پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف خ

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف خ

خوتای

خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرموزترین موجودات كیهان هستند و تمام اطلاعاتى كه درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در دست داریم از چند سطر تجاوز نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. تنها گزارش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى جسته و گریخته از برخورد با آنها در دست است و هیچ ارتباط پایدار و رسمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای با نژادهای دیگر کیهانی برقرار نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. به همین خاطر بسیاری از دانشمندان آنان را موجوداتی اساطیری شبیه به لولوخورخوره می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند که نژادهای مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزار برای ترساندن نژادهای روان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نژند ابداعش کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

هنوز هم در فضاهای دانشگاهی چنین تردیدهایی درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی صحت گزارشهای موجود درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان رواج دارد. با این حال پس از فاش شدن گزارشهای مربوط به پرونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ژلاتین و بحران سیاسی بزرگی که پس از آن بین جمهوری و امپراتوری پدید آمد، روشن شده که این موجودات واقعیت دارند و گویا ارتباطهایی با مولوک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برقرار کرده باشند. با این حال همچنان ابهام زیادی درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در کار است. «خوتای» تنها واژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى است كه از زبان این موجودات شنیده شده و گزارش دهنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى آن یكى از مردم زوم بود كه بلافاصله پس از رویارویی با آنها كشته شد. اما آوایى که پیش از مرگ مخابره کرد در تمام كهكشان منتشر شد و همچون برچسبی برای نامیدن این نژاد رواج یافت.

خوتایها حدود یك متر قد دارند و بدنشان از خارهاى كوتاه زردرنگى پوشیده شده است. اندامهاى حركتی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان چیزى شبیه به كره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى غلطان در زیر بدنشان است، و تعداد زیادى بازوچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مار مانند از همان ناحیه بیرون زده كه به عنوان دست عمل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. اطلاعات زیادى در مورد جامعه و طرز زندگیشان در دست نیست و حتى شكل ظاهریشان را هم عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى انگشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمارى دیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. در اینجا یكى از عكسهاى منحصر به فردى را كه از چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى این موجودات گرفته شده، ضمیمه كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم.

تا جایی که از شواهد بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید، خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بدنی درشت با حدود دو متر بلندا دارند که بر بالای آن سرِ دو تكه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بزرگی جای گرفته که دو چشم بزرگ و متصل به پایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى متحرك دارد. تعداد زیادى خار زرد و درخشان از جمجمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بیرون زده است. بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به توده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى حجیم و بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شكل از عضله و عصب شباهت دارد بخشهای متحرک زیادی در آن وجود دارد که اغلب زیر ردایی بلند و ساده پوشانده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. دمی عضلانى و تیغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار دارند که که تا حدودی كار دست را انجام مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد، و نوعی زبان حرکتی نیز بر مبنای آن شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ گرفته است. اما زبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان صوتی هم دارند و این شایعه درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هست که در سراسر عمرشان چیزهایی را زیر لب زمزمه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و ارتباطشان در واقع بخشی از همین خودگویی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست که با صدای بلند ابراز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

گروهى از پژوهشگران معتقدند كه این موجودات نژادى سرگردان و خانه به دوش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه در هیچ بخش مشخصى از فضا ساكن نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زادگاهشان در گذشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دوردست نابود شده و از بین رفته است. داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جسته و گریخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گرد آمده درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که این مردم سفینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بسیار عظیم در ابعاد یک سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کوچک ساخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و در آن مقیم هستند.

این موجودات تا مدتها پس از ورود به كهكشان راه شیرى توجه كسى را جلب نكردند. چرا كه از سایر موجودات كناره مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفتند و به هیچ شهر پرجمعیتى وارد نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند و با نژادهای هوشمند ارتباطی برقرار نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند. با این حال دو نکته در برخوردهای نادر با ایشان روشن شده است. یکی آن که به ویژه در مهندسی ژنتیک و زیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسی به پیشرفتهای فنى و علمى خیره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دست یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، و دیگر آن که رفتارشان اصلا دوستانه نیست.

گزارش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى فراوانى از ربوده شدن موجودات هوشمند به دست خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها منتشر شده است و داستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى ترسناكى در مورد پایگاه فضایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بر سر زبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست که بر مبنای آن شالوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از آزمایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى مجهز تشکیل یافته که در آن موجودات هوشمند با بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رحمانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تشریح و سلاخى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

چنین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نماید که محور فرهنگ این موجودات پژوهش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسانه و شناخت ماهیت جانداران گوناگون باشد. حتا گروهی معتقدند آن ناوگانى بزرگی که از مركز كهكشان راه شیرى گذشت و سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مصنوعی میانش تنها شاخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از تیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علمی این خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بوده باشد و به یكی از سفرهای تحقیقاتى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان مربوط شود، و نماینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کل جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان نباشد. همچنین حدس زده شده که برخی از گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هوشمندی که گاه همراه این موجودات دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند، محصول مهندسی ژنتیکی خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باشند. از جمله سربازان قوی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هیکل و مترجم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار چیره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دستی که در خدمت این مردم دیده شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. برخی از پژوهشگران حتا معتقدند خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که مشاهده شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند هم نژاد اصلی نباشند و خودشان از همین فراورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مصنوعی زیستی باشند که با ماموریت گردآوری اطلاعات توسط موجوداتی ناشناخته طراحی شده و به سراسر کیهان گسیل شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

این پژوهشگران مهیب ظاهرا دركى از هوشمند بودن سایر نژادهاى کیهانی ندارند. به همین دلیل هم همدردى یا احترامی به موجودات زنده و متمدن ابراز نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. پس از ورود به هر منظومه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى، سفینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های كوچك و تندروى خود را براى شكار نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از نژادهای گوناگون مقیم آن قلمرو گسیل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و فرقى بین موجودات هوشمند و غیرهوشمند قایل نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. یعنی هر جانداری که در دسترس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان باشد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند و رویشان آزمایشهاى بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رحمانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. نوعی شیفتگی به سیستمهای پردازنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اطلاعات دارند و به همین خاطر بیشتر این آزمایشها بر جاندارانى انجام مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه سیستم عصبى پیشرفته دارند و هوشمند و متمدن به شمار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیند.

یکی از پر سر و صداترین ماجراهای پلیسی قرنهای اخیر به داستان کارآگاهی از نژاد موگای مربوط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که موفق شد یکی از آزمایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سری خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دور افتاده از منظومه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همستگان را کشف کند. خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به سرعت از شناسایی شدن این مرکز آگاه شدند و پیش از تخلیه کردن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن را از میان بردند. با این حال از بقایای آنجا حقایق حیرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیز و دهشتناکی درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این نژاد فاش شد که هنوز به طور کامل منتشر نشده و در بیشتر سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در رده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سری جای می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. با این حال در این حد مشخص شده که صدها موجود هوشمند از نژادهاى مولوك، آراواك، و زانشین در این آزمایشگاه یافت شدند كه با ابزارهاى بیولوژیك تغییر شكل پیدا كرده بودند و به هیولاهایى غوطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ور در محلولهاى نگهدارنده تبدیل شده بودند.

پس از این ماجرا بود كه مولوك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و سربازان جمهوری در عملیاتی هماهنگ و انتقامجویانه ناوگان این دانشمندان وحشى را مورد تعقیب و حمله قرار دادند. یاری مولوک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در این زمینه بسیار راهگشا بود، چون از قدیم ارتباطهایی میان ایشان و خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برقرار شده بود و آنان بیشترین اطلاعات را درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان گردآوری کرده بودند. در جریان این تعقیبها برخی از مراکز پژوهشی خوتای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها کشف و منهدم شد و چند فضاپیمای بزرگشان نیز مورد حمله قرار گرفت. اما دیگر برخوردی با این موجودات رخ نداد و چنین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نماید که ناوگان اصلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در پی این انتقامجویى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از کهکشان راه شیری خارج شده باشد.

ریشه: نام این موجودات (با ارجاع به واحد ۷۳۱ ارتش هیروهیتو که در آنجا بر زندانیان آزمایشهای وحشتناک انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادند)، از بن ژاپنی «کوتای» به معنای «سفت و محکم و نفوذناپذیر» گرفته شده و در ضمن به کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بلخی خُتای به معنای سرور و خداوندگار هم اشارتی دارد.

G:\draw\my works\Encylopedia\ksd.jpg

G:\draw\my works\Dazimda\خوتای.jpg

خوندو

خونُدوها موجوداتى درنده و شكارگر هستند كه در باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى شهرهاى جمهورى كهكشانى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان را دید. این موجودات از ساكنان جنگلهاى نقره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاژ هستند. این سیاره كه به دور دو خورشید مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چرخید، اقلیمى شگفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگیز دارد و به طور متناوب هواى مرطوب و گرم و استوایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش به سردى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گراید و جو آن یخ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند. علت این پدیده آن است که مدار حركت سیاره این سیاره شکلی پیچیده دارد. ورود تاژ به قلمرو جاذبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خورشید كوچكترش با زمستانی فراگیر و منجمد کننده مصادف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه طی آن بخار آب فراوان جو در مدت كوتاهى یخ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندد و بر سطح همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى گیاهان سیاهرنگ جنگلهاى انبوهش به صورت بلورهاى نازكى انباشته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. به خاطر همین بلورهاى یخی است كه نخستین فاتحان این سیاره كه از نژاد مولوك بودند، آنجا را جنگلهاى نقره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى نامیدند.

خوندوها هم مانند سایر بومیان تاژ در مسیر تكامل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان با این زمستانهای سهمگین سازگار شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. آنان همزمان با فرا رسیدن دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى سرما تخمهاى مقاومی با پوسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی استخوانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارند و بعد همراه با بخش مهمى از سایر گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى جانوری یخ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنند و مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌میرند. پس از سپری شدن زمستان و با گرم شدن دوباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى هوا تخمها شكفته مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و لاروهاى شفافی از آن خارج مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. این لاروها درنده و گوشتخوارند و به سرعت به حالت بالغ تبدیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. اما چون هیچ تماسی بین نسلهای پیاپی خوندوها برقرار نیست، به ناگزیر در هر نسل کل عناصر اجتماعی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را از نو ابداع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و به همین خاطر جوامعی بسیار ابتدایی دارند.

روی هم رفته لاروهای خوندو از موجود بالغ هوشمندتر هستند و عمرشان هم طولانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر است و بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فصل گرم تاژ را در بر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. لاروها بدنی شفاف و کشیده دارند، با چهار پاى دراز و جمجمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى پهن و زبانی بسیار دراز و گوشتی که همچون دست عمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و با آن اشیاء را جا به جا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. لاروها براى ارتباط با هم از زبانى پیچیده و حرکتی استفاده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و شهرهایى به نسبت پیشرفته اما سست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بنیان را بر بالای درختان جنگل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نقره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای تاسیس می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. این شهرها با وزش نخستین بادهای زمستانی فرو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پاشد و از بین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود و به همین خاطر لاروهای نسل بعد باید از ابتدا شهرهای خود را بسازند.

لاروها كشاورزى می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند و موجوداتى ژله مانند که بین گیاه و جانور هستند را بر تخته سنگهاى سیاه تاژ، در زیر نور خورشید آبى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگ سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان پرورش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. تنها همین لاروها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند با نژادهای کیهانی دیگر ارتباط برقرار کنند و در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که خوندوهای بالغ را در باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش نگه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارند، لاروهایشان آزاد هستند و در جوامع مستقل خود زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، و به این نکته که در حالت بالغ در باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش نگهداری خواهند شد، اعتراض چندانی ندارند. زبان صوتی خوندوهای بالغ هم بسیار ساده و مختصر است و هم به کلی نامفهوم. به همین خاطر آنها از دید نژادهای دیگر گنگ محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

خوندوهای بالغ اسکلتی بیرونی و محکم دارند و بر دو پا راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند و با دستان چاقو مانندشان طیفی وسیع از جانداران را شکار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. برخی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان یک مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دگردیسی ثانوی را هم از سر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذرانند و پاهایشان تنومندتر و تندروتر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و شمارشان از دو به چهار پا افزایش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابد. رهبران قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ خوندو همگی به این رده تعلق دارند و چهارپا هستند. این خوندوهای چهارپا شکارچیان بسیار ماهری هستند و به خصوص در مناطق متمدن سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر اگر زندانی نباشند قتل و غارتهایی پر دامنه به راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندازند. به همین خاطر خوندوهای بالغ در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش و زندان در جوامع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان تحول پیدا نکرده، در دار و دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تبهکاران و راهزنان عضویت دارند. برخی از مشهورترین تبهکاران خوندو در مراکز جمهوری کسانی هستند که از باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گریخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

خوندوها به خصوص در نور خورشید تاژ بینایی به نسبت خوبی دارند اما رنگ را تشخیص نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و تنها به حرکت حساس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. سیستم شنوایى رادار مانند پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارند که به صورت سه صفحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مشبك بر فراز جمجمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان قرار گرفته است. در حالت بالغ به كمك همین اندام شكار خود را در فاصله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خیلى دور شناسایى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و با سرعت به آن حمله كرده و آن را از هم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درند.

خوندوهای بالغ مانند بومیان دیگر سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاژ سه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تایى تولید مثل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. یعنى سه نفرشان با در هم آمیختن یاخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى جنسى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان یك تخم را پدید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند. این نژاد جنسهاى متفاوت ندارد و هر سه خوندویى كه بالغ باشند مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند به این شكل تولیدمثل كنند. هر خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى سه تایى خوندو، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند تا دویست و هفتاد تخم بگذارد که بیشترشان در فصل سرما از بین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند. خوندوهای بالغ معمولا زندگی انفرادی دارند. اما وقتی هوا رو به سردى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارد، به جستجوی هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نژادانشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند و خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی تشکیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و در قالب قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی با هم متحد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

اعضای این قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در زیر زمین شهرهای گنبدی شکل بزرگ و ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای درست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که محل نگهداری تخم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان است. پس از ساختن شهر و تخمگذاری در آن، دروازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن را مهر و موم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و دسته جمعی در گرداگرد آن جمع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رقصند و این کار را چندان ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند که سرمای ناگهانی و تازیانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آسای زمستان تاژ بر سرشان فرود بیاید و همه را در همان حالت منجمد سازد. شواهدی هست که لاروها وقتی با گرم شدن هوا از این شهرهای گنبدی بیرون آمدند، از بقایای جسد والدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان تغذیه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و به این ترتیب اولین خوراک زندگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را به دست می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند.

خوندوهایى كه در باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جمهوری نگهدارى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند به شرایط اسارت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بار نگهداری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بالغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان اعتراض چندانی ندارند و زیستن برای مدتی طولانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر را در خارج از سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان ترجیح می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. شاید برای جبران وضعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تاژ است که در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مهاجران خوندو -معروف به «کوچان نیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کار»- علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شدیدی به تاریخ دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و مورخانی بزرگ در میان این موجودات ظهور کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جمهوری که خوندوهای بالغ را در خود جای می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد، تحت نظارت دایمی انجمن «کوچان نیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کار» قرار دارد تا از بدرفتاری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با بالغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها جلوگیری شود. چون بالغها مهاجم و وحشی هستند و معمولا دشمن بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امان نگهبانان باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. به خاطر همین خشونت شدید بالغهاست که جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی لاروها این قانون را پذیرفته که هیچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کس بیرون از باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش به حالت بالغ دگردیسی پیدا نکند. هرچند شواهدی هست که گهگاه این قانون نقض می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و لاروهایی بزرگ از مراجعه به باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش خودداری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و پنهانی بالغ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و به دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جنایتکار زیرزمینی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیوندند.

در باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها این حق برای خوندوهای بالغ محترم شمرده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که بتوانند بلافاصله پس از تخم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری خودکشی کنند. چون تغییرات هورمونى مربوط به تخمگذاری برایشان کشنده است و در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر هم رخ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد و باعث هضم شدن بدن و مرگ دردناك این موجودات مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. به همین خاطر خوندوهای مقیم دنیای زادگاهشان زمستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تاژ را امری فرخنده و نیکو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند که باعث می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود از مرگی دردناک رهایی پیدا کنند و به خوراکهایی سودمند برای فرزندانشان تبدیل شوند. ناگفته نماند که تخم خوندوها باید حتما یك دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى سرماى سخت را از سر بگذرانند تا شكفته شود و چنین قواعدی در باغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وحش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هم رعایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

ریشه: نام این موجودات از ترکیب دو عبارت ایجاد شده، یکی آخوندک به خاطر شباهت شکل بدنش و خلق و خویش به موجود بالغ، و دیگر خوندمیر که مورخی نامدار از قرن نهم هجری بوده است.

G:\draw\my works\2D Art\68564548.jpgG:\draw\my works\Dazimda\خوندو.jpg G:\draw\my works\Encylopedia\Untitled-15.jpg

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف د

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب