پنجشنبه , آذر 22 1403

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف س

بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف س

سارمات

سارْمات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتی غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آسا با بدنی قدرتمند هستند که در همستگان تکامل یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. دو دست و دو پا و دمی بلند و بال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی بزرگ و باشكوه دارند و پوست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در طیف رنگهای سرخ تا آجری و قهوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نوسان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. بدن تنومندشان اغلب با زره زرینى آراسته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و همیشه تبرزین و شمشیر پهنی را با خود حمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. موجوداتی بسیار جنگاور و دلیر هستند و از قواعد اخلاقی جوانمردانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای هنگام نبرد پیروی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. به همین خاطر در بسیاری از جنگهایشان از موجوداتی بسیار ناتوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر که به اخلاق پایبند نبوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند،‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شکست خورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

سارمات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در قبیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی پرجمعیت زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و در ستونهای سنگی همستگان شهرهایی بزرگ و با شکوه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازند که هر از چندی جایش تغییر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. چون به قصد دسترسی به آسمان که جولانگاه و شکارگاهشان است، حفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نزدیک به دیواره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ستونها را مورد استفاده قرار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و این مناطق سریعتر دچار فرسایش و ویرانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. اگر بخشی از ستونها ریزش کند و به شهرشان صدمه بزند، آن را تعمیر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و به جایی دیگر نقل مکان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و شهری دیگر بر پای می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارند. به خاطر همین سبک زندگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان شهرهایشان به نسبت ساده است و با الیاف گیاهی و خرت و پرتهای سبک ساخته می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

سارمات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دو جنس دارند و یک شاه و ملکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جنگاور بر جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان حکومت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. این مردمان برای دیرزمانی با موگای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در جنگ و ستیزه بودند. تا آن که بعد از قرنها خونریزی و فرسوده شدن نیروهای هردو طرف، به صلحی دست یافتند و تقسیم کاری بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان شکل گرفت. به صورتی که موگای‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مدیریت و امور دیوانی را بر عهده گرفتند و سارماتها همچون نیروهای نظامی و بازوی اجرایی این اتحادیه نقش ایفا کردند. اتحاد این دو نژاد از ارکان شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری جمهوری سوم کیهانی بود.

ریشه: اسم این موجودات از قوم ایرانی سارمات گرفته شده که با سکاها خویشاوندی داشتند و در دوران اشکانی اغلب با ایشان متحد شده و با رومیان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جنگیدند.

G:\draw\my works\نقاشي\وب\0بالدار.jpg

G:\draw\my works\Dazimda\سازمات.jpg

ساونگهى

ساوَنْگْهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، در معادن آهن و سرب سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى وگا زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. گوشتى بسیار شیرین، اما سمى دارند و در تاریكى معادن بدنشان با نور بنفش زیبایى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درخشد. به ویژه لكه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى درخشان روى دست و پا و شكمشان در تاریكى جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى زیادى دارد. این جانوران همیشه در معادن زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و اگر نور خورشید سبز وگا بدنشان را لمس كند، به آرامى ذوب مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. بدنشان با آن که هیبتی دارد و با رنگ زرد درخشان در تاریکی غارها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درخشد، استخوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی محکمی ندارد و گوشتشان مثل خمیری نرم است.

این موجودات در اعماق معدنها از حشرات ریز غارزی تغذیه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. این حشرات براى این كه شكار جانوران دیگر نشوند، تركیبات سمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سرب و آهن را در بدن خود ذخیره مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، و به همین دلیل هم جز ساونگهى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دشمن طبیعى دیگرى ندارند. ساونگهى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل حساس نبودن به سمیت فلزات سنگین، مشكلى در گواردن این حشرات ندارند، و بنابراین در حالى كه با تنبلى در درون شكاف سنگها و تونلهاى بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پایان درون وگا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خزند، این حشرات را با زبان پهنشان از روى سنگها جارو مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. آنها آهن و سرب اضافى موجود در بدن شكارشان را تخلیص كرده و به صورت خارهایى از فلز خالص در پشتشان ذخیره مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

ایلاها كه تنها نژاد متمدن ساكن خشكیهاى وگا هستند، پس از كندن تونلهاى عظیم در معادن، مدتى صبر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند تا حشرات معادن در آنها جایگزین شوند، و بعد نوزاد ژله مانند و بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شكل ساونگهى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را به درون معادن منتقل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند تا در جریان زندگى عادى خود برایشان فلزات را استخراج كنند. ساونگهى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از دید معدنکاران ایلا تنها یك مشكل دارند، و آن هم این است كه بر خلاف ظاهر آرام و تنبلشان، خیلى خوب از خود دفاع مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. آنها به خوبى حضور ایلاها را در اطراف خود تشخیص مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و با احساس خطر بویى عجیب از خارهاى رنگین روى دست و پایشان متصاعد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، كه ایلاها را دیوانه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند.

هر ساله عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى زیادى از معدنكاران ایلا به همین ترتیب دیوانه شده و پس از سرگردانى در دل تونلها، به كام مرگ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتند. به همین خاطر تنها راه استخراج فلز از این موجودات این است كه در تونلهاى متروك و خالى از حشره جستجو كنند و لاشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى ساونگهى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را بیابند که به مرگ طبیعی از دنیا رفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و خارهای فلزی بازمانده از جسدشان را تصاحب کنند. با این حال همچنان نوعی ورزش خطرناک و قهرمانی در میان ایلاها وجود دارد و آن هم شکار ساونگهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست که با تیر و کمان انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیرد و در بسیاری از موارد به دیوانگی و مرگ شکارچی منتهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

ساونگهى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها استعداد رشد خیلى زیادى دارند و در صورتى كه حشرات كافى براى خوردن بیابند، در مدتى كوتاه تا اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى یك كرگدن بزرگ رشد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. در ظاهر ارتباط خاصى با هم برقرار نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و در سازمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین حالت در كنار هم بر صخره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غارها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چرند و همدیگر را به کل نادیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند. اگرچه دو جنس دارند، اما با هم جفتگیرى نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و فصل تولیدمثل هم ندارند. نر یا ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بالغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هر از چندی پشتاب یا تخمك خود را به صورت توده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى لزج در گوشه و كنار غارهاى تاریك دفع مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. هر ماده یا نر، به كمك برگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى بویایى تلاش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند تا سلولهاى جنسى خود را روى سلولهاى جنس مخالف بریزد كه ممكن است در آن حوالى وجود داشته باشد. اگر این دو توده سلول تصادفا به هم برخورد كنند، لخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى ژلاتینى را تشكیل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند كه به تدریج رشد مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و تقسیم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و از هریك صدها لارو ژله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانند و نورانى پدید مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. این لاروها از مواد معدنى موجود در غارها استفاده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و پس از یك دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دگردیسى نهفته به موجود بالغ تبدیل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. برخی از حشرات درشت غارزی این لاروها را شکار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورند.

رفتار عجیبى كه در این موجودات ثبت شده این است كه در صورت كم شدن ذخایر غذایى و زیاد شدن تعدادشان، در گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى چند هزارتایى از دل غارهاى عمیق خود بیرون مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آیند و در جست و جوى غارهاى جدید به اطراف پراكنده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. اگر این گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تصادفا در روز از غارها خارج شوند، زیر نور كشنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خورشید ذوب مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و توده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جسدهایشان به معدن فلزات ایلاها تبدیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. ساونگهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در زمان این خروجهای انتحاری از معبدها دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جمعی سرودی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند و حرکاتی هماهنگ با دم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. به همین خاطر آنان را در میان موجودات هوشمند رده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

ریشه: نام این موجودات از کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اوستایی «ساوَنگْهی» گرفته شده که بهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندوزی، سوداگری یا «سرور رمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها» معنی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد و نام یکی از فرشتگان فروپایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زرتشتی است که با روزهای ماه پیوند دارد.

G:\draw\my works\2D Art\کمانگیر81.jpg

سنگان

سَنْگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتی غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آسا از بومیان سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی رگا هستند که بدنی زمخت و پر زاویه و پوستی سخت و پر زائده دارند که لایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ضخیم از ترشحات آهکی رویش رسوب کرده است. از این رو شکل ظاهری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به تخته سنگی بزرگ می ماند. به کندی و با احتیاط بر هفت پای پهن و عظیمشان راه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند. چون فرو افتادن و زمین خوردن برایشان مرگبار است و اگر از پا بیفتند به خاطر وزن زیادشان دیگر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند برخیزند و معمولا در اثر پارگی رگها و از هم در رفتن مفصلها بختی برای ادامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حیات ندارند.

سنگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها عمری بسیار طولانی دارند و سوخت و ساز بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان بسیار کند است به همین خاطر زمان برایشان بسیار کند می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذرد و بر این مبنا ارتباطشان با سایر نژادها بسیار دشوار صورت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیرد. طوری که گفتگو با یکی از آنها با برای عضوی از نژاد کوفران ممکن است چندین نسل به درازا بکشد. در میان این موجودات و کوفران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها روابطی دوستانه برقرار است و معلوم نیست به چه دلیلی کوفران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها که همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سنتها را نقد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، سنگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تجسم خرد و فرزانگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند و اشتیاقی برای هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صحبتی با ایشان دارند. سنگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ظاهرا متوجه گذر نسلهای پیاپی در کوفران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. گفتگو میان این دو نژاد گاه با رد و بدل شدن جمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی همراه است که میانشان دهها سال وقفه وجود دارد. در این فاصله کوفران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها عمر کوتاه خود را سپری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و جای خود را به فرزندانشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند که آنان هم حین زندگی روزمره ادامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گفتگوی قدیمی نیاکانشان با یک سنگان را پی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند.

سنگان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تک جنسی هستند و از راه جوانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ زدن تولید مثل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. شهر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازند و به صورت انفرادی یا در دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک سه چهار نفره دیده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. صلحجو و آرام هستند و به خاطر ابعاد بدن و پوست صخره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانندشان دشمن طبیعی ندارند. از حوضچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رسوب مواد معدنی تغذیه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و پس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این مواد را به صورت بلورهایی بر بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان جمع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

ریشه: نام سنگان از کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سنگ در پارسی گرفته شده است.

G:\draw\my works\Dazimda\سنگان.jpg

سوباد

این موجودات، جاندارانى آبزى با حدود هشت متر قد هستند كه در دارماى آبى زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. محل سكونت آنها در زیر اقیانوسهاى عمیق دارماست. سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها موجوداتى هوشمندند و تمدنى به نسبت پیشرفته دارند. معمولا سوار بر دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى نازك و دراز درخشانى دیده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند كه مثل قایقى زیر آبى عمل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و آنها را در درون اقیانوس جابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند. این موتورهاى زیرآبى، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند با سرعت زیادى حركت كنند و سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به كمك همین وسیله در اعماق دریاها به شكار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پردازند. شكارهاى این موجودات از نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تنانى غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیكر و زهرآگین تشكیل شده است كه در كف اقیانوسهاى دارماى آبى زیاد دیده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند بر تمام سطوح -افقى یا عمودى- حركت كنند و همچنین قادر به شنا كردن در تمام جهات هستند. بنابراین حس جهت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابی پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای در آنها تكامل یافته که باعث می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود از بهترین خلبانان کیهان باشند. افرادى كه به شهر آنها پا گذاشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، بارها از توانایى ساكنان این شهر در شنا كردن به پشت یا پهلو یاد كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

این موجودات در كف اقیانوس دارماى آبى یك شهر مشبك و غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیكر به نام «شهر زرد» ساخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند كه معمارى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دیوانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وار دارد. در داخل این شهر، جهت معنا ندارد و كف بسیارى از خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سمت بالا قرار گرفته است. در این شهر مجسمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى بزرگى را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان دید كه كج بر روى پایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى قرار داده شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، و ساختمانهاى زیادى هم هست كه ترتیب قرارگیرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از هیچ نوع نظم فضایى خاصى پیروى نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و با زوایایى عجیب نسبت به هم قرار گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. تمام ملزومات زندگى در داخل خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به صورت ثابت و چسبیده به دیوار و سقف قرار دارد. (گرچه خود سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دركى از مفهوم كف و سقف و پایین و بالا ندارند.) در واقع خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى آنها مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از سطوح خمیده است كه اثاثیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى فلزى طلایى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگى بر سطوحش محكم شده است. خود خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هم از فلز زردى ساخته مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند كه توسط خود این موجودات از معادن كف اقیانوس استخراج مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و نسبت به آب اسیدى اقیانوسهاى دارما مقاومت دارد.

سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها داراى نظام اجتماعى مستحكمى هستند. همه در توده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى متحد و همبسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و مالكیت شخصى برایشان معنى ندارد. تخمگذارند و عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى اندكى در شهرشان توانایى زاد و ولد دارند. این گروه اندك كه طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اشرافی بارورها را تشکیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، شكمى بزرگ و سرى كوچك دارند و در ناز و نعمت به سر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند. قدرت بینایى سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ضعیف است و به كلى كر هستند. در مقابل بویایى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان خیلى نیرومند است و از راه بوها با زبانى پیچیده با یكدیگر ارتباط برقرار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. دو پره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى پهن در دو طرف سرشان قرار دارد كه براى مدتها به جاى گوش اشتباه گرفته مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد اما حالا مشخص شده كه اندامى تعادلى براى شنا كردنشان است.

این موجودات به نسبت گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند و علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى چندانى به ارتباط با سایر موجودات هوشمند ندارند. شاید دلیلش این باشد كه نسبت به فشار كم حساسیت دارند و اگر از آب خارج شوند، بدنشان مثل بادكنكى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تركد. گاهى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان این موجودات را سوار بر مركبهاى فلزیشان دید كه در اعماق كمتر اقیانوس به سرعت حركت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. ظاهرا یكى از معدود نژادهاى كیهانى هستند كه جنگ در آنها هرگز تكامل نیافته است. چرا كه همواره در انزواى مخصوص به خود در كف اقیانوسها زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نسبت مهمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نوازند و نژادهایى كه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند سفرایشان را در فشار باورنكردنى كف اقیانوس دارما زنده نگهدارند، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند از فواید داد و ستد با این موجودات غول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پیكر برخوردار شوند. به خصوص که شهر زرد یكى از مهمترین صادركنندگان فلزات، ابزارهاى حمل و نقل مخصوص فشار بالا، و گوشت نرمتنان است. در مقابل، سوباد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خریداران خوبى براى انواع گوشتهاى غیرسمى، سوخت مایع، و آثار هنرى هستند.

ریشه: نام این موجودات از سندباد مشتق شده که جهانگرد و دریانورد افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای در داستانهای عامیانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایرانی است.

G:\draw\my works\نقاشي\وب\0شبماهی۲.jpg

سوپریگو

این نام به زبان محلى نژاد كادیشو به معناى ارباب است. این موجودات، در واقع نوعى انگل عجیب و هوشمند هستند كه با مكنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى حساس به اعصاب انتهاى بدن خود به پشت گردن كادیشوها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چسبند و دنباله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى عصبى خود را وارد دستگاه اعصاب مركزى میزبانانشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. پس از انجام این عمل، كادیشو به صورت عروسكى در دست اربابش در مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید و هرچه را كه او فرمان دهد انجام مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. مسیر تکامل سوپْریگو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تردید موازى با كادیشوها بوده است. چون به خوبى با نحوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى زندگیشان آشنایى دارند و چگونگى تكثیرشان را هم بر همین اساس برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

سوپریگو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با وجود بدن ساده و حلزون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانندشان، بسیار هوشمند هستند. در حالت آزاد و زمانی که به دنبال میزبان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردند، به تکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای گوشت سبز رنگ شبیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که ورقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی حساس به ارتعاش و بو بر فرازش روییده باشد. در زیر این بدنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گوشتی صدها پای ریز و چالاک وجود دارد که انگل را به سرعت حرکت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. برخی از همین پاها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند به درون پوست و استخوان کادیشوها نفوذ کنند و با دستگاه عصبی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش ارتباط برقرار کنند. پس از اتصال انگل و میزبان، این بخش ورقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بالایی پژمرده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خشکد و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزد و به جایش از تورم بدنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سوپریگو، عضوی شبیه به سر ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که مثل نقابی به گردن کادیشوی میزبان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چسبد. این سر چشمهای مرکب و خرطومی حساس برای بو کشیدن دارد.

كادیشویى كه توسط یك ارباب تسخیر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، در ادامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى عمرش كارى جز یافتن قربانیان جدید و منتقل كردن اربابهاى نوزاد بر پشت آنها ندارد. این اربابان نوزاد از دو زایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى سر مانندى كه از انتهاى بدن اربابها بیرون زده است تولید مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. یكى از این زواید یاخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى جنسى نر و دیگرى تخمكهاى ماده را تولید مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و این دو سلول با هم تركیب شده و به سرعت پوسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى در اطراف بدن كروى و میكروسكپى خود تشكیل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و اگر در مجاورت پوست کادیشو باشند، محكم به آن مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چسبند. پس از یك دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نهفته، زوایدى از این جنین خارج مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و در بدن میزبان نفوذ مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و به تدریج مغز او را در كنترل خود مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد.

پس از اتصال سوپریگو با مغز كادیشوها، دیگر نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان آنها را جدا كرد و اگر این كار انجام شود، میزبان هم علاوه بر انگل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌میرد. این موجودات عجیب در حالت بالغ هم راهى براى منتقل شدن به میزبانان خود دارند و آن هم این است كه با خارهاى سمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى كه روى آلت نرینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان قرار دارد پاى كادیشوها را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گزند و آنها را به این ترتیب بیهوش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند. بعد هم با شكم نرمشان روى زمین مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خزند و خود را به پشت گردن قربانى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسانند. به محض ورود چنگال عصبى انگل، میزبان به هوش مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید و تحرك خود را از سر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. اگر پس از گزیده شدن پای قربانی به دلیل دخالت اطرافیان اتصالی با انگل انجام نپذیرد، سمی که در همان گزش اولیه به خون کادیشو تزریق شده، او را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كشد.

مدتها قبل در دوران امپراتورى كادیشو این موجودات پراكنش فراوانى پیدا كرده بودند و بنا بر نظر گروهى، نخستین پادشاه تاریخى كادیشوها -كه بنیانگذار امپراتوریشان هم بود- به این انگل مبتلا بوده است. چون در دوران این پادشاه نوعى گردنبند مسى و سنگین رایج شد كه براى اولین بار توسط خود پادشاه مورد استفاده قرار گرفت و ظاهرا پوششى بود براى مخفى كردن اربابان از چشم دیگران.

در میان گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از كادیشوها که از دسترس این اربابها مصون مانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، رسم است كه هركس آلوده به انگل شود را به قتل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسانند. چنین رسمی در آغاز هم در میان این نژاد میزبان رواج داشته، اما پس از مُد شدن استفاده از این گردنبند خاص، تشخیص مبتلایان به انگل از افراد سالم ناممكن شد. گویا با همین روش زیركانه بود که در تمام دوران تسلط امپراتورى بر مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى ارمشتگاه، بخش مهمى از جمعیت كادیشوها توسط این موجودات كنترل مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و گویا انگیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى اصلى تغییرات رفتارى دامنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار ایشان در جریان جنگهاى توسعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طلبانه و وحشیگریهاى افراطیشان هم به همین موضوع مربوط بوده باشد. در نهایت این موجودات پس از آغاز هرج و مرج به دست یك كاهن محبوب و بانفوذ كه سنت گردنبند را طرد كرده بود، رسوا و ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كن شدند و امروزه فقط عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى اندكى از آنها بر میزبانان منفردى كه مانند قاتلان فرارى در جنگلهاى ارمشتگاه سرگردانند، زندگى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند.

ریشه: نام سوپریگو از تحریف مفهوم فرامن (Super-Igo) در نظریه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روانکاوی ساخته شده است.

G:\draw\my works\نقاشي\گاموران.jpg

asdr

سوهران

سوهْران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از نژادهای بزرگ و نیرومند ساكن همستگان هستند. جثه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى به اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى یك كرگدن دارند و با پاهاى بسیار كوتاه و دستان درازشان کمابیش چهارپا به نظر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند. به شکلی که با دستانشان هم راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند و هم كارهاى دستى انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. دو جنس دارند و در سنین پایین ازدواج مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند و خیلی زود صاحب دو بچه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. هر سوهران ماده تنها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند یكبار زایمان كند و پس از آن دستگاه تولید مثل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش همزمان با زاییدن فرزند پاره پاره و از بدن دفع مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌د. سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همواره دوقلو مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زایند و بنابراین جمعیتشان ثابت است. جوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان بدنى شفاف و لزج دارند. به طورى كه سایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی استخوانهاى نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از بیرون پیداست. پس از بالغ شدن به تدریج رنگشان عوض مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و به طیفهایی از قرمز دگردیسی پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. زوایدی مثل یال و دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از موى آجرى رنگ و تیغه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى استخوانى بر سر و بدنشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روید كه در نرها متنوع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر است.

این موجودات پیش از ورود لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به قلمروشان مردمانی خونخوار و جنگجو بودند. تاریخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در آن دوران از فهرستهایی طولانی از نام روساى قبایل و سرداران نیرومند تشکیل شده و کتابهای جغرافی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در اصل سیاهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مناطق مختلفى است كه جنگهایی بزرگ در آن رخ داده است. هرچند انبوهی از اسناد از این دوران باقی مانده، اما چون به زبان باستانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان نوشته شده، درست مورد پژوهش قرار نگرفته است. به همین خاطر سرگذشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان نقاط تاریک زیادی دارد و تاریخ قدیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان کمابیش ناشناخته مانده است.

در حدود هشت قرن قبل -به حساب سال محلى همستگان- موجوداتى به نام لوداچ در پهنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى این سیاره پدیدار شدند كه گویا نوعى جهش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یافته از یك نرمتن دریازی بودند. لوداچها دستگاه عصبى پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى داشتند و نخست همچون نوعی مرض انگلی در جمعیت سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تکثیر شدند. لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از دستگاه عصبی خود به پس سر سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرستادند و مغز و نخاع میزبان را با مراکز عصبی خودشان مربوط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساختند. در نتیجه میزبانان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به موجوداتى آرام و سر به زیر تبدیل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند و به خاطر مهار خشونت و پرخاشگری ذاتی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان امکان اتحاد و همکاری با هم را پیدا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند.

به این ترتیب شهرهای سوهران که با لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها آلوده شده بودند به زودی دورانی درخشان از رشد و ترقی را تجربه کردند و از شهرهای دیگر پیشی گرفتند، که در برابر این انگل مقاومت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ورزیدند. بعدتر جنگی بزرگ در گرفت که در آن سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های انگل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انگل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با انگیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مشترکِ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آزاد کردن دیگری از وضعیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان (ابتلای بوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسانه به انگل یا ابتلای ژنتیکی به خشونت) با هم جنگیدند. بدیهی بود که سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های متحد شده با لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در این نبرد برنده شوند. چون هرچند خشم و خشونتشان از رقیبان کمتر بود، اما راهبردهای جنگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان موفق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و هماهنگی و اتحادشان چشمگیرتر بود. پس از آن سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که انگل نداشتند منقرض شدند و این موجودات با لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همچون پیکره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای یگانه ترکیب شدند.

سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کنونی بدنی تنومند و گوژپشت هستند كه تیغه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى استخوانى تیزى در وسط پشتشان دارند. گویا این تیغه در اجداد این موجودات براى این تكامل یافته كه به اجداد لوداچها مبتلا نشوند، که از ابتدای تاریخ انگلهاى خارجى بدن سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بوده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. چون كتیبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى در دست است كه این ارتباط را نشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد. چنین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نماید که تکامل لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های امروزین با جهشی همراه بوده که شکل بدن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را تغییر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داده و توانایی چسبیدن به همین تیغه و گذراندن شاخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اعصاب از میان استخوان را به ایشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داده است.

جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سوهران- لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پس از تثبیت به نظامی صلح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جو و آرام تبدیل شده که سازنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهرهایى عظیمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست که همچون مخروطهایى سنگى سپیدی در ارتفاعی باورنكردنى بر فراز کوههای همستگان قد برافراشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این مخروطها حاوى میلیون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها حجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بزرگ و كوچك است كه در آنها همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اعضای این نژاد در كنار هم زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی كارهاى تولیدى و مصرفى در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سوهران به صورت دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جمعى و اشتراکی انجام مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیرد. این موجودات در تولید سیستم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مكانیكى ساده تخصص دارند و فناورى چندان هوشمندانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارند. در روزگاران دور تولید كشتیهاى جنگى در جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان رونقی داشت، اما حالا فقط ناوگان تجارتى كوچكى در هر شهرشان دارند. از تولید هنر و ادبیات پیشرفته هم عاجز هستند و این آفریده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در میان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان به سرودهایی ساده در ستایش جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان منحصر است که دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جمعی هنگام کار کردن آن را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند. زبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هم ساده است و از واژگانی کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمار و محدود تشکیل شده که هرکدام سرراست به چیزی در جهان خارج ارجاع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد و فاقد عناصر استعاری و شاعرانه است. هرچند شواهدی باستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسانه وجود دارد که نشان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد سوهران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیش از ابتلا به لوداچ هنری پیچیده و ادبیاتی غنی داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

ریشه: کلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سوهران از ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پهلوی «سوهْر» گرفته شده که همان سرخ در پارسی امروزین است و در نام سهراب و سهروردی باقی مانده است. نامشان کنایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایست به پرچم سرخ کشورهای کمونیستی. همچنان که نام لوداچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ از فیلسوف و نویسنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کمونیست نامدار یعنی لوکاچ گرفته شده است.

G:\draw\my works\Dazimda\سوهران.jpg

G:\draw\my works\Encylopedia\asdf.jpg

G:\draw\my works\Encylopedia\Untitled-26.jpg

سیپار

این موجودات بازماندگان نژاد كهن هستند كه هزاران سال قبل در سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى اسپیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ورن امپراتورى بزرگى را پدید آوردند و تنها نژادى بودند كه توانستند در برابر کوشش جنون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز آلیشیما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای استیلا بر سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان واکنش مؤثری نشان دهند. تاریخ جنگهاى بین این دو نژاد که در گذشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دور رخ داده، همچنان در قالب داستانهاى پهلوانى رو روایتهای حماسی در میان سیپارها روایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. در این نبردها سیپارها پیروز شدند و چنین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نماید که همین موجودات علت اصلى انقراض آلیشیما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بوده باشند.

سیپارها حدود هفتاد سانتى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌متر قد دارند و بسیار هوشمندند. بر پیشانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان زائده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دراز و متحرک روییده که به بافتی درخشان و نورانی ختم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. این بافت بسته به افکار سیپار، رنگ عوض می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و هرچه تمرکز و تأمل موجود بیشتر باشد، با شدت بیشتری پرتوافشانی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. به همین خاطر سیپارها با نگاه کردن به آن حال و هوای مخاطبشان را در می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یابند و از آن همچون عنصری پایه در زبان بدن استفاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. این اندام در اصل به جفتگیری سیپارها مربوط می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده و هنوز هم در زمان هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آغوشی بیشترین نور را تولید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

اعضای این نژاد بدنی چاق و تنومند دارند که دو دست و دو پای پهن پره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دار بر آن جای گرفته است. اغلب راه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روند، اما شناگران خوبی هم هستند و اندامی بادکنکی در بالای شانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان دارند که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند با متورم کردن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش جرم حجمی تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را کم و زیاد کنند و تا اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای با این وسیله در هوا شناور هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند. با زبانی صوتی سخن می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند اما یک نوع زبان اشاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پیچیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هم در میان خود دارند که یادگیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش برای نژادهای دیگر بسیار دشوار است.

در هنر و ادبیات دستی ندارند و تنها نشانه از شعر در فرهنگشان همان حماسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بلندی است که شاعران قدیمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در شرح پیروزی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان بر کژاخوزی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سروده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. با این حال در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فنی و صنعتی صاحب نبوغ هستند و به ویژه در تولید سلاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى زیستى و شیمیایى فن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورى پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارند. امروز اثر چندانى از خوى جنگجویى در این تمدن باقى نمانده و بیشتر بازرگانان و صاحبان صنایع سیپار ترجیح مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند به جاى جنگیدن با سایر نژادها، ابزارهاى جنگى مرگبارشان را به آنها بفروشند. در میان این مردم بزرگترین قاچاقچیان اسلحه هم دیده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند.

شهرهاى بزرگ و آباد سیپار در مناطق کوهستانی چندین سیاره از خوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى پروین استقرار یافته و مراکزی تجاری است که رونقی چشمگیر دارد. هنگامى كه سربازان امپراتورى مولوك براى نخستین بار به این سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها رسیدند، شهرهایی درخشان و تمدنى باشكوه را یافتند كه مردمانش گرایش چندانى براى جنگیدن از خود نشان نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادند. به این ترتیب مولوك‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به سادگى و بدون آسیب زدن به شهرهاى سیپار كنترل آنها را در دست گرفتند و از مشتریان مهم تسلیحات سیپار شدند. در زمان خیزش تمدنهاى شورشى و جنگهایى كه به انقراض امپراتورى انجامید، سیپارها با آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نگرى طرف جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى پیروز را گرفتند و مشتریانشان را از بین جمهورى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهان برگزیدند. بمبهاى صوتى آنها را یكى از كلیدهاى پیروزى شورشیان دانسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.

ریشه: نام این نژاد از شهر سیپار در سومر باستان گرفته شده است که در نزدیکی بغداد امروزین قرار داشته است.

zt

G:\draw\my works\نقاشي\لامپماهی.jpg

سیمرون

سیمِرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها از نژادهاى متمدن سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تِتیس هستند. موجوداتی هستند شناگر و تنومند که دستها و پاهایی عضلانی دارند. دو باله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی پهن و گوشتی بر پشتشان هست که در حالت عادی روی تن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان جمع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، اما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند بازش کنند و به کمکش زیر آب با سرعت شنا کنند. اغلب در دریا زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند و هنگام خروج از آن كلاهخودى پر از آب اسیدی تتیس بر سر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارند و به این شکل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند تا مدتى در خشكى فعالیت کنند.

سیمرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در كف اقیانوسهاى وسیع و آبى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگ سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در شهرهایى بزرگ و هرمى شكل زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. دو جنس دارند و ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها فرزندانشان را از میان حفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بر پشت بدنشان مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زایند. جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از نظام مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سالارى آزادیخواهانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى پیروى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و با این حال آداب و رسوم پیچیده و مفصلی دارند که به شدت بدان پایبند هستند. طوری که ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین کارها را هم تنها پس از اجرای آدابی مشخص و مفصل انجام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند.

تاریخ این موجودات با تمدنهای خشکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زی سیاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تتیس گره خورده است. قرنها پیش، هنگامی که نبرد بزرگى بین دو تمدن هارپا و آمورگا در گرفت، سلحشوران سیمرون طرف آمورگا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را گرفتند. به این ترتیب یکی از دلایل اصلى شکست هارپاها و و ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كن شدن نژادشان همین موجودات بودند. سیمرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هنوز هم خاطره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى این نبرد را در قالب اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایى حفظ كرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این داستانها به عنوان منشأ همكارى و همراهى شگرف بین دو نژاد آبزى و خشكى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زى تتیس -یعنى سیمرون ها و آمورگا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها- در نظر گرفته مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

سیمرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در جریان گسترش دامنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جمهورى چهارم به منظومه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تتیس، نقشى فعال ایفا كردند و نماینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تمدنهاى منظومه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در شوراى كهكشانى منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان هستند. مردمانی جنگاور هستند و به ویژه در ساخت سفینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى خاردار و بزرگى مهارت دارند كه به اشكال عجیب و غریب طراحی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و هیچ دوتایش با هم شباهت ندارد. مخترعان بزرگی از میان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان برخاسته و ابزارهای خلاقانه ولی ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای طراحی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که در سراسر کیهان به ویژه مورد علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نژادهاى آبزى است. سیمرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها هنوز هم هر ساله در جریان مسابقات رزمى مشهور و سنتى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان، بر مركبهاى پرنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دوزیستشان سوار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و در حالى كه در آسمان سرخرنگ تتیس پرواز مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، با تبرزین با یكدیگر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جنگند. این مراسم از مشهورترین مسابقات ورزشى این منظومه محسوب مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

ریشه: نام این موجودات از اسم رود سِیمره گرفته شده که یکی از سرشاخه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کرخه است.

p

G:\draw\my works\2D Art\سسسس۷۸۹۸.jpg

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: موجودات آشنای بیگانه – حرف ع

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب