بخش دوم: شرحی بر داستان یوسف – گفتار دوم: تضاد و کشمکش در داستان یوسف

بخش دوم: شرحی بر داستان یوسف

گفتار دوم: تضاد و کشمکش در داستان یوسف

شالوده‌‌ی اصلی داستان یوسف بر مبنای دو نوع کشمکش استوار شده است. از سویی رقابت و دشمنی میان مردان را داریم و از سوی دیگر مهر و محبت میان یک مرد و زن را. در هر دو حالت، مردی که قهرمان داستان است، وضعیتی انفعالی و فرودست دارد. یعنی قهرمان داستان مردی است که در معرض دشمنی مردان دیگر (معمولاً برادرانش) قرار می‌‌گیرد، و یا موضوع مهر و عشقِ زنان واقع می‌‌شود. به این ترتیب، دیالکتیک اصلیِ جاری بر داستان، مهر و کینی است که بازیگران مرد و زنِ داستان نثار قهرمان مرکزی می‌‌کنند.

این دو نوع رابطه در اسطوره‌‌های ایرانی به شکلی مستقل و جدا از هم وجود داشته‌‌اند. چنان که شرحش گذشت، بهترین نمونه‌‌ی حسد برادران در فرهنگ ایرانی ماجرای ایرج است، که هرودوت نوشته به شکلی دیگر در میان قبایل سکا رواج داشته است.[1] داستان سه پسر فریدون و کشته شدن ایرج، به احتمال زیاد، شکلی دگرگون‌‌شده از همین افسانه بوده که در دوران اوستایی ریشه داشته است.[2] داستان بانوی وسوسه‌‌گر به شکلی مستقل در داستان سیاوش وجود دارد. در سیر تحول داستان یوسف در ادبیات پارسی، می‌‌بینیم که با گذر زمان به تدریج اهمیت داستان حسد برادران کمتر می‌‌شود و در برخی از متن‌‌ها، مانند اورنگ پنجم جامی، به حاشیه‌‌ای در کنار داستان بانوی وسوسه‌‌گر فرو کاسته می‌‌شود. این در حالی است که در نسخه‌‌ی مصری و عبری دو ماجرای برخاسته از حسد برادر و وسوسه‌‌ی بانو وضعیتی متعادل دارند و در کنار هم داستان را پیش می‌‌برند.

داستان مصری ساختاری دو لایه دارد و این همان است که در متن تورات هم حفظ شده است. رابطه‌‌ی باتا و آنپو در نیمه‌‌ی نخست و رقابت ناپیدای فرعون و باتا در نیمه‌‌ی دوم، کشمکش دو مرد را برمی‌‌سازد. در کشمکش دو مرد همواره یک طرفِ عالی‌‌مقام و یک فردِ فروپایه حضور دارد. در ابتدای داستان دو برادر با کسانی سر و کار داریم که برادر کهتر و برادر مهتر خوانده شده‌‌اند. به همین ترتیب، در تورات با پوتیفار مصری و یوسف عبرانی روبه‌‌رو می‌‌شویم که یکی سرور و دیگری غلام است. آنچه این دو روایت را به هم نزدیک می‌‌کند، کاربرد لقبِ برادر مهتر برای سرور، و برادر کهتر برای غلام است که در مصر باستان و در میان قبایل ساکن کنعان رواج داشته و امروز نیز مثلاً در میان چینی‌‌ها هم‌‌چنان باب است. سابقه‌‌ی این استعاره به تمدن سومری بازمی‌‌گردد. چنان که کریمر نشان داده، استادان و رؤسای خاندان نیز در تمدن سومری با لقب برادر مهتر شناخته می‌‌شده‌‌اند.[3] هم‌‌چنین در داستان سومری انمرکار و اِنسوکوش‌‌سیرانا[4] می‌‌خوانیم که شاه آراتا ــ اِنسوکوش‌‌سیرانا ــ به شاه سومری ــ انمرکار ــ چنین می‌‌گوید: «تو محبوب ایزدبانو اینانا هستی، تنها تویی که سرفراز گشته‌‌ای… از (سرزمین‌‌های) پایینی تا بالایی، تو سرورشان هستی. من در کنار تو مقام دوم را دارم، من از (آغاز تولد) همتای تو نبوده‌‌ام، تو برادر مهتر هستی، من هرگز نمی‌‌توانم با تو برسنجیده شوم»[5].

بنابراین رابطه‌‌ی آنپو و باتا را می‌‌توان نوعی اندرکنش سرور و غلام دانست، درست به همان شکلی که در مورد پوتیفار و یوسف می‌‌بینیم. به عبارت دیگر، می‌‌توان متن مصری را به شکلی خواند که گویی اصلاً به ارتباط دو برادر اشاره نمی‌‌کند، بلکه تنها تنشی در رابطه‌‌ی یک سرور و غلامش را حکایت می‌‌کند. این بند آغازین که باتا و آنپو فرزندان یک پدر و یک مادر بودند احتمالاً افزوده‌‌ای متأخرتر است که به جای گرفتن این داستان در بافت سیاسی زمانه‌‌اش مربوط می‌‌شده است. این را از این‌‌جا می‌‌توان دریافت که تصریح شده باتا برای آنپو هم‌‌چون پسر بود، و باتا در پاسخ به درخواست زن آنپو می‌‌گوید که «او برایم هم‌‌چون پدر و تو هم‌‌چون مادر بوده‌‌ای». تأکیدی که اگر به راستی این دو برادر و هم‌‌خون بودند، ضرورتی نداشت.

در نیمه‌‌ی دوم داستان هم کشمکش هم‌‌چنان میان مردی بلندپایه و مردی فرودست است. در داستان مصری فرعون و باتا، بدون آن که فرعون از وجود باتای احیاشده خبردار باشد، با هم رقابت می‌‌کنند. در داستان تورات هم یوسف مدتی را در زندان فرعون می‌‌گذراند. بنابراین در نیمه‌‌ی دوم داستان نیز همان کشمکش میان مرد والا و فروپایه را داریم. محور کشمکش میان مردان، قدرت است و دسترسی به زن، که در قالب حسد نمود می‌‌یابد. آنپو و پوتیفار وقتی گمان کردند که باتا می‌‌خواسته به زن‌‌شان دست‌‌درازی کند خشمگین شدند، و در داستان مصری باتا، به خاطر این که زنش با فرعون وصلت کرده بود، وی را شماتت می‌‌کرد. در ابتدای متن مصری نشانه‌‌ای هست که حسد میان دو مرد در نسخه‌‌ای به دو برادر مربوط می‌‌شده است. این همان است که در داستان یوسف به روایت مستقلی تبدیل شده و دشمنی برادران با یوسف و به چاه افکنده شدنش را نتیجه داده است.

بنابراین کشمکش مردان در داستان قالبی تکرارشونده و یکسان دارد. همواره برادری بزرگ‌‌تر یا مقامی والاتر است که نسبت به قهرمان فروپایه اما پاکدامن کین می‌‌ورزد. این کین‌‌ورزی هم ساختاری دوتایی دارد. یعنی ابتدا برادر بزرگ‌‌تر قصد جان باتا را می‌‌کند، و بعد فرعون او را به قتل می‌‌رساند. به همین ترتیب، ابتدا برادران یوسف را به درون چاه می‌‌اندازند و بعد پوتیفار او را به زندان می‌‌افکند. سرنوشت قهرمان داستان هم در دو بخشِ یادشده همسان است. یعنی او ابتدا از کین مردِ نیرومندتر لطمه می‌‌بیند و در نهایت بر وی چیره می‌‌شود. چیرگی همواره از جنس چیرگی بر منابع و دستیابی به قدرت اجتماعی است. یوسف، که برادرِ کهتر بود، بعد از افکنده شدن به چاه، در مقام همه‌‌کاره‌‌ی پوتیفار در مصر تثبیت شد. درست همان طور که باتا پس از رانده شدن و گریختن از سرای آنپو، برای خود صاحب خانه‌‌ای در دره‌‌ی کاج‌‌ها شد و به جای زنِ وسوسه‌‌گر برادرش با زنی ایزدآفریده پیوند یافت. یوسف بعد از تهمت بانویش به دست پوتیفار به زندان افتاد، اما بعد در مقام عزیز مصر از آنجا خارج شد. همان‌‌طور که باتا به دست سربازان فرعون کشته شده بود، و بعدتر به شکلی جادویی پدرِ فرعون بعدی از آب درآمد.

بنابراین موضوع کشمکش مردان در این داستان دستیابی به منابع قدرت و لذت است. مردان به خاطر تلاش ــ واقعی یا موهومِ ــ قهرمانِ داستان برای برخورداری از قدرت سیاسی یا کام‌‌جویی از زن است که با او دشمنی می‌‌ورزند. برادران ردای رنگین یوسف و رویاهایش را دست‌‌مایه‌‌ی طرح قتلش می‌‌کنند کمابیش همان طور که فرعون پس از ظاهر شدنِ باتا بر بانویش او را در قالب گاو یا درخت نابود می‌‌کند. آنپو پس از شنیدن تهمتِ دست‌‌درازی باتا به زنش او را دنبال کرد، درست همان طور که پوتیفار با همین دستاویز وی را به زندان انداخت. اما، در نهایت، برادران در برابر یوسف سجده کردند و فرزند باتا بر تخت فرعون تکیه زد و دختر پوتیفارع ــ که نامش شباهتی تمام به پوتیفار دارد ــ نصیبِ یوسف شد.

بنابراین کشمکش میان مردان در داستان‌‌های مصری و عبرانی ساختاری دقیق و تکرار شونده و روشن دارد. این ساختار در روایت یونانی به خوشه‌‌هایی پراکنده از داستان‌‌ها فرو کاسته شده و انسجام خود را از دست داده است. ماجرای بلروفون نیز ساختاری جفت دارد، اما دقت و تقارن‌‌ آن فروپایه‌‌تر از منابع عبری و مصری است. او دو بار به مأموریتی مرگبار فرستاده شد. نخست توسط پرویتوس به دربار پدرِ بانوی وسوسه‌‌گر فرستاده شد تا کشته شود، و بار دوم توسط هم فرد اخیر به جنگ خیمرا گسیل شد. در هر دو بار یک تهمت دشمنی را ایجاد می‌‌کرده است. بلروفون، در نهایت، قدرت سیاسی و زن را به دست آورد، اما شاهدی وجود ندارد که از ابتدای کار خواهان یا مدعی آن بوده باشد. این بدان معناست که نسخه‌‌ی یونانی شکلی ساده‌‌شده و گاه گسیخته از شکل اصلی داستان را بازگو می‌‌کند.

ساختار جفتی مشابهی در مورد مهر به قهرمان هم به چشم می‌‌خورد. در داستانِ مصریِ دو برادر قالبی تکرارشونده و همسان با جفتِ دشمنی‌‌های مردانه را می‌‌بینیم. در دو دوره‌‌ی زندگی باتا، دو زن حضور دارند. یکی زن آنپو است که به او ابراز میل می‌‌کند، اما به همین دلیل کشته می‌‌شود. دیگری زنی است که خدایان برایش آفریده‌‌اند. زن آنپو که به او میل دارد، به دست شوهرش به قتل می‌‌رسد. در حالی که زنِ آسمانی دوم، که انگار میلی هم به باتا ندارد، با هم‌‌دستی شوهر دومش (فرعون) بارها باتا را نابود می‌‌کند. در متن تورات این دو نقش زنانه به زنِ پوتیفار و دختر پوتیفارع فرو کاسته شده است. اولی به یوسف میل دارد و ناکام می‌‌ماند و دومی ابراز میلی نمی‌‌کند اما به وصال وی می‌‌رسد. در قرآن این داستان با تأکید بر زن عزیز مصر و زنان مصری که دستان‌‌شان را در مهمانی می‌‌برند بازگو شده است. در روایت‌‌های ایرانی این جفتِ مربوط به مهر شاخ‌‌وبرگ زیادی یافته و به رقابت زلیخا با روحه بر سر خرید یوسف، یا تقابل زلیخای پیر و جوان، تبدیل شده است.

در داستان‌‌های پارسی که بدنه‌‌ی اصلی منابع ما در این زمینه محسوب می‌‌شوند، کشمکش میان مردان در هر نسل از نسل پیشین کمرنگ‌‌تر و فرعی‌‌تر قلمداد شده است. در حالی که مهر زن و یوسف بالیده و رشد یافته است. این تا حدودی زمینه‌‌ی اجتماعی و گرایش‌‌های شکل‌‌دهنده به مسیر تکامل منش‌‌ها را نشان می‌‌دهد. در عهد یوسف دیدیم که حسد برادران به پذیرش بندگیِ زبونانه تغییر یافته و وسوسه‌‌ی بانو به شهوتی حیوانی و لگام‌‌گسیخته تبدیل شده است. این بازتابی از اندیشه‌‌ی مسیحی است که تسلیم کامل و مطلق در برابر خداوند و انکار میل درونی فرد را مبنا می‌‌گرفت. در فرهنگ ایرانی، حسد برادران به تدریج کم‌‌رنگ و محو شده و جای خود را به شاخ‌‌وبرگ‌‌های اغراق‌‌آمیز و گاه دلکشی داده که داستان مهر زنانه را در بر گرفته است.

 

 

  1. هرودوت، کتاب چهارم، بندهای 8-5.
  2. وکیلی، 1389: 83-80.
  3. Kramer, 1981, 7: 15.
  4. Enmerkar and Ensukushsiranna
  5. Kramer, 1981, 230.

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: شرحی بر داستان یوسف – گفتار سوم: موضوع میل در داستان یوسف 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب