شرحى زبانشناختى

شرحى زبانشناختى

سومرى، یکی از نخستين زبانهای انسانى است که به صورت نوشتارى ثبت شده است. از نظر خويشاوندى با ساير زبانها و شيوه‌‌‌‌‌‌ى جايگيرى در نسب‌‌‌‌‌‌نامه‌‌‌‌‌‌ى زبانها، برداشتهاى گوناگونى در مورد سومرى وجود دارد. بى‌‌‌‌‌‌ارتباط بودن آن با زبانهاى سامى و -با قطعيت كمترى- هندوايرانى آشكار است. با اين وجود فرضيه‌‌‌‌‌‌ى ارتباط آن با زبانهاى آريايى و پارسى باستان به ويژه در ايران هوادارانى دارد. با وجود جالب توجه بودن برخى از شباهتهاى ساختارى سومری با زبان‌‌‌های باستانی ایرانی، به دليل نابسندگی شواهد براى داورى در مورد خويشاندى اين دو، همچنان ديدگاه پذيرفته شده‌‌‌‌‌‌ترِ متفاوت بودن تبار اين زبان را مى‌‌‌‌‌‌پذيریم و در اين نوشتار آن دو را داراى منشأ مستقلى در نظر مى‌‌‌‌‌‌گيریم.

سومرى زبانى است كه تا دو هزار سال به صورت زبان غالب، و تا چهار هزار سال به صورت زبان مقدس و مذهبى به بقاى خود ادامه داد و به اين ترتيب بايد آن را يكى از موفقترين و ديرپاترين زبانهاى انسانىِ شناخته شده دانست. اين زبان در روزگار رواجش، در قالب دو گويش اصلى وجود داشته است. نخست، اِمِه-گير كه نام رسمى زبان سومرى بوده و «اشرافى و اصيل» معنا مى‌‌‌‌‌‌دهد و نام بومى زبان مردمِ «شو-مِر» بوده که امروز در گويش رايج امروزى سومر می‌‌‌نامیم‌‌‌اش.

دومين گويش سومرى، «اِمِه-سال» خوانده مى‌‌‌‌‌‌شد که «خوب، ظريف و ريز» معنا مى‌‌‌‌‌‌دهد، و احتمالا در ابتدا گويش ويژه‌‌‌‌‌‌ى زنان ميانرودان بوده و بعدها گسترش بيشترى پيدا كرده. شكلى از سومرى كه بعدها در بابل رايج شد، از همين امه-سال مشتق شد، و به صورت زبان دربارى و مذهبى در امپراتورى آشور هم دوام آورد.

اين دو گويش در ساخت دستورى و آواشناسى تفاوتهايى با هم داشته‌‌‌‌‌‌اند، اما ريخت‌‌‌‌‌‌شناسى واژگان در هر دو يكسان بوده، و تركيبات واژگانى كمابيش مشابهى را نيز شامل مى‌‌‌‌‌‌شده‌‌‌‌‌‌اند. بر مبناى لوحه‌‌‌‌‌‌هاى به دست آمده از كتابخانه‌‌‌‌‌‌ى سلطنتى اور، چنين به نظر مى‌‌‌‌‌‌رسد كه گويش امه-سال قديمى‌‌‌‌‌‌تر، تغييرناپذيرتر، و در مورد آواها محافظه‌‌‌‌‌‌كارتر بوده است، و مانند ساير گويشهاى زنان، از مخرجهاى واكى جلوتر و بالاترى نسبت به امه-گير برخوردار بوده است.

زبان سومرى علاوه بر اين دو گويش اصلى، مشتقهاى ديگرى هم داشته است. «امه-اوتولا» (لهجه‌‌‌‌‌‌ى چوپانى»، «امه-مَلاها» (گويش تخصصى ملوانان)، «امه-گال» (گويش ادبى)، و «امه-سوكود» (زبان مرتفع، يعنى گويش مردم كوه‌‌‌‌‌‌نشين) نمونه‌‌‌‌‌‌هايى از اين گويشها هستند كه با وجود مورد اشاره قرار گرفتن در دو گويش غالب ديگر، هنوز اثر ادبى خاصى از آنها به دست نيامده است.

در زبانشناسى سنتی، دو دسته‌‌‌‌‌‌ى اصلىِ زبانهاى فاعلى[1] و زبانهاى مفعولى[2] را از هم تفكيك مى‌‌‌‌‌‌كنند. در زبانهاى مفعولى، شكل صرفى فاعل در افعال لازم و متعدى تغييرى نمى‌‌‌‌‌‌كند و پسوندى يكسان را به خود مى‌‌‌‌‌‌پذيرد. در اين زبانها مفعول است كه با پذيرش پسوندى خاص مشخص مى‌‌‌‌‌‌شود. به عنوان مثال، در زبان اكدى فاعل در جمله‌‌‌‌‌‌ى «شَروم ايلّيك» (شاه رفت)، «شروم» است كه پسوند آن (-اوم) با حالت متعدى‌‌‌‌‌‌اش در «شَروم بيتام ايپوش» (شاه خانه را ساخت) تفاوتى ندارد. چنان كه مى‌‌‌‌‌‌بينيد، مفعول صريح «بيتام» پسوند خاصِ مفعولى (-آم) را به خود پذيرفته است.

در مقابل، در زبانهاى فاعلى، افعال متعدى در حالت فاعلى[3] صرف مى‌‌‌‌‌‌شوند و مفعول و فاعلِ مربوط به افعال لازم در شكل مطلق مى‌‌‌‌‌‌آيند. شكل صرف افعال و اسامى در برخى از زبانهاى اين گروه، به كمك پسوندهاى اضافه شده به ريشه‌‌‌‌‌‌ى واژه انجام مى‌‌‌‌‌‌گيرد. اما اين امر عموميت ندارد. به عنوان مثال در زبان سومرى، دو جمله‌‌‌‌‌‌ى بالا به صورت «لوگال ايگين» (شاه رفت) و «لوگالِه اِ موندا» (شاه خانه را ساخت) نوشته مى‌‌‌‌‌‌شوند كه در اولى لوگال (شاه) به صورت مطلق آمده و پسوند فاعلى متعدى (-اِ) را به خود نپذيرفته است.

امروز ديدگاه وان آندرن[4] كه تقسيم كردن مطلق زبانها به اين دو گروه را كارى نادرست مى‌‌‌‌‌‌دانست، بیشتر رواج يافته است. به نظر او، اين دو عبارت را بايد بيشتر به عنوان دو قطب طيفى زبانشناختى در نظر گرفت كه در هر نقطه از آن زبانهايى جايگيرى كرده‌‌‌‌‌‌اند. زبانهايى مانند باسك، گرجى، استراليايى بومى و آمريكايى بومى از زبانهايى هستند كه بيشتر در قطب فاعلى قرار دارد. با اين وجود، در بسيارى از همين زبانها، ساخت دستورى مفعولى هم ديده مى‌‌‌‌‌‌شود. مثلا در باتِس كه از گويشهاى گرجى است، براى اشاره به كنشهاى ارادى از ساخت فاعلى و براى كنشهاى غيرارادى و تصادفى از ساخت مفعولى[5] استفاده مى‌‌‌‌‌‌كنند.

ویکتور كريستيون[6] اولين كسى است كه زبان سومرى را به عنوان زبانى فاعلى[7] رده‌‌‌‌‌‌بندى كرد، و اين نگرش هنوز هم با چالشها و مخالفتهاى فراوانى روبروست. اگر بخواهيم انعطاف پذيرى ديدگاه وان آندرن را حفظ كنيم، بهتر است بگوييم كه سومرى زبانى است كه در طيف مورد نظر به قطب فاعلى نزديكتر است، اما بقايايى از ساخت مفعولى را هم در برخى از عبارات خود حفظ كرده است.

روش ديگر رده‌‌‌‌‌‌بندى زبانها، در قرن نوزدهم ابداع شد، و بر مبناى ساخت معنايى تكواژها[8] در زبان استوار بود. بر اين مبنا زبانها را به سه گروهِ زير تقسيم مى‌‌‌‌‌‌كردند:

الف) زبانهاى گسسته[9]: كه در آنها هر تكواژ داراى معناست و نقش يك واژه را ايفا مى‌‌‌‌‌‌كند و پسوندهايى كه نشانگر زمان يا تعدادشان است را به خود مى‌‌‌‌‌‌پذيرند. زبان چينى نمونه‌‌‌‌‌‌اى برجسته از اين زبانهاست.

ب) زبانهاى آميخته[10]: كه در آنها تعداد كمى از پسوندها (معمولا يكى) به واژه اضافه مى‌‌‌‌‌‌شوند و آن را صرف مى‌‌‌‌‌‌كنند. زبان لاتين و اكدى نمونه‌‌‌‌‌‌هايى از اين زبانها هستند. در اين زبانها به دليل پيچيده بودن ساخت صرف واژگان، تراكم معنايى زيادى را بر تعداد كمى از تكواژها مى‌‌‌‌‌‌بينيم، مثلا amoدر لاتين به معناى «من دوست دارم» است و بر فاعل اول شخص مفردى كه در زمان حال به طور فعال كنش دوست داشتن را انجام مى‌‌‌‌‌‌دهد، دلالت مى‌‌‌‌‌‌كند.

پ) زبانهاى پيوندى[11]: در اين زبانها چند علامت دستورى پيشوندى يا پسوندى با هم تركيب مى‌‌‌‌‌‌شوند و يك واژه را مى‌‌‌‌‌‌سازند. بر خلاف زبانهاى آميخته، اين پسوندها با هم ادغام نمى‌‌‌‌‌‌شوند و كوتاه نمى‌‌‌‌‌‌شوند. زبان تركى مثالى از اين زبانهاست. واژه‌‌‌‌‌‌اى مانند ev.ler.in.denدر اين زبان، مثالِ گويايى از خواص ياد شده است. در اين واژه ما به ترتيب اين بخشها را مى‌‌‌‌‌‌بينيم: ) evخانه)، ) lerعلامت جمع)، In )مال او)، den (از) كه در كل «از خانه‌‌‌‌‌‌ى او» معنا مى‌‌‌‌‌‌دهد. زبان سومرى هم در اين دسته از زبانها مى‌‌‌‌‌‌گنجد و چنان كه از آوانگاشت زبان آشكار است، خصلتى پيوندى دارد. این دو زبان البته ارتباطی با هم ندارند و اصولا جایگیری در رده‌‌‌های سه‌‌‌گانه‌‌‌ی یاد شده خویشاوندی زبانها را نشان نمی‌‌‌دهد و تقسیم‌‌‌بندی‌‌‌ای مصنوعی بر مبنای ریخت و ساخت زبان است. چنان که زبانهای ژاپنی و آلگونکین (مربوط به سرخپوستان آمریکا) هم پیوندی هستند و بی‌‌‌شک اینها هیچ ارتباط تبارشناسانه‌‌‌ای با هم ندارند.

گوشزد كردن اين نكته ضرورت دارد كه زبانشناسان امروزى، اين سه طبقه از زبانها را هم مثل حالت فاعلى و مفعولى داراى حد و مرز قاطع و روشن نمى‌‌‌‌‌‌دانند و اين عنوانها را نيز به عنوان سه قطب طيف بندى مثلثى جديدى در نظر مى‌‌‌‌‌‌گيرند و هر زبانى را داراى ساختارى تركيبى كه آميخته‌‌‌‌‌‌اى از هر سه شكل ياد شده است مى‌‌‌‌‌‌دانند.

گذشته از ملاحظات زبانشناختى، در مورد ترجمه‌‌‌‌‌‌ى موجود هم بايد به چند نكته‌‌‌‌‌‌ى نوشتارى اشاره كنم. نخست اين كه زبان سومرى مانند خط هيروگليف، انديشه‌‌‌‌‌‌نگار بوده است و كاتبان كهنِ آن به ازاى هر واژه علامتى مشتق شده از نشانه‌‌‌‌‌‌هاى تصويرى را بر لوحه‌‌‌‌‌‌هايشان حك مى‌‌‌‌‌‌كردند، كه بسته به شرايط و قراردادهاى لحظه‌‌‌‌‌‌اىِ موجود در حال و هواى متن، معناى خاصى را در ذهن تداعى مى‌‌‌‌‌‌كرده است. ناگفته پيداست كه بخش عمده‌‌‌‌‌‌ى اين قراردادها براى به كار گيرندگان باستانى اين زبان آشنا و ملموس و جا افتاده بوده، اما براى مترجم امروزى مبهم و ناشناخته است. به همين دليل هم در متون حقوقى باستانى تشخيص مترجمان از اينكه طرف خريدار كدام و فروشنده كدام بوده، هميشه با شك و ترديد تلقى شده است.

نشانگرهاى آوايى در زبان سومرى، مانند زبان هيروگليف به دنبال تاريخى طولانى و تكاملى درازمدت شكل گرفتند، و به شدت زير تأثير ساختِ انديشه‌‌‌‌‌‌نگار نخستينِ اين زبان بوده‌‌‌‌‌‌اند. متن روياى دوموزى، در شكلِ آوانگارانه شده‌‌‌‌‌‌ى سومرى نوشته شده است، و در آن هر علامت -بر مبناى تبارشناسى‌‌‌‌‌‌اش- آواهايى خاص را بازنمايى مى‌‌‌‌‌‌كرده است. اين آواها ممكن است به هجاهاى مصوت-صامت (م-ص)، يا صامت مصوت (ص-م) يا اشكال پيچيده‌‌‌‌‌‌تر (ص-م-ص، ص-م-م-ص، و…) دلالت كنند. همچنين نشانگرهايى هم وجود داشته است كه خوانده نمى‌‌‌‌‌‌شده ولى نوشته مى‌‌‌‌‌‌شده و حالت واژگان را تعيين مى‌‌‌‌‌‌كرده است. مثلا «دينگير» شناسه‌‌‌ای به معناى خدا بوده و پيش از نام خدايان مى‌‌‌‌‌‌آمده است.

در متن كنونى، به پيروى از استانده‌‌‌‌‌‌ى رايج در حرف نويسى و آوانويسى سومرى استفاده کرده‌‌‌‌‌‌ام. با این تفاوت که این استانده را برای نگارش آواها به زبان پارسی منتقل کرده‌‌‌ام و دلیلی ندیدم آوانگاری‌‌‌ها را به خط لاتین نقل کنم، در شرایطی که خط پارسی برای حمل این مضمون کفایت دارد.

هر سطر از یک بخش آوانگار تشکیل شده که در آن واجها را به طور جداگانه (بر مبنای هر نماد اندیشه‌‌‌نگار میخی) به هجاهاى فارسى بازگردانده‌‌‌‌‌‌ام. در مواردى كه بيشتر از يك علامت بر يك هجا دلالت كند، قرارداد رايج در ميان اكدشناسان و سومرشناسان اين است كه بر مبناى بسامد و رواج علامت آن را علامت گذارى مى‌‌‌‌‌‌كنند. به اين شكل كه رايج‌‌‌‌‌‌ترين شكل را با آواى بدون علامت (مثل (Uنشان مى‌‌‌‌‌‌دهند و علايم مربوط به درجات پايينترِ رواج را به ترتيب با U5 _U4 _U3 و… نشان مى‌‌‌‌‌‌دهند. از آنجا كه نخستين كدهاى ميخىِ رمزگشايى شده اكدى بوده‌‌‌‌‌‌اند، بسامد و نظام عددگذارى را در مورد تمام زبانهاى باستانى به پيروى از قرارداد اكدى نشانه‌‌‌‌‌‌گذارى مى‌‌‌‌‌‌كنند.

در سطر بعدی، که زیرش خطی کشیده شده، خوانش پیشنهادی سطر را آورده‌‌‌ام. در نقل آواها براى سادگى بيشتر، از شكل خام و بى‌‌‌‌‌‌علامت آوا براى رايجترين نشانه‌‌‌‌‌‌ها و نمايه‌‌‌‌‌‌هاى عددى براى ساير نشانه‌‌‌‌‌‌هاى همخوان استفاده كرده‌‌‌‌‌‌ام. قرارداد زبان اكدى را به پيروى از متون اروپايى حفظ كرده‌‌‌‌‌‌ام و تنها نظام نمايه‌‌‌‌‌‌نويسى عددى را كمى ساده‌‌‌‌‌‌تر كرده‌‌‌‌‌‌ام. البته اين روشى است كه در متون ترجمه‌‌‌‌‌‌ى جديدتر به زبان انگليسى هم ديده مى‌‌‌‌‌‌شود و بنابراين شايد بتوان آن را با تحولات مورد قبول سومرشناسان جديد همراه دانست.

به روش مرسوم، نمايه‌‌‌‌‌‌هاى عددى را در زير آوا، و نشانگرهاى توضيحى را در بالاى واژگان مربوطه نگاشته‌‌‌‌‌‌ام. معمولا براى ساده شدن كار به جاى واژه‌‌‌‌‌‌ى سومرى دينگير كه پيش از نام خدايان مى‌‌‌‌‌‌آيد، حرف dرا به علامت اختصار مى‌‌‌‌‌‌گذارند. من براى ساده شدن در زبان فارسى علامت «خ» را به عنوان كوتاه شده‌‌‌‌‌‌ى «خدا» در ابتداى نام خدايان، يعنى همان جايى كه در اصل كتيبه‌‌‌‌‌‌ها علامت دينگير آمده، گذاشته‌‌‌‌‌‌ام. ساير قواعد حرف‌‌‌‌‌‌نويسى را بنابر قراردادهاى رايج در ميان سومرشناسان نگاشته‌‌‌‌‌‌ام. يعنى به عنوان مثال آواهای مشكوك را با علامت پرسش «؟» نشان داده‌‌‌‌‌‌ام و خوانده‌‌‌‌‌‌هاى ناخوانا و حدسى را در دوكمان () گذاشته‌‌‌‌‌‌ام و…

حرف‌‌‌‌‌‌نويسى فارسى را تنها به كمك حروف فارسى (با چشم‌‌‌‌‌‌پوشى از ط، ظ، ص، ض، و…) و علايم ششگانه‌‌‌‌‌‌ى رايج (اَ، اِ، اُ، آ، او، اى) نگاشته‌‌‌‌‌‌ام و از ساير اشكال رايج (مثلا پسوند -ه براى نشان دادن اِ) استفاده نكرده‌‌‌‌‌‌ام. اما در آوانگارى كه سرعت خواندن مهمتر جلوه مى‌‌‌‌‌‌كند، از ئه و -ه براى بستن واجهاى آخر واژه بهره برده‌‌‌‌‌‌ام .

آواهاى مربوط به يك واژه را با خط فاصله (-) از هم جدا كرده‌‌‌‌‌‌ام و آوانويسى جمله‌‌‌‌‌‌ها را بر مبناى حرف‌‌‌‌‌‌نويسى استخراج كرده‌‌‌‌‌‌ام. گزاره‌‌‌‌‌‌ى آوانگاشتى را در زير عبارت حرف نويسى شده آورده‌‌‌‌‌‌ام. از روى كمتر بودن تعداد نمادهاى قراردادى و فقدان خطوط فاصله مى‌‌‌‌‌‌توان اولى را از دومى بازشناخت. به اين شكل كه در برابر عدد نشانگر سطرِ كتيبه، حرف نويسى، و در زير آن آوانگارى، و در آخر ترجمه‌‌‌‌‌‌ى فارسى را آورده‌‌‌‌‌‌ام.

ترجمه‌‌‌‌‌‌ى مقدماتى اين متن به كمك کتاب هِيز[12] انجام شد و حرف‌‌‌‌‌‌نويسى و معنانگارى را با ترجمه‌‌‌‌‌‌ى آلستر و بخشهایی از کريمر تطبيق داده‌‌‌‌‌‌ام. در مواردى كه اختلافى بين ترجمه‌‌‌‌‌‌ى نويسندگان گوناگون ديده مى‌‌‌‌‌‌شد به برداشت خود اعتماد كرده‌‌‌‌‌‌ام، و واژگانى را كه در ترجمه به گزاره‌‌‌‌‌‌ى اصلى افزوده‌‌‌‌‌‌ام تا متن فهميدنى شود، در بين دوقلاب [ ] گنجانده‌‌‌‌‌‌ام.

دانش متخصصان در مورد شيوه‌‌‌‌‌‌ى خواندن آواهاى سومرى، هنوز بسيار محدود است. تفاوت بين هجاهاى بلند و كوتاه درست مشخص نيست و در مورد ارزش آوايى و معنايى بسيارى از نشانه‌‌‌‌‌‌ها توافقى وجود ندارد. ارزش بيشتر واجها با معيار زبان اكدى قابل فهم است، و اطلاعاتِ موجود در مورد ساخت آوايىِ زبان اصلى سومرى به راستى ناچيز است. گمان مى‌‌‌‌‌‌كنم اگر اين ابهام و نادانىِ عمومى را با دانش اندك نگارنده از زبان سومرى پيوند زنيم، بهانه‌‌‌‌‌‌ى كافى براى توجيه ايرادهاى موجود در اين ترجمه فراهم شود. بدان اميد كه آگاهان لغزشها و نادرستى‌‌‌‌‌‌هاى اين متن را براى نويسنده بازگو كنند، و نخستين ترجمه‌‌‌‌‌‌ى روياى دوموزى به زبان فارسى را با اين زمينه، پذيرفتنى قلمداد كنند.

http://www.cdli.ucla.edu/dl/photo/P257261.jpgنمای یکی از الواح حاوی رویای دوموزی

 

 

  1. Accusative languages
  2. Ergative languages
  3. ergative
  4. Van Aanderen
  5. ergative
  6. Victor Christion
  7. accusative
  8. morphems
  9. Isolating languages
  10. Fusional languages
  11. Agglutinative languages
  12. Hayes, 1990.

 

 

ادامه مطلب: روياى دوموزى (۱)

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب