بخش پنجم: نتيجه
روياى دوموزى، يكى از كهنترين متون موجود در مورد مفهوم تنشزاى مرگ است. سويههاى اصلى بحرانآفرين اين مفهوم، در اين متن قابل رديابى هستند. اشارهى روشن به نقش روياى يك خدا در پيدايش خودآگاهى نسبت به مرگ، تأكيد بر نقش دشمنانى ناشناس و بيگانه، ولى پيگير و تعقيبگر -كه شايد صورت اوليهى عزراييل باشند-، و توصيف زندهى هراس دوموزى از ديگر نبودن، همه و همه عناصرى هستند كه به شكلى برجسته در اين شعر يافت مىشوند.
مىتوان از زواياى گوناگونى به اين شعر نگريست. آنچه كه در اين نوشتار آماج قرار گرفت، تنها اشاره به مفهوم تنشزاى مرگ بود، و شيوهاى كه شاعرِ سومرى با آن گلاويز شده است. اگر بخواهم رويكرد او را به اين موضوع خلاصه كنم، بايد به اين موارد اشاره كنم:
نخست، جبرگرايى آشكار و محور فرض كردن تقديرى محتوم، كه حتى با تلاشهاى خدايى مانند دوموزى و يارى اوتو و گشتينانا هم چارهپذير نيست. اين جبرگرايى بدبينانه را در ساير متون ميانرودان نيز به روشنى مىبينيم.
دوم، نقش پيشآگهى و خودآگاهىِ ناشى از روياى دوموزى، در به تعويق افتادن اين مرگ، هرچند اين گريز موقت در نهايت به ناكامى و شكست منتهى مىشود.
و بالاخره، نقش گشتينانا در مقام موجود مادينه و مرموزى كه با وجود نقش حاشيهاىاش، به عنوان نوعى مكمل عمل مىكند و در پشت پرده با رايزنىها، ياريگرىها -و خيانتهاى- احتمالىاش جريان داستان دوموزى را هدايت مىكند.
روياى دوموزى متنى كهنسال و مندرس مىنمايد. اما محتوايش براى چشمان كنجكاو تمام قرون و اعصار، خيرهكننده و توجهبرانگيز است. دغدغههاى شاعر گمنامى كه شش هزاره پيش در كلبهاى در عراق باستان نشسته بود و حاصل خيال شاعرانهاش را با نى تراشيدهاى بر كتيبهاى به خط ميخى مىنگاشت، خويشاوند و دوستِ ديرينهى هر انديشمندى است كه جسارت خيره شدن به چشمان ابوالهول مرگ و شنيدن معماهايش را داشته باشد. شايد بر اين مبنا، بتوان روياى دوموزى را روايتگر داستان تك تك ما دانست.
ادامه مطلب: كتابنامه
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب