بخش هفتم: خویشاوندان خلاقیت
دو ردهی عمومی از اندیشههای خلاقانه وجود دارند. برخی از افکار خلاقانه به تنظیم رابطهی فرد با «چیزهای» جهان خارج و اشیای مادی و ملموس بیرونی میپردازند، و مسائلی را حل میکنند که رابطهی «من» را با «جهان» تنظیم
میکند. اختراع یک ماشین، یا کشف یک قانون علمی نمودهایی از خلاقیت در این حوزهاند. به عنوان مثال، کشف الکل توسط ذکریای رازی، و اختراع ماشین بخار دستاوردهاییاند که رابطهی فرد را با جهان پیرامونش آسانتر میکنند. خلاقیت در ارتباط با «چیزها» همان نیرویی است که رشد و توسعهی علوم فنی و تجربی را ممکن میسازد.
افکار خلاقانهی دیگری هم هستند که آماجشان فضای انسانی و شبکهی روابط میان آدمیان است. این افکار تنش میان افراد را کاهش میدهند، ارتباط بین مردم را آسان میکنند، و اصولا برای حل مسائلی به کار گرفته میشوند که از ارتباط «من» با «دیگری» ناشی شدهاند. برای ساده شدن بحث، خلاقیت در عرصهی اول را جهان-محور و اندیشههای قلمرو دوم را دیگری-محور مینامیم.
خلاقیت مفهومی است که معمولاً با چهار کلیدواژهی دیگر مخلوط میشود. این کلمات عبارتند از تخیل، ابتکار، کشف و اختراع.
تخیل، همان طور که از نامش بر میآید، از جنس خیالپردازی است. ذهنی که تخیل قوی دارد، میتواند به امکاناتی دور از ذهن و تحقق نایافته بیاندیشد. داستان علمی-تخیلی، داستانی است که پیامدهای تحقق نیافته –یا تحقق نیافتنی- مفهومی علمی را توصیف کند، و قصههای تخیلی به شرح وقایعی میپردازند که رخ ندادهاند اما قابل تصورند. به این ترتیب تخیل را میتوان توانایی اندیشیدن به اموری ناموجود و تحقق نایافته دانست.
ابتکار به نوآوری مشخصی در زمینهی حل مسئلهای خاص مربوط میشود. در میان چهار کلیدواژهی یاد شده، ابتکار نزدیکترین کلمه به خلاقیت است. اما ابتکار خلاقیتی است که تنها در مورد حل مسئلهای کوچک و فنی به کار گرفته شده باشد. بر خلاف تخیل که ممکن است کاملا فاقد کاربرد و ارزش عملی باشد، تنها نوآوریهایی مبتکرانه فرض میشوند که ارزشی عملی و سودی ملموس به بار بیاورند. واژهی ابتکار بیشتر برای شیوهی عمل کسانی کاربرد دارد که مسائلی مشخص و جزئی را با روشهایی جا افتاده و دقیق حل میکنند. ابتکار مهندسی و ابتکار ریاضی مفاهیمی آشنا هستند، اما ابتکار موسیقایی یا ابتکار نقاشی کمی دور از ذهن مینماید.
کشف، عبارت است از یافتن، شناختن، و درک چیزی موجود و عینی که پیش از این ناشناخته بوده است. بنابراین کشف به امری عینی و ملموس مربوط میشود و به توانایی ذهن برای درک و جستجوی رخدادها و فرآیندهای بیرونی اشاره میکند. جفتِ همزاد کشف، اختراع است. اختراع به ساختن، تولید، یا پدید آوردن چیزی مربوط میشود که تا پیش از آن در جهان بیرون وجود نداشته و توسط فرد خلاق اندیشیده و بعد ساخته میشود.
چنان که میبینید، هر چهار کلیدواژهی یاد شده با اجزای تشکیل دهندهی خلاقیت در ارتباطاند. اما خلاقیت را نمیتوان منحصر به همین چهار عنصر دانست. چهار کلیدواژهی مورد بحث، اگر محورهای عینی/ ذهنی و جهان-محور/ دیگری- محور را با هم ترکیب کنیم، به خوبی از هم تفکیک میشوند. در کل، ارتباط بین این مفاهیم را در زمینهی خلاقیت میتوان به این شکل نمایش داد:
ادامه مطلب: بخش هشتم: فرآیند خلاقیت
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب