گفتار پنجم: خط تیفیناق
قلمرو: حاشیهی جنوبیمدیترانه (مراکش و لیبی)
زبان: امازیغ (خانوادهی آفرو-آسیایی)
دورهی رواج: ۳۰۰۰- ۳۷۰۰ تاریخی(۴۰۰ پ.م- ۳۰۰م.)
دولت پشتیبان: پادشاهی نومیدیه
مردمی که امروز بربر خوانده میشوند، بومیان کهن منطقهی آفریقای شمالی هستند و کل پهنه شمالی صحرای آفریقا از لیبی تا الجزایر قلمروشان بوده است. زبان این مردم که به همین ترتیب «بربر» خوانده میشود، شاخهای از زبانهای آفرو-آسیایی است و این نشان میدهد که خویشاوند دیرینهی مصریان باستان و با واسطهی ایشان مربوط با سامیهای قلمرو ایران زمین بودهاند.
نام بربر برای این مردم البته درست نیست و عبارتی است از یونانیها ایشان را بدان مینامیدهاند. پریپِلوس اریترهای در قرن ۳۵ (ق ۱ .م) برای نخستین بار این عبارت را به کار گرفت، اما رواجش به بعد از ظهور اسلام و قرون ۴۲-۴۳ (ق ۸-۹م.) مربوط میشود. این مردم در دنیای قدیم اسم یکپارچهای نداشتهاند و شبکهای از اقوام را تشکیل میدادند که در اسناد تاریخی نام کهنترینشان به صورت مِشوِش ثبت شده و از اقوامی بودند که در دوران فروپاشی عصر برنز به مصر حمله بردند. احتمالا ساکنان واحهی سیوه در غرب مصر که بربر هستند بازماندگان همین مردم باشند. دست کم بخشی از این مردم از دوران هخامنشی خود را «مازی/ ماسیل» ( : مازیک قبطی، مازوئِس و : ماخوئِس یونانی، massylii/ masaesyli لاتین) مینامیدند که شاید از همان «مشوش» مشتق شده باشد و همان است که امروز امازیغ نامیده میشود و نسبت به بربر نام دقیقتری برای این قوم است.
نویسا شدن این قلمرو نیز در دوران هخامنشی آغاز میشود و ورود خط به این منطقه را نیز باید بخشی از انقلاب هخامنشی در نظر گرفت. بخشهای شمال غربی مصر در دولت هخامنشی استانی را برمیساخته به اسم «پوتایَه» که در دوران کمبوجیه و همزمان با فتح مصر تاسیس شده است. چون داریوش بزرگ در کتیبهی بیستون نامش را آورده است. این منطقه بعد از فروپاشی دولت هخامنشی در فاصلهی سالهای ۳۱۷۸ تا ۳۳۴۰ (۲۰۲-۴۰ پ.م ) پادشاهی مستقلی پدید آورد که نومیدیه[1] نامیده میشد. تا آن که بعد از آن رومیان شمال آفریقا را در اختیار گرفتند و این منطقه را نیز فتح کردند و استانی به همین نام آنجا تاسیس کردند.
رومیان مانند مقدونیان سیاست فرهنگی سرکوبگرانهای داشتند و بر خلاف پارسیان گسترندهی نویسایی و تشویق کنندهی فرهنگ و زبانهای بومی قلمروشان نبودند. به همین خاطر در دوران طولانی حاکمیت رومیان زبانهای امازیغ به ندرت نوشته میشد و متون دیوانی و دینی را فقط به لاتین ثبت میکردند. بعدتر که مسلمانان این منطقه را فتح کردند، اهالی این منطقه مسلمان شدند و خط و زبان عربی را به عنوان رسانهی رسمیشان برگزیدند. این بدان معناست که زبانهای مشهور به بربر در سراسر تاریخشان هرگز به شکلی پیوسته و قاعدهمند نوشته نشده و میراثی کتبی پدید نیاورده است.
دربارهی زمان پیدایش قدیمیترین متون نوشتاری به زبانهای امازیغ (بربر) چندین نگرش وجود دارد. برخی آن را تا قرن ۲۸ (ق ۶ پ.م) عقب میبرند و مهاجران فنیقی را حاملان نویسایی در این منطقه میدانند. برخی دیگر زمانی جدیدتر یعنی قرون ۳۱ و ۳۲ (ق ۲-۳ پ.م) را مبنا میگیرند،[2] و انگار این زمانگذاریها عمدا طوری انجام شده که محتملترین دوران در میانهاش محل توجه نباشد. این دوره که به احتمال زیاد نویسا شدن زبانهای امازیع طی آن انجام شده، بین این دو حد خیلی زود و خیلی دیر قرار میگیرد، که با عصر هخامنشی مصادف است و انگار اشاره بدان در متون تاریخ خط نوعی تابو محسوب میشود. کافیست به الگوی زایش خط در عصر هخامنشی و تاریخ نویسا شدن زبانها در دوران هخامنشی بنگریم تا دریابیم که استان لیبی هخامنشی -که کهنترین نمونههای خط را هم دارد- قاعدتا در زمانی که به دولت جهانی و بسیار نویسای هخامنشی پیوسته، خط را وامگیری کرده است.
بدنهی متونی که در این منطقه نوشته شدهاند به زمانی دیرآیندتر تعلق دارند و ۱۱۰۰ نبشته را در بر میگیرند که اغلبشان در غرب تونس و الجزایر یافت شدهاند. اغلب این متون کتیبههای آرامگاهی هستند و بنابراین متونی کوتاه با کلمات تکراری هستند که اطلاعات زیادی دربارهی زبان پشتیبانشان به دست نمیدهد. متون دیوانی و کتیبههای صخرهای بزرگ با این خط نوشته نمیشدهاند. خط مرجع در این مورد هم فنیقی بوده، اما نسخهی کارتاژی آن سرمشق اصلی بوده است.
سه کتیبهی دوزبانهی امازیغ-کارتاژی هم کشف شده که در رمزگشایی از این خط بسیار اثرگذار بوده است. دو تا از این متون که پیشتاز هم هستند، از دوگا در غرب تونس کشف شدهاند و به دوران پادشاهی نومیدیه باز میگردند. یکی از آنها گورنوشتهایست که یکی از کهنترین متون خوانده شده به خط امازیغ است، و دیگری متنی است مربوط به سال ۳۳۴۱ (۱۳۹ پ.م) و دوران زمامداری میکیپسا شاه نومیدیه.[3] این خط تا قرن ۳۷ (ق ۳م.) دوام آورده و متون دوزبانهای با لاتین هم از آن به جا مانده است. نوادهی این خط که تیفیناق ( ) نامیده میشود هنوز هم در این منطقه رواج دارد.
دو نکتهی مهم دربارهی خط امازیغ وجود دارد. یکی آن که زبان پشتیبان این خط ناشناخته باقی مانده و این را دربارهاش میدانیم که هیچ یک از زبانهای امروزین «بربر» خویشاوند آن نیستند. به همین خاطر به کار گرفتن نام خط بربر برایش نادرست است و خط امازیغ هم تنها در حدی مصداق دارد که به خویشاوندی ریختیاش با خطهای جدید این منطقه تاکید میکند. دومین نکته آن که این خط انگار طیفی از زبانها یا گویشها را ثبت میکرده است، و دست کم دو شاخهی متفاوت شرقی و غربی در آن را میتوان از هم متمایز ساخت.
زبان و خط موسوم به بربر یا امازیغ تا گسترهی جغرافیایی وسیعی انتشار یافت. گوانچِه که زبان بومیان جزیرهی قناری بوده و بعد از ورود اروپاییان منقرض شده، شاخهای از این خانوادهی زبانی بوده و کتیبههایی در این جزیره تولید کرده که به همین نویسه مربوط میشوند. جالب آن که بر برخی از سکههای سلت-ایبری در اسپانیا نامها با الفبای امازیغ حک شده است و این نشان میدهد نویسهی مورد نظرمان گسترشی شمالی به اندرون ایبریا هم داشته است.[4]
خط امازیغ ۲۴ حرف داشته که ارزش آوایی ۲۲تایشان شناخته شده است. این خط از پایین به بالا نوشته میشده و این استثنایی غیرعادی در میان نویسههای دیگر است که تقریبا همیشه در حالت عمودی از بالا به پایین نوشته میشوند. این الفبا رواج چندانی نیافت و از قرن ۴۶ (ق ۶خ/ ق ۱۲ م.) زبانهای بربر با خط پارسی-عربی نوشته شدند و کمی بعدتر قرآن هم با همین نویسه به این زبانهای ترجمه شد.
با این حال خط قدیمی امازیغ در این منطقه باقی ماند و دژ استوار آن مردم طوارق بودند که از این خط برای مواردی بازیگوشانه مثل نوشتن نامهی عاشقانه یا طلسم و تزئینات معمارانه استفاده میکردند. قدیمیترین نمونه از کاربرد این نویسه در زمینهی زبان طوارق به آرامگاه تین حِنان ملکهی قلمرو هوگَّر تعلق دارد که در واحهی آبالِسّا در الجزایر ساخته شده و قدمتش به قرن ۳۹ (ق ۵م.) باز میگردد. بر یکی از دیوارهای این آرامگاه یکی از کهنترین نمونههای خط تیفیناق را میتوان دید.[5](تصویر زیر)
این خط در دوران اسلامی تیفیناق نامیده میشد و نکتهی جالبش آن است که زنان هم آن را میآموختند، بر خلاف خط عربی که تنها مردان بر آن مسلط میشدند. این ارتباط با زنان در نام این خط هم دیده میشود چون «تیفیناق» از دو بخش «تی-» (پیشوند جمع برای اسم مؤنث) و «فیناق» تشکیل شده که بخش دومش همان کلمهی «فنیقیه» است.
برخی نویسندگان نوشتهاند که این بخش دوم از punt لاتین یا «پیناکس» یونانی گرفته شده که اسم قلمرو کارتاژ بوده است. اما به کار گیرندگان این کلمه بومی این منطقه بودهاند و نه رومی، و نوادگان همان فنیقیهای مهاجر که کارتاژ را بنا کردند هم در میانشان بودهاند. یعنی روشن است که بخش دوم از «فنیقیه» در زبانهای سامی گرفته شده و ربطی به برابرنهاد لاتین یا یونانیاش ندارد. روی هم رفته «تیفیناق» را میشود به «خط زنان فنیقی» ترجمه کرد، و این نشان میدهد که احتمالا زنان طوارق حفظ کنندهی این نویسه بودهاند.[6]
خط تیفیناق طی قرن گذشته مورد توجه جریانهای سیاسی قومگرایی بود که بر فرهنگ امازیغ و اتحاد بربرها تاکید داشتند. حتا موجهایی برای استفادهی عمومی از این خط هم پدید آمد، که به سرانجامی نرسید. به خاطر پیوندهای این خط با سیاست بود که معمر قذافی استفاده از آن را در لیبی ممنوع کرده بود و در مراکش هم نوشتن بدان در دههی ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ (۱۹۸۰-۱۹۹۰م.) مجازات زندان در پی داشت.
خط تیفیناق چهل حرف دارد و بدون نقطهگذاری و فاصلهگذاری بین کلمات یکسره پشت سر هم نوشته میشود. با این حال نشانهای هست که علامت مؤنث (ت) را به کلمات بعدیاش متصل میکند و یک نقطه آمدن واکبری -اغلب «آ»- را در پایان کلمه را نشان میدهد. بنابراین به کمک این علایم میشود تا حدودی اول و آخر برخی واژگان را در جمله پیدا کرد.
در این خط ابداعهایی موضعی هم انجام شده تا خواندناش سادهتر شود. مثلا حرف «ل» به صورت دو خط عمودی (||) و حرف «ن» همچون یک خط عمودی (|) بازنموده میشود. به همین خاطر ممکن است «نن» با «ل» اشتباه گرفته شود و ترکیبهایی مثل «نل» و «لن» ابهام ایجاد کند. در این موارد که این دو واج به هم برخورد میکنند، دومی را با خطی کج مینویسند -نل: |//، لن: ||/، – و برای نوشتن «لل» هم «ل» دومی را با دو خط کج نشان میدهند (||//).
شکل نوسازی شدهی خط تیفانیق بر اساس استاندهی سازمان فرهنگ امازیغ در مراکش
- Numidia ↑
- Daniels and Bright, 1996: 113. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 113. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 115. ↑
- Briggs, 1957: 20–23. ↑
- Daniels and Bright, 1996: 115. ↑
ادامه مطلب: بخش پنجم: خطهای قلمرو تمدن چین – گفتار نخست: خط تبتی
رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب