پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش سی و دوم: برگردان و زند فصل سی و دوم

بخش سی و دوم: برگردان و زند فصل سی و دوم

گفتار نخست: برگردان فصل سی و دوم

道常無名。

樸雖小,1天下莫能臣也。

侯王若能守之,萬物將自賓。

天地相合,以降甘露,民莫之令而自均。

始制有名,名亦既有,夫亦將知止,知止所以不殆。

譬道之在天下,猶川谷之與江海。

۳۲.۱: راهِ پاینده نامی ندارد

۳۲.۲: اگرچه ساده است و کوچک

(همه‌‌‌‌ی) آنچه زیر آسمان است نیز چندان نیرومند نیست که با او مثل کارمندی (زیردست) رفتار کند

۳۲.۳: اگر امیر و شاه بتوانند از او حفاظت کنند،

همانا بی‌‌‌‌شمار چیز (با پای) خویش به مهمانی‌‌‌‌شان خواهند آمد

۳۲.۳: آسمان و زمین با هم متحد می‌‌‌‌شوند

پس شبنمی شیرین فرو می‌‌‌‌بارد

اما بی آن که مردم فرمانی داده باشند، خود به خود عادلانه (بر همه‌‌‌‌جا می‌‌‌‌چکد)

۳۲.۴: (وقتی) فرمان صادر شد، نامی پیدا می‌‌‌‌کند

همچنین وقتی نام پیدا شد،

فقط مرد است که زود ختم کردن (کار ممنوعه را) می‌‌‌‌آموزد

پس کسی که جای ختم کردن (آن کار را) می‌‌‌‌داند، مورد تهدید قرار نخواهد گرفت

۳۲.۵: حضور راه در زیر آسمان شبیه است به

رودی که از دره، مسیرِ رود زرد را در دوردستها پی می‌‌‌‌گیرد

فصل سی و دوم از شش فصل با بلندای کاملا متفاوت تشکیل شده است. بند نخست جمله‌‌‌‌ای کوتاه با چهار کلمه است که به نوعی تکرار محتوای فصل نخست است:

道 (دائو: راه) 常 (چآنگ: اصیل، ماندگار) 無 (وو: نه، هیچ) 名 (مینگ: نام)

یعنی: «راه ماندگار هیچ نامی ندارد». در فصل اول عبارت «وو مینگ» (無名) حالت اسمی داشت و آن را «بی‌‌‌‌نام» ترجمه کرده بودم. اینجا هم می‌‌‌‌توان چنین کرد و در این حالت به این برگردان می‌‌‌‌رسیم که «راه اصیل یا راه ماندگار، بی‌‌‌‌نام است». ناگفته نماند که برخی از مترجمان مثل چن بی‌‌‌‌نام بودن را به بند بعدی و چیزهای ساده و کوچک مربوط کرده‌‌‌‌اند.[1] یعنی دو کلمه‌‌‌‌ی آخری بند اول را چسبیده به بند دوم خوانده‌‌‌‌اند. این خوانش هم ممکن است، اما ضرورتی ندارد و با توجه به این که معنای بند اول در جاهای دیگری از متن هم تکرار شده، بهتر است همان را بپذیریم و نقطه‌‌‌‌گذاری مرسوم را بی‌‌‌‌دلیل به هم نزنیم.

بند دوم دو جمله‌‌‌‌ی ناهم‌‌‌‌ریخت دارد، با این کلمات:

樸 (پو: ساده، صادق، [چوبِ] نتراشیده) 雖 (سوئی: اگرچه، با این که…) 小 (شیائو: کوچک، ریز، مختصر)

天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 莫 (مُو: نه) 能 (نِنگ: توانا، نیرو، توانستن، خرس-گوزن اساطیری) 臣 (چِن: وزیر، مقام دولتی) 也 (یِئِه: نیز، همچنین، آنطور)

یعنی: «اگرچه ساده است و کوچک/ (همه‌‌‌‌ی) آنچه زیر آسمان است نیز چندان نیرومند نیست که با او مثل کارمندی (زیردست) رفتار کند».

بند سوم هم دو جمله دارد و ادامه‌‌‌‌ی بند پیشین است:

侯 (هو: سالار، امیر) 王 (وانگ: شاه، قهرمان، بزرگمرد) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 能 (نِنگ: توانا، نیرو، توانستن، خرس-گوزن اساطیری) 守 (شائُو: حفاظت، پاسداری، دفاع کردن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)

萬 (وان: بی‌‌‌‌شمار، ده هزار) 物 (وو: چیز) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیله‌‌‌‌ی، فقط، گرفتن) 自 (زی: خود، خویش، البته) 賓 (بین: مهمان، بازدید کردن)

یعنی:‌‌‌‌ «اگر امیر و شاه بتوانند از او حفاظت کنند،/ همانا بی‌‌‌‌شمار چیز (با پای) خویش به مهمانی‌‌‌‌شان خواهند آمد».

بند چهارم، از سه جمله تشکیل شده با نشانه‌‌‌‌هایی به این شرح:

天 (تیان: آسمان) 地 (دی: زمین) 相 (شیانگ: دیدن، با هم، به سوی) 合 (هِه: بستن، متحد شدن، جنگیدن، کامل، هم‌‌‌‌آغوشی)

以 (ای: پس) 降 (جیَنگ: افتادن، چکیدن، کاهش دادن، صاف، زادن) 甘 (گان: شیرین، رغبت) 露 (لو: شبنم، مه، شربت، لوازم آرایش)

民 (مین: مردم، شخص، رعیت) 莫 (مُو: نه) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 令 (لینگ: فرمان دادن، ساختن، نیکو، فصل) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 自 (زی: خود، خویش، البته) 均 (جون: برابر، متعادل، همه، کلید)

یعنی: «آسمان و زمین با هم متحد می‌‌‌‌شوند/ پس شبنمی شیرین فرو می‌‌‌‌بارد/ اما بی آن که مردم فرمانی داده باشند، خود به خود عادلانه (بر همه‌‌‌‌جا می‌‌‌‌چکد)».

بند بعدی از چهار جمله تشکیل شده و به نسبت طولانی است:

始(شی: آغاز) 制 (ژی: برنامه، محدودیت، قانون، حکم دولتی) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 名 (مینگ: نام)

名 (مینگ: نام) 亦 (یی: همچنین، فقط، گرچه) 既 (جین: تا حالا، همچنین، هردو) 有 (یُوو: فراوان، داشتن)

夫 (فو: مرد، شوهر) 亦 (یی: همچنین، فقط، گرچه) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیله‌‌‌‌ی، فقط، گرفتن) 知 (تْسی: دانش، آموزاندن) 止 (ژی: پا، توقف، ختم کردن)

知 (تْسی: دانش، آموزاندن) 止 (ژی: پا، توقف، ختم کردن) 所 (سوئُو: جا، مکان) 以 (ای: پس) 不 (بو: نه) 殆 (دای: تهدید، خسته، شاید)

یعنی: «(وقتی) فرمان صادر شد، نامی پیدا می‌‌‌‌کند/ همچنین وقتی نام پیدا شد،/ فقط مرد است که زود ختم کردن (کار ممنوعه را) می‌‌‌‌آموزد/ پس کسی که جای ختم کردن (آن کار را) می‌‌‌‌داند، مورد تهدید قرار نخواهد گرفت». در این بند کلمه‌‌‌‌ی بحث برانگیز «ژی» (制) است. این واژه را اغلب در بافتی مدرن خوانده و فهمیده‌‌‌‌اند. مثلا چن ترجمه کرده: «در آغازگاه نهاد و سازمان، نامها پدید می‌‌‌‌آیند»،[2] یا هنریکز نوشته «به محض آن که سیستمی را تاسیس کنیم، نامها را داریم».[3] پاشائی متن را از این هم انتزاعی‌‌‌‌تر فهمیده و چنین برگردانده: «تمییز چون پیدا شود، نامها پیدا می‌‌‌‌شوند».[4]

برای برگرداندن این کلمه به نظرم مهم است که به بافت تاریخی و اجتماعی پیدایش متن توجه کنیم و دریابیم که بخش عمده‌‌‌‌ی این معناها در آن زمان هنوز رایج نبوده‌‌‌‌اند و این کلمه در متون دیگر هم بر سیستم یا سازمان یا تمییز دلالت نمی‌‌‌‌کرده است. معنای اصلی و قدیمی این کلمه حکمی است که از طرف شاه صادر می‌‌‌‌شود و بنابراین به فرمان حکومتی اشاره می‌‌‌‌کند. به ویژه قانون‌‌‌‌ها و حکم‌‌‌‌هایی که ممنوعیتی را نشان می‌‌‌‌داده با این کلمه بیان می‌‌‌‌شده‌‌‌‌اند. بافت جمله هم با همین معنی همخوانی دارد. چون مرد با دریافت حکم انجام کاری را موقوف می‌‌‌‌کند. پس در اینجا «ژی» اولی به معنای حکم شاه یعنی فرمانی منع کننده است، که با «ژی» دومی (止) جناسی هم برقرار می‌‌‌‌کند و به منع و توقف کاری تاکید می‌‌‌‌ورزد.

بند آخری هم مثل باقی این فصل به نثر است و از دو جمله‌‌‌‌ی طولانی تشکیل شده است:

譬 (پی: مثل، شبیه) 道 (دائو: راه) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 在 (زای: وجود داشتن، زنده بودن، در، طی) 天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی)

猶 (یُو: میمون، شبیه، هنوز، مردد) 川 (چوآن: رود، سرچشمه، راه، دشت) 谷 (گو: دره) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 與 (یو: دادن، کمک، پیروی، جنگیدن، برگزیدن) 江 (جیانگ: رود، رود زرد) 海 (خائی: دریا، دریاچه، دوردستها، بیکران)

یعنی: «حضور راه در زیر آسمان شبیه است به/ رودی که از دره مسیر رود زرد را در دوردستها پی می‌‌‌‌گیرد».

در جمله‌‌‌‌ی دوم بیشتر مترجمان «خائی» (海) را به دریا ترجمه کرده‌‌‌‌اند، و در این کار به همخوانی آن با رود توجه داشته‌‌‌‌اند. اما دقیقا به همین دلیل احتمالا معنای دوردست بیشتر مورد نظر است. چون ریختن چشمه‌‌‌‌سارهای دره‌‌‌‌ها به رودها خود به خود به معنای رسیدن‌‌‌‌شان به دریا هم هست. یعنی کلمه‌‌‌‌ی «خائی» ایهامی دارد و هم به دریایی که مقصد رودهاست اشاره می‌‌‌‌کند و هم به دوردست بودن این غایت. از این رو در ترجمه «دوردست» را آورده‌‌‌‌ام تا این ایهام باقی بماند.

گفتار دوم: زند فصل سی و دوم

فصل سی و دوم هم یکی از بخش‌‌‌‌های کمیاب «دائو دِه جینگ» است که در آن توصیفی از راه را می‌‌‌‌بینیم. راه همچون چیزی طبیعی، همه جا حاضر، و در ضمن ناملموس و نامشخص توصیف شده که ساده و کوچک است، یعنی سویه‌‌‌‌ای باشکوه و درخشان ندارد، اما در ضمن سرسخت و استوار است و چیزی یارای غلبه بر آن را ندارد. چنان که در گفتار پیش گذشت، برخی از مفسران این که بند دوم توصیف «راه ماندگار» باشد را بر نتابیده‌‌‌‌اند و این برداشت را سزاوار راه ندانسته‌‌‌‌اند. از این رو «دائو چآنگ» (道常) در ابتدای فصل را همچون جمله‌‌‌‌ای خبری و کامل خوانده‌‌‌‌اند: «راه اصیل/ پاینده است». آنگاه ادامه‌‌‌‌ی جمله یعنی نام نداشتن را به چیزهای ساده و کوچک در بند بعدی مربوط کرده‌‌‌‌اند و این دو را از راه مجزا ساخته‌‌‌‌اند. من فکر نمی‌‌‌‌کنم چنین کاری درست باشد. بسیار بعید است بند نخست تنها دو کلمه داشته باشد و دو کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌ی بعدی از بند پس از آن در این نقطه جا مانده باشد. «دائو چآنگ» هم عبارتی سر هم است که به صورت اسمی باید خوانده شود و در ابتدای فصل سی و ششم هم آن را به همین شکل می‌‌‌‌بینیم. پس خوانش دو بند نخست چنین می‌‌‌‌شود:

۳۲.۱: راهِ پاینده نامی ندارد

۳۲.۲: اگرچه ساده است و کوچک

(همه‌‌‌‌ی) آنچه زیر آسمان است نیز چندان نیرومند نیست که با او مثل کارمندی (زیردست) رفتار کند

راهی که چنین وصفی از آن شده، با قدرت سیاسی پیوندی مشروعیت‌‌‌‌بخش برقرار می‌‌‌‌کند. در پایان بند دوم می‌‌‌‌بینیم که اقتدار راه از شاه بالاتر است و «آنچه زیر آسمان است» که برچسبی برای جهان است، اقتدار کافی برای تسلط بر او را ندارد. در بند بعدی می‌‌‌‌بینیم که منظور از این اقتدار سیاسی است و بحث از کسی است که بر «هر آنچه زیر آسمان» حاکم است:

۳۲.۳: اگر امیر و شاه بتوانند از او حفاظت کنند،

همانا بی‌‌‌‌شمار چیز (با پای) خویش به مهمانی‌‌‌‌شان خواهند آمد

یعنی اقتدار شاه و امیر وابسته به رعایت قوانین راه است. اگر ایشان از راه پاینده پاسداری کنند، همه چیز تابع‌‌‌‌شان خواهد شد. «به پای خویش به مهمانی‌‌‌‌ کسی آمدن» در چین زبانزدی است به معنای پیروی کردن و محترم شمردن و تابع بودن. از بندهای بعدی چنین بر می‌‌‌‌آید که این تابع بودن به طور خاص به رعایت قوانین ممنوع کننده ارتباط پیدا می‌‌‌‌کند. نخست در بند سوم چنین می‌‌‌‌خوانیم:

۳۲.۳: آسمان و زمین با هم متحد می‌‌‌‌شوند

پس شبنمی شیرین فرو می‌‌‌‌بارد

اما بی آن که مردم فرمانی داده باشند، خود به خود عادلانه (بر همه‌‌‌‌جا می‌‌‌‌چکد)

این به شرایط غیاب فرمان مربوط می‌‌‌‌شود. شرایطی طبیعی که در آن آسمان و زمین تنها بازیگران صحنه هستند. در فرهنگ چینی و اغلب فرهنگهای دیگر، این دو ساحت با زن و مرد برابر شمرده می‌‌‌‌شده‌‌‌‌اند و از این رو متحد شدن‌‌‌‌شان به هماغوشی‌‌‌‌اش شبیه بوده که هستندگان از آن زاده می‌‌‌‌شوند. پس وقتی حکمی دولتی و فرمانی شاهانه در کار نیست، آسمان و زمین با تعبیری جنسی با هم در می‌‌‌‌آمیزند و شبنمی که فرو می‌‌‌‌بارند به پشتاب و نطفه‌‌‌‌ی برآمده از این پیوند شباهت دارد. اما این شبنم بی‌‌‌‌دریغ و بی‌‌‌‌تمیز بر همه جا یکسان می‌‌‌‌بارد و قاعده‌‌‌‌ای نیست که ریختن‌‌‌‌اش بر جایی را مهار کند. این وضعیت به حالتی پیشاسیاسی تشبیه شده است. حالت «مین مو ژِه لینگ» (民莫之令) را می‌‌‌‌توان به «نداشتن قانون انسانی» ترجمه کرد. همین حالت است که با راه پاینده همتاست و به همین خاطر اسمی ندارد.

اما این وضعیت پایه‌‌‌‌ی غیرانسانی و پیشاسیاسی در نهایت با حضور شاه و حکمی دولتی تکمیل می‌‌‌‌شود. بند بعدی به این بحث می‌‌‌‌پردازد:

۳۲.۴: (وقتی) فرمان صادر شد، نامی پیدا می‌‌‌‌کند

همچنین وقتی نام پیدا شد،

فقط مرد است که زود ختم کردن (کار ممنوعه را) می‌‌‌‌آموزد

پس کسی که جای ختم کردن (آن کار را) می‌‌‌‌داند، مورد تهدید قرار نخواهد گرفت

خوانش‌‌‌‌های مرسوم از این بند، دلالتهای سیاسی نهفته در آن را نادیده انگاشته و بنابراین ناگزیر شده مفاهیمی بسیار دیرآیندتر مثل سیستم و برنامه و نهاد و سازمان و مشابه اینها را وارد متن کند. در حالی که منظور متن روشن است. پس از آن که قانون انسانی وارد داستان شد، دیگر شبنم به شکلی گشاده‌‌‌‌دستانه و بی‌‌‌‌محابا بر زمین نخواهد نشست. حکم شاه کارهایی را ممنوع می‌‌‌‌کند و نام، علامتی است که این ممنوعیت‌‌‌‌ها را مشخص می‌‌‌‌کند. در این بافت نیمه‌‌‌‌ی دوم این بند آشکارا به رعایت کردن قانون ممنوعیت و پرهیز کردن از کاری غیرمجاز اشاره می‌‌‌‌کند؛ نه آنطور که اغلب ترجمه کرده‌‌‌‌اند، به ختم کردن کار پس از به نتیجه رساندن‌‌‌‌اش. بدیهی است که وقتی کاری به نتیجه برسد ختم می‌‌‌‌شود، و اصولا بحث این فصل ارتباطی به کارهای کامل و ناکامل ندارد. بلکه موضوع اصلی تقابل میان حالت طبیعی و وضعیت سیاسی است که به ترتیب با «راه ماندگار» و «فرمان» برچسب‌‌‌‌ خورده‌‌‌‌اند. جان کلام آن است که در حالت طبیعی منع و محدودیتی در کار نیست، اما وقتی جامعه پدیدار شد، فرمان شاه محدودیتهایی را رقم می‌‌‌‌زند که باید رعایت‌‌‌‌شان کرد. به همین خاطر مردی که آن کار ممنوعه را پس از دریافت فرمان ختم می‌‌‌‌کند، تهدید نمی‌‌‌‌شود و به دردسر نمی‌‌‌‌افتد. بند آخر هم مانند بند نخست راه را توصیف می‌‌‌‌کند و احتمالا در زمان‌‌‌‌های دوردست زبانزدی مستقل و جداگانه بوده که ویراستار آن را در پایان این فصل گنجانده است:

۳۲.۵: حضور راه در زیر آسمان شبیه است به

رودی که از دره، مسیرِ رود زرد را در دوردستها پی می‌‌‌‌گیرد

در اینجا احتمالا «جیانگ» (江) معنای اصلی‌‌‌‌اش را می‌‌‌‌دهد که «رود زرد» است. یعنی زبانزد به ریخته شدن چشمه‌‌‌‌سارهای کوهستانی به درون رود زرد ارجاع می‌‌‌‌داده و دائو را به چنین چیزی تشبیه می‌‌‌‌کرده است. مفسران بعدی «جیانگ» را در معنای عام رود گرفته‌‌‌‌اند و تعبیر دریا را هم به کلمه‌‌‌‌ی مترادف بعدی منسوب کرده‌‌‌‌اند. در حالی که احتمالا این کلمه‌‌‌‌ی دوم در اصل «دوردست» معنی می‌‌‌‌داده است. چون در این حالت جمله معنای روشنتری پیدا می‌‌‌‌کند. می‌‌‌‌گوید راه به سیر طبیعی چیزها شبیه است. درست مثل چشمه‌‌‌‌سارهایی که از دره‌‌‌‌های کوهستانی می‌‌‌‌جوشد و به رود زرد می‌‌‌‌ریزند و تا دوردستها پیش می‌‌‌‌روند. یعنی آنچه که اینجا محمل تشبیه است، رود زرد است؛ نه کل روند ریخته شدن مایعات کوهستانی به دریاها. راه به خودِ رود زردی که جلوی چشم گوینده و شنونده بوده شباهت دارد، که آبها را از دره‌‌‌‌ها می‌‌‌‌گیرد و تا دوردستها می‌‌‌‌برد. این توصیف مجزا و مستقل از راه، گویی مکملی است بر بند اول و دوم که توصیفی خود به خودی و مشابه از دائو را به دست می‌‌‌‌داد.

 

 

  1. Chen, 1989: 133.
  2. Chen, 1989: 133.
  3. Henricks, 1989: 1027..
  4. پاشائی، ۱۳۷۱: ۳۲۴.

 

 

ادامه مطلب: بخش سی و سوم: برگردان و زند فصل سی و سوم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب