پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار دوم: خط کاهنانه‌ی مصری

گفتار دوم: خط کاهنانه‌‌ی مصری

قلمرو: مصر

زبان: مصری باستان(خانواده‌‌ی آفرو-آسیایی)

دوره‌‌ی رواج: ۱۷۰۰- ۳۸۰۰ تاریخی(۱۷۰۰ پ.م- ۴۰۰م.)

دولت‌‌ پشتیبان: مصر

خط هیروگلیف مصری از قرن‌‌های پایانی نخستین هزاره‌‌ی تاریخی (هزاره‌‌ی سوم پ.م) شکلی ساده‌‌‌‌تر پیدا کرد که به پیروی از نامگذاری کلمنت اسکندرانی هیِراتیک نامیده می‌‌شود و شاید بتوان آن را موازی با خط میخی سومری دانست. چون در اینجا هم با شکلی ساده شده و دبیرانه از خط تصویرنگار اولیه روبرو هستیم که با سرعت و آسانی بیشتری نوشته می‌‌شود. «هیِراتیک» ( ) کلمه‌‌ای یونانی است به معنای «کاهنانه» که دلیلی ندارد خطی مصری را در پارسی بدان بنامیم. از این رو آن را در این نوشتار «کاهنانه» می‌‌نامم. نام هیروگلیف هم به همین ترتیب بهتر است با «خط مقدس» یا «خط ایزدان» جایگزین شود، که به خاطر جا افتادن هیروگلیف در زبان پارسی از آن چشم‌‌پوشی کرده‌‌ام.

پیدایش این خط پیامد تحولی بود که در شکل و رسانه‌‌ی نوشتار مصری رخ داد. چون ظهور آن در مقطعی رخ داد که نوشتارها از تابوت‌‌ها به پاپیروس‌‌ها انتقال می‌‌یافت. چنین می‌‌نماید که مصریان تازه در این هنگام به طور گسترده برای نوشتن از رسانه‌‌ای استفاده کرده باشند که بر خلاف سطوح اهرام و تابوت‌‌ها، دیواره‌‌ی چیزی دیگر نباشد. یعنی احتمالا تکامل بستر نوشتن بوده که به تکامل شکل بیرونی خط دامن زده است. این دگردیسی‌‌ها در نویسه‌‌ی کاهنانه نسبت به آنچه در خطوط تمدن ایرانی می‌‌بینیم بسیار محدود بوده است. این خط پیوندهای تصویری‌‌اش را با خط هیروگلیف حفظ کرد و جایگزین آن هم نشد. یعنی همچون مشتقی کاربردی و دم دستی برای دبیران و کاهنان مورد استفاده قرار گرفت، بی آن که به حریم اصلی خط در فضاهایی آیینی و تدفینی دست‌‌اندازی کند.

این خط در شمال و جنوب مسیرهای تحولی متفاوتی را طی کرد، طوری که تا قرن‌‌های منتهی به ظهور دولت هخامنشی احتمالا نوشتارهای کاهنانه‌‌ی جنوبی برای دبیران شمالی ناخوانا بوده است و برعکس. خط کاهنانه در مقام شکلی ساده و تندنویس از هیروگلیف برای امور روزمره به کار گرفته می‌‌شد. این خط در اصل همان هیروگلیف است که ساده، خمیده، و خلاصه‌‌شده نوشته شده باشد.

خط کاهنانه را اغلب با مرکب بر پاپیروس می‌‌نوشته‌‌اند و تسلط بر خواندن و نوشتن آن بسیار ساده‌‌تر از خط مقدس هیروگلیف بوده است. با این حال تنها قشری بسیار کوچک از دیوانسالاران مصری خط کاهنانه را بلد بوده‌‌اند. احتمالا این خط رسانه‌‌ی اصلی نویسایی در تمدن مصری بوده و تخمین من آن است که کمتر از ۵٪ جمعیت با تکیه بر آن باسواد محسوب می‌‌شده‌‌اند، و تنها بخشی کوچک از ایشان هیروگلیف را هم می‌‌دانسته‌‌اند.

پیدایش خط کاهنانه را باید در بافت اجتماعی طبقه‌‌ی بسته‌‌ی کاهنان و دیوانسالاران مصری تحلیل کرد. پس از پیدایش کاهنانه متون دیوانی، آثار ادبی و اسناد حسابداری مصری به این خط نوشته شده‌‌اند و اینها متونی هستند که هم کمیت و کیفیت و هم دقت‌‌شان بسیار فروپایه‌‌تر از متون همزمان‌‌شان در تمدن ایرانی است. یعنی می‌‌توان گفت که تمدن مصری هرگز به پایه‌‌ی تمدن ایرانی نویسا نشد، و این احتمالا تا حدودی در استیلای خط اندیشه‌‌نگار بر این سامان مربوط می‌‌شود. الگویی مشابه را در چین هم می‌‌بینیم و آنجا هم نویسایی بسیار دیرآیند و کم‌‌بسامد است.

ترکیب هیروگلیف و نقاشی بر دیوارنگاره‌‌ی معبد رامسس دوم در آبیدوس، دودمان نوزدهم، حدود سال ۲۱۱۰ (۱۲۷۰ پ.م)

برخی کلمات با نماد کاهنانه و هیروگلیف‌‌شان

واج‌‌نگارهای مصری در نسخه‌‌ی کاهنانه (بالا) و هیروگلیف‌‌ (زیر)

خط کاهنانه کم کم تا پایان دوران پادشاهی نو به دایره‌‌ی اسناد دینی هم وارد شد و از عصر فترت سوم (بین سال‌‌های ۲۳۱۰ تا ۲۸۳۰ / ۱۰۷۰-۶۵۰ پ.م) به بعد کتاب مردگان -که بر پاپیروس نوشته می‌‌شد و در گور نهاده می‌‌شد- نیز به این خط نوشته می‌‌شده است. خط کاهنانه شکلی نوتر از زبان مصری را ثبت کرده که در فاصله‌‌ی سالهای ۱۷۸۰ تا ۲۷۳۰ (۱۶۰۰-۶۵۰ پ.م) رایج بوده و این را مصری دیرآیند (متأخر) می‌‌نامند.[1]یکی از چهار نامه به خای وزیر رامسس دوم،نوشته شده با خط کاهنانه بر سنگ آهک، حدود سال۲۱۱۰ (۱۲۷۰ پ.م)

خط کاهنانه مصری در این دوران ظاهرا توسط دبیرانی به کار گرفته می‌‌شده که بسته به طبقه‌‌ی اجتماعی‌‌شان برای کارکردهایی خاص تخصص داشته‌‌اند. بر همین مبنا در کل دو دستخط درباری و کتابی از هم تمایز یافتند که یکی‌‌شان به ثبت متون رسمی و دینی اختصاص داشت و دومی برای ثبت امور دیوانی و حسابداری دولتی کاربرد داشت.

اینها به تدریج از هم فاصله گرفتند و به ویژه در دوران فترت سوم که شمال و جنوب مصر دولت‌‌هایی متفاوت داشت، چندان در این دو ناحیه دستخوش انفکاک شد که نویسندگان با یک دستخط توانایی خواندن دستخط دیگر را نداشتند و این در شمال و جنوب هم تشدید می‌‌شد. یعنی خط شمالی‌‌ها برای جنوبی‌‌ها نامفهوم شد و برعکس.[2] این نشان می‌‌دهد که نویسایی در مصر بیش از آن که پدیداری اجتماعی و وابسته به کارکردهای زیست جهان مردم باشد، یک ابزار تخصص یافته‌‌ی دولتی بوده که بسته به نهادهای خاص سیاسی و دینی به کار گرفته می‌‌شده و با فروپاشی وحدت سیاسی خط هم دچار واگرایی می‌‌شده است.

پیدایش خط کاهنانه و ساده شدنِ ثبت نوشتار به پیدایش دامنه‌‌ای وسیع از دیوارنویس‌‌ها و سفال‌‌نوشته‌‌ها دامن زد که خارج از ساز و کارهای دینی و سیاسی نوشته می‌‌شدند و گوشه‌‌هایی از طرز فکر این طبقه‌‌ی کاهن-دیوانسالار را نشان می‌‌دادند. ارزشمندترین بایگانی در دسترس از این ماجرا در غار کاتبان جای گرفته که در منطقه‌‌ی دیرالبحری در غرب شهر باستانی تب قرار دارد. در این غار نزدیک به هفتاد دیوارنوشته کشف شده که به کاتبان و کارگزاران معبد-مقبره‌‌های اطراف مربوط می‌‌شود.

در این ناحیه مجموعه‌‌ای از گورهای اشراف سلسله‌‌ی یازدهم فراعنه را در کنار آرامگاه نیمه‌‌کاره‌‌ی منتوحوتپ دوم شاه سلسله‌‌ی یازدهم می‌‌بینیم. بعدتر در ابتدای سلسله‌‌ی هجدهم حت‌‌شپ‌‌سوت که تنها فرعون زن مصری است، مقبره‌‌ی خود را همان جا ساخته و این کاتبان به این دوره و این برش از آبادانی این منطقه مربوط می‌‌شوند. در آن دوران این منطقه محل اجرای مراسم جشنواره‌‌ی باشکوه «زیبا دره» بوده که در جریان آن بت آمون را از معبد کارناک تا مقبره‌‌ی ملکه حت‌‌شپ‌‌سوت حمل می‌‌کرده‌‌اند.[3]

کاتبان بخشی از طبقه‌‌ی بالای مصری بوده‌‌اند و با بدنه‌‌ی رعیت که ۹۰٪ جمعیت را تشکیل می‌‌دادند و به نوعی برده محسوب می‌‌شدند، تفاوت داشته‌‌اند. با این حال دیوارنوشته‌‌های غار کاتبان ظاهرا به کارمندانی عادی و فروپایه تعلق داشته و ایشان خدمتگزاران و دستیاران دیوانیان بلندمرتبه بوده‌‌اند. دیوارنوشته‌‌ها اغلب به امضا و ثبت اسم محدود می‌‌شود و طیفی وسیع از نوشته‌‌های حساب شده و زیبا تا امضاهای شتابزده و ناخوانا را شامل می‌‌شود. الگوی این آثار شباهتی چشمگیر به رسم کندن اسم بر آثار باستانی دارد. لقب کاتب «سِش/ سِخ» اغلب در کنار اسم این افراد آمده و آنجا که چند نفر کنار هم اسم برده‌‌ شده‌‌اند، با کلمه‌‌ی «برادر» (سِن) یا دوست (خِنْمِس) به هم مربوط شده‌‌اند و این به نوعی هویت صنفی و جمعی در میان طبقه‌‌ی کاتب دلالت می‌‌کند.[4]

برخی از این دیوارنوشته‌‌ها به خط خمیده‌‌ی کاهنانه نوشته شده‌‌اند که در اصل نوعی تندنویسی در میان کاتبان بوده و به شکل سطری از راست به چپ نوشته می‌‌شده است.[5] این متن‌‌ها به لحاظ کارکرد در میانه‌‌ی دعا خواندن شفاهی و متون مذهبی رسمی جای می‌‌گیرند. یعنی همان گفتمانِ واسطه قرار دادنِ فرعون درگذشته برای جلب حمایت خدایان را که به شکلی شفاهی ابراز می‌‌شده، ثبت می‌‌کند، بی آن که به مرتبه‌‌ی خط مقدس هیروگلیف با تاثیر جادویی‌‌اش ارتقا پیدا کرده باشد.

برخی از این نام‌‌ها آشکارا در جریان مراسمی جمعی نوشته شده‌‌اند. به عنوان مثال در یکی از خوشه‌‌ نام‌‌ها که در یک عبارت آمده، دست کم چهار دستخط متفاوت از هم تفکیک شده‌‌اند. این بدان معناست که گروهی از کاتبان برای اجرای مراسمی در این غار کوچک جمع شده و به عنوان بخشی از مناسک هریک نام خویش را بر دیوار یا سقف نوشته‌‌اند.[6] جالب آن که در یکی از این غارها که «غار پلشت» نامیده می‌‌شود، دو نقاشی سردستی با مضمونی جنسی کشیده شده که در یکی‌‌شان ملکه حتشپسوت در حال هماغوشی با معمار اعظمش سنموت است. دیگری هم یکی از اشراف را نشان می‌‌دهد که جای دیگری هم نشانش آمده، و ظاهرا به نعوذ شدید آلت مبتلا بوده است.[7]

به این ترتیب روشن است که پیدایش خط کاهنانه نویسایی را در میان طبقه‌‌ی کاتبان گسترش داده، و به پیدایش شکل‌‌هایی تازه و غیررسمی از نوشتار دامن زده است. اما همچنان فن نویسایی در انحصار کاتبان و دیوانیان باقی بوده و مرزبندی میان ایشان با بدنه‌‌ی جمعیت را تثبیت می‌‌کرده است. ظهور خط کاهنانه نخستین نشانه‌‌ی تحول در خط مصری بود که بسیار دیر و یک و نیم هزاره پس از ثباتی چشمگیر در خط بروز کرد. پس از آن نیز چند تحول دیگر در نویسه‌‌ی مصری رخ نمود که می‌‌توان در این چارچوب خلاصه‌‌اش کرد:

۱) مصری کهن: از ابتدای تاریخ مصر تا پایان سلسله‌‌ی ششم فراعنه، که متون اهرام را در بر می‌‌گیرد

۲) مصری میانه یا کلاسیک: اوج رونق آن به دودمان‌‌های نهم تا دوازدهم (سال‌‌های ۱۱۴۰ تا ۱۶۰۰ تاریخی/ ۲۲۴۰-۱۷۸۰ پ.م) مربوط می‌‌شود

۳) مصری دیرآیند یا کلاسیک متاخر: دودمان‌‌های سیزدهم تا هجدهم را پوشش می‌‌دهد و از سال ۱۶۰۰ تا ۲۰۳۰ (۱۷۸۰-۱۳۵۰ پ.م) ادامه می‌‌یابد. کتاب مردگان در این دوران نوشته شده است.

۴) مصری مردمی یا دموتیک: در اصل به دوران هخامنشی و دوران نفوذ فرهنگ ایرانی بر مصر مربوط می‌‌شود و از قرن بیست و هفتم تا سی و یکم (ق ۷-۱ پ.م) را می‌‌پوشاند، و بقایایش تا قرن ۳۹ (ق ۵ م.) ادامه می‌‌یابد. بخش عمده‌‌ی متون طولانی نوشته شده به زبان مصری در نیمه‌‌ی آغازین این دوران نگارش یافته‌‌اند.

۵) مصری قبطی: دوران یونانی‌‌زدگی زبان مصری است که همزمان است با انقراض تمدن مصر باستان و از قرن ۳۳ (ق ۱ پ.م) آغاز می‌‌شود و تا به امروز ادامه دارد. در این دوران مصریان زبان باستانی‌‌شان را در گفتار از دست می‌‌دهند، دین‌‌شان مسیحی می‌‌شود و خطشان به مشتقی از یونانی دگردیسی می‌‌یابد.

توجه به این نکته ضروری است که نخستین تحول در خط مصری که به دوران پیشاکوروشی مربوط می‌‌شود، از نوع شاخه‌‌زایی بوده و نه تکامل و جایگزینی. یعنی خط هیروگلیف همچنان با قوت تمام تداوم خود را حفظ کرد و بر رسانه‌‌های سنتی‌‌اش که دیواره‌‌ی بناها و تابوت‌‌ها باشد، نقش می‌‌شد. با رواج رسانه‌‌ی تازه که پاپیروس باشد، همچنان هیروگیف در این رسانه نیز کاربرد خود را حفظ کرده بود. اما در این رسانه‌‌ی نو خط کاهنانه نیز به اندوخته‌‌ی نویسه‌‌های مصریان افزوده شده بود.

 

 

  1. Gnanadesikan, 2009: 47.
  2. Gnanadesikan, 2009: 47.
  3. Ragazzoli, 2018: 33.
  4. Ragazzoli, 2018: 27-28.
  5. Ragazzoli, 2018: 28.
  6. Ragazzoli, 2018: 33.
  7. Ragazzoli, 2018: 35.

 

 

ادامه مطلب: بخش چهارم: خطهای قلمرو تمدن چین – گفتار نخست: خط چینی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب