پنجشنبه , آذر 22 1403

دیباچه

دیباچه

نخستین بار در سالهای آخر دبیرستان بودم که داستانی علمی-تخیلی با ساختاری نزدیک به «دازیمدا» را نوشتم. آن روزها اوقات خواب‌‌‌‌آور و کم‌‌‌‌بازده کلاسهای درس را به این شکل پر می‌‌‌‌کردم که گوشه‌‌‌‌ای دور افتاده در کلاس –اغلب در نقطه‌‌‌‌ی کور نگاه معلمان- می‌‌‌‌نشستم و برای خودم چیزهایی می‌‌‌‌نوشتم، که بسیاری‌‌‌‌اش داستانهای کوتاهی تخیلی بود در سیاره‌‌‌‌هایی دوردست، با موجوداتی ناشناخته و عجیب و غریب که خصوصیات‌‌‌‌شان را بر اساس همکلاسی‌‌‌‌ها و گاهی معلمها و ناظمها تعریف می‌‌‌‌کردم. این نوشته‌‌‌‌ها را با خودکار روی ورقه‌‌‌‌های امتحانی بزرگی می‌‌‌‌نوشتم و اغلب در همان میانه‌‌‌‌ی درس و مشق دست به دست بین بچه‌‌‌‌ها می‌‌‌‌گشت و گاهی رفیقان چیزکی هم در حاشیه‌‌‌‌اش می‌‌‌‌نوشتند و داستان را بسطی می‌‌‌‌دادند و یا پیشنهادی مطرح می‌‌‌‌کردند. این اولین تجربه‌‌‌‌ی من در ارتباط مستقیم با مخاطبان داستانهایم بود، بسیار پیش از آن که اینترنت اختراع شود و ابزارهایی درخشان مثل شبکه‌‌‌‌های اجتماعی تکامل پیدا کند. از دل همین داستانها بود که رمان «جنگجویان تِتیس» بیرون آمد، که همانطور به صورت نسخه‌‌‌‌ی خطی کهنسالی باقی ماند و هرگز منتشر نشد.

از حق نگذریم که معلم‌‌‌‌هایم اغلب آدمهای خوب و خوش‌‌‌‌طینتی بودند و بسیاری‌‌‌‌شان که از قضیه بویی می‌‌‌‌بردند هم زیرسبیلی رد می‌‌‌‌کردند و کاری به کارم نداشتند. یکی دو نفرشان حتا در زنگ تفریح نوشته‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌گرفتند و می‌‌‌‌خواندند و با تشویق باز می‌‌‌‌گرداندند. چون روایتها کمابیش آشکار و عیان بود و مثلا کافی بود معلمی شاگردی شیطان را از کلاس بیرون بیندازد تا نیم ساعت بعدش داستانی چند صفحه‌‌‌‌ای درباره‌‌‌‌ی دستگیری یک جنایتکار از فلان نژاد دست به دست بچرخد، که پلیسی از بهمان نژاد او را شناسایی کرده بود. این داستانها اغلب چاشنی طنز و شوخی داشت و چون موجوداتش را نقاشی هم می‌‌‌‌کردم، بین بچه‌‌‌‌های مدرسه‌‌‌‌مان هواخواه بسیار پیدا کرده بود.

بعدتر که به دانشگاه وارد شدم، داستان «دازیمدا» را نوشتم و این اثری بود کمابیش سیاسی که به موضوعات روز می‌‌‌‌پرداخت و به ویژه ماجرای قتلهای زنجیره‌‌‌‌ای و کشمکشهای اجتماعی آن دوران را در خود منعکس می‌‌‌‌کرد. داستان دازیمدا کم کم بسط یافت و به رمانی تبدیل شد، و در سال ۱۳۷۵ بود که کل موجوداتش را نقاشی کردم و در کتابی به اسم «فرهنگ موجودات کیهانی» گرد آوردم، که در واقع نوعی دایره‌‌‌‌المعارف از موجوداتی بود که خلق کرده بودم، و با تاثیر پذیرفتن از عجایب‌‌‌‌المخلوقات قزوینی و کتاب‌‌‌‌الحیوان جاحظ نوشته شده بود. از آن نوعی که بعدتر دیدم در جهان درباره‌‌‌‌ی بازی‌‌‌‌ها و سریالهای علمی-تخیلی باب است، و البته تحول و رواجش کمابیش همزمان بود با دورانی که در جهانی پیشا-اینترنتی، بی‌‌‌‌خبر از آنها و موازی با آن این متنها را می‌‌‌‌پروراندم.

این روند کشیدن موجودات تخیلی و نوشتن درباره‌‌‌‌شان بعد از آن ادامه یافت و به ویژه از آن رو برایم جالب بود که هردو را فی‌‌‌‌البداهه انجام می‌‌‌‌دادم و بنابراین مدام در جریان شرح موجودات داستانهای نو خلق می‌‌‌‌شد و از دل داستانها موجودات تازه پدید می‌‌‌‌آمد! مهمترین رمانی که از تمام این فرایندها بیرون آمد، همان «دازیمدا» بود که در سال ۱۳۸۳ تلاشی برای انتشارش انجام شد و ممنوع‌‌‌‌الچاپ شد. در ۱۳۸۷ دوست خوبم دکتر آرش حجازی آن را برای چاپ دست گرفت و خوش‌‌‌‌بین بود که بتواند با روابطی که دارد، مجوز چاپش را بگیرد. همو بود که دو بازخورد درباره‌‌‌‌ی کتاب داد، یکی آن که «بویش کم است» -چون قهرمان راوی داستان با زبانی بویایی ارتباط برقرار می‌‌‌‌کرد!- و دیگر این که شرط بست نتوانم در کتاب اسم حافظ شیرازی را بیاورم. چون روایت در دنیایی به کلی بی‌‌‌‌ربط می‌‌‌‌گذشت و هیچ ارتباطی به زمین و انسانها نداشت.

پس از آن ویراست نهایی دازیمدا را نوشتم و فکر کنم هردو شرط را از او بردم. اما دیگر زمانه دیگر شده بود و امکان حضور او و انتشار کتاب از دست رفته بود. پس از آن هم باز در ۱۳۹۲ کوششی برای گرفتن‌‌‌‌ مجوز برای دازیمدا انجام شد که باز به توقیف متن منتهی شد. آنگاه کتاب به شکلی زیرزمینی منتشر شد و خودم هم به شکل الکترونیکی آن را منتشر کردم.

بدنه‌‌‌‌ی آنچه که در این کتاب می‌‌‌‌بینید، به موجودات کتاب «دازیمدا» مربوط می‌‌‌‌شود، و این جلد نخست از مجموعه‌‌‌‌ای از رمان‌‌‌‌هاست که در دنیایی رنگین و دوردست جریان پیدا می‌‌‌‌کند. برخی از این موجودات هم در داستانهای کوتاه آمده‌‌‌‌اند و برخی دیگر در جریان نقاشی خلق شده‌‌‌‌اند و هنوز در داستانی ظهور نکرده‌‌‌‌اند، ‌‌‌‌هرچند شرح خصوصیاتشان را اینجا خواهم آورد.

برخی از این موجودات در گذر زمان به صورتهای مختلف ترسیم و اندیشیده شده‌‌‌‌اند و بنابراین روایتها و نسخه‌‌‌‌هایی متفاوت از آنها موجود است. قاعدتا می‌‌‌‌بایست نسخه‌‌‌‌ی نهایی که در «دازیمدا» می‌‌‌‌بینید را در این متن بیاورم. اما این مرضِ تغییر دادن مداوم همه‌‌‌‌چیز در دایره‌‌‌‌ی تخیل صفتی مقدس است و به همین خاطر همچنان که در نقاشی‌‌‌‌ها مدام ریخت و قیافه‌‌‌‌ی موجودات دگرگون می‌‌‌‌شود، در داستانها هم مرتب شاخ و برگ پیدا می‌‌‌‌کنند. خلاصه آن که همه‌‌‌‌ی نسخه‌‌‌‌هایی که در گذر سالها از این موجودات کشیده‌‌‌‌ام را کنار هم خواهم آورد. آنهایی که با مدادرنگی و خودکار کشیده شده از همه قدیمی‌‌‌‌تر (۱۳۷۴-۱۳۷۷) است و نقاشی‌‌‌‌هایی که در رایانه به صورت 2D-Art کشیده‌‌‌‌ام –به همراه بسیاری از نقاشی‌‌‌‌های غیررنگی- از از همه جدیدترند. پرسشی که بسیار درباره‌‌‌‌ی کتاب «دازیمدا» پرسیده‌‌‌‌اند، دلیل نام‌‌‌‌گذاری موجودات به این شکل خاص است. در پایان هر مدخل با برچسب «ریشه:-» خاستگاه این نام‌‌‌‌ها را هم به اختصار شرح خواهم داد.

 

 

ادامه مطلب: پیش‌‌درآمد

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب