پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش پنجاه و دوم: برگردان و زند فصل پنجاه و دوم

بخش پنجاه و دوم: برگردان و زند فصل پنجاه و دوم

گفتار نخست: برگردان فصل پنجاه و دوم

天下有始,以為天下母。

既得[1]其母,以[2]知其子,既知其子,復守其母,沒身[3]不殆。

塞其兌,閉其門,終身不勤。

開其兌,濟其事,終身不救。

見小曰明,守柔曰強。

用其光,復歸其明,無遺身殃;是為習常。

۵۲.۱: (هرچه) زیر آسمان (است) آغازگاهی دارد

پس (آن) مادر چیزهای زیر آسمان است

۵۲.۲: تا به حال (هرقدر که) آن مادر را دریافتی        پس (ماهیت) آن فرزندان را هم می‌‌‌‌فهمی

تا به حال (هرقدر که) آن فرزندان را فهمیدی         به (دامان) حمایتگر آن مادر بازمی‌‌‌‌گردی

نابودیِ خویش‌‌‌‌تن، تهدید کننده نیست

۴و۳- ۵۲: آن سوداگری را مهار کن        آن دروازه را ببند         تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات تقلا نخواهی کرد.

(اگر) آن سوداگری را آغاز کنی        (اگر) برای آن کار مفید باشی        تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات رها نخواهی شد.

۵۲.۵: چیزهای خُرد را دیدن، (این) را روشنایی می‌‌‌‌نامند         پاسداری از سستی: (این) را توانمندی می‌‌‌‌نامند.

۵۲.۶: از آن اشعه‌‌‌‌ی نور استفاده کن         تا به آن روشنایی بازگردی و (در آن) حضور یابی

خویش‌‌‌‌تن را در فاجعه رها نکن         اینطوری به ماندگاری عادت می‌‌‌‌کنی.

فصل پنجاه و دوم پنج بند ناهمگن دارد. بند نخستین از دو جمله‌‌‌‌ی چهار و پنج کلمه‌‌‌‌ای تشکیل یافته است:

天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 始(شی: آغاز)

以 (ای: پس) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 天 (تیان: آسمان) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی) 母 (مو: مادر)

یعنی: «(هرچه) زیر آسمان (است) آغازگاهی دارد/ پس (آن) مادر چیزهای زیر آسمان است».

بند دوم شعری است با پنج مصراعِ چهار کلمه‌‌‌‌ای:

既得其母,         以知其子,

既知其子,        復守其母,

沒身不殆。

که از این واژگان تشکیل یافته است:

既 (جی: تا حالا، همچنین، هردو، بالفعل) 得 (دِه: به دست آوردن، قرارداد، نتیجه، مناسب) 其 (چی: او، آن) 母 (مو: مادر)

以 (ای: پس) 知 (تْسی: دانش، آموزاندن) 其 (چی: او، آن) 子 (زِه: فرزند، نواده، شخص، استاد)

既 (جی: تا حالا، همچنین، هردو، بالفعل) 知 (تْسی: دانش، آموزاندن) 其 (چی: او، آن) 子 (زِه: فرزند، نواده، شخص، استاد)

復 (فو: برگشتن، تکرار کردن) 守 (شائُو: حفاظت، پاسداری، دفاع کردن) 其 (چی: او، آن) 母 (مو: مادر)

沒 (مِی: نه، کمتر، نیست) 身 (شِن: بدن، شأن، خویشتن) 不 (بو: نه) 殆 (دای: تهدید، خسته، شاید)

یعنی: «تا به حال (هرقدر که) آن مادر را دریافتی پس (ماهیت) آن فرزندان را هم می‌‌‌‌فهمی

تا به حال (هرقدر که) آن فرزندان را فهمیدی به (دامان) حمایتگر آن مادر بازمی‌‌‌‌گردی

نابودیِ خویش‌‌‌‌تن، تهدید کننده نیست».

بند سوم و چهارم شعری دو بیتی است که در هر بیت‌‌‌‌اش سه مصراع سه کلمه‌‌‌‌ای داریم. از این رو اینها بی‌‌‌‌دلیل در دو بند مجزا گنجانده شده‌‌‌‌اند و باید سرهم خوانده شوند:

塞其兌,        閉其門,        終身不勤。

開其兌,        濟其事,        終身不救。

塞 (سای: چپاندن، مهار کردن، ارضا کردن، جبران، رشوه دادن، معتمد) 其 (چی: او، آن) 兌 (دویی: تبادل کردن)

閉 (بی: بستن، مسدود کردن) 其 (چی: او، آن) 門 (مِن: دروازه، درگاه)

終 (ژوُنگ: پایان، مرگ، بالاخره) 身 (شِن: بدن، شأن، خویشتن) 不 (بو: نه) 勤 (چین: سازنده، فعال)

開 (کای: گشوده، آغاز کردن، دور) 其 (چی: او، آن) 兌 (دویی: تبادل کردن)

濟 (جی: از عرض رودخانه رد شدن، کمک کردن، سودمند) 其 (چی: او، آن) 事 (شِه: چیز، کار، خدمت، سانحه)

終 (ژوُنگ: پایان، مرگ، بالاخره) 身 (شِن: بدن، شأن، خویشتن) 不 (بو: نه) 救 (جیو: کمک کردن، پشتیبانی، رهاندن)

«۴و۳- ۵۲: آن سوداگری را مهار کن        آن دروازه را ببند         تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات تقلا نخواهی کرد.

(اگر) آن سوداگری را آغاز کنی         (اگر) برای آن کار مفید باشی        تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات رها نخواهی شد». بند بعدی یک تک بیت‌‌‌‌ است با مصراع‌‌‌‌های چهار کلمه‌‌‌‌ای:

見小曰明,

守柔曰強。

見 (جیِه: دیدن، ملاقات) 小 (شیائو: کوچک، ریز، مختصر) 曰 (یوئِه: گفتن، صدا زدن) 明 (مینگ: روشن، شفاف، بینایی، دقیق، فردا)

守 (شائُو: حفاظت، پاسداری، دفاع کردن) 柔 (رُو: نرم، ظریف، سست) 曰 (یوئِه: گفتن، صدا زدن) 強 (چیانگ: نیرومند، برتر)

یعنی: «چیزهای خُرد را دیدن، (این) را روشنایی می‌‌‌‌نامند        پاسداری از سستی: (این) را توانمندی می‌‌‌‌نامند».

واپسین بند این فصل به شعری دو بیتی می‌‌‌‌ماند که مصراع اولش یک کلمه کم داشته باشد:

用其光,         復歸其明,

無遺身殃;         是為習常。

用 (یُونگ: استفاده کردن، به کار گرفتن، خوردن) 其 (چی: او، آن) 光 (گوانگ: نور، روشن، شکوه)

復 (فو: برگشتن، تکرار کردن) 歸 (گویی: برگشتن، حضور یافتن، تعلق داشتن) 其 (چی: او، آن) 明 (مینگ: روشن، شفاف، بینایی، دقیق، فردا)

無 (وو: نه، هیچ) 遺 (یی: از دست دادن، طرد کردن، فراموشی، ترک کردن) 身 (شِن: بدن، شأن، خویشتن) 殃 (یانگ: فاجعه، بدبخت کردن، لطمه زدن)

是 (شی: بودن، باشه) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 習 (شی: بال زدن، تمرین، آموختن، عادت، معمولا) 常 (چآنگ: اصیل، ماندگار)

یعنی: « از آن نور استفاده کن         تا به آن روشنایی بازگردی و (در آن) حضور یابی

خویش‌‌‌‌تن را در فاجعه رها نکن         اینطوری به ماندگاری عادت می‌‌‌‌کنی».

گفتار دوم: زند فصل پنجاه و دوم

فصل پنجاه و دوم آشکارا بر محور مفهوم مرگ و زندگی سازمان یافته است. مفسران گوناگون این متن را به شکل‌‌‌‌های متفاوتی تفسیر کرده‌‌‌‌اند. مثلا چِن که بی‌‌‌‌محابا «دائو ده جینگ» را با متون بسیار دیرآیندترِ بودایی (و گاه نامربوطِ اروپایی) تفسیر می‌‌‌‌کند، مضمون اصلی آن را آشتی انسان و طبیعت و دستیابی به عمر طولانی دانسته،[4] و پاشائی آن را دستورنامه‌‌‌‌ای برای حفظ تندرستی بر اساس دائو پنداشته است.[5] با این همه توافقی هست که «مادر» (مو: 母) به دائو اشاره می‌‌‌‌کند و «فرزندان» به «ده هزار چیز» (وان وو: 萬物) ارجاع می‌‌‌‌دهد. این خوانشی مرسوم و محتمل است. اما باید توجه داشت که ساختار استعاره‌‌‌‌ها در این فصل به کلی با فصل‌‌‌‌هایی که دوقطبی «راه/ ده هزار چیز» را دارند، متفاوت است. اینجا در کنار مادر/ فرزند، منفذ/ درگاه را داریم که بسامدی بسیار اندک دارند و در سایر جاها همراه با راه/ ده هزار چیز نیامده‌‌‌‌اند.

به این هم باید توجه داشت که بند نخست یک جفت جمله‌‌‌‌ی مستقل است و احتمالا زبانزدی بوده که جدای از بند دوم و باقی بخش‌‌‌‌ها وجود داشته و ویراستار آن را در متن خود همچون گواهی گنجانده است:

«۵۲.۱: (هرچه) زیر آسمان (است) آغازگاهی دارد

پس (آن) مادر چیزهای زیر آسمان است».

تا اینجای کار تنها گفته شده که «زیر آسمان» که مترادف است با گیتی یا جهان، خاستگاهی دارد که مادر نامیده می‌‌‌‌شود. حدس من آن است که این دو جمله همچون مقدمه و توضیحی درباره‌‌‌‌ی شعر بند دوم نوشته شده باشند. یعنی متن مرجع اصلی، این شعر باشد:

«۵۲.۲: تا به حال (هرقدر که) آن مادر را دریافتی         پس (ماهیت) آن فرزندان را هم می‌‌‌‌فهمی

تا به حال (هرقدر که) آن فرزندان را فهمیدی         به (دامان) حمایتگر آن مادر بازمی‌‌‌‌گردی»

نابودیِ خویش‌‌‌‌تن، تهدید کننده نیست

در این شعر چهار مصراع اول با هم به خوبی چفت و بست می‌‌‌‌شوند و معنای منسجمی هم دارند. اما مصراع آخری (沒身不殆) ‌‌‌‌که تک هم افتاده، هم ساختار وزنی و هم محتوایی متفاوت با بقیه دارد. حدسی که می‌‌‌‌توان زد آن است که این جمله هم افزوده‌‌‌‌ی ویراستار است. چون مثل بند نخست دارد درباره‌‌‌‌ی شعر توضیح می‌‌‌‌دهد و از آن نتیجه‌‌‌‌گیری می‌‌‌‌کند. پس می‌‌‌‌توان اینطور جمع‌‌‌‌بندی کرد که در ابتدای کار شعری دوبیتی داشته‌‌‌‌ایم که می‌‌‌‌گفته وقتی مادر را دریافتی، فرزندان را خواهی فهمید و وقتی فرزندان را فهمیدی به دامان مادر بازخواهی گشت. این احتمالا در ابتدای کار زبانزدی مستقل و رایج بوده، و به نظرم اصلا ارتباطی به راه و آیین دائو نداشته است. بلکه به نکته‌‌‌‌ی حکمت‌‌‌‌آمیز ساده و عامیانه‌‌‌‌ای را بازگو می‌‌‌‌کرده است. این که فرزندان به مادرانشان شبیه هستند. اگر مادر را دیدی انگار که بچه را دیده باشی، و اگر بچه را دیدی درمی‌‌‌‌یابی که مادرش چه جور آدمی بوده است. مضمون این دوبیتی احتمالا چیزی است شبیه به این که «پس کاو ندارد نشان از پدر/ تو بیگانه خوانش مخوانش پسر».

ویراستار به دلیلی این زبانزد را گرفته و در «دائو ده جینگ» گنجانده است. چون آن را تاییدی بر سرمشق مفهومی خود می‌‌‌‌دانسته است. سرمشقی که دوقطبی مادر-فرزند برایش ارزشمند بوده است. از توضیح‌‌‌‌هایی که او در بند نخست و ادامه‌‌‌‌ی بند دوم داده می‌‌‌‌توان دریافت که چرا چنین کرده است. در بند اول می‌‌‌‌گوید خاستگاه جهان، مادرِ آن است. پس زبانزدی عامیانه را به سطح گزاره‌‌‌‌ای عام درباره‌‌‌‌ی جهان ارتقا داده است. در مصراع آخری می‌‌‌‌گوید نباید از نیستی ترسید، چون نابودی خویشتن تهدید کننده نیست. این جمله احتمالا با مصراع چهارم شعر ارتباط برقرار می‌‌‌‌کند. پیش‌‌‌‌فرض راوی آن بوده که خاستگاه جهان نیستی و عدم است، و آن را بنا به این زبانزد دوبیتی با مادر برابر گرفته، و از آخرین بخش شعر که می‌‌‌‌گوید فرزندان به دامان مادر باز می‌‌‌‌گردند، نتیجه گرفته که همگان باز به نیستی بازگشت می‌‌‌‌کنند و در این مورد جای نگرانی نیست. یعنی تقریبا «انا لله و انا الیه راجعون»، با این تذکر که آن خاستگاه/ مادر، گویا با عدم برابر باشد.

کلمه‌‌‌‌ی «شِن» (身) هم در اینجا جای توجه دارد. این واژه به نسبت رایج است و دهها بار در کتاب تکرار شده است. تنها در همین فصل می‌‌‌‌بینیم که چهار بار آمده و بنابراین فصل در کنار فصل‌‌‌‌های هفتم و سیزدهم و پنجاه و چهارم قرار می‌‌‌‌گیرد که هرکدام‌‌‌‌شان این واژه را ۳ تا ۵ بار تکرار کرده‌‌‌‌اند. این کلمه هم خویشتن و خود معنی می‌‌‌‌دهد و هم کالبد و تن. چون در زبان چینی به ویژه تا پیش از رواج دین بودایی و مانوی، تمایز چندانی میان بدن مادی و روح غیرمادی وجود نداشته است. از این رو دقیقترین ترجمه برای این نشانه «خویش‌‌‌‌تن» است، که بر هردو سویه‌‌‌‌ی این معنا تاکید می‌‌‌‌کند.

اما چرا نابودی خویشتن نگران کننده نیست؟ زیرا که در چشم‌‌‌‌انداز متن «دائو ده جینگ»، نیستی بر هستی و غیاب بر حضور تقدم دارد. بنابراین خاستگاهی که چیزها از آن زاده می‌‌‌‌شوند و همچون مادرشان ستوده شده، عدم است. نیستیِ خویشتن به معنای بازگشت به همین عدم است و بنابراین تهدید کننده نیست. چون این بازگشت در شعر دوبیتی به پناه بردن به دامان حمایتگر مادر تشبیه شده است.

آن موضع نظری خاص ویراستار با خواندن شعر بعدی شفاف‌‌‌‌تر می‌‌‌‌شود. بند سوم و چهارم چنان که گفتیم شعری یکپارچه است که باید سر هم خوانده شود:

«۴و۳- ۵۲: آن سوداگری را مهار کن        آن دروازه را ببند         تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات تقلا نخواهی کرد.

(اگر) آن سوداگری را آغاز کنی        (اگر) برای آن کار مفید باشی        تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات رها نخواهی شد».

در اینجا روشن می‌‌‌‌شود که منظور از نیستیِ خویشتن، همان مرگ بوده است. چون در این بیت‌‌‌‌ها با صراحت بیشتری به مرگِ خویشتن (ژُونگ شِن: 終身) اشاره شده و این عبارت همچون قافیه‌‌‌‌ای دوبار در شعر تکرار شده است. این شعر هم احتمالا در ابتدای کار زبانزدی مستقل بوده است، اما این امکان را هم باید در نظر گرفت که شاید ویراستار کتاب آن را بر اساس شعر پیشین سروده باشد. چون دلالت‌‌‌‌های صریح دائوگرایانه در آن نمایان است. در اینجا یک جفت متضاد معنایی تازه (دوئی/ مِن) را داریم که همنشینی‌‌‌‌اش با «مادر/ فرزند» جالب توجه است.

از میان این جفت، «دوئی» (兌) کلمه‌‌‌‌ایست نادر که در سراسر متن «دائو ده جینگ» تنها دو بار و فقط در همین فصل آمده است. همه این کلمه را به «دهان» ترجمه کرده‌‌‌‌اند. اما این معنای اصلی‌‌‌‌اش در زمان تدوین کتاب نبوده است. «دوئی» در اصل تبادل کردن و رد و بدل کردن را می‌‌‌‌رساند. در ترکیب با نشانه‌‌‌‌های دیگر گاهی معنای «تیز، زاویه‌‌‌‌دار» یا «راضی، خوشنود» را هم به خود می‌‌‌‌گیرد. اما مفهوم اصلی‌‌‌‌اش همان تبادل کردن و داد وستد است.

فعل‌‌‌‌هایی که آمده‌‌‌‌ هم ارتباطی با دهان ندارد. «سایی» (塞) را در مفهوم «پُر کردن» برگردانده‌‌‌‌اند، اما مفهوم اصلی‌‌‌‌اش مهار کردن، چپاندن، ارضا کردن، جبران کردن، و رشوه دادن است. هیچ یک از اینها با مفهوم دهان و حتا منفذ ارتباطی برقرار نمی‌‌‌‌کنند و در مقابل با معنی اصلی «دوئی» کاملا سازگارند. تبادل و سوداگری است که با جبران، رشوه، مهار و مشابه اینها ارتباط برقرار می‌‌‌‌کند. به همین ترتیب فعل «کای» (開) که آغاز کردن و شروع کردن را نشان می‌‌‌‌دهد و به شکلی استعاری به گشودن و چیزهای دوردست هم ارجاع می‌‌‌‌دهد،‌‌‌‌ با کنشی مثل تبادل و سوداگری ارتباط دارد و نه چیزی مثل دهان.

نویسندگانی که «دوئی» را به «دهان» برگردانده‌‌‌‌اند، به سنت فکری متفاوتی ارجاع می‌‌‌‌دهند که بسیار دیرآیندتر از این متن هم هست. «دوئی» در سنت فال‌‌‌‌گیری «ای چینگ» نام شش‌‌‌‌خطی ۵۸ است که با نام «دریاچه- شادمانه» نیز شناخته می‌‌‌‌شود. در بخش نهم کتاب «شو‌‌‌‌کوا» (بحثی در سه‌‌‌‌خطی‌‌‌‌ها) بندی هست که در آن سه‌‌‌‌خطی‌‌‌‌ها با اندامهای بدن همسان انگاشته شده‌‌‌‌اند و در آنجا آمده که «دوئی» با دهان برابر است.[6] اما این متن در قرن دوم یا اول پ.م نوشته شده و روشن است که از این اشاره در متنی متفاوت و دیرآیندتر نمی‌‌‌‌شود نتیجه گرفت که معنی این کلمه سه قرن پیشتر «دهان» بوده، و چنین تعمیمی آشکارا غیرعلمی و نادرست است، هرقدر هم که رایج باشد.

از آن‌‌‌‌سو، ‌‌‌‌واژه‌‌‌‌ی «مِن» (門) هم به نسبت کمیاب است و در «دائو ده جینگ» تنها شش بار آمده است. این واژه را در این فصل «دَر، ورودی خانه» ترجمه کرده‌‌‌‌اند. اما معنای صریح و روشنی دارد و یعنی «دروازه» یعنی به ورودی شهر اشاره می‌‌‌‌کند و نه خانه. پس برگرداندن این دو کلمه در شکل مرسوم‌‌‌‌اش به نظرم غلط فاحش است. یعنی بی‌‌‌‌شک بحث به دهان و در ورودی خانه -چه عینی و چه استعاری- مربوط نمی‌‌‌‌شده است. حتا اگر اگر این دو را به «منفذ/ درگاه» ترجمه کنیم هم معنای اصلی‌‌‌‌اش درست مشخص نمی‌‌‌‌شود. ولی کافی‌‌‌‌ست مفهوم‌‌‌‌های اصلی‌‌‌‌شان را به جایشان بنشانیم تا روشن شود که متن مخالفتی صریح با بازرگانی است و در همان بافت آریایی‌‌‌‌ستیزانه‌‌‌‌ی باقی متن می‌‌‌‌نشیند:

«۴و۳- ۵۲: آن سوداگری را مهار کن        آن دروازه را ببند        تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات تقلا نخواهی کرد.

(اگر) آن سوداگری را آغاز کنی        (اگر) برای آن کار مفید باشی        تا (زمان) مرگِ خویش‌‌‌‌تن‌‌‌‌ات رها نخواهی شد».

این جملات به روشنی در تقابل با سنت بازرگانان ایرانی‌‌‌‌تبار تنظیم شده است. بستن دروازه‌‌‌‌ها به معنای قطع کردن ارتباط با مردمان بیگانه است و مترادف است با مهار کردن بازرگانی. سطر بالایی وضعیت مطلوب را نشان می‌‌‌‌دهد که متن بدان سفارش می‌‌‌‌کند: جلوی بازرگانان را بگیر و دروازه‌‌‌‌های شهر را بر بیگانگان ببند. آن وقت سراسر عمر را به آسودگی و راحتی خواهی زیست و از کوشش و تلاش برای سود و بهره و مسائل اقتصادی فارغ خواهی بود. این نکته هم جای توجه دارد که مفهوم پول برای نخستین بار در دولت هخامنشی پدید آمده بود و هنوز در قلمروهای تمدنی و فرهنگی بیرونی ناشناخته بود. این بدان معنا بود که حضور و فعالیت بازرگانان ایرانی‌‌‌‌تباری که در سپیده‌‌‌‌دم عصر پیدایش پول در نخستین رگه‌‌‌‌های نوظهورِ راه ابریشم فعالیت می‌‌‌‌کردند، مناسبات اقتصادی و اجتماعی به کلی متفاوتی را در جوامع میزبان پدید می‌‌‌‌آورده و احتمالا همچون نوعی سبک زندگی مهاجم و سنت‌‌‌‌ستیز حساسیت‌‌‌‌هایی ایجاد می‌‌‌‌کرده است.

با خواندن دومین سطر روشن می‌‌‌‌شود که خوانش ما از متن درست بوده و بحث به سیاست و اقتصاد مربوط می‌‌‌‌شود، نه تندرستی و بقای بدن یا امور متافیزیکی و فلسفی انتزاعی. می‌‌‌‌گوید اگر بازرگانی را منع کنی، آسوده خواهی شد. اما اگر چنین نکنی و اجازه بدهی سوداگری آغاز شود، دیگر از آن رهایی پیدا نخواهی کرد. جمله‌‌‌‌ی میانی در اینجا اهمیت دارد، چون می‌‌‌‌گوید اگر تو برای این «کار/ فعالیت/ خدمت» (شِه: 事) ‌‌‌‌سودمند باشی، دیگر رهایی نخواهی یافت. یعنی با رده‌‌‌‌ای از کنش‌‌‌‌های اجتماعی سر و کار داریم و نه امری خنثا و زیست‌‌‌‌شناختی.

آنگاه در بند بعدی می‌‌‌‌بینیم که چکیده‌‌‌‌ی آموزه‌‌‌‌های شعرهای پیشین برچسب خورده و در بافت اندیشه‌‌‌‌ی دائویی گنجانده شده است:

«۵۲.۵: چیزهای خُرد را دیدن، (این) را روشنایی می‌‌‌‌نامند         پاسداری از سستی: (این) را توانمندی می‌‌‌‌نامند».

باز اینجا جای توجه دارد که در جمله‌‌‌‌ی دوم «شائو رو» (守柔) را گاه «حفظ کردنِ سادگی»[7] و گاه «اقامت گزیدن در نرمی»[8] ترجمه کرده‌‌‌‌اند که چندان معنادار نیست. «رو» در اینجا به معنای چیز نرم و ظریف و شکننده و سست است و در مقابل مفهوم محکم و سفت قرار می‌‌‌‌گیرد. روشن است که آن سیاست آزادانه در قبال تجارت چون به کار و کوشش می‌‌‌‌انجامد، سفت و محکم دانسته شده، و در مقابل طرد کردن این فعالیتها و بستن دروازه‌‌‌‌ها را «رو» توصیف شده است. در این حالت این کلمه فراغت از تقلا را که در جمله‌‌‌‌ی پیشین آمده بود تکرار می‌‌‌‌کند و «سستی» را می‌‌‌‌رساند. نرمی یا ظرافت در اینجا معنادار نیست و سادگی هم برساخته‌‌‌‌ای دیرآیندتر است و معنای اصلی این کلمه نیست.

در ابتدای بند ششم در نسخه‌‌‌‌های کهن متن علامتی دیده می‌‌‌‌شود که در نسخه‌‌‌‌های امروزین هم گاه می‌‌‌‌آید و آن نشان می‌‌‌‌دهد که انگار دو بخش متفاوت از کتاب از هم جدا شده‌‌‌‌اند. یعنی ویراستار یا کاتبی که متن را در دوره‌‌‌‌های آغازین شکل‌‌‌‌گیری‌‌‌‌اش تدوین می‌‌‌‌کرده، بین بند پنجم و بخش‌‌‌‌های پیشین این فصل گسستی قایل بوده است.[9]

«۵۲.۶: از آن اشعه‌‌‌‌ی نور استفاده کن         تا به آن روشنایی بازگردی و (در آن) حضور یابی

خویش‌‌‌‌تن را در فاجعه رها نکن         اینطوری به ماندگاری عادت می‌‌‌‌کنی».

این بند به واقع هم ساختار مفهومی متفاوتی با بخش‌‌‌‌های پیشین دارد. چنین می‌‌‌‌نماید که شعری دوبیتی و مستقل بوده که در زمانی متن آن را وام ستانده و همچون گواه و تاییدی بر سخن این فصل به انتهای جملات پیشین افزوده است. احتمالا دلیل مناسب نمودن این عبارت، اشاره‌‌‌‌اش به خویش‌‌‌‌تن و ارتباط آن با فاجعه است که در مصراع سوم آمده، و بر این مبنا ردگیری شعاع نور و رسیدن به منبع روشنایی و پرهیز از فاجعه و دستیابی به ماندگاری همچون دستاوردهای بستن دروازه‌‌‌‌ها/ منع سوداگری تفسیر شده است.

 

 

  1. 得 در اصل به صورت 知 ثبت شده: 據《古逸叢書》本、馬王堆本改
  2. 以 در اصل به صورت 復 ثبت شده: 據《古逸叢書》本、馬王堆本改
  3. 身 در اصل به صورت 其 ثبت شده: 據《古逸叢書》本、馬王堆本改
  4. Chen, 1989: 178.
  5. پاشائی، ۱۳۷۱: ۴۴۳.
  6. Wilhelm, 1950: 279.
  7. Henricks, 1989: 205.
  8. Chen, 1989: 178.
  9. Henricks, 1989: 206.

 

 

ادامه مطلب: بخش پنجاه و سوم: برگردان و زند فصل پنجاه و سوم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب