پنجشنبه , آذر 22 1403

دیباچه‌‌ای بر انوما الیش

دیباچه‌‌ای بر انوما الیش

غنا و پیچیدگی هر تمدنی را با وارسی اساطیر آن تمدن می‌‌توان ارزیابی کرد، و اساطیر آفرینش، روایتهایی هستند که جهان‌‌بینی عمومی جاری در یک فرهنگ را بازنمایی می‌‌کند و به پیچیده‌‌ترین پرسشهای مردمش پاسخ می‌‌دهند. مردمان برای تفسیر آنچه که هست، توجیه آنچه که می‌‌کنند و تشخیص آنچه که باید باشد، به دامن اسطوره پناه می‌‌برند. این قاعده‌‌ایست که در همه گاه و همه جای غالب است. فرقی نمی‌‌کند که مردمان خاستگاه خود و سرزمین‌‌شان را به ظهور تپه‌‌ای آغازین از دل نیل منسوب کنند، یا نبردی آغازین را سرچشمه‌‌ي پیدایش گیتی و مینو بدانند. تمام اینها روایتهایی هستند که پیچیده‌‌ترین و غایی‌‌ترین پرسشهای طرح شدنی در یک تمدن را پاسخ می‌‌دهند. نظریه‌‌ي دقیق و تجربیِ مهبانگ در کیهانشناسی امروز، و داستانهای زاده شدنِ ایزدان پیاپی از دل مادر زندگان و پدر بزرگی در روایتهای مانوی، همگی تلاشهایی نظری و ارزشمند برای پاسخگویی به چالشی دیرپا و ژرف هستند. چالشی که «از کجا آمدن و به کجا رفتن» بن‌‌مایه‌‌ی اصلی آن است.

انوماالیش، یکی از این روایتهاست. نسخه‌‌ای که در بیشتر منابع مورد ارجاع واقع می‌‌شود، همان است که سِر هنری لایارد در ۱۸۴٩.م در کاخ آشور بانیپال یافت. هفت فصلی که در کتابخانه‌‌ی کاخ این شاه آشوری یافت شد، بیش از هزار سطر نوشته را در بر می‌‌گرفت و به جز فصل پنجم آن که ناخوانا شده بود، بقیه‌‌ي متن دقیق و روشن و معنادار می‌‌نمود. پژوهشهای بعدی نشان داد که این متن بر منابع سومری و اکدی کهنتری استوار شده است و یکی از کهنترین روایتهای آفرینش هستی را به دست می‌‌دهد. آنگاه که بخشهایی از این روایتهای کهنتر نیز یافته شد، – و جای خالی آن فصل پنجم نیز پر شد- متنی به نسبت کامل و بی‌‌نقص به دست آمد که آن را با دو واژه‌‌ي آغازینش انوما الیش خواندند، یعنی «زمانی که در بالا…»

متن امروزین انوما الیش همچنان بر همان روایت بابلی استوار است که کاخ آشوربانیپال یافته شد. یعنی به ثبتی از این اسطوره مربوط می‌‌شود که در میانه‌‌ي قرن هفتم پ.م، حدود صد سال پیش از ورود کوروش بزرگ به بابل، نوشته شده است. با این وجود ساختار آن و اسناد پراکنده‌‌ي دیگر نشان می‌‌دهد که شکل اولیه‌‌ي آن در فاصله‌‌ای بین دوران حمورابی (قرن هفدهم پ.م) تا زمان ورود کاسی‌‌ها به بابل (قرن یازدهم پ.م) در بابل نوشته شده است. این تاریخ تدوین این متن به زبان اکدی است و به احتمال زیاد بخشهایی از آن پیشتر در روایتهای سومری وجود داشته است.

در مورد انوماالیش چند نکته‌‌ي مهم وجود دارد. نخست آن که از نظر زمانی، این کهنترین روایت کلان درباره‌‌ي تاریخ هستی است که در ایران زمین یافت شده است. بخش عمده‌‌ي منابع نوشتاریِ باز مانده از از شبکه‌‌ی تمدنهای باستانیِ گوشه‌‌ي جنوب غربی ایران زمین (ایلام- گوتیوم/ ماد- آشور- بابل)، به زبان اکدی و در شهر بابل نوشته شده‌‌اند، از آن رو که بیشترین کاوشها در این شهر و منطقه انجام پذیرفته‌‌اند. بنابراین در اینجا با یکی از کهنترین متونِ این حوزه‌‌ی فرهنگی روبرو هستیم که روایتی کامل و فراگیر از پیدایش هستی را به دست می‌‌دهد.

تاثیر این متن بر منابع دینی جهان باستان- به ویژه تورات- جای بحث ندارد و این مسیری است که اساطیر یاد شده از مجرایش راه خود را به روایتهای مسیحیِ جدیدتر نیز گشوده‌‌اند. بنابراین انوماالیش متنی مهم و کلیدی است، از آن رو که بخش مهمی از روایتهای مربوط به آفرینش، بدون خواندن و تفسیر کردنش، ناخوانا و نا مفهوم باقی می‌‌ماند.

دومین نکته‌‌ی جالب در مورد انوما الیش آن است که می‌‌دانیم سراسر آن را در جشن نوروز بابلیان (آکیتو) می‌‌خوانده‌‌اند و نمایشی عمومی از نبرد آغازین ایزدان را در این روزها اجرا می‌‌کرده‌‌اند. وقتی کوروش به بابل وارد شد و فرمان داد اجرای این مراسم بعد از وقفه‌‌ای ده ساله از سر گرفته شود، به روایتِ کتیبه‌‌ي حقوق بشر، «مردم بابل شادمان شدند» و «چهره‌‌هایشان درخشان شد». احتمالا از آن رو که بار دیگر امکان بازخوانی عمومی این متن را در مراسم نوروزی به دست آورده بودند. بنابراین در انوما الیش، ما کهنترین متنِ آیینیِ مربوط به نوروز را هم می‌‌یابیم، و این خود یکی از کهنترین مراسمِ هنوز زنده در جهان، و مهمترین جشنِ مردم ایران زمین محسوب می‌‌شود.

انوما الیش اگر از دید اسطوره‌‌شناختی بررسی شود، از جنبه‌‌های دیگری نیز مهم است. یکی از کهنترین توجیه‌‌ها برای برکشیده شدنِ یک ایزدِ تازه وارد به مرتبه‌‌ی خدای خدایان را در این متن می‌‌بینیم. به همین ترتیب در این روایت است که با یکی از قدیمی‌‌ترین شرح‌‌های نبردِ آغازین خدایان و چیرگی نهایی نظم (مردوک) بر آشوب (تیامت) روبرو می‌‌شویم. ساختار روایی آن نیز قابل توجه است و برخی از گزاره‌‌ها و توصیف‌‌های رنگینش خبر از استعداد و نبوغ سرایندگانش می‌‌دهد.

برگردانِ این متن به فارسی را شادباش می‌‌گوییم، بدان امید که

«در آینده انسان، چون روزها می‌‌گذرند،

باشد که این، همواره شنیده شود،

باشد که برای همیشه گفته شود!» (میانه‌‌ی فصل هفتم)

شروین وکیلی

 

 

ادامه مطلب: بخش اول: انوما الیش (آزاده دهقانی) – پیشگفتار مترجم

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب