پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش سی و هفتم: برگردان و زند فصل سی و هفتم

بخش سی و هفتم: برگردان و زند فصل سی و هفتم

گفتار نخست: برگردان فصل سی و هفتم

道常無為而無不為。

侯王若能守之,萬物將自化。

化而欲作,吾將鎮之以無名之樸。

無名之樸,夫亦將無欲。

不欲以靜,天下將自定。

۳۷.۱: راهِ ماندگار هیچ (چیزی را) نمی‌‌‌‌سازد، اما هیچ چیزی نیست که (راه آن را) نساخته باشد

۳۷.۲: اگر امیر و شاه بتوانند از آن حراست کنند

همانا چیزهای بی‌‌‌‌شمار به خودشان بدل می‌‌‌‌گردند

۳۷.۳: بی‌‌‌‌نام نتراشیده        هرچند مرد آن را قصد نکرده

پس قصد نکردن به سکون می‌‌‌‌انجامد         همانا هرآنچه زیر آسمان است، خود را تثبیت می‌‌‌‌کند.

فصل ۳۷ که پایان‌‌‌‌بخشِ نیمه‌‌‌‌ی نخست از «دائو دِه جینگ» است، به طور سنتی از پنج بند تشکیل شده که دو بند آخرش به نظرم باید سرهم خوانده شود، چون روی هم رفته شعری یکپارچه را نتیجه می‌‌‌‌دهد.

نخستین بند از این فصل، جمله‌‌‌‌ای طولانی است با کلمات تکراری و سجع چشمگیر: 道常無為而無不為

道 (دائو: راه) 常 (چآنگ: اصیل، ماندگار) 無 (وو: نه، هیچ) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 無 (وو: نه، هیچ) 不 (بو: نه) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن)

یعنی: «راهِ ماندگار هیچ (چیزی را) نمی‌‌‌‌سازد، اما هیچ چیزی نیست که (راه آن را) نساخته باشد»

جمله‌‌‌‌ی آغازین این فصل تقریبا به همین شکل در فصل ۴۸ هم تکرار می‌‌‌‌شود. اما جالب است که در متن پیشتاز ما وانگ توئی هم در این فصل و هم در فصل ۴۸ چنین جمله‌‌‌‌ای دیده نمی‌‌‌‌شود. به جایش می‌‌‌‌خوانیم که: «راه، بی‌‌‌‌نامِ ماندگار است».[1] این همان جمله‌‌‌‌ایست که در فصل ۳۲ هم آن را دیدیم.

بند دوم از دو جمله‌‌‌‌ی منثور تشکیل شده با این کلمات:

侯 (هو: سالار، امیر) 王 (وانگ: شاه، قهرمان، بزرگمرد) 若 (روئو: تو، او، مطیع، اگر) 能 (نِنگ: توانا، نیرو، توانستن، خرس-گوزن اساطیری) 守 (شائُو: حفاظت، پاسداری، دفاع کردن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن)

萬 (وان: بی‌‌‌‌شمار، ده هزار) 物 (وو: چیز) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیله‌‌‌‌ی، فقط، گرفتن) 自 (زی: خود، خویش، البته) 化 (هوا: تبدیل، شدن، مردن، ذوب شدن)

یعنی: «اگر امیر و شاه بتوانند از آن حراست کنند/ همانا چیزهای بی‌‌‌‌شمار به خودشان بدل می‌‌‌‌گردند».

بند سوم هم باز دو جمله‌‌‌‌ی منثور دارد با ۴ و ۹ کلمه:

化 (هوا: تبدیل، شدن، مردن، ذوب شدن) 而 (اِر: و، آنگاه، اما) 欲 (یو: قصد، میل) 作 (زوئو: برخاستن، کار کردن، بالیدن، ساختن)

吾 (ووا: من، مال من) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیله‌‌‌‌ی، فقط، گرفتن) 鎮 (ژِن: نگهبان، آرامش، سرکوب کردن، شهر، سرد) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 以 (ای: پس) 無 (وو: نه، هیچ) 名 (مینگ: نام) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 樸 (پو: ساده، صادق، [چوبِ] نتراشیده)

یعنی: «وقتی که عزم تبدیل شدن (به خودشان) را جزم کردند/ پس من با (آن) بی‌‌‌‌نامِ نتراشیده سرکوبشان می‌‌‌‌کنم».

در این جملات تعبیر «بالیدنِ قصد» (یو زوئو: 欲作) که تعبیری شاعرانه است و مشابهش را مثلا در شعر بیدل دهلوی می‌‌‌‌بینیم، به «عزم خود را جزم کردن» برگردانده‌‌‌‌ام که برای مخاطبان عادی آشناتر است. همچنین عبارت «بی‌‌‌‌نامی که ساده و نتراشیده است» (وو مینگ ژِه پو: 無名之樸) را می‌‌‌‌شد به هَیولی برگرداند که ماده‌‌‌‌ی اولیه‌‌‌‌ی بی‌‌‌‌نام و ناتراشیده‌‌‌‌ی سازنده‌‌‌‌ی هستی در حکمت ایرانی است. اما این تعبیر شبه‌‌‌‌ارسطویی بیش از حد فلسفی است و مشابهش در گفتمان «دائو دِه جینگ» غایب است. پس به ترجمه‌‌‌‌ی کلمه به کلمه‌‌‌‌ی عبارت بسنده کرده‌‌‌‌ام.

دو بند پایانی فصل به نظرم باید سرهم خوانده شود و در این حالت شعری با دو بیت را می‌‌‌‌سازد که مصراعهایی نامتقارن دارند:

無名之樸,         夫亦將無欲。

不欲以靜,         天下將自定。

کلمات برسازنده‌‌‌‌ی این دو بیت چنین‌‌‌‌اند:

無 (وو: نه، هیچ) 名 (مینگ: نام) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 樸 (پو: ساده، صادق، [چوبِ] نتراشیده)

夫 (فو: مرد، شوهر) 亦 (یی: همچنین، فقط، گرچه) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیله‌‌‌‌ی، فقط، گرفتن) 無 (وو: نه، هیچ) 欲 (یو: قصد، میل)

不 (بو: نه) 欲 (یو: قصد، میل) 以 (ای: پس) 靜 (جینگ: ساکن، ساکت، مؤدب)

天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 將 (جیانگ: به زودی، حتما، به وسیله‌‌‌‌ی، فقط، گرفتن) 自 (زی: خود، خویش، البته) 定 (دینگ: تثبیت، مهار، پایدار، قطعا، تصمیم گرفتن)

یعنی: « بی‌‌‌‌نام نتراشیده         هرچند مرد آن را قصد نکرده

پس قصد نکردن به سکون می‌‌‌‌انجامد         همانا هرآنچه زیر آسمان است، خود را تثبیت می‌‌‌‌کند.»

اغلب مترجمان این جمله‌‌‌‌ها را به صورت اول شخص خوانده‌‌‌‌اند و لحن جملات پیشین را پی گرفته‌‌‌‌اند. در حالی که جمله با «فو» شروع می‌‌‌‌شود که قاعدتا فاعل است و بنابراین باید عبارتها را سوم شخص خواند. ضمنا در نسخه‌‌‌‌های قدیمی ما وانگ توئی در جمله‌‌‌‌ی سوم به جای «بو یو» (قصد نکردن) عبارت «بو جو» (توهین نکردن) آمده است. به همین خاطر هنریکز این جملات را چنین خوانده: «وقتی با بی‌‌‌‌نامِ نتراشیده سرکوبشان کردم/ به آنها توهین نمی‌‌‌‌کنم/ وقتی به آنها توهین نشود، ساکت و آرام خواهند شد…»[2]. در نسخه‌‌‌‌های بعدی اما «توهین» به «قصد» برگردانده شده است. چنان که وینگ تْسیت چان ترجمه کرده: «سادگی (نتراشیدگی) که بی‌‌‌‌نام است، از قصد و میل فارغ است/ چون از قصد و میل فارغ است، آرام و ساکن است.»[3]

آخرین جمله هم در نسخه‌‌‌‌های ما وانگ توئی به شکلی دیگر ثبت شده است. نخست آن که به جای «هرچه زیر آسمان» (تیان شیا)، عبارت «آسمان و زمین» (تیان تی) آمده، و دیگر آن که به جای «تثبیت شدن» (دینگ) کلمه‌‌‌‌ی «درست و راست» (چِنگ) را می‌‌‌‌بینیم. بنابراین آخرین جمله در این نسخه‌‌‌‌های قدیمی چنین معنایی داشته است: «و آسمان و زمین برای خودشان درست خواهند بود».[4]

گفتار دوم: زند فصل سی و هفتم

فصل سی و هفتم که واپسین بخش از نیمه‌‌‌‌ای از «دائو دِه جینگ» است، موضع‌‌‌‌گیری‌‌‌‌ایست بر ضد مفهوم امرِ مقدسِ آفریننده، و دفاعی است از خود به خودی بودن چیزها. این جبهه‌‌‌‌ی نظری در بند نخست تصریح شده است:

۳۷.۱: راهِ ماندگار هیچ (چیزی را) نمی‌‌‌‌سازد، اما هیچ چیزی نیست که (راه آن را) نساخته باشد

چنان که دیدیم، در متن‌‌‌‌های ما وانگ توئی بند نخست به شکلی دیگر آمده و تکرار بند اول فصل ۳۲ است. به ویژه جمله‌‌‌‌ی دوم بند اول را به این صورت خوانده‌‌‌‌اند که «کاری را انجام نمی‌‌‌‌دهد، اما کاری ناکرده باقی نمی‌‌‌‌ماند». این خوانش زیر تاثیر مکتب قانون‌‌‌‌گرا شکل گرفته و به این نکته اشاره می‌‌‌‌کند که دیوانسالار خوب به تک تک کارها رسیدگی نمی‌‌‌‌کند و انجامشان نمی‌‌‌‌دهد. اما زیردستانی لایق دارد که این کارها را به فرجام می‌‌‌‌رسانند، بی آن که او خبردار باشد. این ترجمه دو نکته دارد. نخست آن که اغلب این مترجمان غیاب این جمله را در نسخه‌‌‌‌های اقدم دلیلی بر افزوده بودنِ آن دانسته‌‌‌‌اند. یعنی فرض کرده‌‌‌‌اند این جمله بعدها زیر نفوذ قانون‌‌‌‌گرایان به متن افزوده شده است. هنریکز اشاره کرده که غیاب این جمله به معنای غیابش نیست. در متن‌‌‌‌های ما وانگ توئی در اینجا افتادگی‌‌‌‌ای داریم و فضای خالی و ناخوانا اتفاقا برای این که چنین جمله‌‌‌‌ای را در خود بگنجاند مناسب است.[5] بنابراین به احتمال زیاد این جمله افزوده نیست و از آغاز در فصل ۳۷ بوده است.

دومین نکته آن که اگر جمله را قدیمی بدانیم و نفوذ مکتب قانون‌‌‌‌گرا را در آن مشکوک بدانیم، ارجاعش به روندهای دیوانسالارانه هم نادرست جلوه می‌‌‌‌کند. این فصل هیچ اشاره‌‌‌‌ای به دیوانسالاری ندارد و به احتمال زیاد «وِی» (為) در اینجا «ساختن» معنی می‌‌‌‌دهد، نه «کردن». این دلالتِ فعل جمله به ویژه از آنجا بر می‌‌‌‌آید که انگار ما اینجا با نوعی نظریه‌‌‌‌ی بدیل درباره‌‌‌‌ی خلقت سر و کار داریم. ایده‌‌‌‌ی باستانی و فراگیری که بر مبنای آن خدایان در ابتدای زمان چیزها را برساختند، بعدتر در نگرش فلسفی گاهانی به ایده‌‌‌‌ی آفرینش بدل شد و آن به معنای پررنگ‌‌‌‌تر شدن سویه‌‌‌‌ی معنایی و اخلاقیِ خلقت بود. چندان که کل جهان همچون تجلی‌‌‌‌ای از یک ذهنیت (مینوی) نیکو قلمداد می‌‌‌‌شد که قرار بود همچون سلاحی برای غلبه بر مینوی شر به کار گرفته شود.

بند نخست در این معنا با آفرینش هدفمند جهان مخالفت می‌‌‌‌کند و می‌‌‌‌گوید چیزها خود به خود هستند. هرچند صورتی نوساخته از خدایان قدیمی –یعنی دائو- در نهایت همچون آفریدگاری به رسمیت شمرده شده است. اما تاکید بر آن است که این نیروی خلاق با قصد و هدفی درونزاد کاری نمی‌‌‌‌کند، و چیزی نمی‌‌‌‌سازد. تاکیدی که غریب است و در آن نگرش کهن و باستانی چندخدایی بی‌‌‌‌دلیل و نامفهوم به نظر می‌‌‌‌رسد. اما اگر در چشم‌‌‌‌انداز اندیشه‌‌‌‌ی زرتشتی نگریسته شود، به مخالفتی با آن می‌‌‌‌ماند.

باقی بندهای متن نیز به شکلی نادقیق و گسسته از همین ایده دفاع می‌‌‌‌کند. دومین بند گویی دلالتی سیاسی داشته باشد و شهریاران را به تقلید از این صفتِ راه تشویق کند:

۳۷.۲: اگر امیر و شاه بتوانند از آن حراست کنند

همانا چیزهای بی‌‌‌‌شمار به خودشان بدل می‌‌‌‌گردند

یعنی نیازی نیست فرمانروا برای تغییر دادن قلمرو خویش نیرویی اعمال کند و کاری انجام دهد. او باید منفعل و کناره‌‌‌‌گزین باشد، و در این مورد از راه پیروی کند. در این حالت همه چیز به همان شکلی که باید باشد نیل خواهد کرد. این برداشت که به شکلی تلویحی جبرگرایانه هم هست، به پادگفتمانی برای سیاست ایرانشهری شباهت دارد. چون در آنجا شاهنشاه تنها زمانی فرهمند است و مشروعیت دارد که در جبهه‌‌‌‌ی هورمزد و در سنگر روشنایی و نیکی حضوری موثر و بُرنده داشته باشد، و نگذارد چیزها به انحطاطی فرو بغلتند، که با رخنه‌‌‌‌ی اهریمن همه چیز را احاطه کرده است.

بندهای سوم و چهارم را چنان که دیدیم در یک بند جمع بستیم، چون شعری ضمنی را به دست می‌‌‌‌دهد:

۳۷.۳: بی‌‌‌‌نام نتراشیده         هرچند مرد آن را قصد نکرده

پس قصد نکردن به سکون می‌‌‌‌انجامد         همانا هرآنچه زیر آسمان است، خود را تثبیت می‌‌‌‌کند.

نیمه‌‌‌‌ی پایانی این فصل، به مخالفت با «امر قصد شده» اختصاص یافته و حدسمان را تایید می‌‌‌‌کند که مضمون اصلی این جملات نه ستایش از خودمداری طبیعت، که مخالفت با اراده‌‌‌‌گرایی اخلاقی سیاست ایرانشهری و اخلاق زرتشتی است. همانطور که در بند نخست آفرینشگری هدفمند اهورامزدا نفی می‌‌‌‌شد و در بند دوم کنشگری و مداخله‌‌‌‌گری شاهنشاه فرهمند نکوهش می‌‌‌‌شد، در این بخش نهایی اراده‌‌‌‌ی آزاد انسان عادی‌‌‌‌ست که نفی می‌‌‌‌شود.

پیام کمی «دائو دِه جینگ» را می‌‌‌‌توان از همین فصل گسیخته استخراج کرد. متن در مقام مخالفت با سرمشق مفهومی مهاجم و بانفوذی شکل گرفته که خداوندی یکسره نیک و جنگاور، فرمانروایی فرهمند و آبادگر، و انسانی اراده‌‌‌‌مند و هم‌‌‌‌سرشت با خدا را زیربنای دستگاهی اخلاقی و سیاسی قرار می‌‌‌‌داد. تقدیس راه به معنای مخالفت با هر سه‌‌‌‌ی این ارکان مفهومی است: خودبخودی جبرانگارانه‌‌‌‌ی طبیعی در برابر برنامه‌‌‌‌دار بودنِ خردمندانه‌‌‌‌ی آفرینش، کناره‌‌‌‌گزینی و خنثا بودن فرمانروا در برابر مسئولیت‌‌‌‌پذیری و خویشکاری کلان شاهنشاه، و بی‌‌‌‌قصدی و پرهیز از خواست در برابر اراده‌‌‌‌مداری و سوگیری شخصی نسبت به هستی.

 

 

  1. Henricks, 1989: 1064-1065, 1069-1070.
  2. Henricks, 1989: 1066-1067.
  3. Henricks, 1989: 1073-1074.
  4. Henricks, 1989: 1074.
  5. Henricks, 1989: 1071-1072.

 

 

ادامه مطلب: کتاب دوم: تِه يا فضيلت – بخش سی و هشتم: برگردان و زند فصل سی و هشتم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب