بخش دوم: شكست تقارن
مفاهيم بنيادى
پس از تعريف تقارن، مفهوم شكست تقارن به سادگى تعريفپذير مىشود. شكست تقارن، به معنى از بين رفتن عواملى است كه شرط تقارن را برقرار مىكردند. بايد توجه كرد كه وقتى كه از شكست تقارن سخنن مىگوييم، لزوما در پشت اين مفهوم، پيشفرض حضور ابتدايى تقارن را ذكر كردهايم. يعنى تنها هنگامى شكست تقارن را خواهيم داشت كه پيشاپيش تقارن را داشته باشيم. يكى از بيانهاى زيبايى كه از شكست تقارن وجود دارد، اين است: تقارن عبارت است از حركت.
مبناى اين تعريف چنين است: اگر ذرهاى را در فضايى كه داراى تقارن محض است، يعنى از هرنظر همگن است قرار دهيم، حركتى را در اين ذره نخواهيم ديد. يك ذره، در فضايى كه همهى كميات آن در همهى جهات يكسانند، هيچ نوع رفتارى نشان نمىدهد. و اين بىتفاوتى خاصهى اساسى وجود تقارن است. تقارن همواره با درجهاى از بىتفاوتى همراه است. چرا كه تعريف آن با تعريف بىتفاوتى يكسان است. اگر در فضاى اطراف اين ذرهى فرضى، تقارن بشكند، همگن بودن فضا نسبت به دست كم يك كميت مشخص از بين خواهد رفت. اين امر، پيامدى محسوس به دنبال دارد. ذره، به حركت در مىآيد. بنابراين، هركجا كه حركتى ديديم، بايد بدانيم كه شكست تقارنى در ابتدا وجود داشته، و به آن منجر شده. جهان اطراف ما مملو از حركت است، پس تقارن، در عمل، مصداق محضى ندارد.
به تعبيرى ديگر، شكست تقارن، ايجاد تفاوت است، در برابر بىتفاوتى ذاتى تقارن. و چون تقارن زايندهى اطلاعات است، شكست تقارن اطلاعات توليد مىكند. ولى اين مفهومى است كه بعدا به آن خواهيم پرداخت.
در جهان زنده، و همچنين در سطوح پايينتر و كوچكتر اين جهان زنده، شكست تقارن را به فراوانى مىبينيم. اين مفهوم، يعنى شكست تقارن، براى بحث من مهم است، و به اين دليل هم در اينجا مفصلتر به آن خواهم پرداخت. براى منظم شدن بحث، از ابعاد ميكروسكوپى به ماكروسكوپى حركت خواهم كرد، و در طى اين مسير خواهيم ديد كه برخى از ويژگىهاى همارز در همهى سطوح تكرار مىشود.
ادامه مطلب: نخست: شكست تقارن در سطوح مولكولى
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب