گفتار پنجم: چوانگ تسه
باورهای دائویی تا دوران هان –عصر اشکانی- به صورت یک دین منظم در نیامد. در سال ۱۴۲ پ.م بود که ژانگ دائو لینگ جریانی مذهبی به اسم «راه استادان آسمانی» را بنیان نهاد و این به شالودهی دین دائویی بدل شد. دینی که لائو تسه را یکی از خدایان و تجسد خودِ راه (دائو) میدانست. روایتهای مربوط به زایش و بالیدن دائو در این هنگام تدوین شدند و جالب آن که چارچوب کلیشان یکسره ایرانی است. مثلا گفته شده که لائو تسه در زمانی زاده شد که مادرش ستارهی دنبالهداری را در آسمان دید، یا زایمانش زمانی رخ داد که زیر درخت هلویی نشسته بود، و این همه با روایتهای مربوط به زایش بودا و مسیح که در همان زمان در ایران رواج داشته سازگاری دارد و در روایتهای دیگر همتایی ندارد.
دین دائویی و کنفوسیوسی بر خلاف تصور مرسوم همچون دو نگرش رقیب و طرد کنندهی دیگری تکامل نیافتهاند. نه تنها خاستگاه این دو در هم تنیده است و در منابع کهن اشارهای به کشمکش میانشان نمیبینیم، در گذر تاریخ هم تلاشهایی برای ترکیب و ادغامشان صورت گرفته است. در قرن سوم و چهارم میلادی این کیش دائویی بود که شروع کرد به وامگیری از کنفوسیوس و نتیجه صورتبندی مجدد آرای آن بود، که کیش نو-دائویی را پدید آورد. در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی مسیری واژگونه طی شد و این بار کیش کنفوسیوسی بود که از عناصر دائویی بهرهمند شد و حرکتی برای درآمیختگی را آغاز کرد و نتیجهی آن هم کیش نو-کنفوسیوسی بود که امروز با همان تعبیر کنفوسیوسی شناخته میشود، اما با پیکربندی این آیین پیش از این تاریخ تفاوت دارد. بده و بستان این دو کیش هم تقریبا در همهی موارد زیر سایهی ادیان مهاجم ایرانی (موج اول دین بودایی و موج دومی دین اسلام) شکل گرفته است. یعنی تاریخ تحول ادیان چین را بدون توجه به ادیانی که از ایران به آن سو صادر میشده نمیتوان به درستی فهمید.
به این ترتیب کیش دائویی در مقام دینی منظم و سامان یافته چند قرن پس از نگارش «دائو ده جینگ» تحقق یافته است و نمیتوان بدون تحلیل و احتیاط از اولی برای فهم و تفسیر دومی استفاده کرد. در میان متون بنیانگذار دین دائویی، باید به «ژوانگزی» هم اشاره کرد که گردآوری مشابهی است از زبانزدها و پارهگفتارهای پراکنده، که ساختارش به «دائو ده جینگ» نزدیک است. این متن در حدود سال ۳۰۰ پ.م تدوین شده و گردآورنده و گاه نویسندهاش را چوانگ تسه (ژوانگزی:莊子) میدانند. چوانگ تسه در سنت دین دائویی دومین بنیانگذار این آیین است که به گزارش سیما چیان در حدود سال ۳۶۹ پ.م در منطقهی مِنگ در قلمرو سونگ زاده شده و در همان جا مقام دیوانی دونپایهای داشته و در ۲۸۶ پ.م درگذشته است. بنا به این روایت او مردی فرهیخته بوده که خود را شاگرد لائو تسه میدانسته و به خاطر خردمندیاش آوازهای بلند داشته است.
این نظر شالودهشکنانه هم البته وجود دارد که رابطهی میان این دو واژگونه بوده است. یانگ جونگ کو در کتاب «تاریخ اندیشه در چین باستان» میگوید که مفهوم «دائو» در آثار چوانگ تسه ناپخته و ضمنی و حاشیهایست، و تنها در «دائو ده جینگ» است که صریح و شفاف و منظم میشود.[1] بر همین مبنا فرض کرده که چوانگ تسه استاد لائو تسه بوده، و نه برعکس. با توجه به این که مفهوم «دائو» در هیچ یک از این دو متن خیلی شفاف و منظم نیست، و این که چوانگ تسه از لائو تسه نام برده ولی واژگونهاش رخ نداده، این برداشت به نظرم نادرست است. متنهای منسوب به چوانگ تسه مفصلتر و یکپارچهتر و ادیبانهتر است و آشکارا به دورهای دیرآیندتر و تکامل یافتهتر از ادبیات دائویی مربوط میشود.
مورخان امروزین چوانگ تسه را هم شخصیتی افسانهای و غیرتاریخی میدانند و تدوین کتاب «ژوانگزی» را کار ادیبی به نام کوئو هْسیانگ میدانند که در قرن سوم میلادی (ابتدای دوران ساسانی) میزیسته است.[2] گزارش سیما چیان و اشارههای اسناد دیگر چینی البته قدیمیتر از این تاریخ است و نشان میدهد متنی به این نام پیشتر وجود داشته، و چه بسا که ویراستارش به واقع کسی به نام چوانگ تسه بوده باشد. اما آنچه امروز ما در قالب کتاب «ژوانگزی» در دست داریم احتمالا جدیدتر است و به همان قرن سوم میلادی مربوط باشد.
هفت فصل آغازین این کتاب که «فصلهای درون» نامیده میشود و به همین اسم هم به پارسی برگردانده شده، قدیمیتر است و بعید نیست این همان بخشی باشد که چوانگ تسه گردآوری کرده است.[3] هرچند اعتبار تاریخی گزارشهای چینی دربارهی نویسندههای باستانی مشکوک است، اما با تلفیق دادهها و اسناد گوناگون میشود نشان داد که این متون بازماندهی سنتی فکری هستند که در قرن سوم پ.م در قلمرو چی و چو در چین خاوری و مرکزی اهمیت داشتهاند.[4] این عقاید گویا در این دوران جریانی مذهبی بوده که با اسم «معبد خدای غله» شناسایی میشده است.
ایزوتسو هنگام بحث از تاریخ تحول کیش دائویی به این نکته اشاره کرده که در مکان و زمانی که سوماچین برای چوانگ تسه نشان میدهد، کشمکشی بین دو گروه قومی چئو و یین وجود داشته است. منگ که در نگاه سنتی زادگاه چوانگ تسه دانسته میشود، قلمرو یینها بوده که توسط چئوها تسخیر شده است و کمابیش با ایالت هونان امروزین در چین مرکزی برابر است. قلمرو اصلی چئوها در جنوب این منطقه سرزمینی وحشی و باتلاقی بوده و خودِ این مردم به قومیت هان تعلق نداشتهاند و از آیین شمنی بدویای پیروی میکردهاند. بر همین مبنا ایزوتسو سرمشق مفهومی حاکم بر آیین دائو را «روح چئو» میداند و در آن به باورهای شمنی و کهن این قوم اشاره دارد.[5]
توجه به متنهای منسوب به چوانگتسه هنگام خواندن «دائو ده جینگ» بسیار اهمیت دارد. چون این متنها که در فاصلهی یکی دو قرن تا شش قرن پس از «دائو ده جینگ» شکل گرفتهاند، اغلب همچون مبنایی و شالودهای برای تفسیر این متنِ کهنتر مورد استفاده قرار میگیرند. چنین خوانشهای زمانپریشانه است و باید همچون نقصی روششناسانه نگریسته شود. البته تردیدی نیست که در متون دیرآیندتری مثل آثار چوانگتسه میتوان بقایای تفسیرهایی قدیمی و نسخههایی قدیمی از فهم آن روزگار از «دائو ده جینگ» را یافت و آن را بهتر فهمید. اما این که معنای متن کهنتر را بر متنهای جدیدتر مستقر کنیم آشکارا خطایی روششناسانه است. خطایی که به همین شکل دربارهی متون بودایی هم تکرار شده و میشود.
- ایزوتسو، ۱۳۷۸: ۳۰۹. ↑
- Kirkland, 2004: 33–34. ↑
- Roth, 1993: 56. ↑
- Mair, 2000: 33. ↑
- ایزوتسو، ۱۳۷۸: ۳۰۳-۳۰۷. ↑
ادامه مطلب: گفتار ششم: تاریخ «دائو ده جینگ»
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب