پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار سوم: انقلاب نویسایی هخامنشی

گفتار سوم: انقلاب نویسایی هخامنشی

نویسه‌‌های آناتولی در دوران هخامنشی

اغلب فرض کرده‌‌اند که ابداع خط الفبایی خود به خود به فراگیر شدن نویسایی و افزایش چشمگیر شمار باسوادان منتهی شده است. اما شواهد تاریخی با این فرضیه سازگاری ندارد. یادگیری خط الفبایی البته آسان‌‌تر از نویسه‌‌های تصویری یا میخی است و کاربرد آن هم سرعت و کارآیی بیشتری دارد. با این همه چنین می‌‌نماید که در رقابت میان خطها، سازمان اجتماعی پشتیبان نویسه اهمیت بیشتری داشته باشد، تا ویژگی‌‌های ساختاری خط و سرعت یادگیری‌‌اش.

نخستین صورت‌‌های خط الفبایی در حدود سال ۱۶۰۰ (۱۸۰۰ پ.م) ابداع شد، با این حال تا قرن بیست و هشتم (ق ۶ پ.م) خط الفبایی رواج چندانی نداشت و تقریبا همه‌‌ی خطهایی که در مناطق نویسای جهان (یعنی ایران و مصر و تا حدودی چین) نوشته می‌‌شد، اندیشه‌‌نگار یا (تنها در ایران) هجانگار بود. در نتیجه سطح پیچیدگی یک جامعه و به ویژه سازمان یافتگی‌‌اش در قالب یک دولت ملی متمرکز است که نویسایی را ترویج و تثبیت می‌‌کند، و نه صرفا ظهور خط الفبایی.

غفلت مورخان خط از این حقیقت عریان و نمایان شگفت‌‌انگیز است، که چیرگی خط الفبایی بر خط اندیشه‌‌نگار دلیل سیاسی مهمی داشته و آن هم ظهور دولت هخامنشی بوده است. دولتی بسیار پیچیده و گسترده که جهشی را در کیفیت و کمیت نویسایی پدید آورد و بزرگترین جنبش نویسا شدن زبان‌‌ها در کل تاریخ را رقم زد. چنان که داریوش در کتیبه‌‌ی بیستون اشاره کرده، دولت هخامنشی نخستین دولت جهان بود که به شکلی فعال در ایجاد خطهای نو و ساخت الفباهایی تازه نقش ایفا می‌‌کرد و برای نوشتن زبان‌‌های مثل پارسی باستان که پیشتر قاعدتا با خط میخی ایلامی ثبت می‌‌شدند، قالب‌‌های نوینی را برساخت. از این روست که خشایارشا در کتیبه‌‌ی وان خود را «شاه همه‌‌ی زبان‌‌ها» می‌‌داند.

آنچه در دوران هخامنشی رخ داد را به صراحت باید «انقلاب نویسایی» نامید که با گذار فراگیر از خط اندیشه‌‌نگار و هجانگار به الفبایی همراه بود. گذار یاد شده امری برنامه‌‌مند، متمرکز، و سنجیده بود. یعنی بر خلاف سیر تاریخی طبیعی خطها که تا اینجای کار مرور کردیم، دربار هخامنشی نخستین نهاد سیاسی جهان بود که به خط همچون موضوعی مستقل نگریست و خطهایی تازه را برای نویسا ساختن قلمرو عظیم خود ابداع کرد. طی سه دهه‌‌ی آغازین حکومت پارسیان، دو خط نوظهور بر بایگانی تاریخ پدیدار گشت که منطقی مشترک و کاربردی همسان داشت. یکی پارسی باستان بود که در اصل الفبایی بود، و ادامه‌‌ی خطهای میخی پیشین محسوب می‌‌شد. دیگری خط آرامی بود که به این شکل پیشتر وجود نداشت و از فنیقی مشتق شده‌‌ بود.

این خطهای الفبایی به احتمال زیاد در دوران کوروش و کمبوجیه وجود نداشته‌‌اند، یا چه بسا به صورت ابداع‌‌هایی محلی و جالب و محدود نگریسته می‌‌شده‌‌اند. وقتی داریوش بزرگ به قدرت رسید، از همان ابتدای کار خط پارسی باستان را در اختیار داشت و کمی بعدتر خط آرامی را برای نوشتن متون دیوانی‌‌اش به کار گرفت. هردوی اینها خطهایی هستند که تا پیش از دوران هخامنشی وجود نداشته‌‌اند و منطق الفبایی مشترکی را دنبال می‌‌کنند. پیچیدگی و پخته بودن‌‌شان هم بیش از آن است که فرض کنیم ناگهان طی چند سال ابداع شده‌‌اند. بنابراین چنین می‌‌نماید که با فراز آمدن کوروش بزرگ برنامه‌‌هایی برای اصلاح خط آغاز شده باشد. هرچند این برنامه‌‌ها در دوران داریوش بزرگ به نتیجه رسیده و رسمیت یافته است.

استفاده از خط الفبایی در دو شکل میخی (پارسی باستان) و خطی (آرامی) بر محور دو خانواده‌‌ی مهم زبان‌‌های نویسای آن دوران یعنی آریایی‌‌ها و سامی‌‌ها استوار شده بود. یکی از این خطها که دشوارتر فراگرفته و نوشته می‌‌شد، جنبه‌‌ی درباری داشت و برای ثبت فرمان‌‌ها یا یادمان‌‌ها کاربرد داشت. دیگری خط الفبایی آرامی بود که آسان‌‌تر فراگرفته می‌‌شد و نوشتن و خواندنش آسان‌‌تر بود، و به همین خاطر از دوران اردشیر دوم به بعد عملا کل دیوانسالاری بدان می‌‌نوشتند. رونق همین خط اخیر بود که باعث شد علاوه بر مفهوم خط و دامنه‌‌ی نویسایی، شیوه‌‌ی نوشتن هم تا حدود زیادی دگرگون شود. یعنی رسانه‌‌هایی نو مثل پارچه و چوب و احتمالا شکلی ابتدایی از کاغذ رواج یافت که برای نوشتن آرامی بستری مناسبی به دست می‌‌داد.

استفاده از خطهای نو البته با طرد خطوط پیشین همراه نبود. کوروش و کمبوجیه متون اصلی خود را با همان خط میخی اکدی می‌‌نوشتند و متون دیوانی تا میانه‌‌ی دوران داریوش بزرگ همچنان میخی ایلامی بود. آنچه نوآورانه و ماندگار بود در آغاز همچون افزوده‌‌ای و پیشنهادی به آنچه که رایج بود افزوده شد و به تدریج جایگزین آن گشت. به همین خاط چنین می‌‌نماید که در دوران هخامنشی چندین خط در کنار هم وجود داشته و به شکلی موازی توسط کاتبان گوناگون به کار گرفته می‌‌شده‌‌اند. یعنی مفهوم «خط رسمی» گویا ابداعی دیرآیندتر باشد که مورخان بعدی تصور کرده و به این دوران آغازین زایش خطهای گوناگون منعکس ساخته‌‌اند.

داده‌‌ها به رونق شگفت‌‌انگیز نویسایی و انتشار خطها در دامنه‌‌هایی بسیار گسترده دلالت می‌‌کند. مثلا در قلعه‌‌ی مرکزی گنداره که مرکز استانی به همین نام بوده و نزدیک اسلام‌‌آباد امروزین در پاکستان است، گل‌‌نبشته‌‌هایی ایلامی پیدا شده و در کنار آن متونی با خط آرامی و یونانی، که نشان می‌‌دهد احتمالا خط یونانی در دوران هخامنشی هنوز درپیوسته به مردم یونانی‌‌زبان نبوده و مانند فنیقی و آرامی در دامنه‌‌ای وسیع از زبان‌‌ها جابه‌‌جا می‌‌شده است.

بلافاصله پس از فروپاشی دولت هخامنشی آشوکا گنداره را فتح گرد و در دولت بزرگش که یکی از شش واحد سیاسی بازمانده از تجزیه‌‌ی قلمرو هخامنشی بود، هم به آرامی و هم به یونانی کتیبه نوشت. همو در لغمان کتیبه‌‌ای دارد که خطش را می‌‌توان از اولین نمونه‌‌های خط پهلوی دانست.[1] این چندزبانه و چند خطی بودن متون رسمی و سیاسی و کوشش برای تولید و ترویج نویسه‌‌ای الفبایی آشکارا ابداعی هخامنشی بوده و در جهان پیشاکوروشی سابقه نداشته است. کاتبان مصری و هیتی و آشوری و ایلامی البته هنگام مکاتبه با دولت‌‌های دیگر به کمک مترجمانی متونی به زبان و خط ایشان را تولید می‌‌کرده‌‌اند، اما اسناد دولتی خودشان به هیچ عنوان چندزبانی یا چندخطی نبوده است. در حالی که پیوند اندام‌‌وار میان دستگاه دولتی پارسیان و این انبوه خطهای نوظهور به روشنی دیده می‌‌شود و اسناد تاریخی و روایت‌‌های اساطیری هم به همان گواهی می‌‌دهند. جمشید که شکلی اساطیری شده از کوروش بزرگ است، در شاهنامه آورنده‌‌ی سی خط تازه و مروج نویسایی دانسته شده و در کتاب استر هم می‌‌خوانیم که شاهنشاه نامه‌‌هایی به استان‌‌های ایران فرستاد که «در هر استان با خط خودش و با هرکس با زبان خودش» تدوین شده بود.[2]

بر همین مبناست که باید ظهور دولت پارسی را پشتوانه‌‌ی انقلابی در نویسایی قلمداد کرد. شمار زبان‌‌هایی که در دوران دویست و سی ساله‌‌ی هخامنشی نویسا شدند، از کل زبان‌‌هایی که طی سه هزار سال پیشتر به این مرحله وارد شده بودند، افزون‌‌تر بود. یک دلیل آن نقش کلیدی نویسایی در سازماندهی اجتماعی دولت هخامنشی بود. دیوانسالاری عظیم هخامنشی بدون خط الفبایی زودیاب و ساده‌‌آموز ممکن نمی‌‌شد و هویت مشترک پارسی که در پی آن آمد به زبانی مشترک و خطی فراگیر نیاز داشت که کاتبان مصری و بلخی و سندی و بابلی و ایلامی همگی بتوانند با آن بنویسند. خط اندیشه‌‌نگار برای چنین کاری نامناسب بود و به سادگی توسط دبیرانی از قوم‌‌های متفاوت فرا گرفته نمی‌‌شد.

از این رو خط الفبایی زمینه‌‌ای فرهنگی بود که ظهور دولت هخامنشی را ممکن کرد، و خود به دنبال شکل‌‌گیری آن تکثیر شد و بر خط اندیشه‌‌نگار سنتی غلبه کرد. خط الفبایی نه تنها در بستر دولت جهانی پارسیان زبان‌‌ها و فرهنگ‌‌ها را نویسا کرد، که مهارت نوشتن را از انحصار طبقه‌‌ی کاهنان نیز خارج کرد. در نتیجه هم یک طبقه‌‌ی حرفه‌‌ای از دبیران و نویسندگان پدید آمد که به هیچ معبد خاصی تعلق خاطر نداشت، و هم نویسا شدن شهروندانی عادی ممکن شد.

رواج ناگهانی خط الفبایی و نویسا شدن سریع کل ایران زمین با مشتق‌‌هایی از خط الفبایی آرامی در سامان اجتماعی نوظهوری ریشه داشت که در عصر هخامنشی تاسیس شد و تماس نزدیک اقوام و زبان‌‌های دوردست را ممکن ساخت. همین سامان نو به خاطر بنیان بازرگانانه‌‌اش ثبت قراردادهای مالی میان طرف‌‌های همکار را نیز ایجاب می‌‌کرد. تا پیش از آن هرگز پیش نیامده بود که یک مصری و یک ایلامی فعالیت اقتصادی مشترکی انجام دهند یا کاتبی آرامی در بلخ استخدام شود. اما چنین شکلی از درهم‌‌ بافتگی زبان‌‌ها و اسناد و اشتراک مساعی مردمی از اقوام گوناگون در عصر هخامنشی به امری هنجارین و عادی تبدیل شد و این یکی از عواملی بود که دقیق شدن خط الفبایی و درآمدن‌‌اش از انحصار کاتبان و تندنویسان را رقم زد.

این همان پشتوانه‌‌ی فرهنگی‌‌ای بود که جهشی در حوزه‌‌ی اندیشه را رقم زد و باعث شد شمار عظیمی از اندیشمندان نامدار –از افلاطون گرفته تا بودا- در اندرون یا حاشیه‌‌ی این دولت عظیم پرورش یابند. چنین الگویی پیشتر تحقق نایافته بود و پیامد طبیعی و عادی ظهور خط الفبایی محسوب نمی‌‌شد. چرا که از تحلیل الواح و کتیبه‌‌های بازمانده از اوگاریت و فنیقیه و کنعان –که همگی به خط الفبایی نوشته شده‌‌اند- نشان می‌‌دهد که تا پیش از ظهور دولت پارسی همچنان کاربرد خط در این مناطق نیز در انحصار طبقه‌‌ی دبیران بوده است و به تدوین متن‌‌هایی خاص و محدود مجال می‌‌داده است. برای به کرسی نشاندن مفهوم انقلاب نویسایی در عصر هخامنشی و غلبه بر غفلت علاج‌‌ناپذیر رایج در این زمینه، هیچ راهبردی بهتر از آن نیست که سیر تحول نویسایی در عصر هخامنشی را با پیش از آن مقایسه کنیم.

 

 

  1. گرف، ۱۳۹۱: ۶۶.
  2. کتاب استر، ۱، ۲۲.

 

 

ادامه مطلب: بخش دوم: خطهای قلمرو تمدن ایران – گفتار نخست: خط فنیقی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب