بخش نخست: دنیاهای بیگانهی آشنا
ستونهاى جاودانگى چینوات
این ستونها در منطقهای موسوم به كوههاى اوهام قرار دارند که در جایی پرت و دور افتاده از سطح سیارهى همستگان جای گرفته است. از هزاران سال پیش افسانهاى مشهور در بین تمام گونههاى هوشمند بومى این سیاره رواج داشت كه بر مبنای آن تنها راه جاویدان شدنِ موجودات میرا، سفر کردن به قلمرو ستونهاى جاودانگى است. در طول تاریخ متنوع و پر پیچ و خمِ سرزمین چینوات، صدها گونهى هوشمند ساكن همستگان، هزاران هزار جویندهى مشتاق جاودانگى در طلب رسیدن به این فرجام مطلوب پاى در راه دراز كوههاى اوهام گذاشتهاند و نام و نشانی از آنها باقی نمانده است.
همه مىدانند كه این كوههاى پوشیده در ابرهاى سبز، خاصیت عجیبى دارند و آن هم این است كه جز موجود زنده، هیچ ماشین دیگرى در اطراف آن كار نمىكند و بال زدن و پرواز در آن نیز بسیار خطرناک و مرگبار است. یعنى براى رسیدن به آنجا نمىتوان از هوانورد یا خودرو استفاده كرد. به همین خاطر کاروانهایی از سالکان جسور و پهلوانان دورهگرد که قدم در راه رسیدن به ستونهای جاودانگی میگذاشتند، پای پیاده به آن سو میشتافتند.
از میان بیشمار جویندهى جاودانگى كه به این منطقه رفته بودند، هیچكس برنگشت تا راز این ستونها را بازگو كند. به همین خاطر فرض بر آن بود که دروازهای به سوی دنیایی دیگر در این جایگاه پنهان شده که به راستی شکلی از نامیرایی را برای زایران فراهم میآورد. این معما زمانى گشوده شدكه شروکین که پهلوان حماسى نامدار نژاد مولوک بود، به آنجا سفر كرد و نخستین کسی بود که زنده برگشت. او افشا كرد كه ستونهاى جاودانگى در دشتى گسترده و وسیع قرار دارند كه راه ورود به آن، یكطرفه است و بازگشت از همان راه ناممكن است. از لابهلاى سنگهاى داغ و مذاب كف این دشت بخارهایی از دریاچههای مذاب طلا و مس بیرون مىزند. هركس كه به این دشت مىرسد، ناچار است به دنبال جایى بلند بگردد و از زمین فاصله بگیرد، وگرنه خیلى زود روى سنگهاى داغ و نیمه مذاب مىسوزد و از بین مىرود.
افرادى كه وارد دشت چینوات مىشوند، تنها جاى پایى كه مىیابند اجساد سایر موجوداتى است كه در آرزوى جاودانگى به این دشت آمدهاند. بنابراین راهى جز این نمىیابند كه از نزدیكترین جسد خشكیده و مومیایى شده در اثر گرماى زیاد، بالا بروند. اما مشكل اینجاست كه بالا روندگان از این ستونها، دیگر نمىتوانند از آن پایین بیایند. چرا كه هیچ چیز جز گرماى وحشتناك و فلز مذاب انتظارشان را نمىكشد. به این ترتیب تازه واردان بر دوش قربانیان قدیمى آنقدر باقى مىمانند تا همان جا بمیرند. جالب آنجاست كه بخارهای انباشته از گَردِ طلا كه از زمین اسیدى این دشت مىجوشد، به زودى بر بدن آنها رسوب مىكند و آنها را به تندیسهایى زرین تبدیل مىكند. به این ترتیب مرتب ارتفاع این ستونهاى زرین بیشتر مىشود و عدهى بیشترى در قالب این ستونهاى زیباى طلایى جاویدان مىشوند.
ناگفته نماند که هنوز هم بسیاری از افراد در مورد صحت گزارش هولانگیز شروکین تردید دارند. اما با این حال هیچ گروه اکتشافی و جهانگردى نبوده كه بتواند پس از او به كوهستان غریب برود و زنده بازگردد. تنها شاهد دیگرى كه در مورد این ستونها در دست است، به عكسهایى منحصر مىشود كه یكى از هوانوردهاى بىسرنشین كینشاث پس از ورود به محدودهى هوایى كوهستان اوهام و پیش از سقوط مخابره كرد. بر اساس این تصویر كه ما بخشى از آن را در اینجا برایتان نمایش دادهایم، گزارش شروکین تا حدودى تأیید مىشود.
ستونهاى جاودانگى، اگر به راستى به همین شكل واقعیت داشته باشند، مىتوانند همچون بزرگترین موزهى مردمشناسیِ نژادهاى متمدن همستگان به شمار رود. چرا كه در مدت چند هزار سال گذشته، از تمام صدها نژاد متمدنى كه به همستگان سفر کرده یا بر آن زیستهاند، مسافران و جویندگانى بودهاند كه افسانهى وجود ستونهاى جاودانگى را باور كرده و گام در راه قلمرو چینوات گذاشتهاند. غافل از آن که جاودانگى تنها با ورود به اقلیم مرگ ممکن میشود.
ریشه: نام این منطقه از کلمهی اوستایی «چینْوَت» گرفته شده که یعنی «روی هم چیده شده» و صفتی است برای پل صراط که راه رسیدن روان مردمان به آسمان است.
ادامه مطلب: بخش نخست: دنیاهای بیگانهی آشنا – سورات
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب