردن دست نشانه‌‌‌ی آشتی‌‌‌جویی و تسلیم قلمداد می‌‌‌شود. در دو قرن گذشته این حرکت در بافتی نظامی با وامگیری از غرب عمومیت یافته و معنای تسلیم به خود گرفته است. این معنای دست به بالا برافراشتن ظاهرا پس از رواج استفاده از تفنگ باب شده و خالی بودن دست و نامسلح بودن فرد را به حریف پیروزمند گوشزد می‌‌‌کرده است. به ویژه در جریان جنگ جهانی اول سربازان با بالا بردن دو دست تسلیم شدن خود را اعلام می‌‌‌کردند و این در سراسر قرن بیستم بارها و بارها در عکسهای جنگی و نقاشی‌‌‌ها و فیلمها بازنموده شده و از این رو امروز چنین معنایی بیشتر با دیدن‌‌‌اش به ذهن خطور می‌‌‌کند.

هرچند در دوران معاصر بالا بردن دست در سطحی جهانی معنای تسلیم شدن در میدان نبرد را می‌‌‌دهد، و در جریان جنگ ایران و عراق هم نمونه‌‌‌هایی از این رفتار را در اسیران می‌‌‌دیدیم، اما این نکته جای توجه دارد که هم ایرانی‌‌‌ها و هم عراقی ها اغلب موقع تسلیم شدن دستانشان را پشت سرشان می‌‌‌گذاشتند و آن را مانند سربازان باقی جاهای دنیا بالا نگه نمی‌‌‌داشتند. البته بردن دست پشت سر در ارتش سایر کشورها و به ویژه میان آلمان‌‌‌ها رایج است، اما بسامدش در کل به اندازه‌‌‌ای نیست که در جنگ ایران و عراق شاهدش بودیم و این تفاوت جزئی شاید به رمزنگاری باستانی دستان برافراشته در ایران زمین مربوط باشد که تا حدودی تهدید کننده محسوب می‌‌‌شده است.

http://hvasl.ir/sites/default/files/news/1395/05/03/1917115004.jpgتسلیم شدن عراقی‌‌‌ها در جنگ با ایران

Allied soldiers surrender to German troops in Creteتسلیم شدن متفقین به آلمان نازی در کرت

https://external-preview.redd.it/vWHSUZwj8brHucIxPprBw7dV1ohWa4WyOovwqP3avso.jpg?width=960&crop=smart&auto=webp&s=14b0a3b101f53fb03f8ac8b5ed4c3c90f8d90098

World War II, After the surrender of Cherbourg, German prisoners passing through the streets, on their way to a POW camp, June 27, 1944. : ニュース写真بالا) فروردین ۱۳۲۴: تسلیم شدن آلمان‌‌‌ها در برِمِن و پایین) در چِربورگ؛

Iran Iraq War POW e1321736245723 Iran hides hundreds of Iraqi prisoners, Yawar

http://cdn.fararu.com/files/fa/news/1393/7/5/159736_903.jpgتسلیم شدن عراقی‌‌‌ها در جنگ با ایران

ب) درود فرستادن دست جمع

ساده‌‌‌ترین حالت دست در این رده درود فرستادن با یک دست است که امروز هم رواج خود را حفظ کرده است و اغلب هنگامی که دو آشنا از دور یکدیگر را به جا می‌‌‌آورند، اجرا می‌‌‌شود. در این حالت دست راست تا ارتفاع دهان به بالا برده شده و کف دست گشوده و آشکار است. تیغه‌‌‌ی دست عمود بر محو تن قرار می‌‌‌گیرد و نوک انگشتان که به هم چسبیده‌‌‌اند، به سمت بالا اشاره می‌‌‌کنند. این حرکت با حالت رسمی‌‌‌تری که در آن دست راست و کف دست دور از سر نگه داشته می‌‌‌شود متفاوت است که بعدتر بدان خواهیم پرداخت.

این الگوی حرکت دست از ابتدای هزاره‌‌‌ی اول پیش از میلاد در ایران زمین نمایان می‌‌‌شود و نمودهای فراوانی از آن را در نگاره‌‌‌های رسمی و درباری می‌‌‌بینیم. همزمانی ظهور آن با ورود اقوام نوآمده‌‌‌ی آریایی (پارسها و مادها) و سامی (آرامی‌‌‌ها و کلدانی‌‌‌ها) نشان می‌‌‌دهد که احتمالا این حرکت نخست در میان این مردم رایج بود و توسط آنها به منطقه وارد شده است. نمونه‌‌‌ای از این حرکت را در نگاره‌‌‌ی مردوک بلدان (مردوک اپلی ایدینای دوم، ۷۲۲-۷۰۲ پ.م) شاه بابل می‌‌‌بینیم. در اینجا شاه بابل بلند قامت‌‌‌تر نموده شده و برگه‌‌‌ای که نشانه‌‌‌ی واگذار کردن ملکی به یک خان‌‌‌نشین است را بالا گرفته است. آن خان که قرار است به نمایندگی از شاه بر ملک مورد نظر حاکم شود هم با عصایی در برابرش ایستاده و اوست که دستش را در چنین حالتی بالا نگه داشته است.

Relief panel Period: Neo-Assyrian Date: ca. 883–859 B.C. Geography: Mesopotamia, Nimrud (ancient Kalhu) Culture: Assyrian Medium: Gypsum alabaster نگاره‌‌‌ی آشوری از شهر کالخو (نمرود)، ۸۸۳-۸۵۹ پ.م

Dur-Sharrukin ("Fortress of Sargon"), Genie poppy, present day Khorsabad, was the Assyrian capital in the time of Sargon II of Assyria.نگاره‌‌‌ای از دور-شروکین، آشور، قرن هشتم پ.م

مردوک بلدان هنگام اهدای ملک به خانی، اواخر قرن هشتم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\zincirli_1.jpgباراکیب پسر پانامووا شاه سمعل (زنجیرلی امروزین) در برابر کاتبش، جنوب آناتولی ۷۳۰ پ.م

این حالت دست به زودی در ایران غربی اهمیتی چشمگیر پیدا کرد. چون آشوری‌‌‌ها که در قرون هفتم و هشتم پیش از میلاد مقتدرترین دولت منطقه بودند، خدای جنگاور و کمانگیر خویش آشور را با چنین حالتی تصویر می‌‌‌کردند. چنان که در نوشتارهای دیگری بحث کرده‌‌‌ام، آشور به احتمال زیاد همان مهر ایرانی پیشازرتشتی بوده است، و از اینجا می‌‌‌توان حدس زد که این حرکت دست در اصل در میان آریایی‌‌‌هایی رواج داشته که از شمال و شرق می‌‌‌آمده‌‌‌اند و پس از دو سه قرن آشوریان را بر انداختند و دولت نیرومند ماد را به جای آن نشاندند. در همین هنگام شاه آشور که نماینده‌‌‌ی این ایزد جنگاور بر زمین شمرده می‌‌‌شد هم در برخی از نگاره‌‌‌های رسمی و درباری با همین حالت بازنموده شده است. چنین می‌‌‌نماید که در این نمونه‌‌‌ها  حرکت یاد شده بر معنایی مثل برکت دادن یا اعطای صلح و آرامش دلالت کند.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\winged63.jpg

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\shamas89.jpgدو نقش از ایزد آشور در نگاره‌‌‌های آشوری، قرن هفتم و هشتم پیش از میلاد 

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\Room T3 of Fort Salmanassar build in the time of Adad-nirari III (810-783) Nimrud.jpgنقش آشور در نمرود (۸۱۰-۷۸۳ پ.م)

Relief on alabaster panel from the Northwest Palace of king Ashurnasirpal II at the Assyrian Imperial capital of Nimrud (883-859 BCE). Hood Museum of Art at Dartmouth College, Hanover, NH. آشورنصیرپال دوم در کاخ شمال غربی نمرود (۸۸۳-۸۵۹ پ.م)

پس از تاسیس دولت هخامنشی و یکپارچه شدن کشور ایران، این حرکت دست به صورت استانده‌‌‌ای عمومی در آمد که بارها و بارها در نقش‌‌‌مایه‌‌‌های سیاسی و دینی تکرار می‌‌‌شد. داریوش بزرگ پس از غلبه بر مدعیان سلطنت وقتی که کتیبه‌‌‌ی بیستون را حک می‌‌‌کرد، نقش ایزد آشور را همچون سرمشقی برای مجسم ساختن فره اهورامزدا به کار گرفت و این حرکت دست را به اهورامزدا نیز تعمیم داد. اما پیش از او کوروش بزرگ در مهمترین نقشی که از او به جا مانده، در دیوارنگاره‌‌‌ی دشت مرغاب همین حالت را به دست خود گرفت و پس از او داریوش بزرگ و بازنمایی‌‌‌های فراوان دیگری از انسان «پارسی» همین حالت را در خود منعکس ساختند.

نقشی که این حالت دست را در هنر درباری هخامنشی تثبیت کرد به احتمال زیاد دیوارنگاره‌‌‌ی بیستون بوده که در آن هم داریوش و هم اهورامزدا با همین حالت بازنموده شده‌‌‌اند. در این نقش اهورامزدا هنوز شباهتی چشمگیر به ایزد آشور دارد و آشکار است که وامگیری ریختی از او برای بازنمایی خداوند یکتای زرتشتی در ابتدای راه خود بوده است. با این همه کمی بعدتر در تخت جمشید نقشی پرداخته‌‌‌تر و ویژه‌‌‌تر از اهورامزدا را می‌‌‌بینیم که تا به امروز دوام آورده و به تازگی محبوبیت زیادی در میان مردمان پیدا کرده است. در این نقش اهورامزدا در دست چپ حلقه‌‌‌ی پیمان (مهر) را در دست دارد و دست راست خود را به نشانه‌‌‌ی درود بالا گرفته و این دقیقا همان است که نقش دیواری ایزد آشور در کاخ نمرود هم می‌‌‌بینیم.

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\800px-persepolis_-_carved_faravahar.jpg نگاره‌‌‌ی اهورامزدا در تخت جمشید

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\22815433_505430896507121_1415768483057823842_n.jpgنگاره‌‌‌ی کوروش در دشت مرغاب

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\photo_2017-07-11_09-08-38.jpgنقش داریوش بر درگاه آرامگاهش در نقش رستم

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\Bisotun_Iran_Relief_Achamenid_Perio.jpg نقش داریوش بر دیوارنگاره‌‌‌ی بیستون

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius.jpgخشایارشا پشت سر داریوش در تخت جمشید

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\Achaemenidan_Seal1.jpg نقش دو پارسی در برابر آتشگاه بر لول هخامنشی

در دوران هخامنشی نقش درود فرستادن با تک دست در سراسر قلمرو هخامنشی پراکنده شد و رواجی چشمگیر یافت. حاکم محلی گزانتوس که تابع هخامنشیان بود وقتی خویش را بر دیوارنگاره‌‌‌ای مجسم می‌‌‌ساخت، نمایندگان تابع خود را در حالتی نمایش داد که دست راست خود را به علامت درود بالا آورده‌‌‌اند، و این شباهتی دارد به نقش خشایارشا که در تخت جمشید پشت اورنگ پدرش داریوش ایستاده و همین حالت را به دست خود داده است.

Relief with the Dipankara Jatak Provenance Gandhara Period 3rd to 5th centuries Century 3-5c Materials Schist Dimensions H-69.3تندیس بودا از سنگ شیست با بلندای نزدیک ۷۰ سانتی‌‌‌متر، گنداره، قرن سوم تا پنجم میلادی

G:\pix\projects\iranzamin\achaemedian\darius\Monument of the Nereids, Xanthus.JPG نگاره‌‌‌ی نرئید در گزانتوس، قرن چهارم پیش از میلاد؛ 

پس از فروپاشی دولت هخامنشی و فراز آمدن دو سلسله‌‌‌ی درهم تنیده‌‌‌ی اشکانی- کوشانی این حالت دست به ویژه در سبک هنری استان گنداره بسیار به کار گرفته شد. چنان که پیشتر هم گفتیم، این حرکت دست شباهتی دارد به علامت صلح و آشتی. با این تفاوت که آن حرکت با هر دو دست انجام می‌‌‌شود و دست چپی که به کمر چفت شده حرکت آشتی‌‌‌جویانه‌‌‌ی دست راست را تکمیل می‌‌‌کند. همچنین در آن حرکت کف دست کاملا گشوده و راست و رویاروی مخاطب گرفته می‌‌‌شد. در حالی که در این حرکت که با یک دست انجام می‌‌‌شود، کف دست تا آن اندازه بالا نمی‌‌‌آید و اغلب زاویه‌‌‌ای با خط عمود دارد و به ویژه به خاطر آن که انگشت شست در آن گشوده و از دست فاصله گرفته، با حالت پیشین متفاوت است.

در سبک هنری گنداره که به غلط به یونانیان منسوب شده، نمونه‌‌‌هایی فراوان از پیکره‌‌‌ی بودا را می‌‌‌بینیم که در آن چنین حالتی به دست خود داده است. این نکته هم ناگفته نماند که سبک هنری گنداره نه از نظر جغرافیایی و نه از نظر اسناد تاریخی چسبندگی‌‌‌ای با یونانیان پیدا نمی‌‌‌کند و فرهنگی بومی و ایرانی است که از سویی زیر تاثیر هنر درباری هخامنشی قرار دارد و از سوی دیگر از سبک هنری سکاها در شمال ایران شرقی تاثیر پذیرفته است.

Large museum quality standing image of Buddha 3rd century 180cm. Equiries regarding this image please contact info@gandhara.com.au #Gandhara #Gandharan #buddha #shist #kushan

A rare green schist relief of Buddha and a royal donor - Gandhara, 2nd/3rd century

Gandharan Buddha statue, 2nd c.تندیس‌‌‌های بودایی گنداره از قرن سوم و دوم میلادی. نمونه‌‌‌ی بالایی ۱۸۰ سانتی‌‌‌متر بلندا دارد

The teaching of the Buddha (Pakistan, Gandhara region, 3rd-4th century, Museum Rietberg, Zurichبودا در هنر گنداره: تندیسی از قرن سوم و چهارم میلادی

Indra and Brahma Entreat theBuddha to Preach Gandhara Archives Kuritaبودا در هنر گنداره:تندیس بودای نشسته همراه با برهما و ایندرا

A gray schist figure of the seated Buddha - GANDHARA, 2ND/3RD CENTURY | Christie's بودای نشسته از سنگ شیست خاکستری، گنداره، قرن دوم و سوم میلادی

Relief : Ancient Buddhist civilization "Gandhara". Taxila, Pakistan.دیوارنگاره‌‌‌ی بودایی در گنداره، تاکسیلا

Can you give me an interpretation of this sculpture?

A very rare and impressive Gandhara figure 'Avalokiteshvara' Gandhara-region/Pakistan, 2nd/3rd cent.دو نمونه از هنر گنداره، قرن دوم و سوم میلادی: پایین)‌‌‌ تندیس آوالوکیتِشْوارا؛ بالا) بودای رهایی‌‌‌بخش

پ) درود فرستادن دست باز

این نوع درود فرستادن در واقع مشتقی از همان حالت پیشین است، با این تفاوت که در آن دست از بدن فاصله می‌‌‌گیرد و راست و کمابیش موازی با زمین گرفته می‌‌‌شود. در این حالت انگشتان دست به هم چسبیده، کف دست گشوده و دست راست به موازات شانه قرار می‌‌‌گیرد. امروز این حرکت به ویژه با فاشیسم و نازیسم پیوند خورده و همان است که در زبان عوام «سلام هیتلری» نامیده می‌‌‌شود. هرچند باب شدن آن در اروپا نخست به دست فاشیست‌‌‌های ایتالیایی انجام پذیرفته است. در سال ۱۲۹۳ (۱۹۱۴.م) کارگردانی به نام جیووانی پاسترونه[4] فیلمی صامت ساخت به نام «کابیریا»[5] که موضوعش از آثار شاعر ناسیونالیست ایتالیایی گابریله دانونزیو[6] اقتباس شده بود. در این فیلم تاریخ روم بر اساس کتاب مشهور لیوی تصویر شده بود و جنگ با کارتاژی‌‌‌ها و سیراکوزی‌‌‌ها بازسازی شده بود. رومیان باستان در این اثر به این ترتیب به هم درود می‌‌‌فرستادند و به خاطر شهرت فیلم این حرکت هم به سرعت شهرت یافت و پنج سال بعد وقتی دانونزیو با سپاهیانی داوطلب به فیوم رفت و آنجا را فتح کرد و اولین حکومت محلی فاشیستی را پدید آورد، از این حرکت به عنوان سلام سازمانی و رسمی‌‌‌اش بهره جست. در جریان این رخداد مهم سیاسی خبرنگاری با دانونزیو همراه بود که همچون مورخ و گزارشگر او عمل می‌‌‌کرد و بنیتو موسولینی نام داشت. موسولینی چندی بعد حزب فاشیست ایتالیا را تاسیس کرد و همین شیوه‌‌‌ی سلام دادن را در میان پیروان خود باب کرد و آن را سلام رومی (saluto romano) نامید، که به سرعت توسط هیتلر و نازی‌‌‌ها هم وامگیری شد.

یکی از عواملی که تصور کهن بودن این نوع سلام با دست را ایجاد کرده، تفسیری سرسری است که مورخان قرن نوزدهمی اروپا از برخی از آثار بازمانده از روم باستان به دست داده بودند. به عنوان مثال برخی نقش بازمانده بر ستون امپراتور ترایانوس (تصویر زیر) را سلام دادن پنداشته بودند، در حالی که دست افراشته‌‌‌ی چند تن از حاضران در این تصویر احتمالا سوگند خوردن را نشان می‌‌‌داده است. گواه تاریخی این حدس «نامه‌‌‌های آتیکی» سیسرو است که در آن می‌‌‌گوید اوکتاویانوس (که بعدا نخستین امپراتور روم شد) هنگامی که برای پدرخوانده‌‌‌اش یولیوس سزار سوگند وفاداری می‌‌‌خورد و خود را در پیوند با او قرار می‌‌‌داد، دست راستش را بلند کرد.[8]

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/70/Jacques-Louis_David_-_Oath_of_the_Horatii_-_Google_Art_Project.jpg با آن که این شیوه از سلام دادن امروز در ذهن مردم با رومیان باستان و نازی‌‌‌ها پیوند خورده است، در هیچ یک از این دو ریشه ندارد. نازی‌‌‌ها چنان که گفتیم آن را از فاشیست‌‌‌های ایتالیایی وام ستاندند، و خود فاشیست‌‌‌ها احتمالا ابداع کنندگان‌‌‌اش بوده‌‌‌اند. یعنی در آثار بازمانده از روم باستان آثار صریحی در دست نداریم که این شیوه از سلام دادن را نشان دهد و در تاریخ‌‌‌های قدیمی رم هم هیچ اشاره‌‌‌ای به این حرکت نمی‌‌‌یابیم.[7] در واقع نخستین سندی که این شکل از سلام دادن را به رومیان منسوب می‌‌‌کند،‌‌‌ نقاشی مشهور ژاک لویی داوید هنرمند دربار ناپلئون است که آثار زیادی در بازآفرینی فضای روم باستان خلق کرده و در یکی از آنها به نام «سوگند هوراتی‌‌‌ها» که در ۱۷۸۴.م کشیده، دلیران رومی را در چنین وضعیتی بازنموده است (تصویر زیر). احتمالا منبع الهام اصلی فیلم کابیریا نیز همین اثر هنری بوده است.

https://qph.fs.quoracdn.net/main-qimg-5f7407634d897c26b7c83f34f5bd7047-c

https://qph.fs.quoracdn.net/main-qimg-5a3c9b3f697eba50774a9b9e8d9e735a-c کاربرد دست راست افراشته برای درود فرستادن و ادای احترام بر این مبنا پدیداری جدید است و از اواخر قرن هجدهم و به ویژه در قرن نوزدهم به رومیان و یونانیان باستان منسوب شده و بعدتر در قرن بیستم با شکل‌‌‌گیری سینما وضعیتی فراگیر و عمومی پیدا کرده است. جالب آن که این حرکت به ویژه در آمریکا بسیار رایج بود و در همه‌‌‌ی مدارس این کشور برای ادای احترام به پرچم ملی به کار گرفته می‌‌‌شد (تصویر زیر).

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/73/Students_pledging_allegiance_to_the_American_flag_with_the_Bellamy_salute.jpg

این شیوه از سلام دادن در ایران زمین هم پیشینه‌‌‌ای نداشته و در قالب سنتی، تنها همان بلند کردن دست در کنار سر را داریم که با راست نگه داشتن دست و گرفتن کف دست به سمت پایین تفاوت دارد. با این همه طی دهه‌‌‌های گذشته و زیر تاثیر فرهنگ مدرن شکل‌‌‌هایی از این نوع سلام دادن در ایران هم باب شده است. احتمالا پیشگام این نوع حرکت حزب سومکا بود که اعضایش با تقلید از نازی‌‌‌ها به همین شیوه به هم سلام می‌‌‌دادند. با این همه چنین حرکتی رایج نشد و شهرتی نیافت، تا انقلاب سال ۱۳۵۷ که در آن امام خمینی با مشتقی از همین حرکت به پیروانش سلام می‌‌‌گفت. البته حرکت دست امام خمینی تفاوتی با سلام رومی کلاسیک داشت و آن هم این که در آن انگشتان به هم نمی‌‌‌چسبیدند و فاصله‌‌‌ای با هم داشتند. یعنی حرکت به شکلی محکم و منقبض و نظامی‌‌‌وار انجام نمی‌‌‌شد و مشتقی راحت‌‌‌تر و نرمتر از آن را به نمایش می‌‌‌گذاشت. جالب آن که مردم عم اغلب با همین حرکت به او پاسخ می‌‌‌دادند و چنان که از تصاویر بر می‌‌‌آید، انگشتان دست مردم حتا از وی هم گشوده‌‌‌تر بوده است.

Related image

Related image ت) دست به دعا برداشتن

این حالت آشکارا مشتقی از نماز بردن است. اما اغلب در برابر ایزدان و مراجع تقدس انجام می‌‌‌شود و درخواست کردن چیزی را می‌‌‌رساند. در این حالت بازو با زاویه‌‌‌ای بازتر در آرنج از تنه فاصله می‌‌‌گیرد و کف دو دست به سوی بالا اشاره می‌‌‌کند. یعنی دو تمایز میان این حالت و نماز بردن آن است که دست در آن از بدن دورتر قرار می‌‌‌گیرد و کف دستها به جای قرار گرفتن به موازات هم، در یک صفحه به سوی آسمان گشوده می‌‌‌شوند.

قدیمی‌‌‌ترین نمونه‌‌‌هایی که این حرکت را ثبت کرده‌‌‌اند، به ایران جنوب غربی و فرهنگ اکدی و ایلامی مربوط می‌‌‌شوند. این آثار از اوایل هزاره‌‌‌ی دوم پیش از میلاد به تدریج در اسناد تاریخی نمایان می‌‌‌شوند و چنین می‌‌‌نماید که ارتباطی با اقوام نو آمده‌‌‌ی این دوران داشته باشند. نمونه‌‌‌هایی اندک از این حرکت در سومر باستان هم ثبت شده است. مثلا در نقش لولی سومری ایزدبانوی نین‌‌‌خورساگ را می‌‌‌بینیم که در برابر ائا ایستاده، و پیکره‌‌‌ی آدم که تازه از گِل ساخته شده در میان‌‌‌شان قرار دارد. در اینجا نین‌‌‌خورساگ دستانش را به بالا برافراشته و تا بلندای صورتش بالا آورده و کف دو دست را مقابل هم گرفته است.

با این همه رواج این حرکت انگار به اوایل هزاره‌‌‌ی دوم پ.م مربوط باشد. در نیمه‌‌‌ی نخست هزاره‌‌‌ی دوم پیش از میلاد آریایی‌‌‌هایی که دولتهای هیتی و میتانی و کاسی را پدید آوردند از سویی، و سامی‌‌‌هایی مثل آموری‌‌‌ها که دولت بابل را ایجاد کردند از سوی دیگر در ایران غربی به حرکت در آمدند. ظهور این حالت دست تقریبا با این جنبشها همزمان است و چنین می‌‌‌نماید که در ترکیب این اقوام ریشه داشته باشد.

G:\pix\projects\iranzamin\1200-550\20.JPG(کنار انسان-عقرب کماندار در پایین تصویر) ایزدبانویی –احتمالا ایشتار- نشسته بر اورنگ، سنگ کودوروی (سنگ مرزی) کاسی، بابل، نیمه‌‌‌ی هزاره‌‌‌ی دوم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\EA ET NINHURSAG CREENT LA RACE HUMAINE.jpgلول سومری با نقش ائا و نین‌‌‌خورساک هنگام آفرینش انسان، هزاره‌‌‌ی سوم پ.م

https://78.media.tumblr.com/421a5687bd20c6a9f72120a49caca4fb/tumblr_okh3al5Ltx1rgfuxjo1_500.jpg نقش لول میتانی از اوایل هزاره‌‌‌ی دوم پ.م،شمال میانرودان

Neo-Assyrian Pink Chalcedony Cylinder Seal, 8th-7th Century BCOn this cylinder seal the war goddess Ishtar stands on a platform within a canopied enclosure. Ishtar is identified by crossed quivers, an...زنی در برابر ایشتار زانو زده و دست به دعا برداشته است.

لول آشوری، قرن هفتم و هشتم پ.م لول سومری میانه‌‌‌ی هزاره‌‌‌ی سوم پ.م

 

Old Babylonian cylinder seal, c.1800 BCE, hematite. The robed king makes an animal offering to Shamash. This seal was probably made in a workshop at Sippar.[- Wikipedia, the free encyclopedia Cylinder Seal, hematite,in which the king makes an animal offering to Shamash.Sippar was was the fourth of the five cities to "exercise kingship" in the legendary antediluvian era.In the Sumerian king list a king of Sippar, En-men-dur-ana, is listed as one of the early pre-dynastic rulers of the region.دو لول سنگ هماتیت، ایزد خورشید (شَمَش) با دستان نیمه‌‌‌افراشته پیشکش شاه شهر سیپار را دریافت می‌‌‌کند

Sin,Annunaki در پایین نگاره، دو ایزد پریستار با دستان نیمه افراشته

 حرکت دست به دعا برداشتن در ایران زمین پایداری و گسترش چشمگیری داشته و بی اغراق پنج هزاره است که در اسناد و مدارک تاریخی مدام تکرار می‌‌‌شود. چنین می‌‌‌نماید که در ابتدای کار این حرکت درخواست کردن چیزی از کسی را می‌‌‌رسانده و به تدریج در قالب درخواست برآورده شدن آرزویی از ایزدی دگردیسی یافته است. چون بر مهری سومری از هزاره‌‌‌ی سوم پ.م نقشی از ایزدبانوی نین‌‌‌خورساگ می‌‌‌بینیم که همتای قدیمی‌‌‌تر ایشتار بوده و در صحنه‌‌‌ای همراه با پسرش نینورتا (خدای جنگ) در برابر ایزدبانوی بزرگ اینانا بازنموده شده، در حالی که دستانش را به همین ترتیب بالا برده است (تصویر زیر).

Related image

Apkallu de Mesopotamia 5پریستاران در برابر درخت حیات و خدای آشور، حدود ۷۰۰ پ.م

Urartian Bronze Votive Plaque, c. 8th-7th century BCپلاک برنزی از اورارتو، قرن هشتم پ.م

G:\pix\projects\iranzamin\3000-1200\art\Elamite silver beaker of a ruler with proto elamite inscription ca 3rd millennium BC Mahboobian gallery, London.jpg جام با خط پیشا ایلامی، ابتدای هزاره‌‌‌ی سوم پ.م (مجموعه‌‌‌ی محبوبیان)؛ 

نمونه‌‌‌ی دیگری از این حالت را در سنگ‌‌‌نگاره‌‌‌ی ۲ کول‌‌‌فرح در ایذه داریم که به قرن نهم و هشتم پ.م تعلق دارند صفی طولانی از حدود چهارصد پریستار را بر سنگی مجسم ساخته که همگی دستانشان را تا مقابل چهره برافراشته‌‌‌اند و پیشاپیش‌‌‌شان شاه با ابعادی بزرگتر قرار گرفته که او نیز چنین وضعیتی دارد (تصویر زیر).

http://www.tispoon.com/api/image/4319/?t=1&w=1500&pId=16812این صحنه به پیشکش کردن قربانی به خدایان مربوط می‌‌‌شود چون ذبح گاو کوهاندار در جلوی صحنه بر سنگ حکاکی شده است. دقیقا همین حالت را در سنگ‌‌‌نگاره‌‌‌ی اِشاقوند در تاق بستان (تصویر زیر) هم می‌‌‌بینیم.

G:\pix\projects\iranzamin\The relief at Eshaqvand (cast at Taq-e Bostan).jpg این نگاره‌‌‌ی آسیب‌‌‌دیده‌‌‌ی صخره‌‌‌ای مغی را نشان می‌‌‌دهد که مراسم نیایشی را برگزار می‌‌‌کند و دستان خود را به همین ترتیب بالا برده است.

حرکت دست به دعا برداشتن به ویژه طی دهه‌‌‌های گذشته بیش از پیش اهمیتی نمادین و سیاسی پیدا کرده و در آیین‌‌‌های دینی‌‌‌ای که به نوعی با سیاست پیوند خورده‌‌‌اند به کار گرفته می‌‌‌شود. زمانی که محمدرضا شاه برای نخستین بار برای مراسم حج به عربستان سفر کرد، با توجه به بحران مشروعیتی که پس از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ گریبانگیرش بود، تصویرهایی از خود را در حال اجرای مراسم حج منتشر کرد که در میان طبقات مذهبی مردم –که بسیاری‌‌‌شان هوادار کودتاچیان هم بودند- با استقبال روبرو شد. مشهورترین این تصویرها شاه را با دستانی به دعا افراشته نشان می‌‌‌داد. دو دهه بعد، وقتی محمدرضا شاه سرنگون شد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، برای نخستین بار مراسم نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد و این نشانه‌‌‌ی غلبه‌‌‌ی جناح مذهبی انقلابیون بر چپ‌‌‌گرایان بود. از این مراسم هم تصویرهای زیادی انتشار یافت که در بیشترشان رهبران انقلابی نمایان بودند که دستان‌‌‌شان را به دعا بالا گرفته بودند.

G:\pix\projects\iranzamin\modern\11chronicle\1357-62\The_First_Friday_Prayers_in_Tehran,_leading_by_Ayotalloah_Taleghani.jpgجمعه ۵ امرداد ۱۳۵۸: اولین نماز جمعه‌‌‌ی انقلابیون در دانشگاه تهران

عربستاننوروز ۱۳۳۷: محمدرضا شاه در مراسم حج 

ث) تهدید کردن

این حالت دست احتمالا مشتقی از حالت بالا نگهداشتن سلاح در جریان نبرد بوده و به همین خاطر تهدید کننده می‌‌‌نماید. در این الگو یک دست در حالت مشت شده و با زاویه‌‌‌ای در حدود کمر به جلو اشاره می‌‌‌کند و دست دیگر عمود بر محور آن تا بالای گوش بالا می‌‌‌آید. انگشتان هر دو دست در این حال با بدن فاصله دارند و از نظر ریختی با وضعیت جنگاوری که با دستی سپر گرفته و با دست دیگر شمشیر یا نیزه‌‌‌اش را بلند کرده همسان است. این حالت را به ویژه در نمایش خدای توفان کنعانی‌‌‌ها یعنی بعل در قرون دوازدهم تا هشتم پ.م زیاد می‌‌‌بینیم و چنین می‌‌‌نماید که در بسیاری از موارد دست برافراشته‌‌‌ی ایزد حامل صاعقه بوده باشد. همین الگو بعدتر توسط یونانی‌‌‌ها و رومی‌‌‌ها وامگیری می‌‌‌شود و در قرون پنجم تا اول پیش از میلاد زئوس و ژوپیتر را هم با همین حالت بدنی نشان می‌‌‌داده‌‌‌اند. نکته‌‌‌ی جالب درباره‌‌‌ی این حرکت دست آن است که خاستگاهش مصری است و نقش فرعون از ابتدای هزاره‌‌‌ی سوم پ.م به همین شکل بر دیوارنگاره‌‌‌ها و لوح‌‌‌ها فراوان تکرار می‌‌‌شود، در حالی که با دست راست گرزی را بالا برده و با دست چپ موی سر دشمن‌‌‌اش را گرفته است. نکته‌‌‌ی جالب درباره‌‌‌ی تندیسهای بعل کنعانی آن است که نه تنها همین حالت بدن فرعون را تقلید می‌‌‌کنند، که اغلب کلاهی بلند شبیه به تاج سفید فرعون بر سر دارند. این را هم می‌‌‌دانیم که فلسطین و سوریه برای قرنها در میدان نفوذ فرهنگی و سیاسی مصر قرار داشته و از این رو این حالت دست را باید الگویی وامگیری شده دانست که از تمدن مصری به قلمرو ایران زمین وارد شده است.

Baal God, bronze and gold statuette from Ugarit (Ras Shamra), Syria, Middle Syrian period, 14th-13th BCE

G:\pix\projects\iranzamin\Baal, from Syria, Bronze Age (c.1350-1250 BC).jpg

Баал

Weather and War God, Baal Bronze; Syria or Anatolia, 1400 - 1200 B. C. California Museum of Ancient Artsتندیس‌‌‌های خدای توفان (بعل) از شمال سوریه، قرن چهاردهم و سیزدهم پ.م

G:\pix\projects\Art\کنعان\Tyre (Phoenicia).jpg تندیس بعل از صور Chaos Monster and Sun God مردوک بابلی هنگام نبرد با تیامت

این حالت بدنی شباهتی چشمگیر دارد به آنچه که در هنر میانرودانی درباره‌‌‌ی داستان غلبه‌‌‌ی مردوک بر تیامت می‌‌‌بینیم و در آن ایزد توفان در چنین وضعیتی بازنموده می‌‌‌شود، در حالی که در هر دست خود آذرخشی را گرفته و با آن به دیو آشوب حمله می‌‌‌برد. درباره‌‌‌ی این که نگاره‌‌‌های مشهور مردوک بابلی هم زیر تاثیر هنر مصری قرار گرفته باشند، جای چون و چرای فراوان است و بعید نیست این حالت بدنی در میانرودان به شکلی مستقل و موازی با مصر تحول یافته باشد. با این همه نفوذ فرهنگ مصری بر بازنمایی‌‌‌های بعل‌‌‌ کنعانی آشکار است و چه بسا دایره‌‌‌ی این وامگیری تا میانرودان نیز بسط یافته باشد.

در قرون بعدی نمونه‌‌‌هایی از این الگوی حرکتی در ایران شرقی نیز نمایان شد و در هنر بودایی ردپاهایی از آن را می‌‌‌بینیم. هرچند هرگز این نمونه‌‌‌های اهمیت و بسامد زیادی پیدا نکردند و اغلب در شخصیتهایی فرعی و حاشیه‌‌‌ای نمایان می‌‌‌شوند و در بسیاری از موارد با ابزارهایی همراه هستند که قالب عمومی رمزنگاری‌‌‌اش را با آنچه در ایران غربی می‌‌‌بینیم متفاوت می‌‌‌سازد.

https://flic.kr/p/aweXzL | Dunhuang Mogao Grottoesپیل‌‌‌بان مینویی بر دیوارنگاره‌‌‌ای از غار دون هوانگ، قرن هفتم تا نهم میلادی

 

 

  1. – گاهان، هات ۲۸، بند نخست.
  2. گاهان، هات ۲۹، بند ۵.
  3. گاهان، هات ۵۰، بند ۸.
  4. Giovanni Pastrone
  5.  Cabiria
  6. Gabriele d’Annunzio
  7. Winkler, 2009: 2.
  8. Cicero, Atticus Letters, 16.15.3.6.

 

 

ادامه مطلب: گفتار دوم: اشاره با انگشت

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب