بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف د
دازیمدا
دازیمْدا نام نژادی هوشمند از بومیان دارمای خشک است که از آنجا در سراسر کیهان پراکنده شدهاند. موجوداتی هستند بلندقامت و تنومند، كه درازای بدنشان مىتواند تا سه متر قد برسد. چندین دست و پاى مار مانند و پرتحرک دارند که از زیر لاک استخوانی پشتشان بیرون زده و در دو سوی آن بالهایی پوستی و کوچک هم دارند که میتوانند به کمکش در فواصلی کوتاه و میانه پرواز کنند. جمجمهای بزرگ دارند که روی آن دو چشم پایهدار مرکب و دو چشم ساده قرار گرفته و زیرش به پوزهای کشیده با دندانهایی تیز ختم میشود. اندامهای بویایی بسیار پیچیده و نیرومندی دارند و گوشهای بزرگ و پرهدارشان هم به نسبت حساس است. روی سرشان خارهایی میروید که به تدریج رشد میکند و بنا به رسمی دیرینه با نظمی زمانی قیچیشان میکنند و آنها را کوتاه نگه میدارند.
عمر این مردم به نسبت كوتاه است، و به این خاطر که دو مغز کمابیش مستقل دارند، به شکلی مادرزاد دوشخصیتی هستند. هرکدامشان در سراسر عمر مدام با خودش صحبت میکند و عصبشناسان معتقدند این کار برای ارتباط دو مغزشان ضرورت دارد. با همنوعانشان به کمک زبانى پیچیده سخن میگویند كه واژگانش از بوهایی معنادار تشكیل شده است. با این حال زبانهای صوتی و بویایی نژادهای دیگر را هم به نسبت خوب فرا میگیرند و زبان بدن پیچیدهای دارند که با خم و راست کردن بازوهایشان و تکان دادن دم و بالشان پیوند خورده و برای نژادهای کیهانی دیگر نامفهوم است.
سه جنس دارند که بر اساس رنگبندی بالهایشان (سبز و آبی و زرد) از هم متمایز میشوند. جفتگیریشان آیینی پیچیده و زمانگیر دارد که باید در آن یکی از هر سه جنس حضور داشته باشد. وگرنه تخمهایی بارور پدید نمیآید. جنس نر و ماده حامل نطفه و تخم هستند و جنس سومشان که خنثاست فرایند لقاح را با ترشحات غدد بوزای روی سینهاش ممکن میسازد. تخمگذاری برای مادههایشان دردناک و دشوار است و به همین خاطر دیر به دیر بچهدار میشوند.
این موجودات به همراه آسگارتها بزرگترین تمدن منظومهی دارما را پدید آوردند. در مقابل آسگارتهای جنگاور، دازیمداها به موجوداتی نرمخو و صلحطلب شباهت دارند. اما گاه رفتارهای تهاجمی وحشیانهای هم از خود نشان میدهند. در قالب جوامعی مرفه و منظم زندگی میکنند و به شدت به حریم خصوصی و مرزبندیشان با دیگران پایبند هستند. با این حال به شکل تعجبآوری فاقد نام شخصی هستند و همگیشان خود را به سادگی دازیمدا مینامند. اغلب تنها زندگی میکنند و فاقد نهاد خانواده هستند. چندان که تخمهایشان را هم نهادهای دولتی پرورش میدهند و پیوند میان والدین و فرزندان در میانشان مشخص نیست. با این همه زندگی اجتماعی شلوغ و غنیای دارند و در انجمنها و گروههای متفاوت عضویت پیدا میکنند.
این موجودات مهارتی چشمگیر برای پرورش گیاهان عجیب از خود نشان میدهند و شهرهای دازیمدا در دارما به خاطر كشاورزى پیشرفتهشان قطبی اقتصادی محسوب میشوند. بعد از آن که گروهیشان به دارماى آبى مهاجرت كردند، در آن اقلیم هم کشتزارهای دریایی پهناوری پدید آوردند. این علاقه به کشاورزی و باغداری در سایر کوچنشینهایشان در سراسر کیهان دیده میشود. هرچند شایعههایی هست که برخی از گیاهانی که میپرورانند و میفروشند، برای تولید مواد سمی غیرقانونی یا مخدرها و محرکهای عصبی به کار گرفته میشوند.
تاریخ دازیمداها در دارما نقطهی عطفی دارد و آن به زمانی مربوط میشود که آسگارتها به شهرهایشان حمله کردند. پس از شكست اولیهشان از این مهاجمان نیرومند، دازیمداها روشی آشتیجویانه را در پیش گرفتند و همچون متحد و شریک کهترِ آسگارتها مقام و موقعیتی پیدا کردند. وقتی امپراتوری مولوک به دارما حمله برد و آسگارتها را شکست داد، همین سیاست را دربارهی فاتحان نوآمده اتخاذ کردند و به این ترتیب موقعیت سیاسیشان در سیارهی زادگاهشان بر آسگارتهای مغرور و سرکش برتری یافت. بیشتر دازیمداها در امور سیاسی دخالت نمیکنند و با وفاداری در هردو نظام جمهوری یا امپراتوری به اربابانشان خدمت میکنند.
زیرگونهای از نژاد دازیمدا در سراسر کهکشان حضور دارد که از چشم ناظران بیرونی تفاوتی با دازیمداهای عادی ندارد، اما مطرود و حاشیهنشین محسوب میشود و دازیمداها ایشان را نژادی متمایز قلمداد میکنند. دازیمداهای اصیل برای نامیدن این گروه از اصطلاح نجس استفاده میکنند. این زیرشاخه زمانی پدید آمد که گروهی از مهاجران كشتی شكستهی دازیمدا به دلیل نقص فنی در سیارهای به اجبار فرود آمدند و برای مدتی به نسبت طولانی در آن دنیای دورافتاده و متروک زمینگیر شدند. در آنجا به ناگزیر کلنی کوچکی تاسیس کردند و در این شرایط دشوار برای تولید مثل به رفتاری روی آوردند که از دید دازیمداها بسیار شرمآور مینماید: یعنی بدون اجرای آیین جفتگیری سهنفره، به طور انفرادی تخم گذاشتند.
تا این لحظه کسی نمیدانست که دازیمداها بکرزا هم هستند و مادههایشان میتوانند بدون نیاز به نطفهی نر فرزندانی زایا و سالم تولید کنند. فرزندانی که به این شکل پدید میآیند از سوی بقیه نجس نامیده میشوند. این افراد به خاطر تغییر در الگوی زاد و ولدشان دستخوش تغییراتی هورمونی میشوند که نمودهایش از دید دازیمداها خیلی مهم و رسواییآور است، اما برای نژادهای دیگر غیرقابل تشخیص است. مثلا دندانها و شاخهایشان قدری درازتر و محکمتر میشود و مهمتر از همه این که لکههای رنگین روی بالشان از بین میرود. یعنی دیگر لزومی و امکانی برای جفتگیری سهنفره برایشان در کار نیست. در ضمن روند تخمگذاریشان آسان و بیزحمت میشود و به همین خاطر نجسها با بسامدی بیشتر بچهدار میشوند. بنا به این دلایل به تدریج جمعیت این زیرگونه دارد از دازیمداهای اصیل پیشی میگیرد. این رسم تخمگذاری انفرادی البته در منظومهی دارما رواج ندارد و مردم این منطقه چنین رفتاری را به شدت نفرتانگیز میدانند.
به همان ترتیبی که دازیمداهای سنتگرا نجسها را خود میرانند و آنان را از تعریف نژادشان بیرون میدانند، نجسها هم ایشان را تحقیر میکنند و میگویند که اصولا شکلِ طبیعی و اصیلترِ تخمگذاری، انفرادی است. از دید ایشان رسم تخمگذاری سه نفره پیامدهای است از زندگی شهری و باعث مسخ نژاد دازیمدا شده است. ناگفته نماند که دازیمداهای اصیل که از آمیختن نطفهی نر و ماده حاصل میآیند، برای انجام نقش اجتماعی خاصی تخصص پیدا میکنند. به شکلی که مثلا یكی مغزی بزرگتر دارد و دانشمند میشود و دیگری عضلات بازوی قویتری پیدا میكند و به ارتش میپیوندد. اما نجسها همه شبیه به هم هستند و بدن هیچ كدامشان برای انجام كاری خاص تمایز نیافته است.
نژاد دازیمدا به این خاطر در تاریخ کهکشان اهمیت پیدا کرده که در زمان اوج درگیریهای میان امپراتوری و جمهوری، یکی از اعضای این نژاد فرقهای مهیب به هواداری از امپراتور تاسیس کرد و طی توطئهای پیچیده نخست نزدیک بود جمهوری را از میان ببرد. اما بعد جبهه عوض کرد و رسواییهای سیاسی پردامنهای پدید آورد که مورخان آن را یکی از دلایل زوال امپراتوری مولوک دانستهاند.
ریشه: نام دازیمدا از برعکس کردنِ کلمهی «آدمیزاد» ساخته شده است.
دامو
از جانداران دوزیست ساكن سیارهى وگا هستند. به صورت خانوادههایى شش تا نُه نفره زندگى مىكنند و در مناطق کمعمق دریاهاى وگا از راه شكار كردن ماهیان استخوانى تغذیه مىكنند. تخمگذارند و نرها تا پیش از خروج نوزادان، تخمها را در روى زایدهى صلیب مانند دم خود حمل مىكنند. اندازهشان مىتواند از یك تا چهار متر تغییر كند. دوران لاروى كوتاهى دارند و در آن دوران همچون جانورى بدون دست و پا و شبیه به مارماهى شنا مىكنند و با دهان گشاد و بزرگشان موجودات ورقهمانند و درخشان شناور بر سطح اقیانوسهاى وگا را میبلعند.
این لاروها به سرعت رشد مىكنند و بعد از آلوده شدن با وانتوها دگردیسى پیدا كرده و دست و پا در مىآورند و به تدریج به اعماق پایینتر اقیانوس فرو مىروند تا در هنگام بلوغ در كف اقیانوس ساكن شوند. وانتو نوعى وجود پهن و سفید رنگ است كه به اندازهى یك كف دست درازا دارد و از بیرون بدنش به تودهاى تار عنكبوت میماند كه احشایی مخاطی را احاطه كرده باشد. این موجودات پس از ورود به بدن داموها خود را در مسیر دستگاه گردش خون حیوان قرار مىدهند و به این شکل تغذیه مىكنند و به همزیستی در بدن میزبانشان تبدیل میشوند. در برابر خونى كه مىنوشد، نوعى هورمون را در بدن لارو میزبانشان رها مىكند كه باعث دگردیسىاش مىشود. بدون وجود وانتو، لارو بزرگ دامو بختی براى بلوغ ندارد و پس از مدت كوتاهى مىمیرد.
داموها حتى در حالت بالغ هم شكارچى هستند و با حرص و اشتهاى زیادى از موجودات كند و تنبل مقیم اعماق تاریك اقیانوسها تغذیه مىكنند، اما به جانوران هماندازهى خود -مثل هیتاسپها- حمله نمىكنند. از آن سو شكارچیان زیادى هم هستند كه به گوشت ترش آنها علاقه دارند. داموها این عادت عجیب را دارند كه پیش از شكار شدن توسط دیگر جانوران، وقتى كه به شدت زخمى شوند و راهى را براى فرار در پیش خود نیابند، آنقدر آب مىبلعند تا بدنشان بتركد. در این حالت گوشت آنها به صورت تودهاى ژلاتینى در مىآید كه مورد علاقهى شكارچیان بزرگ وگا نیست.
این انفجار ممكن است باعث مرگ شكارچى هم بشود، چرا كه وانتوهاى همزیست را رها میکند. وانتوها در قفسهى استخوانى نازكى زندگى مىكنند كه در زیر لگن خاصرهى متخلخل سوماتانها قرار دارد. انگل جایگیر شده در بدن میزبان بالغ طی زمانی طولانی به قدری خون خوردهاند که به جاندارانی چالاک و درشت و خطرناک تبدیل میشوند. پس از انفجار بدن میزبانشان اگر بتوانند به بدن شكارچىای که به او حمله کرده بود میچسبند و آنقدر خونش را میمكند تا بمیرد. تنها یك نوع موجود خرچنگوارهى ریز هست كه بدون ترس از وانتوها به صورت گروهى سوماتانها حمله كرده و نخست گوشت سر و صورتش را میدرند و بنابراین عضلات مربوط به نوشیدن آب و متورم شدن تن را از کار میاندازند. برخی از شکارچیان چالاک هم هنگام حمله به این موجودات نخست بدنشان را سوراخ میكنند و به این ترتیب جلوی تركیدنشان در اثر فشار آب را میگیرند.
هیتاسپها گلههاى داموها را در مراتع بزرگى پرورش مىدهند و با دستگاه كوچكى كه روى شكمشان كار مىگذارند، خطر این دفاع غیرعادى را از بین مىبرند. این دستگاه مىتواند در زمان كشتن یك دامو تن او را سوراخ كند و مثل تضمینی برای پیشگیری از خطر حملهى وانتوها محسوب میشود. هیتاسپها علاوه بر خوردن گوشت این جانوران از تخمهاى آنها -كه به هرمهاى زرد شفافى میمانند- هم غذاهاى مختلف درست مىكنند. داموها به ظاهر نامتمدناند و توانایى ارتباط با سایر موجودات هوشمند را ندارند. با این حال روایاتی در میان دامداران هیتاسپ وجود دارد كه وجود نوعى رابطهى روحى بین گلهداران و رمههایشان را نشان میدهد.
در تاریخ سیارهی وگا پروندهای پلیسی ثبت شده که در آن زنجیرهای از قتلها در جامعهی هیتاسپها به یک دامو و انگلاش نسبت داده میشود. بر مبنای این اسناد وانتویی که در بدن یک داموی خشن و حیلهگر میزیست جهشی ژتیکی پیدا کرده و همچون دستیار و همکاری برای او عمل میکرده است. طوری که از راه لولهگوارش و از دهان او خارج میشده و هیتاسپها را مورد حمله قرار داده و میکشته و باز به بدن میزبان بازمیگشته، در حالی که ذخیرهای گرانبها از خونِ نوشیده شده از بدن قربانیاش را هم برای او هدیه میبرده. این داموی خطرناک و انگل غیرعادیاش پس از ماجراهایی هیجانانگیز شناسایی شد و به دام افتاد.
ریشه: نام این موجودات از ترکیب دو کلمهی همسان با ریشههای متفاوت پدید آمده است. یکی دام در پارسی به معنای رمه و گله و دیگری دَمّ در عربی به معنای خون، که به ارتباطشان با دامپروران هیتاسپ و انگلهایشان اشاره میکند.
دیوهومب
دیوهومْبها نژادی گوشهگیر و به نسبت مرموز هستند که در یکی از سیارههای خوشهى پروین تکامل یافتهاند و در سراسر دنیاهای این منطقه شهرهایی تاسیس کردهاند. برخی از مشهورترین دانشگاههای کل کهکشان در این شهرها جای گرفته است. شمار زیادی از دانشجویان وابسته به نژادهایی گوناگون در این دانشگاهها تحصیل میکنند. اما هیچ یک از ایشان موفق به دیدن فضاهای شهری دیوهومبها نشدهاند. چون این مردمان به شدت حریم خصوصی قلمرو خود را محافظت میکنند و دانشگاههایشان هم در محوطههایی مشخص جای دارد که با دقت مرزبندی و مهر و موم شده و از باقی بخشهای شهرشان تفکیک شده است.
دیوهومبها بدنی تنومند و سنگین دارند که دو متر بلندا دارد و اغلب در جامهای تیره پوشیده میشود. به نظر میرسد استخوانهایی بزرگ و محکم در داخل بدنشان داشته باشند. با این حال اطلاعاتی اندک دربارهشان وجود دارد. چون از این که لمس شوند متنفرند و به ندرت هم حرکت میکنند. یک چشم بزرگ سرخ بر پیشانیشان دارند و دو طبقهی اجتماعی متفاوت در جامعهشان دیده میشود که جنگجویان و دانشمندان را در بر میگیرد.
شکل ظاهری این دو با هم تفاوت دارد و جنگجوها زوائد و خارهایی بر سرشان دارند و بر چهرهشان دهانی بزرگتر با قطعات دهانی پیچیدهتر جای گرفته است. در مقابل دانشمندان سرهایی متورم و بزرگ دارند و دهانی به نسبت کوچک دارند، با دندانهایی بسیار کوچک. جنگجوها البته ارتباطی با جنگیدن ندارند و این نامی است که با آن نامیده میشوند. در عمل همهی فعالیتهای اجتماعی را جنگجوها انجام میدهند و از این رو شاید اسم کارگر برایشان مناسبتر میبود. در مورد طول عمر و نحوهى زندگى آنها هیچ چیز نمىدانیم، اما به نظر میرسد دانشمندانشان عمری طولانیتر داشته باشند و رهبری جامعهشان هم بر عهدهی ایشان است.
دانشمندان که حدود نیمی از جمعیت شهرهای دیوهومب را تشکیل میدهند، ظاهرا هیچ کاری جز اندیشیدن و مطالعه و نوشتن و تدریس انجام نمیدهند. هرچند شواهدی هست که در آزمایشگاههایشان تحقیقاتی بر بدن جانداران هوشمند انجام میدهند که خشونتبار است و بر اساس قوانین جمهوری جرم محسوب میشود.
دیوهومبها بر خلاف خوتایها که به جرمی مشابه متهماند، ارتباطی گشوده و دوستانه با سایر تمدنها دارند و با گشادهدستی دانش خود را در اختیار همه قرار میدهند. به همین خاطر سختگیری زیادی دربارهی فعالیتهای پژوهشی غیرقانونیشان انجام نگرفته است. در هر حال روشن است که چنین فعالیتهایی اگر هم باشد، محدود و استثنایی است و شواهد چندانی از خود به جا نگذاشته است. در حدی که برخی کل این داستانها را نتیجهی شایعهپردازی میدانند.
دیوهومبها زبان مشخصى ندارند و از راه ناشناختهاى مستقیما بر ذهن مخاطبان خود اثر مىگذارند و اطلاعات مورد نظرشان را به آنها منتقل مىكنند. ارتباطشان با سایر نژادهای کیهانی هم محدود است و هم عجیب. چون به جز موارد محدودى كه در ازاى اطلاعات فروخته شده مواد خام و ارزانقیمت دریافت مىكنند، سایر اطلاعات صادراتىشان را تقریبا رایگان در اختیار نژادهاى متقاضى قرار مىدهند. این عمل به ظاهر نیكوكارانه و عجیب آنها، هنوز هم توجیه مناسبى پیدا نكرده است. این موجودات تنها نژاد شناخته شده هستند كه حاصل دسترنج خود را بدون در نظر گرفتن سود مشخص در اختیار سایر موجودات قرار مىدهند.
این موجودات صلحدوست هستند و با نژادهای دیگر رابطهای دوستانه برقرار میکنند. اما در عین حال سازندهی جنگافزارهایی نیرومند و پیشرفته هم هستند و با تعصب از قلمرو خود دفاع میکنند. مدتها پیش شایعهای بر سر زبانها افتاد مبنی بر این که یک مولوک توسط دیوهومبها دزدیده شده و در آزمایشگاهی در یکی از شهرهایشان به شکل فجیعی کشته شده است. این جنایت گواهانی داشت و در نتیجه مولوکها با سپاهی کوچک به خوشهی پروین و شهرهای ایشان حمله کردند. اما همهشان بدون به جا گذاشتن ردپایی از صحنهی کیهان ناپدید شدند. این واکنش مرگبار و خرد کننده چندان نامنتظره بود که حتا مولوکها هم مرعوب شدند و دیگر مزاحمتی برای دیوهومبها ایجاد نکردند، و آنها هم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده باشد، به مراودهی دوستانهشان با مولوکها ادامه دادند.
ریشه: نام این موجودات از ترکیب اسم جان «دیوئی» و فون «هومبولت» ساخته شده که نظریهپردازان دانشگاههای مدرن هستند. بخش اول نامشان در ضمن به خصلت خطرناک و مهیب و دیوگونهشان اشاره میکند.
ادامه مطلب: بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف ر
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب