پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار دوم: خط قبطی

گفتار دوم: خط قبطی

قلمرو: مصر

زبان: مصری

دوره‌‌ی رواج: ۳۳۰۰- ۵۴۰۰ تاریخی(۱۰۰ پ.م- ۲۰۲۰ م.)

دولت‌‌ پشتیبان: سلسله بطلمیوسی/ روم

از حدود سال ۳۳۰۰ (۱۰۰ پ.م) خط مردمی در مصر به تدریج منسوخ شد و خط یونانی جای آن را گرفت، و این پس از سه قرن مقاومت فرهنگ مصری در برابر زبان و خط یونانی بود که پس از استیلای مقدونیان بر سرزمین‌‌شان همواره خط و زبان دیوانی بود و در دوران حاکمیت رومی‌‌ها هم چنین باقی ماند و زبان مصری باستان را به کلی از دایره‌‌ی استفاده‌‌ی سیاسی و رسمی بیرون راند. در میانه‌‌ی قرن سی و هفتم تاریخی (ق ۳ م.) انجیل به زبان قبطی ترجمه شد و با خط یونانی قبطی نگارش یافت و به این ترتیب نوشتن زبان قبطی ساهیدی ‌‌که رایج‌‌ترین بازمانده‌‌ی مصری باستان بود، با الفبای یونانی تثبیت شد.

در خط نوپای قبطی هفت حرف به الفبای یونانی افزوده شد تا آواهای غایب در زبان یونانی را بازنمایی کند. اینها همخوان‌‌های «ش»، «ف»، «خ»، «ح»، «دْژ»، «کْع»،‌‌ و «ط» را رمزگذاری می‌‌کردند و نشانه‌‌شان از دموتیک گرفته شده است. از این رو به خط آرامی و سریانی و پارسی بعدی شباهت دارد. تلفظ همخوان‌‌های «ز» و «ک» و «خ» و «ت» و «ه» در زبان مصری باستان و قبطی دو شکل داشته که برای یکی‌‌اش در یونانی نشانه‌‌ای موجود بوده و برای دیگری نمادهای دموتیک را به کار می‌‌گرفته‌‌اند، و «ش» و «ژ» هم که در یونانی وجود ندارد. در خط قبطی تکرار یک واکه برابر است با نمایش همزه که آن هم در زبان یونانی وجود ندارد. یعنی مثلا به معنای «بد، پلید» به صورت «بوئْون» خوانده می‌‌شده است.

به این شکل پس از انقراض خطهای کهن، زبان مصری نو که حالا قبطی نامیده می‌‌شد، با بیست و چهار حرف یونانی و هشت یا شش نشانه‌‌ی افزوده نوشته شد و این خط مصری قبطی را پدید آورد که هنوز در کلیسای قبطی کاربرد خود را حفظ کرده است. نخستین ثبت از خط قبطی به قرن سی و پنجم (قرن اول میلادی) باز می‌‌گردد و به طلسم‌‌هایی مربوط می‌‌شود که احتمالا یونانی‌‌ زبان‌‌های مقیم مصر با تقلید از آیین‌‌های بومی و زبان کهن مصری پدید می‌‌آورده‌‌اند.

گسترش خط قبطی یکسره با دین مسیحیت پیوند خورده است. تا پایان قرن بیست و ششم (ق ۲ م.) مسیحیان مصری همگی یونانی‌‌تبار و شهرنشین بودند و تازه در قرن بیست و هفتم (ق ۳ م.) بود که مردم روستایی بومی مصر نیز به این تازه گرویدند. در همین هنگام بود که خط هیراتیک و هیروگلیف به تدریج منقرض شد. مسیحی شدن مصریان بنابراین با نوعی فرایند فراموشی پردامنه همراه بود. روستاییان مصری که مسیحی می‌‌شدند نه یونانی می‌‌دانستند و نه خطهای کهن خودشان را می‌‌توانستند بخوانند. بنابراین همزمان با دست کشیدن از باورهای قدیمی و درپیوستن به کیش تازه، زبان خود را نیز با الفبای اربابان یونانی و رومی‌‌شان نوشتند.

این به معنای چرخه‌‌ی بازخوردی مثبتی بود که بند ناف‌‌شان را با میراث فرهنگی گذشته‌‌شان بیش از پیش قطع می‌‌کرد. به این ترتیب پس از یکی دو نسل بدنه‌‌ی جمعیت مصر هم به دین رومیان در آمدند و هم توانایی ارتباط برقرار کردن با سنت‌‌های کهن خویش را از دست دادند. پس از آن مصریان در میان ویرانه‌‌های باشکوه تمدنی نویسا زندگی می‌‌کردند که خاطره‌‌اش و متونش برایشان ناخوانا شده بود. شگفت آن که دقیقا همتای این تجربه را مردم آناتولی و قفقاز و آسیای میانه طی صد سال گذشته تجربه کرده‌‌اند، و این نتیجه‌‌ی سرکوب خط و زبان پارسی توسط نیروهای استعماری اروپایی بوده، که دقیقا به همان ترتیب فراموشی پردامنه و سستی و تباهی فرهنگی عمیقی را در پی داشته است و بخش‌‌هایی مهم از پیوند این مردم با گذشته‌‌ی تاریخی‌‌شان و بافت تمدنی ایرانی‌‌شان را مخدوش کرده است.

مصریان تا قرن چهل و پنجم (ق ۱۱ م.) همچنان از زبان قبطی استفاده می‌‌کردند و خطشان نیز سرزنده بود. بعد از آن کم کم این خط بین مردم با عربی جایگزین شد، هرچند سخن گفتن بدان تا قرن چهل و یکم (ق ۱۷م.) همچنان در برخی جاها رواج داشت.

الفبای قبطی

 

 

ادامه مطلب: گفتار سوم: خط کوشی

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب