بخش هفتاد و نهم: برگردان و زند فصل هفتاد و نهم
گفتار نخست: برگردان فصل هفتاد و نهم
和大怨,必有餘怨;安可以為善?是以聖人執左契,而不責於人。
有德司契,無德司徹。
天道無親,常與善人。
۷۹.۱ با نفرت بزرگ آشتی کن
همیشه نفرتی بیشتر متوجهت خواهد بود
پس کجای این ممکن است خوب باشد؟
پس اینطوری است که پادشاه مردم حساب و کتابهای پراکندهاش را نگه میدارد
اما بی آن که مردم را کتک بزند
۷۹.۲: مامور مالیاتی فضیلت دارد
مامور غصب اموال هیچ فضیلتی ندارد
۷۹.۳: راه آسمان هیچ صمیمیتی (با کسی) ندارد
(اما) به آدمهای خوب پیوسته یاری میرساند.
این فصل تنها سه بند دارد و به نسبت کوتاه است. بند نخست جملهایست طولانی و منثور در قالب پرسش و پاسخ:
和 (هِه: بستن، صلح، مهربان، گرم) 大 (دا: بزرگ، عظیم، بالغ، پدر) 怨 (یوَن: نفرت داشتن، شکایت کردن)
必 (بی: قطعا، همیشه، اجبار) 有 (یُوو: فراوان، داشتن) 餘 (یو: باقیمانده، بیش از، طول، نمک) 怨 (یوَن: نفرت داشتن، شکایت کردن)
安 (آن: رام، آسوده، راضی، مناسب، کجا؟ چی؟) 可: (کْئو: قید امکان: شاید که…، ممکن است که…) 以 (ای: پس) 為 (وِی: کردن، ساختن، بودن) 善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن)؟
是 (شی: بودن، باشه) 以 (ای: پس) 聖 (شِنگ: دانایی، مقدس، نجیبزاده، پادشاه، خبره) 人 (رِن: مردم، انسان) 執 (ژی: نگه داشتن، حفاظت) 左 (زوئُو: چپ، شرق، انحراف، پراکنده، غلط) 契 (چی: قرارداد، حساب و کتاب کردن، تراشیدن، خُتن)
而 (اِر: و، آنگاه، اما) 不 (بو: نه) 責 (زِه: درخواست، بازپرسی، کتک زدن، بدهی) 於 (یو: در، با، از) 人 (رِن: مردم، انسان)
یعنی: «با نفرت بزرگ آشتی کن/ همیشه نفرتی بیشتر متوجهت خواهد بود/ پس کجای این ممکن است خوب باشد؟/ پس اینطوری است که پادشاه مردم حساب و کتابهای پراکندهاش را نگه میدارد/ اما بی آن که مردم را کتک بزند».
برخی از مترجمان مثل چن این جملهی آخر را چنین برگرداندهاند که «فرزانه حساب و کتابهای چپ را حفظ میکند. او دیگران را سرزنش نمیکند». که بی معناست. روشن است که «چی» (契) به قرار و مدارهای مالی و حساب و کتاب مالیاتی مربوط میشود و بنابراین «زوئو» (左) که صفت آن است باید به پراکنده بودناش اشاره کند. در جملهی بعدی هم «زِه» (責) یعنی به زور طلبیدن و کتک زدن و استنطاق کردن که اینجا آشکارا به مالیات گرفتن غارتگرانه و زورگویانه اشاره دارد. اینها هم نشان میدهد که فاعل داستان پادشاه مردم است و نه فرزانه که این دومی ربطی به این حرفها پیدا نمیکند.
بند دوم یک بیت شعر است:
有德司契,
無德司徹。
有 (یُوو: فراوان، داشتن) 德 (دِه: فضیلت، مهربانی، ذهن) 司 (سی: مدیریت، استیلا، افسر) 契 (چی: قرارداد، حساب و کتاب کردن، تراشیدن، خُتن)
無 (وو: نه، هیچ) 德 (دِه: فضیلت، مهربانی، ذهن) 司 (سی: مدیریت، استیلا، افسر) 徹 (چِه: نفوذ، رسوخ، فشردن)
یعنی: «مامور مالیاتی فضیلت دارد/ مامور غصب اموال هیچ فضیلتی ندارد».
در این بند دو نوع مامور دولتی در برابر هم مطرح شدهاند. یکیشان «سی چی» (司契) است که با توجه به بند پیشین باید مامور مالیاتی ترجمه شود، و او کسی است که خراج و باج معلوم و مشخصی را از رعیت میگیرد. دومی که «سی چِه» (司徹) خوانده شده احتمالا همان است که با کتک زدن اموال رعیت را میگیرد و اسمش را میشود «افسر نفوذی، مامور رسوخ کردن (به خانهی مردم)» ترجمه کرد. این کسی است که احتمالا از طرف حاکم برای غصب اموال رعیت فرستاده میشده، و این خارج از چارچوب باج و خراج و مالیات مرسوم بوده است.
واپسین بند نیز دو جملهی چهار کلمهای دارد:
天 (تیان: آسمان) 道 (دائو: راه) 無 (وو: نه، هیچ) 親 (چین: صمیمی، خویشاوند، ازدواج، بوسیدن، درست)
常 (چآنگ: اصیل، ماندگار) 與 (یو: دادن، کمک، پیروی، جنگیدن، برگزیدن) 善 (شان: خوب، درست، مهربان، مردن) 人 (رِن: مردم، انسان)
یعنی: «راه آسمان هیچ صمیمیتی (با کسی) ندارد/ (اما) به آدمهای خوب پیوسته یاری میرساند».
گفتار دوم: زند فصل هفتاد و نهم
این فصل هم از بخشهایی است که با تخیل فراوان و با فاصلهای چشمگیر از کلمات متن فهمیده و ترجمه شده است. روشن است که متن به شیوهی مالیاتگیری پادشاه مربوط میشود و در ردهی بخشهای سیاستنامهایِ «دائو ده جینگ» میگنجد. از این رو این تفسیر که «این فصل مانند فصل پیش میگوید که نیکی حقیقی را با بخشش بیدریغ و عذر پذیرفتن تعریف میکند…»[1] غلط آشکار است.
کلیدی که مفهوم بندهای این فصل را روشن میسازد، کلمهی «یون» (怨) است که بیش از باقی کلیدواژهها در این فصل تکرار شده است. بند نخست معنایی کمابیش صریح دارد:
«۷۹.۱: با نفرت بزرگ آشتی کن
همیشه نفرتی بیشتر متوجهت خواهد بود
پس کجای این ممکن است خوب باشد؟
پس اینطوری است که پادشاه مردم حساب و کتابهای پراکندهاش را نگه میدارد
اما بی آن که مردم را کتک بزند».
دومین جمله را اغلب چنین برگرداندهاند که «نفرتی بیشتر خواهی داشت». اما این خوانش با بافت متن سازگار نیست. موضوع آشکارا شاهی است که دارد حساب و کتاب میکند و میخواهد از رعیتش مالیات بگیرد. نفرت در این حالت آشکارا به رعیت مربوط میشود و نه پادشاه. رعیتاند که به خاطر غارت اموالشان از پادشاه نفرت دارند، نه برعکس. از این رو آن نفرتی که در جملهی صریح اول باید پادشاه بپذیرد و با آن کنار بیاید، حسی است که رعایایش دربارهاش دارند. پس معنای جملهی دوم هم آن است که «نفرتی بیشتر متوجه پادشاه خواهد بود». جملهی سوم نشان میدهد که این خوانش درست است. چون اگر خودِ پادشاه موضوع نفرت نبود، تردید در خوب بودن این وضعیت و این که این حالت نفرتانگیزنده بد است، مطرح نمیشد.
از آخرین جمله بر میآید که یکی از شیوههای گرفتن مالیات، غصب اموال مردم با ضرب و شتمشان بوده است، و شواهد تاریخی زیادی هم در این مورد داریم. چون رعیت کشاورز چینی در وضعیتی نزدیک به بردگی زندگی میکردهاند و مالکیت استواری بر زمین و محصول خود نداشتهاند. پس بند اول به روشنی به شاه توصیه میکند که مالیاتش را بگیرد و در عین حال زیادی هم مردم را آزار ندهد و کتک نزند. در نهایت هم این را بپذیرد که منفور خلق خواهد بود. در بند بعدی دلیل سفارش به کتک نزدن مردم شرح داده شده است:
«۷۹.۲: مامور مالیاتی فضیلت دارد
مامور غصب اموال هیچ فضیلتی ندارد».
این جمله بسیار مهم است. چون نشان میدهد که کلمهی فضیلت با سیاست درباری ارتباط داشته است. ما امروز نمیدانیم «سی چی» و «سی چه» در دوران نگارش این کتاب چه منصبهایی بودهاند و چه وظایفی بر عهدهشان بوده است. اما حدس من آن است که اینها دو جور مامور گرفتن مالیات را نشان میدهند که یکیشان با زبان خوش و مصالحه و دیگری با زور و آزار دادن اموال رعیت را میگرفته است. راوی میگوید اولی فضیلت دارد و دومی ندارد. بنابراین احتمالا کلمهی فضیلت بر خلاف آنچه دربارهی «ارته/ اشه» در ایران میبینیم، دلالتی اخلاقی و فلسفی نداشته، و به مردمداری و ملایمت سروران در ارتباط با بندگانشان اشاره داشته باشد.
بند پایانی هم بسیار مهم است، چون به راه هم اشاره کرده و بنابراین در این بافت درباری و دیوانی ارتباط میان «دائو» و «دِه» را درمییابیم:
«۷۹.۳: راه آسمان هیچ صمیمیتی (با کسی) ندارد
(اما) به آدمهای خوب پیوسته یاری میرساند».
پس راه به رعایت عدل و داد و نرمخویی با رعیت حکم نمیکند، چون با کسی خویشاوندی و صمیمیت ندارد و دربارهی رنجهایی که بر بردگان میرود بیتفاوت است. با این حال به آدمهای خوب یاری میرساند. یعنی اگر رعیت خوب هستند، بهتر است دربارهشان سختگیری نشود.
- Chen, 1989: 226. ↑
ادامه مطلب: بخش هشتادم: برگردان و زند فصل هشتادم
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب