سال ۱۲۸۴
مناطق نفوذ اروپاییان (انگلستان: صورتی، آلمان: نارنجی، روسیه: بنفش، فرانسه: آبی، هلند: فیروزهای) و ژاپن (سبز) در ۱۹۰۵.م
در سال ۱۲۸۴ نیروهای انقلابی در شمال ایران زمین بسیار فعال بودند، و این جریانی پیوسته بود که در نوار پهناوری در استانهای شمالی ایران و عثمانی و بخشهای زیر سیطرهی روسیهی تزاری یک سیستم در هم تنیده از جنبشهای اجتماعی را بر میساخت. در همین سال ۱۲۸۴ اولین حزب مسلمان روسیه به نام «اتفاق» شکل گرفت. رهبر آن گاسپرینی (گاسپیرینسکی) بود که امام مسلمانان کریمه هم محسوب میشد. در همین هنگام محمد آقا شاه تختی (تختسکی!) در روزنامهی «شرق روس» رسالهای دربارهی اصلاح خط ترکی منتشر کرد و این آغازگاه جریان تغییر خط در قلمرو عثمانی بود که به منسوخ شدن خط پارسی در این قلمرو و هویتزدایی عمیق مردم این سامان انجامید.
موازی با این روندها در ایران مشروطهخواهان خراسانی سازمان پیدا کردند و ملکالشعرای بهار که تازه به ایشان پیوسته بود از چهرههای بانفوذ آن از آب در آمد. او اشعارش را در روزنامهی خراسان با امضای م.ب. چاپ میکرد که بسیار مورد توجه قرار میگرفت. از آن سو آیتالله طباطبایی در کرمان انجمن مخفی ثانی را تاسیس کرد که روزنامهی کوکب دری را با مدیریت ناظمالاسلام کرمانی منتشر میکرد. در شیراز هم جمعیتی به نام انصار جنوب شکل گرفت که صولتالدوله قشقایی رهبریاش را بر عهده داشت و میرزای شیرازی پیشوای دینیاش محسوب میشد.
از سوی دیگر در زنجان هم شیخ ابراهیم زنجانی بعد از خواندن کتابهایی مثل سیاحتنامه و حاجی بابا که مشیرالممالک در اختیارش گذاشته بود، به صف مشروطهخواهان پیوست. در کاشان هم بسیاری از آخوندهای با نفوذ در این سال به صف مشروطهخواهان پیوستند. در میان ایشان میتوان از سیدمحمد علوي بروجردي و نظام الدین مجتهد پشت مشهدي نام برد و همچنین ملا حبیبالله شریف و دامادش ملاعبدالرسول مدنی که نویسندهي «رساله انصافیه» و رئیس انجمن ولایتی کاشان بود.
مرکز غیبی که از انقلابیون تندرو تشکیل شده بود هم در همین سال شکل گرفت و میرزا جهانگیر خان با حمایتهای مالی ابوالحسن خان پیرنیا معاضدالسلطنه توانست روزنامهی صوراسرافیل را با کیفیت و شمارگانی بابا منتشر کند. میرزا حسن رشدیه هم در همین سال مدرسهای تازه تاسیس کرد و روزنامهی مکتب را در آنجا به راه انداخت. شمار مدارس جدید دولتی در این سال چندان بالا رفته بود که برنامهای درسی هم برایشان تدوین شد، هرچند برنامهای حداقلی بود و دست معلمان را برای تدریس باز میگذاشت. میرزا محمود خان بروجردی حکیمالملک هم در این میان ششمین کارخانهی برق ایران را از جنرال الکتریک خرید و راهاندازی کرد.
با همهی این حرفها بهار سال ۱۲۸۴ برای مردم عادی چندان دلگرم کننده آغاز نشد. روز شنبه دوازدهم فروردین سالارالدوله که شاهزادهای خشن و خودکامه بود در مقام حاکم به کردستان وارد شد و ملکالمتکلمین مشروطهخواه هم در رکابش بود و مبلغ و هوادارش محسوب میشد. سه روز بعد (۱۵ فروردین) زلزلهای شدید در درهی کارانگای هند بیست هزار کشته بر جای گذاشت و شهر دارامسالا را ویران کرد.
سالارالدوله
ویرانهی معبد باجورا در دارامسالا
در اوایل اردیبهشت ماه رویارویی میان بازرگانان ایرانی هوادار مشروطه و نظام استبدادی قاجار به مرحلهای تازه وارد شد. در پنجم این ماه تجار در شاهعبدالعظیم بست نشستند و فردای آن روز دویست بازرگان در حالی که عکس موسیو نوز بلژیکی را در لباس آخوندی در دست داشتند، تظاهرات کردند. نوز در یک بالماسکه این لباس را پوشیده بود و بازرگانان برای برانگیختن احساسات دینی مردم از آن عکس بهره میجستند. این را هم در یاد داشته باشیم که این یکی از نخستین بهرهجوییهای سیاسی و انقلابی از فناوری نوپای عکاسی در تاریخ جهان بوده است.
حکیمالملک
موسیو نوز در لباس آخوندی
معاضدالسلطنه
روز جمعه ۱۵ اردیبهشت به خاطر قحطی و گران شدن نان زنان هم به انقلابیون پیوستند. گوشت نایاب شده و قیمت نان طی زمانی کوتاه از منی دو سه عباسی به دو سه قران رسیده بود. زنان هم در شاهعبدالعظیم گرد آمدند و به شاه ناسزا گفتند و مردان بستنشین را تشویق کردند. دقیقا در همین روز در آنسوی دنیا برای نخستین بار در پروندهی برادران استراتون از اثر انگشت برای اثبات قتل استفاده شد. در همین روزها هم بود که مردی روستایی به اسم جعفرقلی خان که در روستایی در نزدیکی خمین کسی به اسم مصطفی را هنگام دعوا به قتل رسانده بود، در تهران قصاص شد. او را در میانهی همین درگیریهای سیاسی با پیگیری خانوادهی مقتول محاکمه کرده و در تهران گردن زدند. مردی که او کشته بود پدر روحالله موسوی خمینی بود و همسرش و پسرش خونخواه وی بودند.
در این بین روز ۲۱ اردیبهشت آلبرت انشتین تز دکترای خود را دربارهی حرکت ذرات بسیار ریز منتشر کرد و در آن حرکت براونی را شرح داد. او درپی این پژوهش در نهم تیرماه مقالهی بسیار مهمی منتشر کرد که در آن نسبیت خاص را شرح داد. روز پنجم مهر هم مقالهی مشهورش را دربارهی رابطهی ماند یک جرم و محتوای انرژیاش نوشت که در آن برای نخستین بار شالودهی معادلهی مشهور E= MC2 را معرفی کرد. انتشار این مقاله در همان روزهایی رخ داد که هنرمندان فوویست با رهبری هانری ماتیس نخستین نمایشگاه نقاشیهای خود را در گالری خزان در پاریس برپا کردند.
گردهمایی مشروطهخواهان در باغ سفارت انگلیس
در میانهی این آشوب، مظفرالدین شاه کاری نامنتظره کرد و روز یکشنبه هفدهم اردیبهشت برای سومین بار به سفر فرنگ رفت و این کارش بر مردم گران آمد. فردای آن روز (۱۸ اردیبهشت) باز زنان به خاطر گرانی گوشت شورش کردند. محمدعلی میرزا ولیعهد از تبریز به تهران آمد و با بستنشینان همدلی نشان داد و تعهد داد که به محض بازگشت شاه موسیو نوز از مقام خود خلع شود و به این ترتیب بستنشینی پایان یافت. او همچنین به زنان تعهد داد که دو روزه به وضعیت بهای گوشت رسیدگی کند. درست یک هفته بعد از این غوغاها، در ۲۵ اردیبهشت لاسوگاس تاسیس شد!
نبرد تسوشیما
در ششم خرداد یکی از رخدادهای نظامی مهم قرن بیستم شکل گرفت و در جریان درگیریهای روسیه و و ژاپن، نبرد دریایی تسوشیما آغاز شد که در آن دریاسالار هِیهاچیرو توگو فرماندهی قوای ژاپنی موفق شد ناوگان روس به فرماندهی دریاسالار زینووی پتروویچ روژدِستوِنسکی را بعد از دو روز نبرد نابود کند. چند روز بعد از پایان یافتن این نبرد، در ۱۷ خرداد مجلس نروژ جدایی این کشور از سوئد را اعلام کرد و کشور نوپای نروژ زاده شد. دو هفته بعد در ششم تیر ماه هم ملوانان روس در کشتی پوتمکین سر به شورش برداشتند.
مجلس نروژ
شورشیان پوتمکین
دقیقا در همین روزها مظفرالدین شاه که به خاطر ورشکستگی دولت گفته بود همراهانش باید خرج سفر خود را بدهند، پنهانی برای هزینههای خود از روسها پولی قرض کرده بود و روز ۱۶ خرداد وقتی به انگلستان رسید ۲۹۰ هزار لیره هم از این دولت وام گرفت. ماه بعد در حالی که او هنوز در سفر بود، خشکسالی از یک سو و جنگ روس و ژاپن از سوی دیگر باعث شد قیمت گندم ۹۰٪ و قیمت قند (که از روسیه وارد میشد) ۳۳٪ در تهران و رشت و تبریز افزایش پیدا کند. در این میان وبا هم آمد و ناآرامیهای مردمی بالا گرفت.
در این بین زندگی عادی مردم ادامه داشت. در همین سال محمدعلی فروغی ازدواج کرد، رضا خان به رتبهی نایب دست یافت که با ستوان ۳ برابر بود، و سلطان حسین میرزا نیرالدوله به حکومت تهران و سردار منصور به حکومت انزلی منصوب شدند. تهران در این هنگام ۱۹ هزار کیلومتر مربع وسعت و ۱۶۰ هزار نفر جمعیت داشت. عالیه جهانگیری خواهرزادهی میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل هم در این سال به دنیا آمد و او کسی است که بعدها با نیما یوشیج ازدواج کرد. محمد مسعود خبرنگار جنجالی، ابوالقاسم امینی مجدی نوهی میرزا علی خان امینالدوله که بعدتر روزنامهنگار و نمایندهی مجلس و وزیر دربار پهلوی شد، علی امینی که بعدتر به نخست وزیری رسید، و رضا رادمنش که به رهبری حزب توده رسید همگی در این سال زاده شدند. در همین سال نظرآقا یمینالسلطنه و شیخ محمد عبده مفتی مصر هم درگذشتند.
رضا رادمنش
عالیه جهانگیری
علی امینی
روز ۲۳ اردیبهشت فخرالدین علی احمد در محلهی حوض قاضی دهلی نو به دنیا آمد. مادرش دختر نواب لاهور و پدرش سرهنگ ذوالنور علی احمد از قوم آسامی بود. او نخستین فرد از این قوم بود که مدرک پزشکی جدید گرفت و بعدتر به دولتمردی هندی تبدیل شد و پنجمین کسی بود که به ریاست جمهوری هند رسید. در ضمن میانهی اردیبهشت این سال برای زایش ستارههای سینما وقتی سعد بود. در ۲۴ اردیبهشت فرد شرمن (هنرپیشهي بعضیها داغ دوست دارند، هفتتیرکش چپدست، بانوی دریاچه، گربه وحشی)، فردایش جوزف کاتِن (بازیگرِ همشهری کین، سایهی تردید، مرد سوم، نیاگارا) و پسفردایش هنری فوندا (پدر جین فوندا) چشم به جهان گشودند.
جوزف کاتن
هنری فوندا و دخترش جین
فرد شرمن
در خارج از آمریکا هم این زایش ستارگان سینما نمودی داشت. در هشتم خرداد ماه سباستین شاو شاعر و فیلمنامهنویس و هنرپیشهی انگلیسی زاده شد، که در جوانی در فیلمهای یولیوس سزار و هملت بازی کرد و در زمان پیری در جنگ ستارگان نقش ایفا کرد. اما عجیبترین هنرپیشه در این فهرست روز هفتم خرداد زاده شد و او سادا آبِه هنرپیشهی مشهور ژاپنی است که در اصل یک گیشا و روسپی بود که به خاطر گرایش سادیستی شدیدش شهرتی پیدا کرده بود. او در جریان یکی از همین بازیهایش عاشق دلخستهاش کیچیزو ایشادا را خفه کرد، و آلت تناسلی و بیضههای او را برید و در جیب گذاشت و تا چند روز بعد آن را در کیمونوی خود همراهش حمل میکرد. او پس از دستگیری به جرم قتل غیرعمد شش سال زندانی شد و بعد از آزاد شدن با نوشتن زندگینامهاش شهرتی یافت و در سینمای ژاپن هنرپیشه محبوبی هم شد!
سباستین شاو در جوانی و در نقش دارت ویدر در فیلم جنگ ستارگان
سادا آبه
هرچه میانهی بهار ۱۲۸۴ برای زایش هنرپیشهها مساعد بود، اواخر این فصل و اوایل تابستان برای نویسندگان و فیلسوفان سودمند از آب در آمد. در ۳۱ خرداد ژان پل سارتر و در چهارم تیر الیاس کانِتی و در ۸ مهرماه ساویتری دِوی موکِرجی فیلسوف یونانی و نظریهپرداز هوادار نازیها متولد شدند. در این بین روز ۲۰ تیر هم محمد عبده مفتی نامدار مصری و یکی از رهبران جنبش نومعتزلی در روند مدرنسازی اسلام درگذشت.
اما آن ساویتری دوی موکرجی شخصیت بسیار غیرعادی و برجستهای بود که نام اصلیاش ماکسیمیانی پورتاس است و زنی ایتالیاییتبار بوده که خانوادهاش از فرانسه به یونان مهاجرت کردند و شهروند این کشور محسوب میشد. پورتاس در رشتههای شیمی و فلسفه تحصیل کرد و از دانشگاه لیون دکترای فلسفه گرفت و از نخستین روزهای آغاز جنبش هیتلر به او پیوست. او در جریان جنگ جهانی دوم از سویی نویسنده و شاعر و نظریهپرداز ناسیونال سوسیالیسم بود و از سوی دیگر در هندوستان با هویت مستعار در میان انگلیسیها برای آلمانیها جاسوسی میکرد. پس از شکست آلمان در جنگ دوم جهانی او یکی از رهبران جنبش زیرزمینی نونازیها بود و با ترکیب اندیشههای هندویی و نازی آیینی تازه ایجاد کرده بود که هیتلر یکی از پیشوایان شهیدش محسوب میشد. دوی از پیشگامان تدوین حقوق حیوانات بوده و موثرترین متون میانهی قرن بیستم دربارهی حفاظت از محیط زیست و بومشناسی عمیق و حمایت از حقوق حیوانات به قلم او نوشته شده است و میتوان او را بنیانگذار این جریان در اروپا دانست. او در ضمن یکی از شخصیتهای محبوب و اثرگذار در جریان جنبش فرهنگی موج بود هم بود و در میان هیپیها و انقلابیون دههی ۱۹۶۰.م بسیار شهرت داشت.
در کنار تولد این شخصیتهای جالب توجه، باز هم زایش هنرپیشهها تداوم داشت. به خصوص در روز ۲۷ شهریور همزمان گرتا گاربو و ادی اندرسون در یک روز زاده شدند. این دو نمایندهی دو سبک و دو طرح متفاوت هنرپیشگی بودند و در برابر گرتا گاربو که زنی سفیدپوست و بور و زیبا بود و نقشهای دراماتیک بازی میکرد، ادی اندرسون قرار میگرفت که مردی سیاهپوست بود و به خاطر نقشهای خندهدارش در کمدیها مشهور شده بود.
گرتا گاربو
ادی اندرسون
محمد عبده
الیاس کانتی
در این بین روز ۱۴ امرداد آرتم ایوانویچ میکویان مهندس ارمنی که هواپیماهای شوروی از جمله میگ را ساخت، زاده شد و حدود یک ماه بعد در ۱۲ شهریور فاطمه خانم عصمتالدوله دختر ناصرالدین شاه و زن دوستعلی خان معیرالممالک درگذشت.
ساویتری دوی موکرجی
آرتم میکویان
سه رئیس قبیلهی سرخپوستان
ذوالنور علی احمد
چندین نوآوری فرهنگی و علمی هم در این بین رخ نمود. در سال ۱۲۸۴ بود که پاثِه فِرِس با رنگ کردن فیلمهای سیاه و سفید اولین فیلمهای رنگی را به شکل دستی تولید کرد، آلفرد آینهورن استفاده از داروی نووکائین را برای بیحسی موضعی ابداع کرد، و ماکس وبر کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری» را منتشر کرد. در همین سال کنکور عمومی از طرف دولت در چین منسوخ شد، گرگها در ژاپن منقرض شدند، و خوانده شدن کتابهای هاکلبری فین و تام سایر در کتابخانههای بروکلین ممنوع شدند. زامنهوف هم در همین سال اولین گردهمایی برای ترویج زبان اسپرانتو را در بولونیا با کمک آلفرد میشو برگزار کرد که بیشتر محفلی خانوادگی بود.
روز سوم شهریور سال ۱۲۸۴ گروهی از علاقمندان به فرهنگ باستانی اروپا که از مسیحیت هم دل خوشی نداشتند، در سازههای باستانی استونهنج گرد آمدند و احیای طریقت باستانی دروییدها (شمنهای قبیلهای قدیمی اروپا) را اعلام کردند (تصاویر زیر). ده روز بعد در ۱۱ شهریور کاناداییها بخش دیگری از قلمرو سرخپوستان را اشغال کردند و استانهای آلبرتا و ساسکاچوان را تاسیس کردند.
روز دهم مهر سال ۱۲۸۴ نیروی دریایی انگلستان کشتی HMS Dreadnought (به انگلیسی کهن یعنی جسور) را به آب انداخت. این نخستین نمونه از رزمناوهای نسل جدید بود و در ساخت بدنه و توپهای کارگذاشته شده روی بدنهاش انقلابی در صنعت کشتیسازی ایجاد کرده بود. ساخت این نوع از رزمناوها به سرعت کشتیهای جنگی قدیمیتر را از رده خارج کرد و به مسابقهی تسلیحاتی شدیدی دامن زد و که آلمان و ژاپن هم بدان وارد شدند. سه روز بعد در سیزدهم مهرماه برادران رایت سومین هواپیمای خود را به پرواز در آوردند و ویلبر رایت که خلبان بود موفق شد برای ۳۹ دقیقه در هوا بماند و این زمانی بیسابقه محسوب میشد.
آرتور گریفیث ویلبر رایت در هواپیمایش
HMS Dreadnought
روز ۲۴ مهرماه لرد کرزن که به جان هندیان افتاده بود و به کشمکشهای مذهبی و قومیشان سخت دامن میزد، بنگال را به دو بخش مسلماننشین و هندونشین تقسیم کرد. هرچند برنامههایش کارساز نبود و به ناچار پنج سال بعد استعمارگران انگلیسی دوباره بنگال را به عنوان یک واحد جغرافیایی یکپارچه به رسمیت شناختند. روز ۲۸ مهر هم باشگاه ورزشی گالاتاسرای در استانبول تاسیس شد.
باشگاه گالاتاسرای
لرد کرزن بر فیل
روز هفتم آبان ۱۲۸۴ دو اتفاق مهم در روسیه افتاد. یکی آن که خط راهآهن بایکال تکمیل شد و به کار افتاد و این راهی بود که روسیه را به قلمرو خوارزم متصل میکرد و در اصل مسیر ترابری سپاهیان تزاری و بعدتر ارتش سرخ بود که برای سرکوب مقاومتهای مردمی در قلمرو اشغال شدهی شمال شرقی ایران زمین به این سو گسیل میشدند، و در ضمن برای ترابری محصولات کشاورزی غارت شده از این منطقه نیز کارکرد داشت. در همین روز سربازان ارتش تزاری بر حاضران در یک گردهمایی اعتراضآمیز در بازارگاه شهر تالین (واقع در استونی) آتش گشودند و ۹۴ نفر را کشتند و دویست نفر را زخمی کردند و به این ترتیب انقلاب روسها که با کشتار جمعهی خونین آغاز شده بود وارد مرحلهای تازه شد. پیامد این انقلابها چندان بالا گرفت که روز ۳۰ آبان تزار نیکلای دوم ناگزیر شد با صدور اعلامیهی اکتبر تاسیس مجلس قانونگذاری را بپذیرد و روسیه به کشوری مشروطه تبدیل شد. روز هفتم آذرماه هم آرتور گریفیث که از ناسیونالیستهای تندروی ایرلندی بود حزب مخفی شین فن را بنیان نهاد
افتتاح دوما توسط تزار نیکلای دوم
ایستگاه میسووایا در خط آهن بایکال
شادمانی مردم از اعلامیهی اکتبر، اثر ایلیا رپین
در ضمن روز ۱۴ آبان سید سجاد ظهیر بنیانگذار ایرانیتبار حزب کمونیست پاکستان و برادر سید علی ظهیر سفیر پاکستان در ایران، چشم به دنیا گشود. پدرش از کارگزاران دولت استعماری انگلستان در هند بود و خودش هم با آن که به کمونیستها پیوست، عقاید قومپرستانه داشت و از هواداران ملی شدن زبان اردو و حفظ ممنوعیت زبان پارسی در پاکستان بود. سوم دی هوارد هاجز زاده شد که از بنیانگذاران صنعت سینمای آمریکا و پیشتازان صنعت هوانوردی بود و در زمان خودش موفقترین سرمایهگذار و کارآفرین جهان محسوب میشد. او همان کسی است که مارتین اسکورسیزی در ۱۳۸۳ فیلم «هوانورد» را با نقشآفرینی لئونارد دیکاپریو بر مبنای زندگی او ساخت.
رابیندرانات تاگور سید سجاد ظهیر
هوارد هاجز
در اواخر پاییز این سال عباس مهرین شوشتری به آمریکا سفر کرد و مشغول به تحصیل در دانشگاه شد و چندین رشته را با هم خواند. در همین حدود، روز ۲۰ آذر علاءالدوله حاکم تهران که از گرانیها به تنگ آمده بود، سران بازرگانان قند را احضار کرد و حکم کرد که قند را به بهای قدیم بفروشند. ولی آنان گفتند که به خاطر جنگ روس و ژاپن بهای قند بالا رفته و نمیتوانند چنین کنند. علاءالدوله برای زهرچشم گرفتن از آنها دو نفرشان را به فلک بست که یکیشان مردی بسیار محترم و نیکوکار بود و ۷۹ سال داشت. در نتیجهی این کارش مردم برآشوبیدند و بازارها یک ماه تعطیل شد و آیتالله طباطبایی و بهبهانی رهبریشان را بر عهده گرفتند و دو هزار نفر از مردم در شاهعبدالعظیم بست نشستند، و این به روزگاری مربوط میشود که کل جمعیت تهران ۱۶۰ هزار نفر بود.
روز ۲۳ آذر که تحصن به شکلی جدی آغاز شد، معترضان نامهای نوشتند و تاسیس عدالتخانه و عزل عینالدوله از صدارت را خواستار شدند. اما چون پاسخی نگرفتند جریان دیگری شکل گرفت و در ۲۵ آذر دو هزار طلبه به سمت قم حرکت کردند و آنجا بست نشستند و این بار علاوه بر عدالتخانه خواهان تاسیس مجلس هم شدند. در این میان بازاریان هم به سازماندهی مردم دست زدند و چهارده هزار نفر با رهبری ایشان در باغ سفارت انگلیس بست نشستند. یعنی حدود یک هشتم جمعیت تهران در ۲۵ آذر در وضعیت اعتراض و بستنشینی به سر میبرد. در همین روز ميرزايوسف خان مستشارالدوله، پسر حاجي ميرزاكاظم از بازرگانان آذربايجان، در شهر تبريز به دنيا آمد و دو هفته بعد در دهم دیماه پوپوف فیزیکدان روس درگذشت.
شعاعالسلطنه
عباس مهرین
احمد قوام
احمد علاءالدوله
در همین حدود مردم بروجرد که از منصوب شدن سالارالدوله به حکومت لرستان ناخوشنود بودند، تلگرافی به دربار زدند و پیشنهاد کردند که سالی سه هزار تومان بدهند تا حاکم دیگری برایشان فرستاده شود. در همین حدود مردم شیراز در اعتراض به حکومت شعاعالسلطنه که مردی مستبد و بدرفتار بود سر به شورش برداشتند و به تهران تلگراف زدند و از او به خاطر غصب زمینهای مردم شکایت کردند. از سوی دیگر مردم مشهد هم به خاطر گران شدن گوشت و نان در حرم امام رضا بست نشستند و تظاهرات کردند. عینالدوله در تهران برای سرکوب اعتراضهای مردمی گروهی از سران مشروطهخواه از جمله مجدالاسلام کرمانی و صحافباشی را به نقاط دوردست تبعید کرد. در باقی شهرها هم حاکمان همین شیوه را در پیش گرفتند، طوری که شمار کل کسانی که بازداشت و تبعید کرد به هزار تن بالغ شد. اما در اواخر دیماه اعتراضها و جنبشها پاسخی مناسب پیدا کرد و مظفرالدین شاه از سویی علاءالدوله را خلع کرد و از سوی دیگر فرمان تاسیس عدالتخانه را صادر کرد. مردم با شادمانی بست خود را شکستند و برای نخستین بار شعار «زنده باد ملت ایران» دادند و کلمهی ملت در معنایی مدرن کاربرد پیدا کرد.
در همین اسفندماه میرزا احمدخان وزیرحضور به صدارت رسید و لقب قوامالسلطنه را دریافت کرد که تا آخر هم با آن شناخته میشد. مقام صدارت برای او ممکن نشد مگر با دادن سی هزار تومان رشوه که ۲۲ هزار توماناش به شاه و ۵ هزار توماناش به صدراعظم قبلی پرداخت شد. میرزا یوسف خان مستشارالدوله هم در همین سال به سمت کارداری پاریس رسید و به فرانسه سفر کرد و طی دو سالی که آنجا بود، به انجمن فراماسونها هم ملحق شد. میرعبدالباقی هم اولین چاپخانه سنگی کرمانشاه را راهاندازی کرد و میرزا احمد خان معتضدالدوله وزیری همزمان با او چاپخانهی شرافت احمدی را تاسیس کرد. در این بین البته درگیری و عزل هم فراوان بود. مثلا عینالدوله وقتی که هنوز صدراعظم بود میرزا جوادخان سعدالدوله وزیر سابق تجارت را به کاشان تبعید کرد و سید جمال اصفهانی وقتی در مسجد شاه بر منبر رفته بود و از مشروطه سخن میگفت با مخالفت سید ابوالقاسم امام جمعه روبرو شد که او را سید بیدین و لامذهب خواند و در نتیجه فراشان او را به زور از منبر پایین کشیدند و کتک زدند و مجلس بر هم خورد.
علاوه بر سید جمال، یک آخوند اصفهانی دیگر هم در این هنگام در تهران نقشآفرینی کرد و او شیخ محمد واعظ اصفهانی بود. وقتی شیخ فضلالله نوری پولی از سفارت روس گرفت و اجازهی فروش مدرسهای مخروبه و قبرستانی کهنه (کنار مدرسهي خازن الملک متصل به امامزاده سید ولی) را به بانک استقراضی روس صادر کرد، سید محمد طباطبائی با فروش زمین مخالفت کرد و در نتیجه جنجالی برخاست. شیخ محمد واعظ اصفهانی در این بین به یاری طباطبایی آمد و سر منبر کیفیت خلاف شرع بودن آن را برای مردم تشریح کرد و با تحریک او چند هزار نفر زمین را تصرف کرده و عمارت نیمهساز بانک را ویران کردند.
در همین حدود زمانی در مغربزمین تلاطمی نمایان بود. روز یازدهم بهمن در آمریکای مرکزی زلزلهی مهیبی به شدت ۸/۸ ریشتر شهرهای اکوادور و کلمبیا را در هم کوبید و تسونامی عظیمی را پدید آورد که تنها در ساحل کلمبیا پانصد کشته بر جای گذاشت. در این میان روند زایش و مرگ نامداران همچنان در جریان بود. چنان که ارسطو اوناسیس در ۲۵ دی، پویی آخرین امپراتور چین و اولِگ آنتونوف مهندس هواپیماهای شوروی هردو در ۱۸ بهمن زاده شدند و در ۲۸ اسفند هم آدولف آیشمن از فرماندهان اس اس چشم به دنیا گشود.
اولگ آنتونوف
پویی در سه سالگی با پدر و برادر کهترش
آدولف آیشمن
اما رخداد خونین و مهم این ایام آن بود که در روز ۲۲ بهمن هم دو مامور مالیاتی انگلیسی به منطقهی ناتال در آفریقای جنوبی رفتند تا مالیات ظالمانهی سرانه یک پوند که به تازگی وضع شده بود را از بومیان بگیرند. اینان با مردم محلی درگیر شدند و هردو به قتل رسیدند و به این شکل شورش بامباثا آغاز شد که رهبرش جنگاوری به نام بامباثا کامانکینزا بود. در این جریان طایفهی آمازوندی و آماکومبِه از قبیلهی زولو بر حاکمیت استعمارگران انگلیسی شورش کردند. در جریان جنگ نابرابری که پس از آن در گرفت، انگلیسیها ارتشی بزرگ با بیش از ۴۳۰۰ سرباز را به سرزمین این مردم فرستادند و به قتل عام هولناکی دست یازیدند. بامباثا هم که امروز همچون قهرمان ملی آفریقای جنوبی محبوبیت دارد، در میدان جنگ کشته شد و سر از بدنش جدا کردند، هرچند پس از مرگش همسرش رهبری شورش را بر عهده گرفت و دلیرانه به نبرد ادامه داد. روی هم رفته نزدیک به چهار هزار نفر از مردم بومی به قتل رسیدند، چهار هزار تن با تازیانه و ابزارهای دیگر شکنجه شدند و هفت هزار نفر زندانی شدند. با توجه به این که جمعیت کل طایفهی بامباثا ۵۵۰۰ نفر بود، این تلفات بدان معناست که انگلیسیها به نسلکشی شورشیان و سرکوب شدید همهی قبایل همدل با ایشان روی آورده بودند. در زمان این شورش گاندی در آفریقای جنوبی سکونت داشت و نه تنها از استعمارگران انگلیسی حمایت میکرد، که تبلیغات وسیعی به راه انداخت تا هندیها هم به ارتش انگلستان بپیوندند و در کشتار سیاهپوستان با استعمارگران همدست شوند. انگلیسیها هرچند با نگاهی نژادپرستانه هندیها را به رتبههای افسری راه نمیدادند، گاندی را در مقام رهبر هندیان داوطلب به رسمیت شمردند و یک رستهی هندی از میان هوادارانش برای شرکت در جنگ بسیج کردند، که البته با نگاهی نژادپرستانه فقط کارهایی پست به اعضایش واگذار میکردند.
بامباثا و پیشکارش (چپ)
رهبران طایفههای شورشی زولو
شورشیان بامباثا در راه نبرد
شکنجهی یک زولو در اردوی انگلیسیها
استنطاق انگلیسیها از مردم محلی که اسیر گرفته شدهاند
زن و مرد در مایوی شنا، ساحل آتلانتیک سیتی آمریکا
نیویورک در ۱۲۸۴
دوچرخهی آتشنشانان انگلیسی
اولین خودرو با موتور درونسوز
هاکون، اولین شاه کشور نوپای نروژ
زامنهوف و همفکرانش
جرج سِلدِن در حال رانندگی
اولین پرواز هواپیما از عرشهی یک رزمناو
جرونیمو رئیس قبیلهی سرخپوستان
ارنست روترفورد شیمیدان در آزمایشگاهش
الیزابت بلَکوِل، اولین زنی که در آمریکا پزشکی خواند
شاه بوتان
اعضای کمیتهی مرکزی سومین گردهمایی سوسیال دموکراتهای روسیه
استعمارگران آلمانی جمجمهی بومیان شورشی هررو را برای موزههای آلمان جمع میکنند
آقای اِگِلتون، مدیر باشگاه سَندُو، اولین مرکز پرورش اندام مدرن
عبدالعزیز سلطان مراکش با دوچرخه
آلمانیها در جریان غارت نامیبیا
نصب اولین تابلوی راهنمایی و رانندگی در پورتلند
جان ویلیام واترهاوس، آمیا و سرباز
ادموند بلیر لِیتون، همسایهمان (بالایی) و بانوی زیبایم (پایینی)
سال ۱۲۸۴ در هنر مدرن بارآور و زایا بود. نقاشان چیره دست مکتب قدیم مثل واترهاوس و لیتون و دمورگان و آلما تادما همچنان با الهام از مضمونهای اساطیری و تاریخی آثاری واقعگرا خلق میکردند و رامون کاسیس ای کاربو مجموعهی نقاشیهای چهرهی چیرهدستانهاش را در این سال آغاز کرد. پیکاسو که در این هنگام به دوران صورتیاش گذر کرده بود، چند نقاشی در این سال کشید که برخی شخصیت نمایشی موسوم به آرلکن را نمایش میداد و برخی دیگر افرادی عادی و گاه گمنام را.
لاورنس آلما تادما، در دنیای خودشان…
رامون کاسیسایکاربو : پایینی) چهرهی اوکتاو اوزان ، میانی) چهرهی پدر فالکیس ، بالایی) چهرهی گوستاو ویولت
در این سال در ضمن سبکهای هنری تازه و مدرن نیز آزموده شد و گسترش یافت. گاسپار هومار مسکیدا با الهام از کاشیکاریهای مذهبی نقاشیهایی خلق کرد و هانری ماتیس با نهادن رنگهای خام تابلوهایی نازیبا خلق کرد، ژان مِتزینگِر نقاشیهایی که با نقطهگذاری پدید میآورد را در این سال آغاز کرد و گوستاو کلیمت و چایلد هسام با روش مرسوم خود بر خط و رنگ تاکید کردند. نقاشان هندی هم در این سال پا به میدان هنر مدرن گذاشتند و آبیندرانات تاگور با کشیدن «مادر هند» ورود هنرمندان هندی به عرصهی زیباییشناسی استعمارگران انگلیسی را اعلام کرد.
نقاشیهای ماتیس: چشمانداز (روستای) کولیور
پنجرهی باز
بانو با کلاه
خط سبز
نقاشیهای پیکاسو: خانوادهی سالتیمبانک
پسر و پیپ
پیکاسو، نقاشیهای دورهی آرلِکَن
دو اثر از گاسپار هومار مِسکیدا
اِوِلین دمورگان، ملکه الئانور و روزاموند
آبیندرانات تاگور، بهارات ماتا
چایلد هسام، کلیسای اولدلایم
ویلیام آدولف بوگورو، دختر و سبد میوه
آلن باتلر تالکوت، بلوطِ افشان
گوستاو کلیمت
آنا آنکر، دروگران
اومبرتو بوتچیونی، خودنگاره
گوستاف اولوف کِدِرسْتورم، پیروزی نِروا
کنستانیتن ماکوفسکی، فالگیری با خروس
ژان مِتزینگِر، دو برهنه در باغی شگفت
هنری روسو، شیر گرسنه و آهو
ماریان استوکس، بلغاری
ادامه مطلب: سال ۱۲۸۵
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب