بخش دوم: خطهای قلمرو تمدن ایران
گفتار نخست: خط فنیقی
قلمرو: آسورستان و کرانهی دریای مدیترانه
زبان: کنعانی، فنیقی، کارتاژی
دورهی رواج: ۲۳۳۰- ۳۵۳۰ تاریخی(۱۰۵۰ پ.م- ۱۵۰ م)
دولت پشتیبان: دولتشهرهای فنیقی و کارتاژی
منطقهای که امروز با اسم فنیقیه شهرت پیدا کرده، در اصل همان قلمرو دولتشهرهای گبل و صور و صیداست که مردمش به خاطر رنگآمیزی پارچه با رنگ ارغوانی گرفته شده از نوعی صدف، فنیقی نامیده میشدند و این اسم به رنگ مورد نظر اشاره میکند. مردم صور و صیدا مانند اهالی گبل از نیروهای فعال و پیشتاز در تجارت دریایی مدیترانه بودند و همزمان با گسترش شاخههای زمینی راه تجاری ایرانی -که به اسم راه ابریشم شهرت یافته- شاخههای دریایی این شبکه را در دریای مدیترانه تاسیس کردند.
شکلگیری این مسیرهای تجاری با تاسیس کوچنشینهای فنیقی در سراسر کرانههای مدیترانه همراه بود و این روندی بود که همزمان با توسعهی مسیرهای زمینی در ترکستان رخ مینمود. یعنی جبههی غربی-جنوبی راه تجاری ایرانی که مسیری آبی در مدیترانه بود و کارگزارانش فنیقی بودند، از حدود سال ۲۲۰۰ تاریخی (۱۲۰۰ پ.م) پدیدار شد و این همزمان بود با جبههی شرقی-شمالی که زمینی بود و کارگزارانش سکاها بودند و در ترکستان و ختای و ختن گسترش مییافت.
گسترش مراکز بازرگانی فنیقی در سواحل دربای مدیترانه تا پایان عصر هخامنشی
زبان فنیقی یکی از زبانهای خانوادهی سامی شمال غربی بود و به احتمال زیاد شباهتش با گبلی و ادومی و عبری و آموری و موآبیتی به قدری بوده که اینها را باید گویشهایی متفاوت از یک زبان کنعانی در نظر گرفت و نه زبانهایی مجزا. این زبان کنعانی یکپارچه با گویشهای محلیاش تا قرن ۳۳ (ق ۱ پ.م) رواج داشت و بعد از آن در ایران زمین منسوخ شد. اما در مهاجرنشینهای فنیقی دیرزمانی بعدتر دوام آورد و در قلمرو کارتاژ در شمال آفریقا تا اواخر عصر ساسانی (قرن ۴۰-۴۱ / ق ۶-۷م.) همچنان کاربرد داشت.
خط فنیقی ۲۲ نشانه داشت که تنها همخوانها را نمایش میداد و واکبرها را بینشان باقی میگذاشت. جهت نوشتن آن استانده شده بود و متنها همواره از راست به چپ و به صورت سطری نوشته میشدند و این همان قاعدهایست که تا به امروز در اغلب نویسههای ایران زمین رعایت میشود. این خط در شکل اولیهاش با قلم نی و با سبکی نزدیک به نوشتن میخی بر لوح حک میشده، و از این رو نمادهایش زاویهدار است.این نویسه الفبایی و ساده بوده وشکل بیرونی حروفش ادامهی مستقیم خط سینایی-کنعانی و گبلی به حساب میآمده است. منطق درونیاش هم الفبایی بوده و در امتداد خط اوگاریتی جای میگرفته است. یعنی منطق نویسهی الفبایی که احتمالا نخستین بار در اوگاریت تحول یافته بود و در خط گبلی و سینایی-کنعانی از نویسههای تصویری مصری تاثیر پذیرفته بود، در خط فنیقی به وضعیتی نهایی دست یافت و خط الفبایی کامل و سادهای را به دست داد.
نویسهی فنیقی ادامهی مستقیم خط سینایی-کنعانی کهن است و میشود آن را نسخهای از این خط دانست که پس از فروپاشی عصر برنز و ظهور دولتشهرهای هیتی-سوری رواج پیدا کرده است. قدیمیترین نمونهی کشف شده از خط فنیقی به حدود سال (۱۰۵۰ پ.م) بازمیگردد.[1] از این رو باید آن را از نویسههایی دانست که پس از آغاز عصر آهن و بازآرایی دولتهای ایران غربی بر صحنهی تاریخ پدیدار شدند.
ارتباط میان خط فنیقی و سینایی-کنعانی تا مدتها محل پرسش بود. تا آن که در سال ۵۳۳۲ (۱۳۳۲خ/ ۱۹۵۳.م) پنج سرپیکان کتیبهدار در منطقهی الخضر نزدیک بیتاللحم کشف شد که به حدود سال ۲۳۰۰ (۱۱۰۰ پ.م) تعلق داشت و گذار از نمادهای تصویری اولی به علایم الفبایی دومی را نشان میداد.[2] نوشتار روی پیکانها ساده و کوتاه بود و تکراری، و از این رو خواندنشان را با دقتی بالا ممکن میساخت: «خص عبدلبعت بن أنت» که یعنی «پیکان (متعلق به) عبد لا بیعت پسر آنات». این نام خاص که در خواندن متن گرهگشا بود به ویژه مهم است، چون نمونههای مشابهش در آن دوران رایج بوده و مثلا در سرود دبوراه که از کهنترین بخشهای تورات است از جنگاوری به اسم شَمگار بن آنات نامی میشنویم.[3]
این سرپیکانها هرچند از نظر نمایش ارتباط میان خطهای الفبایی قدیم و جدید روشنگر بودند، ولی متنی مفصل به دست نمیدادند و پرسشهای فراوانی را بیپاسخ باقی میگذاشتند. با ظهور خط فنیقی اما متونی طولانی در بایگانی اسناد تاریخی نمایان شدند که بسیاری از این پرسشها را پاسخ میدادند.
یکی از قدیمیترین نمونههای متن به خط فنیقی بر تابوت سنگی اَحیرام حک شده که در حدود سال ۲۵۰۰ (۹۰۰ پ.م) پسرش شاه دولتشهر گبل بوده و مقبرهای برایش ساخته است. این اثر یکی از کهنترین نمونههای تابوت سنگی است که به تدریج به یکی از حاملهای مهم هنر و نوشتار در ایران غربی بدل میشود. نقوش این تابوت به شدت از سبک هنری آشوری تاثیر پذیرفتهاند[4] و جالب آن که هیچ نشانی از تاثیر هنر مصری در آن دیده نمیشود.[5]
تابوت احیرام، گبل، لبنان، سال ۲۵۰۰ (۹۰۰ پ.م)
متن تابوت سنگی احیرام گبلی ، سال ۲۵۰۰ (۹۰۰پ.م)
بازنویسی متن تابوت سنگی احیرام گبلی، سال ۲۵۰۰ (۹۰۰پ.م)
آوانگاری متن تابوت احیرام: «ارن. زپعل. [پل]سبعل. بن احرم. ملک گبل. لاحرم. ابن. کشته. بعلم. وال. ملک بملکم. وسکن. بسکنم. وتما. محنت. علی. ویگل. ارن. زن. تحتسپ. حطر. مشپطه. تهتپک. کسا. ملکه. ونحت. تبرح. عل. گبل. وها. یمح سپرز. لپپ. شبل.»
ترجمهی متن تابوت احیرام: «تابوتی[ست] ساختهی (پل)سی بعل پسر احیرام ملک گبل، برای احیرام پدرش. پس او را در خلوت نهاد. حالا اگر شاهی از میان شاهان و حاکمی در میان حاکمان و سرداری به گبل هجوم آورد، و زمانی که او بعدش این تابوت را بگشاید، چنان باد که از عصای قضاوتش محروم گردد، چنان باد که از اورنگ پادشاهیاش سرنگون گردد، و بادا که صلح و آرامش از گبل بگریزد. و دربارهی او، باید که اعتبار یافتناش بر مبنای لولهی آبپاشی آیینی در مراسم قربانی یادبود منتفی شود».[6]
با توجه به این که متن یاد شده کهنترین گزارش مفصل به خط فنیقی است، و با در نظر گرفتن خط کهنسال گبلی میتوان پذیرفت که خاستگاه اصلی خط فنیقی دولتشهر گبل بوده و از این مرکز به سایر شهرهای بندری فنیقیه انتشار یافته است. عامل اصلی در گسترش این نویسه فروپاشی جوامع عصر برنز در قرن ۲۲ (ق ۱۲ پ.م) بود که به نابودی دولتهای بزرگ ایران غربی از جمله سلسلهی کاسی بابل و پادشاهی هیتی و میتانی منتهی شد.
نابودی این دولتها ساختار سیاسی پشتیبان طبقهی دبیران سنتی را از میان برد و روندهای پرهزینه و دشوار سوادآموزی با نویسههای میخی را دچار گسیختگی کرد. به این ترتیب سوادآموزی با خط الفبایی که بسیار سادهتر بود جایگزین آن شد و مرزبندی قدیمی میان طبقهی کاتبان نخبه و عامهی مردم بیسواد مخدوش شد. بلافاصله پس از فروپاشی عصر برنز از قرن ۲۲-۲۳ (ق ۱۱-۱۲ پ.م) استفاده از خط الفبایی در دولتشهرهای اوگاریت و گبل باب شد و به سرعت در امیرنشینهای دیگر آسورستان انتشار یافت.[7] هرچند در دولتهای مقتدر و بزرگ میانرودان و آناتولی و ایران مرکزی طبقهی کاتبان دست نخورده باقی ماند و نوشتن به خط میخی همچنان تداوم یافت.
سند فنیقی مهم دیگری که در دست داریم، به کیلامووا شاه دولتشهر بیت جَبّاری مربوط میشود و در حدود سال ۲۵۵۵ (۸۲۵ پ.م) نوشته شده است. این دولتشهر در قلمرو مردم آرامی در آسورستان قرار داشت و نامش را موسس دودمان امیران محلی یعنی جبار گرفته بود که در حدود سالهای ۲۴۶۰- ۲۴۸۰ (۹۲۰-۹۰۰ پ.م) در این شهر اقتداری یافته بود. کیلامووا پنجمین و آخرین شاه این سلسله است و از خود ستون یادبودی سنگی به جا گذاشته که متنی با شانزده سطر به خط و زبان فنیقی را بر خود دارد.
کتیبهی کیلامووا، بیت جبار، آسورستان، حدود سال ۲۵۵۵ (۸۲۵ پ.م)
بازنویسی کتیبهی کیلامووا، بیت جبار، آسورستان، حدود سال ۲۵۵۵ (۸۲۵ پ.م)
این هم از متونی است که بسیار مورد بدفهمی قرار گرفته و تفسیرهایی جعلی از آن انتشار یافته است. نمونهاش آن که در اغلب منابع (از جمله دانشنامهی ویکیپدیا) به جای آن که متن را به خط اصلی و واضع فنیقیاش نقل کنند، معلوم نیست چرا با نویسهی عبری جدید نقلش کردهاند و آن را نوشتاری به خط و زبان عبری جا زدهاند. سخنی که به کلی نادرست و تحریفآمیز است.
متن کهن دیگری که به حدود یک قرن بعد از کتیبهی کیلامووا باز میگردد، نبشتهی چینهکوی است. چینهکوی در ترکیهی امروزین در دوران قدیم بخشی مرکزی در قلمرو کیلیکیه بوده است. این قلمرو در مقطعی از قرن ۲۶ (ق ۸ پ.م) زیر فرمان کسی بوده که نامش در فنیقی به صورت «مپس» و در لوویایی به شکل «موکسا» ثبت شده و باز معلوم نیست چرا در منابع این نام روشن و مستند را یونانی کرده و به صورت «موپسوس» مینویسند.
این مپس/ موکسا شاهی دست نشاندهی آشوریان بوده و بر پایهی تندیسی که از خدای توفان محلیشان (تارخونت) ساخته، کتیبهای نوشته و به آشوریان ابراز ارادت کرده است (تصویر زیر). این کتیبه دو نسخهی فنیقی و لوویایی دارد که اولی سامی و دومی آریایی است و اینها زبانهای رایج در قلمرو کیلیکیه در این دوران بودهاند. این متن دوزبانه در ضمن از این نظر اهمیت دارد که در آن اسم آشور (در متن فنیقی) به صورت سوریه (در متن لوویایی) ترجمه شده و این دیدگاه تئودور نولدکه را به کرسی مینشاند که میگفت جاینام «سوریه» از تحریف «آشور» پدید آمده است.
تقریبا در همین دوره کتیبهی دوزبانهی دیگری در شهر همسایهی آداناوا (قراتپهی امروزین) نوشته شد که به همین ترتیب دوزبانهی فنیقی- لوویایی بود. این متن را شاهی محلی به اسم آزیتاوا نوشته بود و در آن اشاره کرده که دژی در این منطقه ساخته و مراسم قربانی سالانه برای خدای توفان را در آنجا برقرار ساخته است.[8]
بخش فنیقی کتیبهی قراتپه، اواخر قرن ۲۶ تاریخی (ق ۸ پ.م)
سند دیگری که از خط فنیقی در دست داریم، «تقویم جزری» نامیده میشود (تصویر زیر). این متن بر لوحی سنگی به شکلی نامنظم خراشیده شده و متنی ساده دارد که چه بسا شعری کودکانه یا تمرینی برای نوشتن بوده باشد. زبان و الفبای متن فنیقی است، و کسی که احتمالا کاتبش بوده پایش را به صورت «ابی» امضا کرده است. چون این لوح در تل جزر در سی کیلومتری اورشلیم کشف شده، فرض کردهاند که زبانش عبری و نویسندهاش یهودی بوده است، و بر این اساس با حدس افتادگی متن، نام کاتب را «ابیَهو» خواندهاند. زمان نگارش متن را نیز قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م) دانستهاند.
این تاریخ از آنجا آمده که به گزارش تورات فرعون مصر نوبتی به تل جزر حمله برد و آنجا را ویران ساخت، و این در زمان سلیمان رخ داد.[9] پژوهشگران با این فرض که سلیمان شاه یهودیه بوده و در قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م) میزیسته، فرض کردهاند که جزر در این مقطع تاریخی ویران شده و دیگر هم احیا نشده است.[10] تقریبا همهی آنچه که گفتیم مبتنی بر تخیل پژوهشگران است و ریشهای در شواهد عینی ندارد. عینیتی که برابرمان است لوحی است سنگی که تعیین قدمتش ممکن نیست، و بر آن به خط و زبان فنیقی چنین متنی نویسانده شده است:
یعنی: «دو ماه جمع کردن، دو ماه کاشتن، دو ماه دیر شخم زدن، یک ماه چیدن کتان، یک ماه درو کردن جو، یک ماه درو کردن و وزن کردن غله، دو ماه هرس کردن، یک ماه میوهی تابستانی، اَبی»
بسیار بعید است که این متن در قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م) نوشته شده باشد. استفاده از نویسایی برای متنی چنین ساده و کودکانه در شرایطی ممکن میشود که شمار باسوادان از حدی گذر کرده باشد، و این شرایط از دوران هخامنشی به بعد در این منطقه برقرار بوده است. به طور مشخص در زمان یاد شده بر اساس شواهد باستانشناختی میدانیم که قلمرو یهودیه شهر مهمی نداشته و اورشلیم روستایی کوچک بیش نبوده است.
دربارهی حملهی مصر به جزر و ویرانی آنجا بیتردید گزارش تورات صحت تاریخی دارد، چون اسناد مصری هم به چنین هجومی اشاره میکنند. با این حال زمان این حمله درست معلوم نیست، اگرچه کاملا محتمل است قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م) بوده باشد. با این حال بسیار بعید است چنین هجومی به نابودی کامل جزر منتهی شده باشد. این شهر در جایگاهی کلیدی بر سر راههای تجاری ایران غربی قرار داشته و شواهد بعدی نشان میدهد که طی قرنهای بعد همچنان زنده و فعال بوده است. این شهر به قدری مقتدر و مهم بوده که در برابر آشوریان سرکشی کرده و تیگلت پیلسر سوم شاه آشور در فاصلهی سالهای ۲۶۴۶ تا ۲۶۴۸ (۷۳۴-۷۳۲ پ.م) آنجا را محاصره کرده است.[11] چندین قرن بعدتر نیز فلاویوس یوسفوس اشاره میکند که «گَدَرَه» (گزر) مرکز منطقهایست که رومیان به اسم قلمرو حسمونی میشناختهاند.[12]
بنابراین اصولا حملهی مصر به جزر -با هر کیفیتی در هر زمانی که رخ داده باشد- سقف زمانی برای نوشته شدن این متن به دست نمیدهد و تاریخگذاری بر اساس آن نادرست است. دربارهی نام کسی که آن را امضا کرده هم بعید است ادامهی نام «یَهو» (یهوه) بوده باشد. چون بخش اول آن یعنی «اَبی» یعنی «پدرم»، و نام «ابییهو» به معنای «پدرم یهوه است» در میان یهودیان باستان رواجی نداشته و تقریبا کفر محسوب میشده است. گذشته از این، اصولا این اسم به اصلاح و افزودن نیاز ندارد. «ابی» به تنهایی در میان مردم کنعان اسم بوده و در پاپیروسهای مصری به آن اشاره شده است.[13]
حقیقت آن است که زمان دقیق نوشته شدن این متن و منظور از آن درست معلوم نیست، و نام امضا کنندهاش هم به یهودی بودنش گواهی نمیدهد. با این حال این را میدانیم که آنچه دربارهی زمان و زمینهاش گفتهاند سستبنیاد و تخیلی است. زبان آن هم به همان اندازه که ممکن است عبری باشد، میتواند سامری کهن هم باشد.[14] در واقع متن به دورانی مربوط میشود که این زبانها از دامن مادر کنعانیشان هنوز کنده نشده بودند و محتاطانهتر و دقیقتر است اگر زبانش را همچنان کنعانی و خطش را فنیقی بدانیم و این مورد توافق اغلب پژوهشگران امروزین نیز هست.[15]
حدسم آن است که تقویم جزر به دوران هخامنشی مربوط باشد. چون در آن هنگام است که رونقی ناگهانی در نویسایی منطقهی کنعان میبینیم و اورشلیم به شهری تبدیل میشود. در نهایت باید به این نکته پافشاری کرد که خط مرسوم در آن منطقه همچنان تا اواخر دوران هخامنشی فنیقی بوده و زبان عبری هنوز کاملا از بستر کنعانی-فنیقیاش تفکیک نشده بود.
متن دیگری که وضعیتی مشابه دارد، کتیبهی سیلوآم است. این سنگنبشتهی کوچکی است که در دیوارهی آبراهی زیرزمینی در اورشلیم نصب شده و شرحی دربارهی ساخت آن به دست میدهد.[16] دربارهی این نبشته هم مورخان اروپایی بر اساس جملهای از کتاب مقدس که میگوید حزقیال آبراهی در شهرش ساخت،[17] فرض کردهاند که او این کتیبه را نویسانده است. بر این مبنا تاریخ این کتیبه را حدود سال ۲۶۸۰ (۷۰۰ پ.م) دانستهاند. در حالی که در متن تورات به آبراههای اشاره رفته که در زمان حملهی آشوریها هم مسیرش را مسدود کرده بودند.[18]
البته به احتمال زیاد آبراههای که حزقیال کنده، بخشی از همان سیستم آبرسانیای بوده که چشمهی گیهون را به استخر گیلوآم متصل میکرده و منبع آبرسانی قدیمی به شهر اورشلیم بوده است. با این حال در تورات به کتیبه اشارهای نشده و در کتیبه هم اشارتی نمیبینیم که زمان نوشته را تا دوران حزقیال عقب ببرد. کندن آبراهه در جهان باستانی یکی از رایجترین فعالیتهای خدماتی حاکمان بوده و دلیلی ندارد فکر کنیم در اورشلیم فقط یک بار آبراههای کنده شده و سازندهاش هم لزوما حزقیال بوده است. با توجه به توسعهی شهر اورشلیم در دوران هخامنشی و رواج فنون کندن کاریز در این دوران، و همچنین رونق نویسایی در این منطقه، حدسم آن است که این کتیبه نیز به عصر هخامنشی تعلق داشته باشد. اصولا آنچه زمانگذاری اسنادی از این دست را تعیین میکند، بافت تاریخی و ارتباط متن با متون مشابه و پیچیدگی شبکهی نویسایی است، نه روایتی در کتاب مقدس که زمان و جزئیاتش دستخوش ابهام است.
مجموعهی دیگری از متون که شاید به همین اندازه گرفتار زمانپریشی شده باشند، نامههای لاکیش نام گرفتهاند. این مجموعه نُه تیلهنوشت را در بر میگیرد که در لاکیش باستانی (تل الدُوَیر امروزین) کشف شده است. نامهها احتمالا در فاصلهی کوتاهی نسبت به هم نوشته شدهاند و گزارشهایی هستند که رئیس پادگانی به اسم هوشایاهْ به رئیسش یائوش که در لاکیش مستقر بوده، نوشته است. نویسنده و احتمالا گیرنده یهودی بودهاند، چون در متن اشارههایی فراوان به نام یهوه میبینیم. متن نیز به خط و زبان کنعانی-فنیقی نوشته شده است. به ویژه یکی از این نامهها (شمارهی ۳) که طولانی هم هست، جای توجه دارد. چون در آن نویسنده به تواناییاش در خواندن و نوشتن میبالد. در ضمن اشاره شده که افسری به اسم قونیاه بن الناتان از آن پادگان (که قاعدتا نزدیک لاکیش بوده) برای کاری که به پیامبری مربوط میشده، به مصر رفته است.
اغلب متخصصان تاریخ این متون را در حدود سال ۲۷۹۰ (۵۹۰ پ.م) قرار دادهاند. با این استدلال که: ۱) در متن اشارههایی به پادشاهی یهودیه دیده میشود، و ۲) پادشاهی قدیم یهودیه در سال ۲۷۹۲ (۵۸۸ پ.م) به دست نبوکدنصر دوم شاه بابل نابود شد. همچنین برخی از نویسندگان اشارهی نامهی سوم به سفر مصر را به جملهای از تورات مربوط دانستهاند که بر اساس آن یهویاقیم شاه یهودیه افسری به اسم الناتان بن عنکبور را به مصر فرستاد تا دینمردی فراری که به آنجا گریخته بود را دستگیر کنند و برگردانند، که در نهایت اعدام شد.[19]
این دلایل پذیرفتنی مینمایند. هرچند ارتباط نامهی سوم با گزارش کتاب ارمیا جای چون و چرا دارد. در ضمن این را هم باید در نظر داشت که قلمرو یهودیه در دوران کوروش بار دیگر احیا شد و از همان خاندان شاهی قدیم اورشلیم حاکمی برای این منطقه گسیل شد که بسیار به پارسیان وفادار بود و در برابر مصر موضعی دشمنانه داشت. آشکارا تقویت یهودیه و ترویج دین یهود در این قلمرو که پشتیبان صریح و نیرومندش کوروش بود، تدبیری بوده برای سد کردن پیشروی احتمالی مصریان در فلسطین، و زمینهچینی برای حمله به این قلمرو و فتح آنجا.
اشاره به یهوه و رواج نویسایی در حدی که افسری دونپایه برای رئیسش تیلهنوشت بفرستد، بیشتر با شرایط یهودیه در دوران هخامنشی همخوانی دارد تا عصر پیشاکوروشی که نمودهای نویسایی در این منطقه بسیار استثنایی بوده است. سفر آزادانهی افسری نظامی از یهودیه به مصر و انجام ماموریتی در آنجا هم بیشتر با شرایط دوران کمبوجیه به بعد سازگاری دارد که مصر و آسورستان هردو استانی ایرانی بودهاند. بنابراین حدسی که میتوان زد آن است که شاید اشارهی نامهی سوم به الناتان و پیامبر ارتباطی به تورات نداشته باشد و تیلهنوشتها اصولا به دوران بعد از کمبوجیه و داریوش تعلق داشته باشند. در هر حال نکتهی مهم دربارهشان آن است که در قرن ۲۸ تاریخی (ق ۶ پ.م) مردم یهودی مقیم فلسطین با خط و زبان کنعانی-فنیقی به هم نامهنگاری میکردهاند و خط مشهور به عبری هنوز رایج نبوده است.
سایر شواهد نیز که در همین گفتار مرور میشوند، همین گزاره را تایید میکنند که رواج خط فنیقی به طور خاص در دوران هخامنشی تحقق یافته و آثار پیش از آن بسیار اندک و جسته و گریختهاند. هرچند با توجه به این اسناد خط فنیقی بلافاصله پس از فروپاشی عصر برنز پدیدار آمده، و دیدیم که در قلمرو آسورستان نیز رواجی داشته، ولی چنین مینماید که تثبیت و رواج این خط به قرنها بعدتر مربوط شود.
در واقع با مرور اسناد تاریخی معلوم میشود که در فاصلهی سالهای ۲۳۳۰ (۱۰۵۰ پ.م) که اولین سند به خط فنیقی نوشته میشود تا ۲۸۵۰ (۵۳۰ پ.م) که کوروش آسورستان را میگیرد، تنها سه نبشتهی مهم به خط فنیقی داریم که عبارتند از متن احیرام و کیلامووا و قراتپه. هیچ یک از این متون در یهودیه یافت نشدهاند و توزیعشان نشان میدهد که در این دوران خط فنیقی تنها در دولتشهرهای نوهیتی در شمال سوریه و جنوب آناتولی رواج داشته است، و نه در فلسطین یا یهودیه.
در مقابل این سه کتیبه که طی بیش از پانصد سال پدید آمدهاند، طی دو قرن دوران هخامنشی بیش از بیست نبشتهی بلند به خط فنیقی پدید آمده که بخش مهمیشان در فلسطین و جنوب آسورستان نوشته شدهاند. بنابراین روشن است که دربارهی متونی با تاریخ نامشخص مثل تقویم جزر و کتیبهی سیلوآم و تامههای لاکیش نیز زمان محتملتر همین عصر هخامنشی است.
مهمترین نمونهها از متون طولانی به خط فنیقی در شهر صیدا دقیقا همزمان با پیوستن این شهر به قلمرو کوروش و کمبوجیه پدید میآیند. یکی از این متنها بر تابوت اشمونصر دوم امیر صیدا دیده میشود که از نظر اندازه دومین کتیبهی فنیقی طولانی یافته شده است. این متن بر تابوتی سنگی حک شده که خاستگاهی مصری دارد و به احتمال زیاد از غنیمتهای جنگیای بوده که سپاهیان کمبوجیه پس از فتح مصر از آنجا برگرفتهاند. این را میدانیم که کمبوجیه نیروی دریایی ایران را تاسیس کرد و ستون فقرات این نیرو فنیقیها بودهاند. امیر صیدا در این میان یکی از نیرومندترین قوای دریایی را در اختیار داشته و احتمالا در فتح مصر نقشی مهم ایفا کرده است.
در گورستان شاهان محلی صیدا چندین تابوت سبک مصری کشف شده که تنها نمونههای مشابه خارج از مصر محسوب میشوند. این تابوتها به احتمال زیاد ساختهی مصر هستند و همچون غنیمتی جنگی از آنجا به صیدا آورده شدهاند. متن طولانیای که گفتیم بر تابوت اشمونصر دوم حک شده است. نام این امیر «اشموننصر» بوده که یعنی «خدای اشمون یاری کرد». او پسر تابنیت پسر اشمونصر اول بوده و چنین مینماید که خاندانش همزمان با پیوستن فنیقیه به دولت پارس و کوروش بزرگ در صیدا به قدرت رسیده باشند. خودش و پدرش در زمان فتح مصر متحد کمبوجیه بودهاند. از متن تابوتهای این دو بر میآید که پدر بر صیدا حکومت میکرده، و پسر رهبری ناوگان صیدا در جریان حمله به مصر را بر عهده داشته است.
تابوت پدر یعنی تابنیت خاستگاه مصری عیانتری دارد و نبشتهی اصلی روی آن به سرداری مصری تعلق داشته است. تاریخ حکمرانی او بر صیدا را دهههای ۲۸۴۰-۲۸۵۰ تاریخی (۵۴۰-۵۳۰ پ.م) دانستهاند، یعنی که با کوروش و کمبوجیه همزمان بوده و قاعدتا زمانی که کوروش میانرودان و ماد را فتح میکرده، فرمانبردار پارسیان شده است. تابوت تابنیت هم مصری است و از کتیبهی هیروگلیف روی آن برمیآید که در اصل به سرداری مصری به اسم پِنپتاح تعلق داشته است.
زیر این کتیبهی هیروگلیف متنی طولانی به خط و زبان فنیقی نوشته شده که شرح میدهد تابنیت و پدرش اشمونصر اول کاهنان ایزدبانوی عشتاروت بودهاند که همتای ایشتار بابلی و آناهیتای اوستایی است. متن به آیندگان هشدار میدهد که نباید تابوت را بگشایند و جسد تابنیت را آشفته سازند، و تهدید میکند که اگر چنین کنند عشتاروت نسلشان را از زمین برمیاندازد.
تابوت تابنیت و نوشتهی فنیقیاش، صیدا،حدود سال ۲۸۶۰ (۵۲۰ پ.م)
متن کنده شده بر تابوت اشمونصر دوم فقط به فنیقی است و مفصلتر است و ۲۲ سطر را در برمیگیرد که هریک ۴۰ تا ۵۵ حرف را شامل میشوند. در اطراف خمیدگی سر تابوت هم متن دیگری با حروف ظریفتر و منظمتر به فنیقی نوشته شده است. مانند سایر کتیبههای فنیقی، فاصله یا نشانهای بین کلمات و جملات وجود نداشته و متن یکسره با حروف پیاپی نوشته شده است. این متن هم مانند تابوت تابنیت تاکید دارد که در تابوت هیچ چیز گرانبهایی نهاده نشده و آیندگان را از گشودن تابوت و جابهجا کردنش برحذر داشته و نفرین کرده است. در متن به دستاوردهای اشمونصر دوم هم اشاره شده، از جمله از معبدهایی که ساخته و آراسته یاد شده و گفته شده که «سرور شاهان» که قاعدتا کمبوجیه است، منطقهی دُر و یُوپا (یافا) را برای جبران «کارهای درخشانی که کرده» به امیر صیدا واگذار کرده است.
بخش عمدهی آثار کهن فنیقی مانند دو تابوتنویسی یاد شده به دوران کوروش تا داریوش تعلق دارند و در صیدا نوشته شدهاند. مثلا مجموعهای از ۲۲ تا ۲۴ متن فنیقی در دست داریم که به ب.یدعشتارت (ب ید عشتاروت، یعنی: به دستان ایزدبانو عشتاروت) تعلق دارد که نوهی اشمونصر اول بوده و بنابراین پسرعموی اشمونصر دوم بوده است. این امیر نیز به نمایندگی از هخامنشیان در صیدا فرمان میرانده و زمان حکمرانیاش را ۲۸۵۵ تا ۲۸۶۵ (۵۲۵-۵۱۵ پ.م) تخمین زدهاند. دوران حکومت او با ساخت وسازی پردامنه در فنیقیه و گسترش شهر صیدا همراه بود و نامش به همین خاطر بر کتیبههای یادبود بسیاری تکرار شده است. یکی از نبشتههایش در منطقهی بوستان شیخ صیدا کشف شده و متن مشهور دیگری در شرح پیشکش کشتزاری به معبد عشتاروت دارد.
کتیبهی ب.یدعشتاروت بر پی معبد اشمون در «بوستان شیخ»، صیدا، حدود سال ۲۸۶۰ (۵۲۰ پ.م)
کتیبهی ب.یدعشتاروت برای پیشکش کشتزاری به معبد عشتاروت، صیدا، حدود سال ۲۸۶۰ (۵۲۰ پ.م)
کتیبهی تابوت اِشمونصر دوم، صیدا، حدود سال ۲۸۸۰ (۵۰۰ پ.م)
یکی از آثاری که پیشروی خط فنیقی به سمت جنوب را نشان میدهد و پیوندش با زمان هخامنشی را به کرسی مینشاند، نبشتههای کتف هینوم است. این نبشتهها در مقبرهای در اورشلیم کشف شدهاند که در محلی به همین نام قرار داشته و احتمالا در قرن ۲۷ (ق ۷ پ.م) ساخته شده و تا پایان دوران هخامنشی فعال بوده است. این نبشتهها دو متن کنده شده بر الواحی نقرهای هستند که بخشهایی از سفر اعداد[20] را شامل میشوند و از این نظر در مطالعات تاریخ کتاب مقدس بسیار مهم قلمداد میشوند.
طبق معمول دربارهی این کتیبهها هم اصراری وجود دارد که تاریخشان را تا حد امکان عقب ببرند و از بافت و زمینهی هخامنشی جدایش سازند. به همین خاطر در اغلب منابع عمومی مثل کتابهای درسی و دانشنامههایی مثل ویکیپدیا تاریخشان را در محدودهی سالهای ۲۷۳۰ تا ۲۷۹۳ (۶۵۰-۵۸۷ پ.م) قرار دادهاند. این تاریخگذاری هیچ مبنای علمیای ندارد و فقط از آنجا ناشی شده که در سال ۲۷۹۳ (۵۸۷ پ.م) بابلیها اورشلیم را فتح و ویران میکنند و مورخان خواستهاند الواح را به اصطلاح به «دوران هیکل اول» مربوط بدانند.[21]
یکی از دقیقترین پژوهشی که دربارهی این نبشتهها حدود بیست سال پیش در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انجام شده، و همان تاریخگذاری «دوران هیکل اول» را تایید کرده است. در اغلب منابع دانشگاهی چنین آمده که این تحقیق فصلالخطاب بوده و دیگر معمای تاریخگذاری این اسناد حل شده است. هرچند به نظرم چنین نیست و روششناسی و شیوهی استدلال این گروه پژوهشگر جای چون و چرای بسیار دارد. نتیجهگیریها را بیشتر از تفسیرها و برداشتهای امروزین برگرفتهاند تا آنچه که شواهد عینی نشان میدهند.[22]
پژوهشگرانی مثل یوهانس رِنز[23] و ولفگانگ رولینگ[24] که جدیت و واقعبینی بیشتری داشتهاند، این تاریخگذاری تخیلی را مردود دانستهاند و زمان این نبشتهها را در دوران هخامنشی قرار دادهاند. حتا برخی تاریخ آن را تا قرن ۳۲-۳۳ (ق ۱-۲ پ.م) جلو آوردهاند و آن را به دوران حضور نظامی رومیان در یهودیه مربوط دانستهاند. این برداشتهای اخیر هم افراطی است و مستندات کافی ندارد. اما به نظرم از شواهد به روشنی برمیآید که تاریخگذاری بر اساس هیکل اول (که اصولا مفهومی اساطیری است و گواه باستانشناختی ندارد) نادرست است. دادههایی که دربارهی تاریخگذاری این متن در دست داریم چنیناند:
۱) سفر اعداد که بخشی از آن در الواح نقل شده، متنی است که زیر تاثیر آرای مغانه و در زمانی نزدیک به دوران هخامنشی پدید آمده است. یعنی متن نقل شده در نبشتهها به یکی از جدیدترین لایههای تورات تعلق دارد که اغلب پژوهشگران زمانش را در اوایل عصر هخامنشی و فاصلهی تبعید بابل تا دوران کوروش-کمبوجیه قرار میدهند.
۲) برخی از اشیایی که در زبالهدان کنار مقبره و همراه با نبشتهها کشف شدهاند، به قرن ۳۰ (ق ۴ پ.م) تعلق دارند. یعنی تا جایی که به بافت تاریخی پیرامون نبشتهها مربوط میشود، در اواخر عصر هخامنشی پدید آمدهاند و در اواخر این دوره در آرامگاه دفن شدهاند.
۳) این الواح نقرهای به احتمال زیاد طلسم و تعویذ بودهاند. هرچند در متن اشارههای روشنی به یهوه دیده میشود و نویسندگانش بیشک یهودی بودهاند، اما سنتی دینی که متن در آن نگاشته شده گستردهتر است و در بافت عمومی ادیان کنعانی جای میگیرد. متون مشابهی در بایگانی اسناد کنعانی دوران هخامنشی و متن کارتاژی چند قرن بعد داریم[25] که اگر متن را در زمینهاش بنگریم، معنایی دقیقتر پیدا میکند. تاریخ متون یاد شده نیز دیرآیندتر است و به دوران هخامنشی به بعد مربوط میشود.
۴) بخشهایی از متنشان نقل قول از متونی مثل کتاب دانیال[26] و کتاب نحمیا[27] و سفر تثنیه[28] بوده که از لایههای جدید تورات محسوب میشوند و به ویژه پیوند کتاب نحمیا و عصر کوروش آشکار و برجسته است. متونی با این محتوا به احتمال زیاد نمیتوانستهاند در عصر پیشاکوروشی تدوین شده باشند.
بر این اساس آشکار است که این سند به اواخر دوران هخامنشی و احتمالا قرن ۳۰ (ق ۴ پ.م) مربوط میشود و بیتردید نه به دوران پیشاکوروشی.
متن استخراج شده از یکی از لوحهای نقرهای کتف هینوم،متن به خط و زبان فنیقی است،ولی بازنویسیاش را به عبری نوشتهاند.
خط فنیقی چنان که گفتیم همراه با مهاجرانی که از صور و صیدا و گبل به سواحل مدیترانه کوچ میکردند، به اروپا نیز راه یافت و زبانهای بومی این مناطق را نویسا کرد. اولین زبان اروپایی که با این خط نویسا شد، یونانی بود که در بخش بعدی سیر تحولش را شرح خواهم داد. نکتهی اصلی اینجاست که برای دیرزمانی خط مرسوم برای نوشتن زبان یونانی خودِ فنیقی بوده و تنها در حدود دوران هخامنشی است که نسخهای متمایز از آن برای نوشتن یونانی به کار گرفته میشود. یعنی نویسا شدن خط یونانی نیز بخشی از همان فرایند مهمی است که انقلاب نویسایی هخامنشی نامیدهام و در گفتارهای بعدی شرحش خواهم داد.
لوح نورا با خط فنیقی، جنوب ساردینیا، حدود سال ۲۶۰۰ (۸۰۰ پ.م)
یکی از اسنادی که سیر وامگیری خط فنیقی در میان یونانیان را نشان میدهد، ستونهای یادبودی است که اغلب با نام لاتین cippus در متون مورد اشاره قرار میگیرد. این آثار ستونهایی سنگی به شکل تخممرغ هستند که در پایین با برگ پوشیده شدهاند و بر پایهای مکعب شکل جای میگیرند، طوری که ارتفاعشان معمولا به حدود یک متر بالغ میشود.
کارکرد این ستونها آیینی بوده و همچون یادمانی در معبدها یا مقبرهها نصب میشده و متنشان ایزد جنگاور شهر صور یعنی ملقارت را ستایش میکند. این آثار کهنترین نمونههای خط در جزیرهی مالتا محسوب میشوند و از دوران هخامنشی (قرن ۲۹/ ق ۵ پ.م) در این قلمرو نمایان میشوند. استفاده از آنها به تدریج رونق میگیرد و مشهورترینشان در اوایل دوران اشکانی ساخته میشوند. بر پایهی این ستونها معمولا کتیبههایی به خط و زبان فنیقی و یونانی نوشته میشده، و از مقایسهی این متون مشخص میشود که نویسنده و مخاطبان اصلی فنیقی بودهاند، اما یونانیهایی هم در زمینه حضور داشتهاند و بنابراین نسخهای ساده شده از متن به یونانی نیز روی پاستون حک میشده است. ژان ژاک بارتلمی در دههی ۵۱۳۰ (۱۷۵۰ م.) با مطالعهی همین آثار موفق شد خط فنیقی را رمزگشایی کرده و بخواند و او نخستین اروپایی بود که به این ترتیب نویسهای باستانی را میخواند.
به عنوان نمونه متن فنیقی نوشته شده بر مشهورترین cippus موزهی لوور که به قرن ۳۲ (ق ۲ پ.م) بازمیگردد، چنین است:
آوانگار: «لادنن لملقارت بعل صراش ندر عبد[ک] عبدأسر واحی أسرشمر شن بن أسرشمر بن عبدأسر کشمع قلم یبرکم».[29]
یعنی: «[پیشکش] به سرورمان ملقارت، خداوند صور، اهدا شده توسط بنده[ات] عبداوسیر (یعنی خدمتگزار اوزیریس) و برادرش اوسیرشمر هردو پسران اوسیرشمر پسر عبداوسیر، چون که صدایشان شنیده شد، چنین باد که آمرزیده شوند».
نسخهی یونانی همین ستون چنین است، که بیشتر از برگرداندن متن فنیقی، در آن به ذکر نامها بسنده شده است:
یعنی: «[این است پیشکش] دیونوسیوس (یعنی خدمتگزار خدا، برگردان عبداوسیر) و ساراپیون پسران ساراپیون، از اهالی صور به هراکلس بنیانگذار».[30]
وامگیری خط فنیقی برای نوشتن سایر زبانها در دوران هخامنشی تحقق یافت و نقطه عطفی تاریخی محسوب میشد. طوری که تا قرنها بعد این موضوع بخشی از خاطرهی جمعی اقوام مقیم شاهنشاهی هخامنشی بوده است. به عنوان مثال در میشنا که ثبت سنت شفاهی ربیهای یهودی است و در آغاز عصر ساسانی تدوین شده، خط فنیقی مورد اشاره قرار گرفته و پیوندش با خط عبری روشن بوده است. در میشنا فنیقی را خط «عبری قدیم» نامیدهاند.[31]
به همین ترتیب هرودوت که در دوران هخامنشی و در زمانهی نویسا شدن سریع قلمرو یونانی زبان میزیسته، وامگیری یونانیان از خط فنیقی را در تواریخ خود ثبت کرده و آموزانندهی خط به یونانیان را پهلوانی فنیقی به اسم «قَدما» (قدیمی، به یونانی: کادموس) دانسته است.[32] اشارههای مشابهی را دربارهی خط اتروسکی هم داریم که خط لاتین ادامهی آن محسوب میشود.
خط فنیقی برای بیش از هزار سال رواجی گسترده داشت و نیای همهی خطهای اروپایی و بخشی از خطهای ایران زمین محسوب میشود. مهمترین مهاجرنشین فنیقیها در آفریقا که دولت کارتاژ بود، بعد از فروپاشی دولت هخامنشی در قرن ۳۱ تاریخی (ق ۳ پ.م) نسخهای محلی از این خط پدید آورد که حروفی خمیدهتر و خطی شکسته و ساده شده داشت. در این خط تمایلی برای بازنمایی واکبرهای بلند در پایان کلمات دیده میشد، و اغلب آن را با الف یا عین نمایش میدادند.
بعدتر که کارتاژ و روم وارد جنگ شدند و این شهر با شکوه در سال ۳۲۳۱ (۱۴۹ پ.م) به دست رومیان ویران گشت، شکلی دیگر از همین خط شکسته رواج یافت که نوکارتاژی نامیده میشود، و واکبرها را هم نمایش میداد.[33] در این خط نخست واو ( ) و یاء ( :یُد به فنیقی) برای نمایش واکبرهای «او» و «ای» به کار گرفته میشدند و الف ( ) دو واکبر «اِ» و «اُ» و عین ( ) واکبر «اَ» را نمایش میدادند. در برخی متنها هم برای نمایش «اَ» از حِت ( ) یا هِه ( ) بهره میگرفتند.
این شیوه از بازنمایی واکبرها در ابتدا برای نوشتن نامهای بیگانه کاربرد داشت و کم کم به سایر کلمات هم تعمیم یافت. الگوی رایجتری که در زبان یونانی و لاتین رسوخ کرده بود و بر مبنای آن الف «اَ» و هِه «اِ» را نشان میداد نیز در خط نوکارتاژی گهگاه استفاده میشد.[34] در این دوران گاه از الفبای یونانی و لاتین هم برای نوشتن زبان فنیقی-کارتاژی استفاده میشد.
نویسهی فنیقی از نظر شاخهزایی بارورترین خط تکامل یافته در فرهنگهای انسانی است و با فاصلهای زیاد پیشتر از دومین خط در این فهرست جای میگیرد، که خط میخی اکدی است. در ایران زمین خط آرامی و سامری و مسندی از این خط زاده شدهاند. مهمترین خط برخاسته از این نویسه آرامی است که نیای همهی نویسههای بعدی قلمرو تمدن ایرانی و بسیاری از خطهای تمدنهای همسایه محسوب میشود. سریانی و براهمی و عبری و حبشی نمونهای از خطهایی هستند که نیز در مرحلهی بعد از آرامی سرچشمه گرفتهاند. کل خطهای حوزهی تمدن اروپایی نیز از فنیقی مشتق شدهاند که عبارتند از یونانی و لاتین و کریلیک و فنیقی اسپانیایی.
در یکی دو دههی گذشته گرایشی پدید آمده تا نمونههای خط فنیقی یافته شده در فلسطین را «اسرائیلی» یا «یهودی» بدانند و آن را با اسم خط «عبری دیرینه»[35] نامگذاری کنند و قدمتش را تا قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م) عقب ببرند.[36] چنان که طی مرور دادههای تاریخی دیدیم، این گرایشی غیرعلمی است و اعتباری ندارد. دین یهود تازه در دوران هخامنشی به صورت آیینی مستقل و مرزبندی شده درآمد و دست بالا یکی دو قرن پیش از آن نخستین متون مربوط بدان نوشته شد.
ردهبندی الفباهای باستانی سامی، دو ستون «اسرائیلی متقدم و متأخر» ساختگی است و همان خط فنیقی قدیم و آرامی جدید را نشان میدهد.
زبان عبری و کنعانی هم تا اواخر دوران هخامنشی در واقع یک زبان بود و بعدتر با منسوخ شدن زبان کنعانی قدیم بود که عبری از مقام گویشی محلی درآمد و به صورت زبانی مستقل اعتبار یافت. گذشته از اینها نمونههای یافت شده از نوشتار در فلسطین و اسرائیل عصر پیشاهخامنشی بسیار کمشمار هستند. اعدادی بزرگ مثل دو هزار سند یا ۹۰۰ متنی که به بایگانی متون عبری دیرینه تا پیش از سال ۳۱۸۰ (۲۰۰ پ.م) منسوب میشوند، به جز چند استثنا جملگی به یک کلمه یا حتا حرفی تک محدود میشوند.[37]
سنگ نبشتهی تل زیت، فلسطین، قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م)
نمونهای از این متون که «قدیمیترین نمونهی خط عبری» پنداشته شده، سنگ نبشتهایست در تل زَیْت در پنجاه کیلومتری اورشلیم کشف شده و زنجیرهی حروف فنیقی را به ترتیب ابجد ثبت کرده است. در سطر بالایی این نبشته از الف تا صاد را داریم و چهار حرف باقیمانده در زیر آن نوشته شده است. این متن از نظر تحول ترتیب ابجد بسیار مهم است، اما آشکارا نویسهای فنیقی است و معلوم نیست چرا به خط یا زبان عبری مربوطش ساختهاند. بماند که برخی آن را نشانهی نویسا بودن «پادشاهی یهودیه» دانستهاند یا نویسهاش را عبری پنداشتهاند[38] که آشکارا جعل تاریخ است. چون با دقتی بالا میدانیم که پایتخت ادعا شده برای این پادشاهی، یعنی اورشلیم، در تاریخ مورد نظرمان روستایی بسیار کوچک بوده است.
سند دیگری که درجهی مداخلهی تخیلات شرقشناسانه در فهم اسناد تاریخی را نشان میدهد، نبشتهای تدفینی است که به «کتیبهی شِبا» شهرت یافته است. اصل کتیبه متنی است به زبان و خط فنیقی که بر سنگ آهک کنده شده و چنین است:
آوانگاری: «زات [قبورت… ]یهو آشر عل هَهبیت. ای[ن په] کسپ و[ذ]هب عم [عصموتیو وعصموت] امته. ارور ها[دم] آشر یپ[تح] ات زات».
یعنی: «این است [مقبرهی] … -یاه، کارگزار کاخ. اینجا [هیچ] نقره و [ط]لایی نیست، [فقط استخوانهای اوست و استخوانهای] کنیزش/ زنش به همراهش. نفرین بر کسی که این [مقبره] را بگش[اید]».
چنان که میبینیم این متن که ساده و به نسبت فقیرانه هم هست، به کارگزار امیری در خانهای (هَهبیت) تعلق داشته و این احتمالا کاخی یا قلعهای بوده است. متن تصریح میکند که او بدون زر و سیم و همراه کنیزش دفن شده است،[39] و از نامش هم در این حد میدانیم که بخش دومش «یهوه» (یاه) بوده و بنابراین فردی عبرانی بوده است.
شگفتانگیز است که مورخان اروپایی از متنی به این کوتاهی که بخش عمدهاش هم بازسازی شده، چطور به این نتیجه رسیدهاند که این مقبره به شخصیتی توراتی به اسم شِبْنا تعلق دارد که کارگزار پادشاه یهودیه حزقیال بوده و از سوی او برای مذاکره با سردار آشوری مهاجم گسیل شده است.[40] بر اساس این جهش بلند معرفتی از نبشتهی گور به متن تورات، مورخان زمان این کتیبه را قرن ۲۷ تاریخی (ق ۷ پ.م) دانستهاند. چون دوران حزقیال شاه بین ۲۶۶۵ تا ۲۶۹۳ تاریخی (۷۱۵-۶۸۷ پ.م) بوده است.
در متن تورات به روشنی گفته شده که این شبنا مقامی بلندپایه بوده و مقبرهای باشکوه برای خود ساخته بود. یعنی نص صریح تورات و نبشتهی مورد نظرمان نشان میدهد که این گور سادهی فاقد زر و سیم، ربطی به آن شبنا ندارد، که احتمالا اصولا شخصیتی داستانی بوده است. در متن اصولا هیچ چیزی جز بخش دوم نام فرد دفن شده نشان نمیدهد که ارتباطی با قوم یهود در کار باشد. زبان کنعانی و خط فنیقی است و نام یهوه هم به یکی از خدایان آسمان کنعان تعلق داشته که جدای از سنت یکتاپرستانهی یهودیان در کنار ایزدان دیگر نیز پرستیده میشده است.
علاوه بر این چنان که در کتیبهی تابوت مصری شاهان صور دیدیم، عبارت «اینجا سیم و زری نیست و فقط استخوانها دفن شدهاند» تعبیری است که برای نخستین بار در متون دوران هخامنشی همچون کلیشهای تکرار شونده در آثار تدفینی به کار گرفته میشود. یعنی در اینجا تا جایی که از شواهد برمیآید با متنی فنیقی سر و کار داریم که احتمالا گورنبشتهی مردی عبرانی و کنیزش بوده است، و تاریخ آن هم مشخص نیست، هرچند بر اساس این کلیشه شاید به دوران هخامنشی مربوط باشد. باقی داستان یعنی منسوب شدنش به شبنای توراتی و تاریخگذاری بر این مبنا و عبرانی دانستن متن یکسره از تخیل مورخانی برآمده است که بیش از حد مشتاقِ یافتن شواهدی برای تایید کتاب مقدسشان بودهاند.
تیلهنوشت خربه قیافا، قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م)
نقش مُهر با نویسهی فنیقی
مهرهای سنگی از یک زن (بالایی) و مرد (پایینی) تاجر، اورشلیم، حدود سال ۲۹۰۰ (۵۰۰ پ.م)
دادهی جالب توجه دیگری که در این مورد در دست داریم مُهرهایی سنگی است که در اورشلیم عصر داریوش بزرگ کشف شده است. در این هنگام و در دوران زمامداری کوروش تا داریوش اورشلیم گسترشی چشمگیر پیدا کرد و احتمالا برای نخستین بار در این دوران به شهر بدل شده است. مهرهای مورد نظرمان حدود سال ۲۹۰۰ (۵۰۰ پ.م) ساخته شده و بر آن نام بازرگانانی با خط فنیقی حک شده، که یکیشان زنی است به اسم اِلیهانا بَت گائِل و دیگری مردی به نام سَعاریَهو بن شابِنیَهو.
مهر سنگی، اورشلیم، حدود سال ۲۹۰۰ (۵۰۰ پ.م)
صاحبان هردوی این مهر با توجه به اشاره به یهوه (یَهو)، یهودی بودهاند. اما نویسهی به کار گرفته شده بر همهی این مهرها فنیقی است و روشن است که در این دوران الفبای رایج در میان عبرانیان همان خط فنیقی بوده است. نمونهی آغازین چنین متونی را در تیلهنوشتهی خربه قیافا میبینیم که به اوایل قرن ۲۴ (ق ۱۰ پ.م) تعلق دارد و زبانی را ثبت کرده که با توجه به استفاده از کلماتی مثل «عبد» (کار کرد) و «عشه» (انجام داد) و «اَلْمَناهْ» (بیوهزن) احتمالا گویش عبرانی اولیه بوده است. هرچند در این دوران هنوز عبری و موآبی و فنیقی زبانهایی جدا نبوده و همگی گویشهایی تمایز نایافته از کنعانی محسوب میشدهاند.[41] به هر حال این متن نیز با نویسهی فنیقی نوشته شده است.
بنابراین برکشیدن شاخهای محلی از خط و زبان فنیقی در قلمروی که چندان نویسا هم نبوده، و برچسب زدنش با عنوان دین یا قومی که قرنها بعد پدید آمده کاری نادرست و بیپایه است. گذشته از این باید توجه داشت که خط عبری در پایان عصر هخامنشی از تحول خط آرامی پدید آمده و نه این خط مورد نظر، که در اصل شکلی محلی از فنیقی بوده است.
شاخهزایی نشانههای الفبایی فنیقی در نویسههای دیگر
نویسهی فنیقی اسپانیایی بر ستون سنگی جنوب غربی فونتِهوِلْها
متنهای مشابه دیگری از همین حدود زمانی در دست داریم که بیشک ارتباطی با عبرانیان نداشته، و به همین ترتیب با خط فنیقی برای ثبت زبانهای سامی شمال غربی رایج در فلسطین به کار گرفته شده است. به عنوان مثال ستون یادبود مِشا شاه موآب که در سال ۲۵۴۰ (۸۴۰ پ.م) نویسانده شده، به گویش موآبی از زبان کنعانی تعلق دارد، ولی با خط فنیقی نوشته شده است. ستون یادبود تل دان که در حدود سال ۲۵۷۰ (۸۱۰ پ.م) نوشته شده نیز چنین است. این متن به زبان آرامی کهن است و به زمانی تعلق دارد که شاه دمشق قلمرو دان را زیر نفوذ خود داشت. به همان ترتیبی که نامیدن خط مشترک همهی این متون -یعنی فنیقی- به موآبی دیرینه یا سامری دیرینه نادرست است، آن را عبری دیرینه نیز نمیتوان نامید.
سکههای سیمون بار کوخبا، یهودیه، سال ۳۵۱۲ تا ۳۵۱۵ (۱۳۲-۱۳۵م.)
عبرانیان تا دیرزمانی همچنان از خط فنیقی برای نوشتن زبان خود بهره میبردند و این را به ويژه در سکههایی میتوان دید که در زمان شورش بار کوخبا ضرب کردند. شیمون بار کوخبا یک سردار دلیر یهودی بود که پس از اشغال فلسطین و یهودیه به دست رومیان و ویرانگریهای مهیبشان در فاصلهی سالهای ۳۵۱۲ تا ۳۵۱۵ (۱۳۲-۱۳۵م.) شورشی پردامنه به راه انداخت و رومیان را از این قلمرو بیرون راند. بر سکههایی که او ضرب کرده همچنان با خط فنیقی نامش را نوشتهاند: «آزادی برای اورشلیم»
و پشتشان نام «شیمون» حک شده است. بنابراین تا قرون ۳۶ (ق ۲ م.) همچنان خط رسمیای که بین یهودیان اعتبار سیاسی داشته، همان فنیقی بوده است.
مقایسهی خطوط سامی کهن: چنان که نمایان است، شکل حروف فنیقی صرفا تقلیدی از نشانههای ریختی خط سینایی-کنعانی نیست، بلکه در بسیاری از نشانهها شکلی غیرمیخی شده از خط اوگاریتی است که خود از اکدی مشتق شده است.
الواحی سنگی با خط فنیقی، قرن ۲۶ تاریخی (ق ۸ پ.م)
مطالعهی سکهها با نویسهی فنیقی، از یادداشتهای ژان ژاک بارتلمی، میانهی قرن ۵۲ (ق ۱۸ م.)
- Hoffman, 2004: 23. ↑
- Cross, 1980: 1–20. ↑
- سفر داوران، باب ۵، آیهی ۶. ↑
- Markoe, 1990: 13 –26. ↑
- Leclant, 1968: 11. ↑
- Torrey, 1925: 269–279. ↑
- Gzella, 2015: 58-59. ↑
- Gzella, 2015: 74. ↑
- کتاب اول پادشاهان، باب ۹، آیات ۱۵-۱۶. ↑
- Tappy et al., 2006: 41. ↑
- Ehrlich, 1996: 192–193. ↑
- Meyers and Meyers, 1999, Vol. 1: 113. ↑
- Milik, 1961: 97. ↑
- Pardee, 2013: 43. ↑
- Naveh, 1982: 76; Lemaire, 2000: 1.247; Sass, 2005: 84. ↑
- Altman, 2007: 35–88. ↑
- کتاب دوم پادشاهان، باب ۲۰، آیه ۲۰. ↑
- کتاب دوم ایام، باب ۳۲، آیات ۳ و ۴. ↑
- کتاب ارمیا، باب ۲۶، آیات ۲۰-۲۴. ↑
- سفر اعداد، باب ۶، آیات ۲۴-۲۶. ↑
- Barkay et al., 2003: 162–171. ↑
- Barkay et al., 2004: 41–71. ↑
- Johannes Renz ↑
- Wolfgang Rollig ↑
- Smoak, 2010: 427–428. ↑
- کتاب دانیال، باب ۹، آیه ۴. ↑
- کتاب نحمیا، باب ۱، آیه ۵. ↑
- سفر تثنیه، باب ۵، آیه ۱۰ و باب ۷، آیه ۹. ↑
- Sznycer, 1975: 191–208. ↑
- Sznycer, 1975: 191–208. ↑
- The Mishnah, 1933: 784. ↑
- Herodotus, V, 58. ↑
- Benz, 1982: 12-14. ↑
- Segert, 1997. ↑
- Paleo-Hebrew script הכתב העברי הקדום/ ↑
- Hoffman, 2004: 23. ↑
- Millard, 1993: 216–219. ↑
- Tappy, 2000: 7–36. ↑
- Hays, 2010. ↑
- کتاب اشعیا، باب ۲۲، آیات ۱۵-۱۶. ↑
-
Millard, 2011: 1–14. ↑
ادامه مطلب: گفتار دوم: خط آرامی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب