بخش شصت و هشتم: برگردان و زند فصل شصت و هشتم
گفتار نخست: برگردان فصل شصت و هشتم
善為士者,不武;善戰者,不怒;善勝敵者,不與;善用人者,為之下。
是謂不爭之德,是謂用人之力,是謂配天古之極。
۶۸.۱: کسی که مردانگیاش را درست بروز میدهد به ارتش نمی(پیوندد)
کسی که درست میجنگد خشمگین نمیشود
کسی که در برابر دشمن درست مقاومت میکند نمیجنگد
کسی که مردم را درست به کار میگیرد آنان را فروپایه نگه میدارد
۸.۲: به این میگویند فضیلتِ ستیزه نکردن
به این میگویند نیروی به کار گرفتن مردم
به این میگویند اوجِ در پیوستن با آسمان دیرینه.
فصل شصت و هشتم به نسبت کوتاه است و تنها دو بند را شامل میشود. بند نخست آن شعری است که احتمالا در آغاز کار نوعی سرود عامیانه بوده است. چون مصراعهای فرد نه چندان موزون و سنجیدهای دارد، با مصراعهای زوج دو کلمهای که بخش اولشان «بو» است. این سبک از شعر در چین اغلب در سرودهای دستهجمعی و آوازهای مردمی به کار میرود و مصراعهای زوج را اغلب جماعت مخاطب همراه خواننده دم میگیرند (چیزی شبیه آواز عمو سبزی فروش). ساختار این شعر چنین است:
善為士者, 不武;
善戰者, 不怒;
善勝敵者, 不與;
善用人者, 為之下。
善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 士 (شی: مرد، مرد مجرد، باسواد، سردار، شأن) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)
不 (بو: نه) 武 (وو: ارتشی، سرباز، ردپا)
善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن) 戰 (ژَن: جنگیدن، نبرد، لرزیدن) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)
不 (بو: نه) 怒 (نو: خشمگین، نیرومند، خردهگیری کردن)
善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن) 勝 (شِنگ: حریف بودن، مقاومت، کاملا) 敵 (دی: دشمن، هماورد، مقاومت) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)
不 (بو: نه) 與 (یو: دادن، کمک، پیروی، جنگیدن، برگزیدن)
善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن) 用 (یُونگ: استفاده کردن، به کار گرفتن، خوردن) 人 (رِن: مردم، انسان) 者 (ژِه: پسوند صفت برتر؛ -تر/ -ترین، پسوند فاعلی)
為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 下 (شیا: پایین، فروپایه، بعدی)
یعنی: « کسی که مردانگیاش را درست بروز میدهد به ارتش نمی(پیوندد)
کسی که درست میجنگد خشمگین نمیشود
کسی که در برابر دشمن درست مقاومت میکند نمیجنگد
کسی که مردم را درست به کار میگیرد آنان را فروپایه نگه میدارد».
بیشتر مترجمان در جملهی آخر نوشتهاند: «…خود را فروپایهتر از آنان قلمداد میکند». در حالی که چنین ترجمهای غلط آشکار است و جمله با توجه به بند بعدی همین معنای سرراستی را میدهد که در برگردان آوردهایم.
بند دوم از سه جملهی آهنگین تشکیل یافته که نثر هستند، ولی کلمات تکراری زیادی دارند و به شعری سه مصراعی شباهت دارند. همهی اینها با «به این میگویند» (是謂) شروع میشوند:
是謂不爭之德,
是謂用人之力,
是謂配天古之極。
是 (شی: بودن، باشه) 謂 (وِی: گفتن) 不 (بو: نه) 爭 (ژِنگ: دعوا کردن، ستیزه، نقص) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 德 (دِه: فضیلت، مهربانی، ذهن)
是 (شی: بودن، باشه) 謂 (وِی: گفتن) 用 (یُونگ: استفاده کردن، به کار گرفتن، خوردن) 人 (رِن: مردم، انسان) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 力 (لی: زور، نیرو، کوشش)
是 (شی: بودن، باشه) 謂 (وِی: گفتن) 配 (پِی: پیوستن، چفت شدن، سزاوار بودن) 天 (تیان: آسمان) 古 (گو: گذشته، دیرینه، ساده، عتیقه) 之 (ژِه: داشتن، رفتن) 極 (جی: نوک، قله، تختگاه، حد)
یعنی: « به این میگویند فضیلتِ ستیزه نکردن/ به این میگویند نیروی به کار گرفتن مردم/ به این میگویند اوجِ در پیوستن با آسمان دیرینه».
گفتار دوم: زند فصل شصت و هشتم
این فصل هم از بخشهای سیاستنامهایِ «دائو ده جینگ» است و به ویژه با طبقهی جنگاوران مخالفتی نمایان دارد. این از همان ابتدای کار و بند نخست معلوم میشود:
«۶۸.۱: کسی که مردانگیاش را درست بروز میدهد به ارتش نمی(پیوندد)
کسی که درست میجنگد خشمگین نمیشود
کسی که در برابر دشمن درست مقاومت میکند نمیجنگد
کسی که مردم را درست به کار میگیرد آنان را فروپایه نگه میدارد».
در این شعر کوتاه گفته شده که جنگاوران مردانهی اصیل به ارتش نمیپیوندند، خشونت و خشمی ظاهر نمیکنند، و با حریف نمیجنگند. به عبارت دیگر، نهاد ارتش است که در اینجا تخطئه و طرد شده است. این حمله به ارتش به ویژه با ارجاع به دیدگاه دلوز و گتاری در کتاب «نومادولوژی» معنادارتر میشود. آنجا این دو نویسنده میگویند که ارتش در نظامهای اجتماعی یکجانشین بخشی وامگیری شده و پیوند خورده است که از تداخل و رام کردن سیستمِ متمایزِ کوچگردانه برآمده است. در چارچوب سیستمی پیشنهادیام (دیدگاه زُروان) همین نکته به این شکل بسط پیدا کرده که در میان نهادهای اجتماعی جوامع کشاورز سنتی، ارتش سوارهی مجهز به اسب عنصری دورگه است و از ورود و جوش خوردگی قبیلههای جنگاور کوچگرد در جوامع مستقر شهری ایجاد شده است. در این معنا احتمالا مخالفت این شعر با سبک زندگی کوچگردانه است، که با یکجانشینی کشاورزانهی رعیت چینی تضاد داشته است. این برداشت از آنجا تایید میشود که در آخرین جمله، اشارهای به پادشاه چینی میبینیم. او با فروپایه نگهداشتن مردم موفق میشود بر ایشان حکومت کند و به کارشان بگیرد. این درست در تضاد است با نظام قبیلهای و کوچگردانهای که ارتش را پدید آورده و در آن هر فرد تشخص و تمایزی داشته و همچون جنگاوری مستقل رسمیت و اعتبار داشته است. پادشاه چینی از تبدیل شدن رعیت به سرباز بیمناک است. چون دیگر در این حالت نمیشود مردم را به کار گرفت. منظور از این عبارت هم به احتمال زیاد بیگاری کشیدن از رعیت کشاورز است که در چین موقعیتی نزدیک به بردگان داشتهاند و موظف بودهاند برای طبقات اشرافی بیمزد کار کنند.
بند دوم همین موارد را دوباره فهرست کرده و به هریک نامی داده است:
«۶۸.۲: به این میگویند فضیلتِ ستیزه نکردن
به این میگویند نیروی به کار گرفتن مردم
به این میگویند اوجِ در پیوستن با آسمان دیرینه».
پس ستیزه نکردن و پرهیز از نهاد ارتش به فضیلت تعبیر شده، به کار گرفتن مردم همچون نیرو قلمداد شده و احتمالا نشان دادن زور و مردانگی بدون خشم و خشونت با اوج همتا انگاشته شده، چون با قانون آسمانی سازگاری دارد.
محتوای این متن را میتوان دنبالهی فصل ۶۷ دانست و چه بسا که در ابتدای کار هم این دو فصلهایی مجزا نبوده باشند. یعنی چنین مینماید که مهربانی هنگام نبرد همان پرهیز از ستیزهجویی باشد، چشمپوشی از بیگانگان باختری همان اوجِ پیوستن با آسمان دیرینه باشد، و خاکساری و پیشتاز نبودن خویش با فروپایه نگه داشتن مردم پیوند بخورد. به این ترتیب فصلهای ۶۷ و ۶۸ اگر متنی یکپارچه در نظر گرفته شوند، معنایی شفافتر پیدا میکنند و ابهامهایشان برطرف میشود.
ادامه مطلب: بخش شصت و نهم: برگردان و زند فصل شصت و نهم
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب