پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش ششم: زند فصل ششم

بخش ششم: زند فصل ششم

گفتار نخست: برگردان فصل ششم

谷神不死,是謂玄牝。

玄牝之門,是謂天地根。

綿綿若存,用之不勤。

۶.۱: خدای دره نامیراست، اوست که فُرج عمیق خوانده می‌‌‌‌شود

۶.۲: درگاهی که به فرج عمیق راه دارد، ریشه‌‌‌‌ی جهان خوانده می‌‌‌‌شود

۶.۳: اگر آرام آرام ببالد، سودآور خواهد بود بی آن که رنجی به بار بیاورد.

فصل ششم یکی از کوتاه‌‌‌‌ترین بخش‌‌‌‌های «دائو دِه جینگ» است و تنها سه بند و ۳۱ نشانه‌‌‌‌ دارد. به خاطر همین کوتاهی و فشردگی معنایی به نسبت مبهم دارد و به شکل‌‌‌‌های گوناگون خوانده شده است. چنین می‌‌‌‌نماید که کل این فصل از یک متن کهن‌‌‌‌تر اساطیری برگرفته شده باشد. لیه‌‌‌‌ تسه می‌‌‌‌گوید که این منبع «نیای زرد» نامیده می‌‌‌‌شده است.[1] این فصل در واقع شعری سه بیتی است که هر بیت آن چهار نشانه دارد، جز مصراع چهارم که پنج کلمه‌‌‌‌ایست. بند نخست از این کلمات تشکیل شده:

谷 (گو: دره) 神 (شِن: ایزد، جادو، روح) 不 (بو: نه) 死 (سْئِه: مردن، نفرین، هراس)

是 (شی: بودن، باشه) 謂 (وِی: گفتن) 玄 (شوان: عمیق و سیاه، آسمان) 牝 (پین: مادینه، فرج، شکاف)

این بند اغلب چنین ترجمه شده‌‌‌‌ است: «روح دره نامیراست، و او را بانوی مرموز می‌‌‌‌نامند». اما این برگردان جای چون و چرا دارد. در مصراع نخست «گو شِن» (谷神) ترکیبی است که باید با هم خوانده شود و «دره‌‌‌‌ی جادویی» یا «ایزد مقیم دره» را می‌‌‌‌رساند. «شِن» البته معنای روح را هم حمل می‌‌‌‌کند. اما تصوری که از کلمه‌‌‌‌ی روح در ذهن متبلور می‌‌‌‌شود، یعنی پاره‌‌‌‌ای غیرمادی از وجود تشخص یافته‌‌‌‌ی فردی در چین آن دوران احتمالا مفهومی ناشناخته بوده است. این دو کلمه در فصل ۳۹ هم در دو جمله‌‌‌‌ی پیاپی در یک بند آمده‌‌‌‌اند و باز مثل همین جا در بافتی شمنی معنی می‌‌‌‌شوند.

این دو را مفسران بعدی همتای یین و یانگ و نیروی نرینه و مادینه گرفته‌‌‌‌اند. اما چنین تعبیری جای چون و چرا دارد. در منابع کهن این اشاره را می‌‌‌‌بینیم که دره‌‌‌‌ها مادینه و تپه‌‌‌‌ها نرینه هستند و این دو کلمه در ادبیات چینی دلالتی جنسی دارند. اما اینجا از تپه نشانی نمی‌‌‌‌بینیم و مفهوم روح دره یا ایزد دره تنها به یکی از این عناصر اشاره می‌‌‌‌کند و بنابراین جفت متضاد معنایی کاملی را نمی‌‌‌‌سازد که بخواهد با یین و یانگ برابر انگاشته شود. در «کتاب نیای زرد» که احتمالا مرجع اصلی این متن بوده، «ایزد دره» به موجودی اساطیری اشاره می‌‌‌‌کرده که با نیروی جادویی نهفته در آبها پیوند داشته یا با آن یکی انگاشته می‌‌‌‌شده است.[2] درباره‌‌‌‌ی این ایزد آبها در کتاب مفصلِ «گوان‌‌‌‌زی» (管子) –تدوین شده در عصر هان به سال ۲۶ پ.م- شرحی آمده و همچون نیرویی مقدس بزرگ و اثرگذار دانسته شده است.

در مصراع دوم هم ترجمه کردنِ «شوان پین» (玄牝) به »بانوی مرموز» قدری زمان‌‌‌‌پریشانه و تحریف‌‌‌‌آمیز است. «شوان» که به شکلی استعاری معنای مرموز و مبهم را هم می‌‌‌‌رساند، در اصل به گنبد آسمان شبانه و چیزهای تیره و عمیق و دوردست دلالت می‌‌‌‌کرده است. «پین» هم به صراحت به آلت تناسلی زنانه اشاره می‌‌‌‌کرده و به شکلی تعمیم یافته معنای مادینه بودن یا شکاف داشتن را هم در خود دارد. بنابراین ترجمه‌‌‌‌ی دقیقتر چنین است:‌‌‌‌ «خدای دره نامیراست، اوست که فُرج عمیق خوانده می‌‌‌‌شود».

  این بند با کلمه‌‌‌‌ی جالب توجه 谷 شروع می‌‌‌‌شود که جای بحث دارد. این کلمه در «دائو دِجینگ» ده بار به کار گرفته شده است. این واژه بسیار کهن است و بر استخوان‌‌‌‌های پیشگویی دوران شانگ (حدود ۱۵۰۰ پ.م) به صورت谷-oracle.svg آمده است. قدری دیرتر در اواخر همین دوران این نشانه را به صورت谷-bronze.svg بر آوندهای مفرغی می‌‌‌‌بینیم. معنای اصلی این کلمه احتمالا «دره، بریدگی زمین» بوده و از ریشه‌‌‌‌ی پیشا چینی-تبتی  *kl(j)u(ŋ/k) گرفته شده و بنابراین با کلمه‌‌‌‌ی «لْجوُنگ(س)» (ལྗོངས) در تبتی به معنای رودخانه و دره هم‌‌‌‌ریشه است. این نشانه در معنای دره به صورت «گو» تلفظ می‌‌‌‌شده است. اما خوانش دیگری از این علامت را هم داریم که «لو» خوانده می‌‌‌‌شده و چند ترکیب از آن را در متون کهن چینی سراغ داریم. «لو» در چینی مربوط بوده به قومی با نژاد بیگانه که در منطقه‌‌‌‌ی شمال غربی چین می‌‌‌‌زیسته‌‌‌‌اند. تردیدی نیست که این قوم ایرانی‌‌‌‌تبار و شاخه‌‌‌‌ای از سکاها بوده‌‌‌‌اند. ترکیبهای بازمانده از این علامت عبارتند از «تویوهون» ( 吐谷渾/吐谷浑) که اسم قبیله‌‌‌‌ای از سکاهاست، و  谷蠡 که به مقامات درباری سکا (به چینی: شیونگ‌‌‌‌نو) اشاره می‌‌‌‌کند. یعنی آن دره‌‌‌‌ای که روح جادویی یا ایزد نماینده‌‌‌‌اش مورد بحث است، گویی ارتباطی با قلمرو سکاها و منطقه‌‌‌‌ی سکونت آریایی‌‌‌‌های غرب چین داشته باشد.

این جمله البته به تنهایی معنای چندانی ندارد و معنایش فقط زمانی روشن می‌‌‌‌شود که به بند دوم بنگریم، که از این کلمات تشکیل یافته است:

玄 (شوان: عمیق و سیاه، آسمان) 牝 (پین: مادینه، فرج، شکاف) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 門 (مِن: دروازه، درگاه)

是 (شی: بودن، باشه) 謂 (وِی: گفتن) 天 (تیان: آسمان) 地 (دی: زمین) 根 (گِن: ریشه، پایه، تبار)

این دو جمله را هم اغلب چنین ترجمه کرده‌‌‌‌اند «دروازه‌‌‌‌ای که به بانوی مرموز راه می‌‌‌‌برد را ریشه‌‌‌‌ می‌‌‌‌نامند،‌‌‌‌ که آسمان و زمین را می‌‌‌‌زاید.». در اینجا می‌‌‌‌توان دید که تعبیر «بانوی مرموز» درست نبوده است. چون دروازه‌‌‌‌ای که به بانوی مرموز برسد معنادار نیست. اما درگاه یا آستانه‌‌‌‌ای که به فُرج عمیق راه داشته باشد معنادار است. یعنی در این جا با تعبیری جنسی و تا حدودی رکیک سر و کار داریم. در جمله‌‌‌‌ی دوم همان ساختار دستوری بند نخست تکرار می‌‌‌‌شود. آن درگاهی که به فرج عمیق راه داشت، ریشه‌‌‌‌ی جهان (یعنی آسمان و زمان) نامیده می‌‌‌‌شود.

سومین بند که مفهوم این جملات را یک درجه روشنتر می‌‌‌‌سازد، مشتمل بر این کلمات است:

綿 (میَن: نرم، پنبه) 綿 (میَن: نرم، پنبه) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 存 (تْسون: وجود داشتن، بالیدن، حفظ شدن)

用 (یُونگ: استفاده کردن، به کار گرفتن، خوردن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 不 (بو: نه) 勤 (چین: سازنده، فعال، رنج)

این نشانه‌‌‌‌ها را به شکل‌‌‌‌هایی بسیار متفاوت ترجمه کرده‌‌‌‌اند. مضمون کلی اغلب ترجمه‌‌‌‌ها چنین است که «نیرویش بی‌‌‌‌گسست جریان می‌‌‌‌یابد، بی آن که فرسوده گردد». اما مرور نشانه‌‌‌‌های برسازنده‌‌‌‌ی متن نشان می‌‌‌‌دهد که چنین برگردانی به متن وفادارتر است: «اگر آرام آرام ببالد، سودآور خواهد بود بی آن که رنجی به بار بیاورد.»

گفتار دوم: جهان‌‌‌‌بینی شمنی

فصل ششم به احتمال زیاد یکی از کهن‌‌‌‌ترین لایه‌‌‌‌های متن «دائو دِه جینگ» است. شش جمله‌‌‌‌ی برسازنده‌‌‌‌ی این فصل نشانگر بافت مفهومی هستند که به عقاید ابتدایی اقوامی شباهت دارند که هنوز شهرنشینی و نویسایی را تجربه نکرده‌‌‌‌اند. متن آشکارا شعری کهن با ساختاری بسیار ساده است. در حدی که اگر بخواهد با اشعار پارسی مقایسه شود، به شعرهای ویژه‌‌‌‌ی کودکان شباهت دارد. اما این تنها از زاویه‌‌‌‌ی ساختار است و از نظر مفهومی، متن معنایی مشخص را در بافتی شمنی رمزگذاری می‌‌‌‌کند. بافتی که بعدتر در جریان نویسا شدن چینی‌‌‌‌های هان و تحول آیین دائو از یادها رفته و به همین خاطر متن را به معمایی بدل ساخته است.

متن گویا در ابتدای کار شعری بوده در ستایش «خدای دره» و این احتمالا ایزدی در جهان‌‌‌‌بینی چند خدایی اولیه‌‌‌‌ی چینی‌‌‌‌ها بوده که متولی دره‌‌‌‌ها، یا چه بسا دره‌‌‌‌ای خاص در جغرافیایی مشخص بوده است. این حدس اخیر از اینجا به ذهن متبادر می‌‌‌‌شود که نشانه‌‌‌‌ی 谷 که به معنای «دره» است، در ضمن گویا اسم دره‌‌‌‌ای خاص در قلمرو غربی چین هم بوده است. در جایی که آریایی‌‌‌‌نشین بوده و ساکنانش به قبایل سکا (به چینی: شیونگ‌‌‌‌نو) تعلق داشته‌‌‌‌اند. چندان که بعدتر این نشانه همچون علامتی قومی برای اشاره به کلمات وصف کننده‌‌‌‌ی جامعه‌‌‌‌ی سکا به کار گرفته می‌‌‌‌شده است.

بنابراین هسته‌‌‌‌ی مرکزی شعر، ستایش خدای دره‌‌‌‌ایست که احتمالا در شمال غربی چین و قلمرو سکاها قرار داشته است. این تبلور مقدسِ دره‌‌‌‌ی مورد نظرمان، در ضمن انگار با نیروهای مادینه پیوندی داشته است. چون با تعبیر رکیک «فُرج عمیق» یا «شکاف مادینه‌‌‌‌ی ژرف» مربوط بوده است. سنت مربوط دانستن دره‌‌‌‌ها با نیروهای زنانه و قله‌‌‌‌ها با نیروهای مردانه در بسیاری از فرهنگها دیده می‌‌‌‌شود و در چین هم نمونه‌‌‌‌هایی دارد. بنابراین احتمالا این شعر در آغاز به آیین بزرگداشت ایزدی مادینه مربوط می‌‌‌‌شده که تجسم قدسیِ دره‌‌‌‌ای خاص بوده است. منظور از کلیت شعر دقیق دریافتنی نیست. آشکار است که نیروی زاینده‌‌‌‌ی این ایزدبانوی دره ستایش شده است، و احتمالا جمله‌‌‌‌ی آخر به روییدن گیاهان و کارکرد دره همچون چراگاه اشاره می‌‌‌‌کند. در ضمن اشاره شده که بومیان مقیم آن منطقه این دره را ریشه‌‌‌‌ی جهان می‌‌‌‌دانسته‌‌‌‌اند و اینها همه در کنار هم آثاری است که یک کیش بسیار کهن و بدوی پرستش مظاهر طبیعت را نشان می‌‌‌‌دهد.

این که چرا چنین شعری در «دائو دِه جینگ» گنجانده شده درست معلوم نیست. مضمون آن ارتباطی با بقیه‌‌‌‌ی متن ندارد و بر خلاف بدنه‌‌‌‌ی کتاب، مخالفت روشنی هم با مضمون‌‌‌‌های زرتشتی یا ایرانشهری در آن دیده نمی‌‌‌‌شود. در واقع متن به قدری قدیمی است که احتمالا پیشتر از تماس با فرهنگ آریایی، یا خارج از دایره‌‌‌‌ی جغرافیایی آن پدید آمده است. در ضمن اشاره به قلمروی مربوط با سکاها این حدس را ایجاد می‌‌‌‌کند که شاید این سرود نمونه‌‌‌‌ای از نغمه‌‌‌‌های مذهبی بومیان منطقه پیش از ورود آرای زرتشتی-ایرانشهری به منطقه بوده، و همچنان در قبیله‌‌‌‌ها و جمعیتهایی رواج داشته است. شاید به این خاطر ویراستار متن آن را همچون نمونه‌‌‌‌ای از فرهنگ و معنای اصیل و پیشازرتشتی در گردآوری خود گنجانده است. به هر روی انگیزه‌‌‌‌ی او هرچه بوده باشد، متنی کوتاه، معماگونه، و بسیار کهن را برای ما به یادگار گذاشته است.

 

 

  1. Waley, 1958: 149.
  2. Waley, 1958: 57.

 

 

ادامه مطلب: بخش هفتم: برگردان و زند فصل هفتم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب