پنجشنبه , آذر 22 1403

گفتار دوم: نویسا شدنِ هند 

گفتار دوم: نویسا شدنِ هند

برای فهم پویایی دین بودایی و سیر تحول متون مقدس آن، گذشته از زبان، به تصویری دقیق از خطهای کهن هندی نیز نیاز داریم. قدیمی‌ترین نمونه از نویسایی در شبه‌قاره‌ی هند، به کتیبه‌های آشوکا مربوط می‌شود که به خط براهمی و خروشتی نوشته شده است. برخی از مورخان هندی این خطها را درون‌زاد دانسته‌اند و ادعا کرده‌اند که این خطها اصولا در هند تکامل یافته‌اند. مرجع اصلی این ادعا، تمدن باستانی دره‌ی سند و علایم بازمانده بر مهرهای هاراپا و موهنجودارو است. برخی از نویسندگان هندی که می‌کوشند سابقه‌ی تمدن‌ هندی را با آثار دره‌ی سند همسان بینگارند، اعتقاد دارند که همین خط به تدریج تکامل یافته و به خط براهمی تبدیل شده است. این در حالی است که 1900 سال بین انقراض تمدن دره‌ی سند و ظهور خط براهمی فاصله است و در این فاصله هیچ نشانی از نویسایی در هند یافت نشده و ادبیات ودایی نیز آشکارا به فرهنگی پیشانویسا تعلق دارند.[1]

نویسنده‌ای به نام رائو که به خاطر کاوش‌هایش در شهرباستانی لوتال شهرت دارد، در کتابش نوشته که خط رایج در دره‌ی سند شباهتی به فنیقی دارد، و این نتیجه‌ی غریب و آشکارا نادرست را طرح کرده که فنیقی‌ها خط خود را از تمدن دره‌ی سند گرفته بوده‌اند. او همچنین به خطا زبان رایج در تمدن دره‌ی سند را سانسکریت دانسته،[2] و کوشیده متنهای اندکِ بازمانده از این تمدن را به زبانی شبیه به سانسکریت بخواند. در حالی که بومیان برسازنده‌ی این تمدن اصولا آریایی‌ نبوده‌اند و زبانشان هم نمی‌توانسته سانسکریت بوده باشد. تحلیل خط سندی هم نشان می‌دهد که به احتمال زیاد زبان سندی ماهیتی انباشتی داشته[3] و بنابراین نوعی زبان دراویدی بوده و ربطی به زبانهای آریایی نداشته‌ است.[4] موفق‌ترین خوانش‌ها از این خط هم آن را به عنوان نوعی زبان پیشادراویدی در نظر می‌گیرد.[5] هرچند هنوز توافقی در مورد صحت این خوانش‌ها وجود ندارد.

خط موسوم به سندی، که بر مهرهای یافت شده در تمدن دره‌ی سند پیدا شده، رشته‌هایی کوتاه از نمادها را بر می‌سازد که بر روی مهرها حک می‌شده‌اند و بسیار کوتاه هستند. طولانی‌ترین‌شان هفده نماد را در بر می‌گیرد و به طور میانگین‌ بیشترشان تنها پنج نمادِ پیاپی را بر خود دارند. شمار کل علایم این خط بسیار زیاد است و به 400-600 نشانه بالغ می‌شود.[6] از این رو به احتمال بسیار زیاد این خط نوعی اندیشه‌نگار شبیه به خط سومری بوده است. توضیح آن که شمار نمادها در خطهای دارای نمادهای سیلابی بین 50-100، و شمار علایم خطهای الفبایی کمتر از 50 تاست. در مقابل خطهای اندیشه‌نگار شمار زیادی از علایم را در بر می‌گیرند و ممکن است نشانه‌هایشان به چند صدتا بالغ شود. هرچند برخی از نویسندگان خط سندی را اندیشه‌نگاری در حال گذار به خط سیلابی دانسته‌اند،[7] اما به نظرم شواهد در این مورد کافی نیست و خط سندی نمونه‌ی مشخصی از خط اندیشه‌نگار است، و توافق عمومی متخصصان نیز همین است.

ایراوَتَم مَهادِوان در مجموعه‌ای که از این مهرها منتشر کرده، 3700 نمونه را آورده که همگی در این اندازه و تنوع نشانگانی می‌گنجند. او این خط را شکلی الفبایی دانسته و گفته که آن را از راست به چپ می‌نوشته‌اند. او در این برداشت از کانینگهام[8] پیروی می‌کند که در سال 1877 .م و پیش از گرد آمدن انبوهِ داده‌های تاریخی و زبانشناختی جدید، حدس زده بود که زبان و خط تمدن دره‌ی سند، به طور پیوسته و مستقیم تا دوران ودایی و تمدن هندی ادامه یافته است. در بیش از یک قرنی که از طرح این حدس گذشته، انبوهی از شواهد و داده‌های باستان‌شناختی گرد آمده و همه‌ی این داده‌ها گواهی می‌دهند که تمدن دره‌ی سند در حدود 1900 پ.م منقرض شده و عصر تاریکی‌ای بر دره‌ی سند حکمفرما شده که تا ورود آریایی‌ها در اواخر هزاره‌ی دوم پ.م به درازا کشیده است. در این مدت، تنها نشانه‌ی باستان‌شناختی معتبر یافته شده که همچون نمادی برای تداوم تمدن دره‌ی سند مورد استفاده قرار گرفته است. آن هم یک کوزه از دوارکَه است که قدمتش به 1530 پ.م باز می‌گردد و نمادهایی را بر خود دارد که ارتباط مستقیمی با علایم دره‌ی سند ندارند، اما همچون تداومی از آن در نظر گرفته شده‌اند. توضیح آن که دوارکه شهری ساحلی و بازرگانی در گوشه‌ی شمال غربی گجرات بوده که بعدتر در زیر دریا مدفون شده است. کاوشهای باستان‌شناختی نشان داده که از حدود 1700 پ.م فعال بوده و نشانه‌های داد و ستد تاجرانه‌اش با قلمرو ایران زمین از همان ابتدا نمایان است. از این رو این اثرِ منفردِ یافت شده هم از نظر زمانی چهارصد سال بعد از تمدن دره‌ی سند است و هم از نظر جغرافیایی بیشتر با درون ایران زمین مربوط است که در نویسایی‌ مردمش تردیدی نیست.

بنابراین خطِ دره‌ی سند که نمونه‌هایی بسیار اندک از آن باقی مانده، به احتمال زیاد نوعی اندیشه‌نگارِ ابتدایی بوده، و با زبانها و خطهای هند و ایرانی ارتباطی ندارد. اگر همه‌ی این شواهد را جمع ببندیم. به این نتیجه می‌رسیم که با استناد به چند شاهد، متاخر بودن نویسایی در شبه قاره‌ی هند و وامگیری شدن‌اش از ایران زمین اثبات می‌شود:

نخست آن که تا پیش از ظهور دولت مائوریه گذشته از نوشته‌های بسیار کوتاه تمدن سند، که اصولا متن نیستند و زنجیره‌هایی با دست بالا هفده نشانه (و معمولا پنج نشانه) را در بر می‌گیرند، هیچ نشانی از خط در کل شبه‌قاره کشف نشده است. میان نمونه‌های بازمانده از تمدن دره‌ی سند و کهنترین متون هم حدود هفتصد سال وقفه وجود دارد که طی آن هیچ نشانی از نویسایی دیده نمی‌شود.

دوم آن که خط به طور ناگهانی در قرن سوم پ.م همزمان با تاسیس نخستین واحدهای سیاسی در هند پدیدار می‌شود. این خط ابتدا در نواحی نزدیک به ایران زمین دیده می‌شود، در دولت مائوریه که استانهای قدیمی هخامنشی را در اختیار دارد نمود می‌یابد، و از همان ابتدا خطی کامل و الفبایی است. یعنی خطی است که پیشینه و سیر تحول طبیعی‌ خطوط باستانی را از نمادهای ساده‌تر به پیچیده‌تر طی نکرده و ناگهان در شکلی کامل و بغرنج در اسناد باستانی پدیدار می‌شود.

سوم آن که هردو شکلِ خطِ یاد شده (براهمی و خروشتی) آشکارا به خط آرامی سلطنتی که خط رسمی شاهنشاهی هخامنشی بوده شباهت دارند و همراه با این خط در متون درباری به کار گرفته می‌شده‌اند. این خطها در قرن سوم پ.م ناپایدار و دستخوش تغییر هستند و معلوم است که هنوز در وضعیتی استانده نهادینه نشده‌اند. این خطها در مراکز و شهرهای وابسته به تمدن هخامنشی رواج داشته‌اند و در دولتهایی تحول یافته و تکثیر شده‌اند که هم از نظر سیاسی و هم از دید جغرافیایی، وامدار و جانشین شاهنشاهی هخامنشی بوده‌اند.

چهارمین دلیلی که می‌توان برای متاخر بودن نویسایی در هند آورد، آن است که اشاره‌های فراوانی به سنت شفاهی ادیان بودایی و جین وجود دارد و گزارشهای باستانی نشان می‌دهد که تازه در دوران دولت مائوریه است که متون مقدس این ادیان به رشته‌ی تحریر در می‌آیند. در ضمن این را هم می‌دانیم که متون مقدس بودایی و جین کهنترین نوشتارهای پدید آمده در هند محسوب می‌شده‌اند. گزارش نویسندگان باستانی دیگری –از جمله مگاستنس- را نیز در دست داریم که در سفرنامه‌های خود تصریح کرده‌اند که هندیان به تازگی در همان قرن نویسا شده‌اند.[9] بنابراین زمان زندگی بودا و دوران پیدایش و تثبیت دین بودایی مصادف است با نویسا شدن هند.

 

 

  1. Salomon, 1998: 12–13.
  2. Rao, 1992.
  3. Knorozov, 1965.
  4. Allchin and Erdosy, 1995.
  5. Heras, 1953; Parpola, 1994.
  6. Wells, 1999.
  7. Bryant,2000.
  8. Cunningham
  9. Masica, 1993.

 

 

ادامه مطلب: گفتار سوم: کهنترین نوشتارهای بودایی 

رفتن به: صفحات نخست و فهرست کتاب